یار آمده و نگار هم می آید
با آمدنش بهار هم می آید
احیاگر دین احمدی یعنی که
آن دلبر تکسوار هم می آید
شاعر : محمد مبشری
- جمعه
- 19
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 13:56
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
یار آمده و نگار هم می آید
با آمدنش بهار هم می آید
احیاگر دین احمدی یعنی که
آن دلبر تکسوار هم می آید
شاعر : محمد مبشری
درعرش خیمه ای به نام حسن حق بنا کند
از یمن مقدمش به همه اجر عطا کند
حتماً خدا ز بردن نامش صفا کند
می بخشد هرکه را که حسن را صدا کند
ما یاکریمِ بیتِ کرم های مجتبی
سر می دهیم پای قدمهای مجتبی
نان از تو میرسد که به طبعم عسل شود
طعمِ طعام از نمکت بی بدل شود
هرجا کلام "حُسنِ حَسَن" شد مثل شود
صد مشکلم به گوشه نگاه تو حل شود
ای سفره دار دلبریت در کرامت است
انسان شدن به پیش نگاه تو راحت است
یک قطره گر رسد به عطایت شود دو رود
جاری ز چشم عاشقتان می شود، درود
از کف رها کنم به قدمهات هرچه بود
باید ز بارگاه ضریحت دگر سرود
قطعاً به دست شیعه حریمت بنا شود
بهتر ز کعبه و عرفات و منا شود
بالی بده، کبوتر جَل
مادر پدرم باد فدای تو حسن جان
هستند غبار کف پای تو حسن جان
من رو نزدم بر احدی غیر شما چون
دیدم همه هستند گدای تو حسن جان
شد عاقبش خیر هر آنکس که در عالم
گردید غلامی ز سرای تو حسن جان
خلقی نبود روی زمین تا که بگوید
بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان
دل برده ز یوسف صفتان حضرت آقا
برّاقیِ گیسوی رهای تو حسن جان
آنقدر گره باز نمودی که رسولان
بستند دخیلی به عبای تو حسن جان
اصلا چه کسی گفته که عرش است مکانت
بالاتر از این هاست که جای تو حسن جان
هستند تمامیِ خلائق به صف حشر
محتاج عنایات و دعای تو حسن جان
شرمنده ی زهرای بتولیم چرا که
کم گریه نمودیم برای تو حسن جان
ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن
پ
هر آنچه ناشدنی هست با حسن بشود
دَمی که حضرت مُشکل گُشا حسن بشود
به حُسنِ خُلق شود بین مردمان مَشهور
کسی که بارِ لبـش ذکر”یا حَسن”بشود
اسیر حُسن کس دیگری نخواهد شد
کسی که دلبرش از ابتدا حسن بشود
به دست قدرت خود چونکه قصد خلق کند
مُسلّم است که صُنـعِ خُدا حسن بشـود
هزار سبط دگر هم به مصطفی بدهند
همیــشه ، رابع اهل کسا ، حسن بشود
عزیز کرده ی خیرُ النّساست ، پس باید
عزیــز حضـرت خیرُ الـوَرا حسن بشود
به جز همان که اباالحُجّت است،در عالم
-ندیده ایم که جز مُجتبیٰ ، حسن بشود !
أخُ الکریم و إمام الکریم و إبن کریم-
-قسم به ذوالکرم ،آقای ما حسن بشود
به سینه ی احدی دست رد نخواهم زد_١
رواست صاحب ا
شکر خدا که اهل دعا لطف می کنند
فرقی نمی کند، همه جا، لطف می کنند
اینجا اگر یکی دو درم را طلب کنیم
پر می کنند کیسه ی ما، لطف می کنند
تنها بفکر آبروی سایل اند پس
بی منت و بدون صدا لطف می کنند
هرگز کسی ز درگهشان ناامید نیست
وقتی بجای نقره، طلا لطف می کنند
اینها که هیچ اهل تعلق نبوده اند
فرقی نمی کند که چه را لطف می کنند
ما ریزه خوار خوان کریمانه ی توییم
شکر خدا گدای در خانه ی توییم
ما از نگاه ساده ی تو مست می کنیم
با قطره ای ز باده ی تو مست می کنیم
عطر شراب پر شده در آسمان شهر
اندر مسیر جاده ی تو مست می کنیم
گرچه حرم به حکم حرامی، حرام شد
با گنبد نواده ی تو مست می کنیم
تقدیر ماست
بر طالع من حک شده دیوانه بودن
با عقل و جمع عاقلان بیگانه بودن
قسمت نشد که پای تو آتش بگیرم
توفیق میخواهد مگر پروانه بودن ؟؟
لقمه دهانم میگذاری و می ارزد
تا به ابد کلب در این خانه بودن
حالا که تو مال منی معنا ندارد
دنبال مال و شهرت و کاشانه بودن
من یا کریمی گرم ذکر یا کریم ام
سیرم از این در بند آب و دانه بودن
اصلا معطل کن مرا که دلنشین است
چشم انتظار روزی ماهانه بودن
امشب به یمن مقدم خود ای نگارم
اصلا مرا گردن بزن ، حرفی ندارم
تو آمدی معنا ببخشی لفظ یل را
صید خودت کردی غزال من غزل را
تو مغز بادام رسول الله هستی
تو آمدی رونق دهی ضرب المثل را
گرم طوافت دیده ام ماه مدینه !
