حیدر همه دم دور سرش می چرخید
زهرا به چه ذوقی ز لبش می بوسید
با چشم خدا حسین همراه حسن
تکرار دوباره ی علی را می دید
- دوشنبه
- 1
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
حیدر همه دم دور سرش می چرخید
زهرا به چه ذوقی ز لبش می بوسید
با چشم خدا حسین همراه حسن
تکرار دوباره ی علی را می دید
《بآهنگ امام علی》
(فارسی)
رحمت حق گشته نازل بَرزمین امشب
بیت مولا شد مُصَفّا با رُخ زینب
زینب آمد زینب آمد خانهء زهرا
مَقدمش بادا مبارک بر همه دنیا
زینب آن کانون والای وفا آمد
زینَت نام شَه دین مُرتضا آمد
دردمندان را بگو امشب دوا آمد
زینب آمد زینب آمد خانهء زهرا
مَقدمش بادا مبارک بر همه دنیا
حُرمت مولود امشب ای حَقِ مَنّان
عیدی این جمع حاضر را نَما احسان
اهل دل را زائر قبر حسین گردان
زینب آمد زینب آمد خانهء زهرا
مَقدمش بادا مبارک بَر همه دنیا
حمد و ثنا به خالق دادار پنج تن
عالَم منوّر است ز انوار پنج تن
طاها و مرتضی و بتول و حسن، حسين
زيباست نام های پُر اسرار پنج تن
شادم از اينکه شيعه ی شير خداستم
سرمستم از پياله ی سرشار پنج تن
من بی نيازم از همه دارو و هر طبيب
زيرا که قلب من شده بيمار پنج تن
تقديم می کنم غزلم را به آل عشق
شعرم اگر چه نيست سزاوار پنج تن
در باغ ديگران نشوم مرغ نغمه خوان
جايي که هست گلشن و گلزار پنج تن
امشب مدينه غرق سرور است چون دلم
می رقصد از شغف در و ديوار پنج تن
امشب ستاره ها به زمين بوسه می زنند
دارد فرشته حسرت ديدار پنج تن
امشب عطا نمود خدا گل برای گل
تکثیر شد در آينه، رخسار پنج تن
زينب گُلَ است و فاطمه گل وه چه باصفاست
گل ها خجل شد از گل بی خار پنج تن
در پنجم جمادی الاوّل گشود چشم
آمد بر اين جهان، که شود يار پنج تن
قنداقه ی سپيد در آن حلقه ی وصال
مانند نقطه ای ست به پرگار پنج تن
باور کنيد در همه ی عمر می شود
در لحظه های سخت پرستار پنج تن
گلواژه ی «بشير» درين شعر، زينب است
آورده بهر گرمی بازار پنج تن
کوثر و طاها ،زینب کبری(2)
میلاده و میلاده و میلاده
دلشاده و دلشاده و دلشاده
مسروره و پر نوره مدینه
شادی و شعف آ ره همینه
ریسه ببندید ..........تموم عالم
رسیده میلاد ......شادی دمادم
شادم و مسرور ...دلها پراز نور
دختر حیدر ........نموده ظهور
کوثر و طاها ،زینب کبری (2)
پیچیده و پیچیده و پیچیده
دل دیده و دل دیده و دل دیده
عطر گل یاس پر شده در عرش
میباره ستاره عرش تا بر فرش
جشن و سروره .... ..بگید ماشاالله
بلا که دوره ...... .....بگید انشا الله
نقل و شیرینی ........میوه و شربت
کام تو شیرین ......... از این ولادت
کوثر و طاها ، زینب کبری(2)
یا زینب و یا زینب و یا زینب
هرلحظه و هرصبح به لب تا شب
درمکتب حیدر تو یک فاطمه ای
چون حضرت مادر در زمزمه ای
ذکر حسینه .............ذکر لب تو
ذکر حسینه ..... ....تاب و تب تو
ذکر حسینه ....... ...دوای دردت
ذکر حسینه..............شفای دردت
کوثر و طاها ، زینب کبری(2)
اسطوره صبرو استقامتی یا زینب (س)
در نهایت پاکی و نجابتی یا زینب
به عشق تومیگذره هر روز وشبم
مثل حیدر با رشادتی یا زینب
از تو میخونم ؛ تا وقتی که من زنده هستم
نگاهی کن ؛ من یه نوکرخسته وبالوپرشکستم
پس کی میشه ؛ به ضریح قشنگ تو برسه دستم
(زینب زینب سیدتی یا زینب)
تو بی بدیل و با وقاری یا زینب (س)
درهردوجهان همتا نداری یا زینب
ما رو برای نوکریت قبول کردی
برای ما کم نمیزاری یا زینب
زینب زینب ؛ نوکرتو هستم و این بسه برام
ازتوممنونم ؛ منوبااین همه بدی کردی صدام
عشقم اینه ؛ برا دفاعه از حریم تو بیام
(زینب زینب سیدتی یا زینب)
مثل مرتضی والا مقامی یا زینب (س)
همیشه هرجا همرامی یا زینب
پای تومیمونم و همیشه هستم
عشق منی و همه دنیامی یازینب
دوستدارم ؛ همیشه غرق مستی و شور وشینم
