امشب به مستی مبتلام
خمارم وسبو میخوام
مستی مو باز نشون میدم
پامیذارم روتوبه هام
تومیخونه 2 آب از سرم گذشته
باز این دلم تا کربلا پریده برنگشته
دمیده ماه من رسیده شاه من
من از خود بی خودم جنون شد راه من
حسین ارباب من 4
.........................
اسم حسین به دل نشست
حصار قلبم وشکست
خدا حسین وآفرید
تا ما بشیم خدا پرست
دل همه 2 گرفتار حسینه
خدا خودش 2 خریدار حسینه
شدم ازتن جدا پریدم تا خدا
ولی حق رفته بود به سوی کربلا
حسین ....................................
شده نصیب من جنون
روح از تنم شده برون
دلم میگه نماز تو
به سمت کربلا بخون
دیگه دلم 2 ازدنیا بی خیاله
پیش حسین 2 عاقل بودن محاله
مه من سرزده به د
- چهارشنبه
- 15
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 07:31
- نوشته شده توسط
- یحیی