خورشید را زهره و ناه
ای روی گلعذار تو یاد آور بهشت
وی یک کرشمه در رخ تو دلبر بهشت
ای جلوه ای ز طلعت زیبای تو قمر
وی ماهتاب و شمس درخشان فر بهشت
ای زینت سما و سمک، لوح و والقلم
ای گوشوار عرش حق و گوهر بهشت
ای معنی کرم،کرم حق، کریم دین
ای شاه عشق وعاشقی ای سرور بهشت
ای صد هزار یوسف مصری به سجده ات
سر خیل گلرخان تویی ای مهتر بهشت
من ساکنم به کنج شبستان بخششت
ای جایگاهِ جود تو در بستر بهشت
امشب منم گدا وتویی منشا کرم
بنشسته ام ز بهر گدایی درِ بهشت
چون مرغکی شکسته پر و زخمی ام حسن
بال و پرم بده ز پر شهپر بهشت
امشب شب ولادت و من مست و سر خوشم
گویا که ساکنم به برِ داور بهشت
حسین رضایی(حیران)
باید که غزل هم ثمری داشته باشد
بر حال خرابم اثری داشته باشد
با شعر فقط عرض ادب می کند این دل
بد نیست گدا هم هنری داشته باشد
ای کاش که آقای کریمان دو عالم
بر نوکر خود هم نظری داشته باشد
هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب
از غربت او چشم تری داشته باشد
حتی نگذارند که بر قبر غریبش
صحن و حرم مختصری داشته باشد...
شاعر : محسن زعفرانیه
با چشم كریم تو، نشان داد كرم را
زیبایى حُسن همه ى لوح و قلم را
در وسعت باران كرامات تو پیداست
كرسى و فلك، دست تو دادند دلم را
در ماه خدا، مهر رخت جلوه گر آمد
تا اینكه نشاندى به دل خاك ،قدم را
عطر ملكوتى بقیع است كه پیچید
مدهوش كند تا كه عرب یا كه عجم را
تا ابر محبت به دل عاطفه گرم است
از ما بپذیر ،اصل كرم ؛این همه كم را
اى كاش براى تو سحرگاه همین ماه
با صاحب آدینه، بسازیم حرم را
شاعر : محمد مهدی عبدالهی
سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری
نکند آمده ای قصد نبوت داری؟
بی سبب نیست که بر سجده می افتی هرشب
به روی شانه ی خود بار امامت داری
دست ما را تو گرفتی و رساندی به خدا
قمر چارمی و نور هدایت داری
عرض حاجت به کریمان سبب رشد گداست
ور نه آقا تو به این عرضه چه حاجت داری؟
قبل از آنی که بخواهیم به ما بخشیدی
صد برابر ز کریمان تو کرامت داری
حرف یک عمر بزرگیست نه یک بار و دو بار
سالیانیست به این سروری عادت داری
سروران مثل تو "ارباب" ندیدند حسن!
همه ماندند، چه لطفی به گدایت داری!