هرشب دارم خواب میبینم که توی بین الحرمینم
تا عمر دارم ؛ نوکر تو و نوکر امام حسینم
(زینب زینب سیدتی یا زینب)
میلادیه حضرت زینب(س)
تا فاطمه مولوده اش دنیا بیاورد
لبخند را بر چهره ی بابا بیاورد
نامی که پیغمبر براو بگذاشت آنروز
روح الامین از عالم بالا بیاورد
شد نام او زینب نامی آسمانی
زهرا علی را زینتی والا بیاورد
بهر شباب اهل جنت خواهر آمد
از نو برای خواهری معنا بیاورد
افلاکیان در روز میلادش شادند
ماه علی خورشید پیش پا بیاورد
او جان زهرا باشد وجانان حیدر
او تازه جانی بر تن بابا بیاورد
زینب، حسینی بودنش ورد زبانهاست
یعنی خدا بهر حسین همتا بیاورد
او هست جان آیه های کوثر حق
آمد به جان جد خود گرما بیاورد
باشد دلیل افتخار شیعه زینب
بر عقل وصبر عالم او مبنا بیاورد
لیلا حسین است وخداوند دوعالم
مجنون برای زاده زهرا بیاورد
میلاد او میلاد عشقست واینروز
شادی به قلب هردل شیدا بیاورد
شعر:اسماعیل تقوایی
عالِمَةٌ غير معلمة زینب
فَهِمَةٌ غير مُفهمة زینب
الگوی ساره و مریم تویی بانو
خوده زهرا در تو مجسمه زینب
دل و دلدار حسینی / همه جا یار حسینی
روز اول همه دیدن / محو رخسار حسینی
آرامش قلب - حیدر و زهرایی
توو شجاعت مثل - حضرت مولایی
تو کوهی از صبر و - حیدری آوایی
(مولاتی یا زینب - یا عقیلةَ العرب) ۳
قهرمان عرصه ی کربلا زینب
زن مگو شیر زن آل عبا زینب
وقتی توو معرکه قدم میذاشت زینب
انگاری می اومد علی به جا زینب
عالمی محو کمالش / همه مبهوت جلالش
اسوه ی حلم و شجاعت / صبر بوده از خصالش
با هیبتش کاخ - ظلم و کرده ویرون
از کربلا تا شام - عالمی شد حیرون
تا علم بر میداشت - وسط هر میدون
(مولاتی یا زینب - یا عقیلةَ العرب) ۳
مهدی فتحی
نور گرفته همه ستارههای منجلی
قلب زنگ زده ی ما شده امشب صیغلی
میدونی چه خبره که همه لبخند دارن
اومده به دنیا دختر بزرگ علی
شب تولد زینب بخدا
مژده نور میده باد صبا
هرکی که یاد داره هلهله بکشه
هلهله بارونه تو ارض و سماء
از الان غصه و غم دیگه محکومه
از امشب زینت حیدر معلومه
قنداقه زینبو به هرکسی دادن !!!
اما فقط تو آغوش حسین آرومه
جانم زینب
---
طلوع کرده خورشید ، بازم از بیت حیدر
اومده واسه ی ارباب ما یار و یاور
(کم من فئةٍ قلیله ، غَلَبَتْ فئةً کثیره)
اومده که بسازه برای دین یه لشکر
جبروتش بی حسابه زینب
زانوی عباس رکابه زینب
یه تنه فاتح به شامه اما
حفظ چادر انقلابه زینب
بنت الهدی زینبه / رمز دعا زینب
سرچشمه عفت و حجب و حیا زینب
زهراترین زینبه /حامی دین زینب
پیدا نمیشه مثه تو رو زمین زینب
جانم یازینب
----
اونکه تاج سر کل زنانه اومده
اونکه بی نظیر ، در دوجهانه اومده
اونکه دخت امیرمؤمنینه زینبه
اونکه عمه صاحب زمانه اومده
باعث فخر و غروره زینب
نور علی فوق نوره زینب
روزی که مهدی بیاد میبینیم
نقش رو پرچم ظهوره زینب
تو نورِ ذاتی و باب همه حاجات
عیدی بده به همه ، ای عمه سادات
تو سرور مایی و ما خاک پات زینب
برگ برات همه تو دستات زینب
جانم یا زینب
➖➖➖
منبع جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
کاتبِ عشق و وفا بود و کتابش زیباست
مثل زهرا(س) شعف و شوقِ ثوابش زیباست
هدفش هست تقرّب به خدا؛ پس قطعاً
شب و روزش همه؛ بیداری و خوابش زیباست
به پدر گفت أباالزینب و قلبش را بُرد
داد، زینت به کلامش که خطابش زیباست
بود دلدادهٔ دیرینه و نسبت به حسین(ع)
حسّ وابستگیِ پُر-تب و تابش زیباست
"ما رأيتَ" به لبش آمد و دل حیران شد
بسکه فرزندِ علی(ع) سبکِ جوابش زیباست
هم تبسم هایش، هم به خداوند قسم-
جنم حیدریِ خشم و عتابش زیباست
صبر و ايثار و پرستاری و آزادگی اش-
شد مزیّن به حیا... مکتبِ نابش زیباست
چادرش حور و ملَک را به سجود آورده
دختر شاه نجف بسکه حجابش زیباست!
در مقامحضرت زینب (س)
به بهانه میلاد گرامیش
زینب یگانهایست که دنیا بخود ندید
عکسش خدا به قاب دل فاطمه کشید
زهراترین ستاره زهرایی علیست
توحید محض از دو لبشمرتضی شنید
همچونخدیجهپیش دوچشمان احمدست
در آسمان قلب نبی در سحر دمید
اسطورهی جلالخدا دختر علیست
زین رو تمام بار غم کربلا کشید
اِلّا جمیل وصف کمال و جمال اوست
بار گران عشق که با نقد جان خرید
هم ارتفاع رحمت حق بوده آه او
آنجا که طعنه در سر بازار میشنید
مقصدمشخصاستدراینراهباحسین
با گام استوار به مقصودِ خود رسید
پیغمبر قیام حسین است و نور او
افسون و مکروحیلهی ابلیس را درید
چون انبیا به راه هدایت قیام کرد
آنسان که بعد واقعهی کربلا خمید
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
بند اول
خدا دختری عطا کرده
به علی و فاطمه امشب
و شباهت داره به زهرا
نام زیباش شده زین اب
خدا خواهری عطا کرده
به حسین فاطمه امشب
و به دنیا نمیاد هیچوقت
دیگه خواهری مثه زینب
اومده آبروی پنج تنِ آل عبا
اومده ناخدای کشتیِ کرب و بلا
اومده شیرزنی که داره نطق مرتضی
اومده اسوه ی نجابت و حجب و حیا
اومده مظهر رشادت و عشق و وفا
اومده شیرزنی که داره صبر مجتبی
یا زینبا زینبا یا زینبا یا زینبا
بند دوم
کرده رب دلبری جلوه
که مدینه شده زیباتر
گریه هاش نشونه اینه که
داره شوق آغوش دلبر
با یه لبخند میشه از اول
اسیر عشق حسین خواهر
میخوره همونجا سوگند تا
پای این عشق باشه تا آخر
اومده تا قیام کربلا زنده بشه
کاری کنه که ریشه ی ستم کنده بشه
خطبه بخونه و یزید سرافکنده بشه
اومده تا نذرش ادا تو کربلا بشه
یه جون داره اونم برا حسین فدا بشه
نیومده که از برادرش جدا بشه
یا زینبا یا زینبا یا زینبا یا زینبا
۱۴۰۳/۰۸/۱۲
تاج سر عشقه،کبوتر عشقه
چشماشو واکرد و همه فهمیدن
که خواهر عشقه
این گل زهرا سرشت،دل می بره از بهشت
حق توو کتاب خلقت،اسمشو زینب نوشت
عجب نمکی داره خنده ی شیرینش
صورتشو می بوسه،دلبر دیرینش
تاج سر نوره،بال و پر نوره
ندا رسید از آسمون هفتم
که دختر نوره
زینت بابا اومد،پاکی دریا اومد
نگین انگشتر،حضرت زهرا اومد
بوی نفساش میخک،گل سرش الماسه
شکوفه گلوبند و ،گوشواره هاش یاسه
تاج سر ماهه،جلوه ی اللهِ
به بند قنداقه ش توسل کن تا
نری به بیراهه
شیعه گرفتارشه،فرشته بیمارشه
ما هم اگه نباشیم،خدا خریدارشه
دعای فرج ذکره،رو لبمه هرشب
میاد آقا یک روزی،با رمز یا زینب
ستاره و سرور،تو محشری محشر
حسین میگه ای جانم تولدت
مبارکه خواهر
روح دمنده ش حسین،علت خنده ش حسین
خدا میدونه که هست،قلب تپنده ش حسین
اشک شوق اربابم،میچکه رو گونه ش
اسم ما رو بنویسید،عاشق و دیوونه ش
➖➖➖
منبع کانال جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
سجاد شرفخانی
➖➖➖
صبر و مهر و وفاش به باباش کشیده
جوهره ی تو صداش به باباش کشیده
الحق و الانصاف دختره حیدره
گیرایی خطبه هاش به باباش کشیده
طاها قربون صدقش میره
مولا قربون صدقهاش میره
زهرا قربون صدقش میره
حسن، بغلش میگیره
حسین براش میمیره
عشق عالمین یا زینب مدد
شریکة الحسین یا زینب مدد
-----
رزق هفت آسمون تو یه نیم نگاشه
والله زینت دامن باباشه
از بس که عاشق روی حسینه
آرومه تا توی، بغل داداشه
ماه کاملش حسین جانه
آوای دلش حسین جانه
همه حاصلش حسین جانه
حسین، ذکر لالایی شه
حسین، همه دارایی شه
عشق عالمین یا زینب مدد
شریکه الحسین یازینب مدد
-----
وقتی زهرا براش ، لالایی میخونه
اشک شوق علی ، جاریه رو گونه
چه کیفی میکنه ، مجتبی وقتی که
خواهر دردونه شو ، میذاره رو شونه
از شادی ستاره مجنونه
مهتاب اسپند می سوزونه
دور گهواره می گردونه
زهرا، وان یکاد می خونه
مولا، وان یکاد می خونه
عشق عالمین یا زینب مدد
شریکه الحسین یازینب مدد
➖➖➖
منبع کانال جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
شاعرم، کاتبِ وحیام به زبانی دیگر
میکِشم پای قلم را به جهانی دیگر
هر چه جان بود سرِ روضه نوشتن دادم
گفتن از مدحِ تو میخواهد جانی دیگر
شأنِ نامِ تو کجا و دهنآلودهسگان
باید از نامِ تو گفتن به دهانی دیگر
تو که هستی که به یک تن همهی پنج تنی؟
"کُلُّهُم نورٌ واحد" به بیانی دیگر
روی دستانِ حسینت دلت آرام گرفت
گفت در گوشِ تو انگار اذانی دیگر
در حسینیّهی قلبت تپشِ نوحه به پاست
حرماللهِ تو دارد ضربانی دیگر