سور میلاد تو سی شب همه مان مهمانیم
چقدر پیش خدا ارزش و عزت داری
وجناتت سکناتت حرکاتت علوی
سهم ارث از پدرت، نور و
پانزده شب سرسجاده تو را خواسته ام
در مناجات خدا را زخدا خواسته ام
مسجد جامع قلبم حسنیه شده است
این تو هستی که فقط بین دعا خواسته ام
ته بشقاب تو یک عمر برایم کافیست
من ازین خوردهی نان نان و نوا خواسته ام
لیله القدر مرا زودتر آماده کنید
قدر را در شب میلاد شما خواسته ام
امشب از لحظهی افطار بنام حسنم
ایها الناس بدانید غلام حسنم
مینویسم شرف دامن کوثرها تو
کرم محض تو گنجینه برترها تو
حسنی زاده شدم پس حسنی میمیرم
مهد من تا لحدم اول و آخرها تو
میشوم مستمع هرشب منبرها من
میشوی زمزمه هرشب منبرها تو
دیگ این خانه گواهست کریمی تورا
سفره نذری هرسالهی مادرها تو
خشکسالیست ولی سفره رحمت ب
خوشا به حال گدایی که ریزخوار شماست
خوشا به حال غلامی که پیش کار شماست
خوشا به حال جذامی که هم غذات شده
نشسته بر سر سفره و کنار شماست
قرار شد همگی بنده ی شما باشیم
که بندگیِ خدا تحت انحصار شماست
بدون شک که حریم تو خانه ی وحی است
و جبرئیل امین هم سرایدار شماست
بگیر جان مرا هر زمان که میخواهی
که مرگ و زندگی من در اختیار شماست
**
شب تولد تو با شبی برابر نیست
برای سائل از این شب ، شبی که بهتر نیست
سریع تر نوه اش را کنیزهای حرم
بیاورید که دل در دل پیمبر نیست
کجاست آن زن بی چشم و رو نگاه کند
که نسل احمد مکی تبار ابتر نیست
شفیع ما حسنین اند چون که پیش خدا
کسی عزیز تر از این دوتا براد
اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم
بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم
اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم
که از اضافه ی آب و گل شماست دلم
من آفریده شدم تو دل مرا ببری
طفیل هستی عشق اند آدمی و پری
تو آمدی رمضان سفره ی ضیافت شد
شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد
همین که در دو جهان کار تو کرامت شد
خیال من دگر از روز حشر راحت شد
به شکر آنکه برای خدا حسن شده ای
چهار رکعت یومیه های من شده ای
همیشه پشت در خانه ی تو مهمان است
بیا ز خانه که در کوچه راه بندان است
هر آن کسی که گدایت نشد پشیمان است
الا که گوشه ای از سفره ی تو ایران است
چه میشد اگر قبر تو در ایران بود
شب ولادت تو صحن تو چراغان بود
سه بار زند
همین که رزق شب ما دعای حیدر شد
زمان فیض گدا زاده ها مقدر شد
ز شوق تا سحر آنقدر پر زده جبریل
که کوچه های مدینه تماماً از پَر شد
تبرکی خدیجه در آسمان چرخید
همین که فاطمه زمزم چشید و مادر شد
سلام خیل ملائک از آستانه عرش
به اولین نوه ی خانه ی پیمبر شد
به دست حور الامین تا که جان شد صدقات
صدای گریه ی کودک بلند شد ، صلوات
خدا که هوش مرا برده از دعای حسن
کشانده پای لبم را به خاک پای حسن
اگرچه پُر شده دستم همیشه حرفی نیست
عطا اگر نکند هم منم گدای حسن
بنای کار کرامات حق به هم میریخت
اگر که بود کس دیگری به جای حسن
به سبزی قدمش غبطه میخورد جنت
اگر کشیده شود بر زمین عبای حسن
منم جذامی شه
ای از تمام گلستانها، گلخنده ی تو فریباتر
زیباست ماه صیام اما، با روی ماه تو زیباتر
صبح بهار دل انگیزی، پایان رخوت پاییزی
از شوق دیدن رویت نیست، از چشم فاطمه دریاتر
ای آنکه عطر خدا داری، حُسن محمد مختاری
مولا فقط ز تو مولاتر، زهرا فقط ز تو زهراتر
کی دیده مسجد پیغمبر، صوتی ز صوت تو زیباتر
یا از نماز تو شیرین تر، یا از دعای تو گیراتر
با هر غریبه ی درمانده، گفتند دوست و دشمن
در کل شهر مدینه نیست، از سفره ی تو مهیاتر
وقتی که تیغ به کف داری، تکرار حیدر کرّاری
یک ضربه خرج جمل کردی، از این معادله بالاتر؟
باید درایت حق را دید، در فتحنامه ی بی مثل ات
تنهای از همه تنهاتر! ، دانای از همه دانا
شُغلم این است ، گدایی ز دیار حسنم
بعد ، با حفظ سِمَت نوکر یک بی کفنم
خانه ی مادری ام خاک بقیع است فقط
مدتی هست که تبعید شدم از وطنم
همه جا و همه دَم تکیه کلامم "حسن" است
ذکر تو مثل ستون است ، به قصر سخنم
شهر را مست کنم با نفسِ "حای" حسن
بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم
ذاتا از ریشه کریم اند ، گدایان کریم
بین آنان به خدا هیچ تر از هیچ ، منم
مطمئنم که کسی بود ، سوا کرد مرا
نظر مادرتان است ، اگر سینه زنم
هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم ...
گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم
به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت
"من حسینی شده ی دست امامم حسنم"
غصه ی بی حرمیّ تو مرا کشت ، حسن
زیر خورشیدی و این ش
من آفریده شدم تا شوم گدای کريم
عبادتم شده افتادنِ به پای کریم
همیشه داشت محبت به ظرف خالی من
همیشه شامل حالم شده وفای کریم
نوشته اند مرا خاک پای آل علی
همیشه بر لب آیات هل اتای کریم
شنیده ام که تمام فرشتگان خدا
زدند بوسه به دست گره گشای کریم
چه نعمتی، چه عطایی ، چه خوب توفیقی
سپرده اند مرا دست مجتبای کریم
چه افتخار بزرگی نوشته اند مرا
فداییِ سر فرزند اول زهرا
منم کسی که فقط زیر منت حسن است
تمام زندگی ام از عنایت حسن است
به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است
تمام دار و ندارم محبت حسن است
هزار شکر خدا را ، که کار و بار من
گداییِ کرمِ بی نهایتِ حسن است
هزار شکر شدم من غلام اربابی
که گفته
من اشك را بهتر ز باران دوست دارم
اين چشمها را خيس و گريان دوست دارم
اين دورى و اين دوستى، عاشق ترم كرد
پس بيشتر از مصر، كنعان دوست دارم
ریزه خورم رزق من از دستاسِ زهراست
از مرغِ بريان بيشتر، نان دوست دارم
شرط قبول توبه ها آمد به دنيا
العفو را هم با حسن جان دوست دارم
عكس مزارت را پُر از خورشيد كردم
بس كه بقيعت را چراغان دوست دارم
از لطف تو من با حسينم، كربلا را
با قبرِ خاكىِ تو يكسان دوست دارم
با به درك افتادن آلِ سعودى
يثرب حسن آباد مى گردد به زودى
يك مُشت سائل گرم رازند و نيازند
ميخانه ها تا صبح امشب بازِ بازند
امشب خدا هم با همه دورُ و برى هاش
مهمان زهرايند، اطراف حجازند
فرقى ندارد
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادر افکند مرا در یم احسان حسن
روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن
از همان روز شدم بی سر و سامان حسن
بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم
رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم
پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم
نان هر سفره حرام است به جز نان حسن
چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد
چقدر لطف به بیمار جذامی دارد
خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد
همه اینها غزلی هست به دیوان حسن
آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن
آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن
معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ ح
به نام عشق..به نام خدا...به نام حسن
به نامِ نامىِ مولا كه شد امامِ حسن
شب ولادت او ماه ميهمانى شد
خودِ خداست دمِ دّر به احترامِ حسن
خوشا به حال كسى كه غلامِ حيدر شد
خوشا به حال خودم كه شدم غلامِ حسن
تمام قافيه ها بهر مصرعى آمد
حسن تمام خدا و خدا تمامِ حسن
هواى شعر من امشب هواى باران است
لب خدا به خدا گرم يا حسن جان است
نشان بده به همه عينِ لايزالى را
بيا و پر بكن اين دست هاى خالى را
ميانِ شورِ مناجات نام تو كافيست
چه احتياج ابوحمزه ى ثمالى را؟
تويى كه هر قدمت شان كبريا دارد
تويى كه سبز نمودى همه حوالى را
كريم آل عبايى..نشد ندارى تو
و مستجاب نمودى تو هر محالى را
قسم به كعبه كه
بی واسطه باز است بروی همه٬ درها
باید بروم! هست در این خانه خبرها
مولود نجیبی که از اعجاز نگاهش
آورد دل سنگ چه یاقوت و گوهرها
گفتند به هم آسیه و حضرت مریم
ایکاش که قسمت شود اینگونه پسرها
دستان تو در دست پدر لحظهٔ افطار
مادر به تماشای تو بیدار سحرها
نذر تو خدا سفرهٔ ماه رمضان را
انداخته؛ مهمان شده خورشید و قمرها
در مدح تو گفتند: کریم إبن کریمی
در وصف تو؛ فرماندهٔ شمشیر و سپرها
صلحت چه قیامی شده ای مُصلح اول
تا حق نشود یک شبه منجر به ضررها
باید که پیمبر پسری داشته باشد
تا کور شود چشم همه تنگ نظرها!