دفترِ عمرِ تو تقویمِ به غارت رفتهست
میرسد فصل خزانش به خزانی دیگر
کاسهی صبر هم از صبرِ تو لبریز شده
بر تنِ تاب نماندهست توانی دیگر
هدفِ هر چه بلا بود شدی، تا نخورَد
تیری از چلّهی غمها به نشانی دیگر
سوگواریم و به سر رختِ سپید است، ببخش
بین ما از غم تو نیست جوانی دیگر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
علی ذوالقدر
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ شوق خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشمینان نشد
آنکه سرِ راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاکِ تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلَک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیرِ خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نَفَسَت بیتِ علی را بهشت
زندهی تو هفتِ حرمهای ما
خاک درت مسجد و دِیر و کِنشت
هم حرمت هم حرمِ کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من به فدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
`خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست”
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سرِ نیزه سرِ عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به ...
قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد
گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
دست بردم به قلم قافیه ام نام گرفت
نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت
و از این حالت خوش سینه ام آرام گرفت
مهر او از دل من غصه ی ایام گرفت
ازقدومش به دلم شوق مناجات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
عرض تبریک که یا فاطمه دختر زادی
دختری با جَنَم و هیبت حیدر زادی
کوثری بر نبی و کوثر دیگر زادی
بهرِ دین نبوی خودْ تو پیمبر زادی
دختر شیر خدا قبله ی حاجات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
گفت در حالت بیداری و در خواب حسین
جان نثار توام ای حضرت ارباب حسین
شده از داغ تو جسمم به تب و تاب حسین
کوفه و شام شدم بهر تو نوّاب حسین
تبرِ بت شکن کوفه وشامات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
داریوش جعفری
همیشه زنده از آن است نامِ عاشورا
همیشه هست کنارِ امام عاشورا
شهید عصر دهم زنده ماند با زینب
قیام اوست ترازِ قیام عاشورا
بجز حسین مگر چیز دیگری دیده؟
که زینب است پیامش ، پیام عاشورا
به پیش آنکه گرفت از برادرش جان را
گرفت کاخ ستم انتقام عاشورا
دمی به یاد غلام و دمی به یاد علی
هماره بود حزین تمام عاشورا
حسین ، علت اصلی اشک مومن گشت
عقیله اشک فشان مدام عاشورا
بنت الحیدر
زینب رسیده پای پیمبر بایستد
از شوق روی فاطمه حیدر بایستد
زینب رسیده باز که قرآن بخواند و
چشمش به روی سوره کوثر بایستد
زینب رسیده است که وقت تنزلش
قلب فرشته در صف محشر بایستد
زینب رسیده زینت اسم علی شود
اسمش کنار واژه ی مادر بایستد
زینب که جمعِ پنج تن از نور داور است
باید قبول کرد که زهرای دیگر است
قرآن یکی، حساب یکی و خدا یکی
زهرا یکی، علی یکی و مصطفی یکی
در ازدحام دور و بر خانه ی علی
این دستِ خالی است یکی و گدا یکی
زنجیره های عشق حسینیم و زینبیم
`ما عاشقیم غالباً از هر دو تا یکی”
تنها قنوت فاطمه خیرش به ما رسید
می گیرد از هزار دم ربنا یکی
با او یکی یکی به خدا می رسیم ما
دور ضریح کرببلا می رسیم ما
باید دلیل، آیه ی قرآن بیاورند
یعنی به پای مردی ات ایمان بیاورند
از سر گذشته آب، اگر حرف غیر توست
سر را برای چه؟ تو بگو جان بیاورند
موران کنار بارگهت صف کشیده اند
بانو اشاره کن که سلیمان بیاورند
وقتی تویی مدافع حرم آل فاطمه
اصلا” چرا که زیره به کرمان بیاورند
دوران غربت تو گذشته اشاره کن
عباس های لشکر دوران بیاورند
ما را هنوز این دم و این نوحه برلب است
بعد از حسین، قافله سالار زینب است
رضا دین پرور
معنی عفت و حیا
اسدالله چشم تو روشن
صاحب شیر دختری شده ای
یا حسین، بهر کربلای خودت
صاحب چه پیمبری شده ای
بستری دارد از پر طاووس
بالشی از پر پری دارد
و ان یکادی بخوان رسول الله
دختر تو چه دختری دارد
دختری از تبار نور و غزل
معنی عفت و حیا زینب
همدم روز سختی حسن است
گل شکفت از گل حسن امشب
زندگی را به کام بابایش
لحظه لحظه عسل ترش کرده
مادرش اشک شوق میریزد
معجری از جنان سرش کرده
هم اقامه و هم بجای اذان
خواند، نام حسین در گوشش
تا دم مرگ هم نشد هرگز
لحظه ای یاد او فراموشش
بوسه باران پنج تن شده است
حرز هر پنج تن به تن دارد
بیشتر به حسین زل زده است
به دلش عشق بی کفن دارد
آفریده خدا برای حسین
صبر را بیشتر به او داده
روضه خوان ها دروغ میگویند
معجرش از سرش نیفتاده
بهمن ترکمانی
نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید
یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید
زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید
عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید
علی خورشید و زهرا ماه و کوکب میشود زینب
به منهای الوهییت بگو رب میشود زینب
نبوت در امامت به توان عصمت این گردد
حسن در توامانی با حسینی اینچنین گردد
اگر خمسه رکاب دهر باشد او نگین گردد
زنی آمد که تالی تلو رب العالمین گردد
زنی را همچنان معصوم میبینم که زن باشد
زنی را قبله میخوانم که کل پنج تن باشد
نمیفهمیم شأنش را و میگوییم فضلش را
نمیدانیم جاهش را و میخوانیم وصلش را
ندارد درک ما در خلقت عالم محلش را
عقیله یک نفر بود و ندارد عقلی عقلش را
همه فرعیم در عالم اگر این شخصیت اصلست
اگر مسندنشین ، زینب ؛ حمایتگر ابالفضل ست
زبان الکن ما را کسی اینجا نمیفهمد
زبان عشق سنگین است پس اصلاٰ نمیفهمد
بجز تو حال من را هیچ کس حالا نمیفهمد
ببین که دوستت دارم ، ولی دنیا نمیفهمد
من از مردم بریدم وصل میخواهم کنار تو
قرارم با تو این بوده که باشم بی قرار تو
ببین کمبود دارم من ببین کمبود دارم من
ببین افتاده از پایم ببین تحت فشارم من
ندارم من ندارم من ندارم من ندارم من
ولیکن صورتم را زیر پایت میگذارم من
شلوغی های دنیا را برایم خوب خلوت کن
گدایی آمدم امروز پس قدری محبت کن
بلندا ! بی کرانا ! درد داریم و دوا داری
زمانه زخمی ام کرده ولی قطعا شفا داری
ببین دنیا گرفته سخت بر ما …. راه ها داری
به گریه آمدم پیشت برایم کربلا داری ؟
پشیمانم اگر رفتم مسیر اشتباهی را
پناهم باش وقتی که چشیدی بی پناهی را
بمیرم بی حمایت عصر عاشورای خواهر را
بمیرم تکه تکه های عریان برادر را
نمیفهمیم و میخوانیم روضهْ روضهْ معجر را
به روی ناقه میبردند اولاد پیمبر را
سنان میبرد تا خورجین اسبش هست زینب را
طناب شمر میبندد غروبی دست زینب را
جدال کل حق و کل باطل بوده انگاری
سپاه ظلمت و یک زن که مانده بی کس و یاری
صدای دختر زهرا و گوش ابن سعد ؟ آری
ندیده چشم او در طول عمرش کوچه بازاری
ز داغ اوست که این روضه ها مکشوفه میگردد
زنی بر چارپا دارد درون کوفه میگردد
زنی با این جلالت چشم ها از این و آن خورده
زنی با این شکوه از دست خولی تازیان خورده
زنی با این سخاوت چوب دستی از سنان خورده
زنی با این مقاماتش بگویم خیزران خورده ؟
نباید حالت زینب چنان آواره ها باشد
چرا ذریه بین مجلس میخواره ها باشد ؟
خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است
دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است
اسلام؛زیر سایهی ایمان زینب است
با این حساب،شیعه مسلمان زینب است
او رتبهدار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد
جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است
بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم
بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم
دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است
در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است
از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است
این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است
تولیَّتَش به دست حسنجانِ زینب است
این شور در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه؛کشورِ ایرانِ زینب است
با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق
آنقَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق!
ما را خودِ سهساله رسانده است تا دمشق
یعنی رقیّه تعزیهگردان زینب است
ای زائر حسین!به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوانطلا نمایش ایوان زینب است
در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!