شاعر : مرضیه عاطفی
ایهاالناس بیاید که آقا حسن است
سبط اکبر پسر اول زهرا حسن است
کرم و جود و سخایش چقدر بیمانند
در کرامت بخدا گوهر یکتاحسن است
بابی انت و امی علوی زاده سلام
به تو و ساقی کوثر به می و باده سلام
سائل کوی توام از کرمت خرسندم
بر تو و ایل و تبار تو خدا داده سلام
ای حسن در حسن ای جلوهی ذات ازلی
ای کریم بن کریم زاده زهرا و علی
قصه حُسن کرامات تو تکرار شدهست
گفته حق از رخ زیبات به آوای جلی
سفره داری که همه محو عطایش هستند
افتخار همه عالم که گدایش هستند
شب میلاد کریم بن کریم است امشب
در تحّیر همه ازجود و سخایش هستند
از سوی خواجه به من برگهی زرّین آمد
قرعه فال من از شعر و غزل این آمد
تا تفال زده ام
آنکه ز حُسن روی او گل دمد از زمین تویی
وانکه ز خلقتش خدا آورد آفرین تویی
پدر علی مرتضی ساقی کوثر از ازل
پاره قلب دختر نبیّ مرسلین تویی
حُسن تو و حَسن تویی مومن ممتحن تویی
جود تو و سخا تویی امام متقین تویی
قافیه در تغزلم اگر که نیست نام تو
ولی برای شعر من ردیف بهترین تویی
ز یمن مقدمت شده اگر به کام من عسل
چو شهد خوشگواری و سَلویُ و انگبین تویی
سفره خان تو همه ملک خدای لم یزل
دلیل بسط سفره از یسار تا یمین تویی
جمل ندیده ام ولی شجاعتت ستودنی
که شرزه شیر و زاده امیرمومنین تویی
من که دخیل بسته ام بر سر زلف موی تو
جای دگر نمی روم دلبر دلنشین تویی
مصرع جاودانه ای که هست به ز صد غزل
مادر دهر ن
غزل ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
دختر خیرالبشر آورَد امشب شَبَر
تا بزند خیرِ او بر دل هر شر ، شرر
دریا دریا شعف خانه ی زهرا صدف
چشم همه در پی جلوه ی والا گهر
بر رخ زیبای او فاطمه لبخند زد
فخر زمین و زمان بر پسرش مفتخر
بر سر بازار دل یوسفِ جان آمده
گشته محمد بر او از همه یعقوب تر
شکل رخش مادر و بازوی او مرتضاست
آینه ی مصطفاست از کف پا تا به سر
جمع همه پنج تن گشته به یک تن، حسن
ماه چنان گَرد بر گِرد سرش رهسپر
احسنِ احسان ، کسی نیست به غیر از حسن
جود ، وجودش بوَد از کرمش معتبر
چهره حسن خو حسن بسته شود راه ، بس
محو جمالش شود دیده ی هر رهگذر
زان سبب آمد شب نیمه که مه کامل است
تا مه گر
بسم الله الرحمن الرحيم
#مدح_و_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام
___
به نام عشق..به نام خدا...به نام حسن
به نامِ نامىِ مولا كه شد امامِ حسن
شب ولادت او ماه ميهمانى شد
خودِ خداست دمِ دّر به احترامِ حسن
خوشا به حال كسى كه غلامِ حيدر شد
خوشا به حالِ خودم كه شدم غلامِ حسن
تمام قافيهها بهرِ مصرعى آمد
حسن تمامِ خدا و خدا تمامِ حسن
-
هواىِ شعرِ من امشب هواىِ باران است
لبِ خدا به خدا گرمِ يا حسن جان است
-
نشان بده به همه عينِ لايزالى را
بيا و پُر بكن اين دستهاى خالى را
ميانِ شورِ مناجات نامِ تو كافيست
چه احتياج ابوحمزهى ثمالى را ؟
تويى كه هر قدمت شان كبريا دارد
تويى كه سبز نمودى همه حوالى را
كريم آلِ
پسر اول مولا حیدر
رمضان با تو شده زیباتر
روز میلاد تو در نیمه ماه
شاد از آمدنت شد مادر
شادتر ازهمه پیغمبر(ص) بود
چونکه شد صاحب سبط اکبر
بارک ا...خدا بر خود گفت
بهر خلق تو خدایی گوهر
عرشیان در صف دیدارت مست
زده اند در می عشقت ساغر
آمدی تا که زبعد بابا
بشوی اهل ولا را رهبر
حسن هستی وسراسر حسنی
حسن یوسف بنمودی ابتر
آمدی تا ز ره لطف شوی
بر شب تار مدینه اختر
ای کریم همه ی آل ا.....