نام علی مدال محبان زینب است
هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد
دنیا به ترککردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شام سیاه،عرصهی جولان زینب است
در کوچههای کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست
تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است
بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت
این چوبخورده..،قاری قرآن زینب است
ما همیشه ریزه خوار خوان مولاییم و بس
از عناوین جهان مجنون و شیداییم و بس
تا خدا باشد خدا ممنون زهراییم و بس
بنده ی زینب سلام الله علیهاییم و بس
بانوی آزادگان ، آزادمان کرد از جهان
بیشتر مدیون او هستیم در این دودمان
ای مسلمانان مسلمانی ما از زینب است
هم قرار و هم پریشانی ما از زینب است
بین میدان ها رجز خوانی ما از زینب است
نام جاوید سلیمانی ما از زینب است
زینبی ها پای حق تا پای جان می ایستند
مانده عالم تا بفهمد زینبی ها کیستند
هر که دارد در دلش شوق شهادت زینبی است
هر که در عمرش نداده تن به ذلت زینبی است
در جهان هر زن که باشد اهل عفت زینبی است
مرد اگر شد فاتح میدان غیرت زینبی است
آی مردم هر چه آید پیش ، میزان زینب است
چون خداوند اشتراک کل ادیان ، زینب است
افتخار دین و قرآن است بانوی دمشق
چون خدا پیدا و پنهان است بانوی دمشق
تکیه گاه شیرمردان است بانوی دمشق
جان و جانان حسن جان است بانوی دمشق
از جمل تا کربلا میدان به دست زینب است
آرزوی باطل دشمن شکست زینب است
زینب آزاده است مردم ، در عمل نه در شعار
او قیامت آفریده با حیا و با وقار
خطبه هایش بود برّان مثل تیغ ذوالفقار
زن به این مردی ندیده است و نبیند روزگار
هر چه از خوبان شنیدی هست در او جلوه گر
اوست زهرا یا علی یا که خدا یا که بشر ؟
او پیامش را به گوش کل این دنیا رساند
او اگر مظلوم واقع شد ولی ساکت نماند
ایستاد و دشمن حق را سر جایش نشاند
بی جهت او را خدایش زینت مولا نخواند
حیدری که زینت از عرش تا فرش خداست
زینتش تنها در عالم بانوی کرببلاست
زینب آمد راه را بر ما نمایان کرد و رفت
زینب آمد عاشقی ها را دو چندان کرد و رفت
زینب آمد کربلا را شهر شیران کرد و رفت
"زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت"
زینب آمد عشق را جور دگر تفسیر کرد
زینب آمد راه و رسم عاشقی تغییر کرد
زینب کبراست فخر عترت و قرآن و دین
زینب کبراست بانوی رقیه آفرین
در مقامات جنابش بس بُوَد تنها همین
در رهش عباس قربان می کند ام البنین
هر کسی گشته حسینی ، هست زینب مرجعش
ملجاء اهل حرم عباس و زینب ملجأش
گریه کن ای شیعه بر او ، گریه کن با مادرش
بی حسینش ماند ... این اصلا نمی شد باورش
بر سرش آمد چه ها ، نشناخت او را همسرش
بود باران ، دم به دم ، یکسال و نیم آخرش
آمدم دنیا که بر زینب عزاداری کنم
مانده ام که بر کدامین غصه اش زاری کنم
نفس نفس ترانهی حجاب میدمد
ز لالههای کربلا گلاب میدمد
قصیدهی بلند آفتاب میدمد
چه مصرعی ز بیت بوتراب میدمد
ترانهی نجیبهی حجاب زینب است
حسین میشود گل و گلاب زینب است
به نام آنکه ماه در دل شب آفرید
خطاب کرد آدم و مخاطب آفرید
برای خود ملائک مقرب آفرید
برای یاری حسین زینب آفرید
و گفت آدم از ملک سر است اینچنین
که خواهر عاشق برادر است اینچنین
قدیسه ای که صبح میدمید از او صبوح
خودش که هیچ چادر حیای او شکوه
شبیه کوه و دور او هزار رشته کوه
میآید از خطابه اش یزید بر ستوه
خطابه ای که آیه آیه آیه محکمه است
خطابه ای که جلوه جلوه جلوه فاطمه است
زنی شبیه هیچ کس شبیه مادرش
گرفته مریم قدیسه درس محضرش
زنی به وسعت سفینهی برادرش
که کربلا کتاب بود و او پیمبرش
ز خاندان عصمت این خصال دور نیست
هزار مرد قدر این زن غیور نیست
عفاف آیه ای که زینب است قاریاش
حیاست چشمهای که او نموده جاریاش
حلیمه است و حلم مفتخر به یاری اش
که هست صبر آن مدال افتخاری اش
عقیلةٌ عالمةٌ غیر معلمه
شریفه است و صابره چنان که فاطمه
به نام حس سرخ کربلا به نام صبر
که سنگ میشود عقیق در مقام صبر
خدا قیام میکند به احترام صبر
که زینب است صابره ترین امام صبر
که با سپاه صبر انقلاب میکند
و خانهی یزید را خراب میکند
برادری نگاه میکند به خواهری
چه عاشقانه ای چه خواهر و برادری
وصال را ببین عجب وصال محشری
جدا شوند از هم این دو با چه خنجری
فقط حسین بود وقت تب علاج او
فقط حسین بود شرط ازدواج او
با چه توان میتوان که وصف تو گفتن
آی که ناممکن است گفتن از این زن
عاجز و گُنگاند و لال و اَبکَم و الکن
شاه و گدا و خطیب و دوست و دشمن
مدح کجا و دَم از جلالت زینب
شاه نجف محوِ تو دیارِ علی هم
پیش تو خم گشته ذوالفقار علی هم
زینت زهرایی اقتدارِ علی هم
فخر خدایی و افتخارِ علی هم
صحبت کروبیان کرامت زینب
کیستی ای چادر تو کعبهی سیّار
کیستی ای معنیِ علی دلِ پیکار
کیستی ای معدنِ تحمل اسرار
هیچ نگفتیم و در مقابل بسیار
ما همه هیچیم پیش شوکت زینب
ای متوسل به تو تمام ملائک
ای متوجه به تو سلام ملائک
ای مترنّم به تو امام ملائک
ای متبرک به تو کلام ملائک
درکِ فرشته کجا و قدمت زینب
قلهی صعبالعبورِ آل علی تو
داد شهادت ملک مثالِ علی تو
وارث قدوسی جلال علی تو
بعدِ حسین از خدا سوالِ علی تو
آلِ علی زنده از صلابت زینب
نورِ جلالی و جلوههای جلیله
مُتَّصِفی بر همه اسماء جمیله
مصطفوی فاطمی علیمه عقیله
قبلهی آلِ حسین و قلبِ قبیله
ای قسم قدسیان قداست زینب
چشم خدا گرم این شکوه و یقین است
فاطمه آن است و یاکه فاطمه این است
زن اگر این است و خواهری به همین است
مردی اگر هست طفلِ خاکنشین است
عقل نبرده است پِی به ساحت زینب
ای همهی تو حسین و ای همهاش تو
اول این راه او و خاتمهاش تو
فاضلهاش فاهمهاش فاطمهاش تو
زمزمهی تو حسن و زمزمهاش تو
هست حسن پردهدار عزت زینب
محوِ تو عمری همه حواس حسین است
هر نظرِ مرتضی شناس حسین است
فیض دعای تو التماس حسین است
پشت سپاه غمت سپاس حسین است
هست نگاهش به استجابت زینب
نامِ تو را کرببلا روی نگین زد
اذن ، حماسه گرفت و نقش جبین زد
نی که فقط خطبهات به کوفه کمین زد
زلزلهاش کاخ شام را به زمین زد
هیمنهها شد غبارِ همت زینب
با تو ستون حرم به جای خودش ماند
با تو حرم باز روی پای خودش ماند
بیرق شیعه در اعتلای خودش ماند
شامِ جهالت در انزوای خودش ماند
کرببلا مانده از امامت زینب
امر به صبرت نمود حکم برادر
تا که نبیند جهان تلاطم حیدر
امر به صبرت نمود ورنه مُسَخر
پیش شکوه تو بود آنهمه لشکر
چشم علمدار بر شهامت زینب
ماندی و خورشید از غبار برآمد
از نفست تیغ آبدار برآمد
قلب فشردی و لالهزار برآمد
بر سر نخل حسین بار برآمد
تازه شروع میشود قیامتِ زینب
کوفهی بیچاره تا نهیب تو را دید
شام در آتش شد و لهیب تو را دید
بیرق طوفانیات شکیب تو را دید
کرببلا فتحِ عنقریب تو را دید
حضرت نهجالبلاغه حضرت زینب
آه که سرنیزهای غریبِ تورا برد
داد که سنگی لبِ حبیبِ تورا برد
پیرهنی پاره شد نصیبِ تورا برد
ضربهای آوای یامُجیبِ تو را برد
کرببلا گریه کن به غربت زینب
غزّه بمان روی پا که میرسد از راه
لحظه پیروزیات که نصرُمنالله
غزه بمان اندکی که آتش این آه
میزند آتش به ظلم و ظالم و گمراه
غزّه توسل نما به نصرتِ زینب
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۸/۲۷)
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ قرب خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشیمان نشد
آنکه سر راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاک تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیر خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نفست بیت علی را بهشت
زندهی تو هفت حرم های ما
خاک درت مسجد و دیر و کنشت
هم حرمت هم حرم کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من بفدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
"خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست"
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سر نیزه سر عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به دوشت چکید
از سرِ بر نیزه ، دلت را گسست
تا به ابد بر سر خود میزند
چوبهی محمل که سرت را شکست
سنگ از این ، چوب از آن خوردهای
جای همه زخم زبان خوردهای
* دوبیت از استاد موسوی گرمارودی
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۹/۱۹)
و خدا خواست جلال نبوی جلوه کند
و بیاید به زمین نور علی جلوه کند
و خدا باز به زهرا و علی کوثر داد
سوره مریمی از سوره پیغمبر داد
و خدا خواست که باز عقل مجسم بکشد
قوت قلب حسین جلوه ای از یم بکشد
و خدا خواست حسین صاحب خواهر بشود
به حسین و حسن و باب خود او یک تنه مادر بشود
گر که عنقا بشود عقل بشر ، تا دم صور که پرواز کند