بر کریمان جهانی سرور
آمدی صبر بگیرد معنا
ای همه صبر خدا را مظهر
روزه داران خدا را باشد
روز میلاد تو بر سر افسر
همه جا جشن بپا می گردد
بهر میلاد تو نیکو منظر
باشد امید همه تا گیری
دستشان را توبه روز محشر
شاعر
(یاکریم اهل بیت)
نوکری مُشکُ عَنبر آورده
چه!! گُلابی مُعَطَّر آورده
بار دیگر ز مقدمش یارش
گُلِ خنده زلب در آورده
شده مجنون و باده در دستش
که صبابوی دلبرآورده
دلبری که پیمبرازعشقش
شکر حق را مُكَرَّر آورده
مژده آمد که مادر گیتی
فاطمه!! جانِ اَطهر آورده
بهرِ حیدر امیرِ روزِ جزا
پسری همچو اختر آورده
پسری که امیرِ محتشم است
حسن ابن علی اباالکرم است
میدرخشد چو ماهِ تابان است
تاجدارِ همه کریمان است
بوسه بر او چنان زَنَد احمد
گوئیا بوسه اش به قرآن است
در نگین ِ جمالِ زیبایش
علی و فاطمه نمایان است
ز شکوه و تلاطمِ چشمش
حوریان و فرشته حیران است
زنمکدانِ طرحِ لبخندش
غرقِ شادی دل محبان است
و به یمن قدوم
یثرب امشب شده غوغا
جشن شادی شده برپا
حیدر امشب شده بابا
آمده زره حسن
نخل ولاپرثمر شده امشب
همسر زهرا پدر شده امشب
حسن حسن جان حسن حسن جان خوش آمدی مولا
امشب گل به چمن آمد
هدیه از ذوالمنن آمد
پور زهرا حسن آمد
شادان قلب حیدر است
فرزند زهرا و گل حیدر رسید
جان دو عالم سبط پیمبر رسید
حسن حسن جان حسن حسن جان خوش آمدی مولا
ماهی امشب عیان آمد
از ره فخر زمان آمد
کریم دو جهان آمد
معنای سخا رسید
دردانه فاطمه رسید از راه
خنده بر او زد علی ولی الله
حسن حسن جان حسن حسن جان خوش آمدی مولا
مدینه وادی طور است
بیت حیدر پر از نور است
زهرا در شادی و شور است
آمد حضرت حسن
شهر مدینه شده چنان گلشن
بگو علی جان چشم ش
تقدیم به همهی
امام حسنی ها
همه گویند که انوار بهشتم وطنی است
عشق در سینه من مثل اویس قرنی است
همه شب تا به سحر باده کش صهبایم
دلخوشم نقل حسینیهی ما هم حسنی است
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
ماه به خورشید، داره می خنده
فرشته عرشو، ریسه می بنده۲
بخت گدای، کریم طاها، خیلی بلنده
حسن عشقمه ، حسن دینمه۲
حسن نبض میونه سینمه
حسن روحمه، حسن جونمه۲
حسن عشقی که توی خونمه
یا امام حسن من گداتم
یا امام حسن خاک پاتم
یا امام حسن جانم آقا
روح ایمان، اومده دنیا
لؤلؤ لالا ، از دل دریا۲
می باره رحمت ، با خنده های، علی و زهرا
حسن دلبره ، حسن محشره۲
حسن جان نبی و حیدره
حسن ساقیه ، حسن ساغره۲
حسن صاحب حوض کوثره
یاامام حسن بی قرارم
یا امام حسن ای نگارم
یاامام حسن جانم آقا
دل اسیره ، کرمت آقا
جونم فدایِ، قدمت آقا ۲
کاشکی بشم من ، کارگری تو، حرمت آقا
حسن، ذک