نتواند که به مدحش دم خود ساز کند
پسته لب را میگشاید عشق ابراز کند
ماهی آن دم بشود صید که لب باز کند
و خدا خلق کند زینب بر خلق جهان ناز کند
بشود زینت بسم الله و آغاز کند
بنویسد فراتر ز تکامل زینب
و خداوند سخن حین تقابل زینب
بنویسد خدا محو کلامش شده است
دشمنش کشته آن فن بیانش شده است
بنویسید که کاخ اموی میلرزید
ابن مرجانه ز تیغ سخنش میترسید
و یزید از همه دربار خودش میپرسید
کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید
که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید
همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید
همه گفتند علی در دل میدان زینب
ناطق وحی شده معنی قرآن زینب
ذوالفقار سخنش سر میزد داه در معرکه جولان زینب
یک نفر نه بنویسید که یک لشگر و گردان زینب
بنویسید که او فاتح و عالم بشود تسخیرش
علم کفر زمین خورد به یک تکبیرش
بنویسد علم بعد علمدار به زینب برسد
جرئت حیدر کرار به زینب برسد
علم بی واسطه از حضرت دادار به زینب برسد
لقب فاتح و سردار و سپه دار به زینب برسد
شیری از بیشه شیران شده غران زینب
دشمنش را به خدا کرده پشیمان زینب
حمله اش مثل علی خط شکن است
به حقیقت که شده حیدر دوران زینب
ذکر تسبیح همه اهل حرم یا زینب
کاشف الکرب حسین در دل بحران زینب
ذکر تسکین دل زار و پریشان زینب
ذکر روز فرج منتقم عالم امکان زینب
بنویسد خدا محو کلامش شده است
دشمنش کشته آن فن بیانش شده است
بنویسید که کاخ اموی میلرزید
ابن مرجانه ز تیغ سخنش میترسید
و یزید از همه دربار خودش میپرسید
کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید
که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید
همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید
عصمت الله المعظم زینب است
بر سما نور مسلم زینب است
بر حسن عشق مجسم زینب است
الگوی حوا و مریم زینب است
نبض آدم روح خاتم زینب است
«بانی ماه محرم زینب است»
کیست زینب برترین یار حسین(ع)
برترین یار و هوادار حسین (ع)
از ازل بوده گرفتار حسین (ع)
بعد عباسش علمدار حسین(ع)
واله و شیدا و بیمار حسین(ع)
«برحسینش یار و مَحرم زینب است»
کیست زینب اسوه ی صبر و حجاب
حیدرِ کوفه ولی زیرِ نقاب
خطبه هایش ماورای انقلاب
بوتراب دیگری در احتجاب
شام را با خطبه ای کرده خراب
«نهضت و خط مقدم زینب است»
کیست زینب بانوی ام الوقار
زن ولی مرد آفرین روزگار
صوت قرّاحش مثال ذوالفقار
یک نشان از قوت پروردگار
اسوه ی صبر و حجاب و اقتدار
قهرمان نینوا هم زینب است
#مجید_مرادزاده
یارب برسان بر سر او شاه نجف را
آن کس که نشان داد به ما راه نجف را
ای عشق بدم نفحهی درگاه نجف را
ای شوق ببین شعلهی جانکاه نجف را
باید دم ایوان نجف گفت که زینب
تبریک به سلطان نجف گفت که زینب
زینب بنویسید و بخوانید حسین است
زینب همهی عمر بدانید حسین است
این محمل عشق است بمانید حسین است
این نقش مبارک بنشانید حسین است
تکرارِ حسن یا که به تکرار، حسین است
میگفت علی: فاطمه، انگار حسین است
آنقدر در اوج است به کس کار ندارد
همسایهی دیوار به دیوار ندارد
جز لطف و عنایات حسنوار ندارد
پیغمبر عشق است که انکار ندارد
یک شیرزن از بیشهی احرار رسیده
ای کرببلا حیدر کرار رسیده
وقتی که قرار است تو باشی همه هستند
با تو همه سوگند که با فاطمه هستند
آری همه حیران چنین عالمه هستند
عشاق به دنبال تو در زمزمه هستند
ای حضرت زهرای علی جان سَنَ قوربان
ای اُمِّ ابیهای علی جان سن قوربان
ای خطبهی تو کوه شکن سیل دمادم
این نعرهی تو بر سرشان مرگ مجسم
عظمایی و اعلایی و علامه و اعلم
ای کعبه و ای قبله و ای قلب معظم
قلب تو تپشهای قبیله است مگر نه
عالم همه در دست عقیله است مگر نه
گیرم که یزید است کنار تو قلیل است
یا ابن زیاد است ! فقط ابن علیل است
گیرم که بُوَد شام به پای تو ذلیل است
هرچند که در چشم تو هر زخم جمیل است
باید که تو تکمیل کنی کرببلا را
رفتی که تو تعطیل کنی شام بلا را
باید که ببینیم علیوار رسیدن
از کاخ ستم ریشهی صد ظلم کشیدن
تا یاد بگیریم مبارز طلبیدن
آن حجم بلا دیدن و انگار ندیدن
باید که فقط از دمِ تو یاد بگیریم
حقِ علی از اینهمه بیداد بگیریم
نه وقت تعلل، وَ نه هنگام شتاب است
این صبر علی صبر نه، آیات عذاب است
بازیچهی ما فاتح و سجیل و شهاب است
تا چشم گشایند تل آویو خراب است
امضاء زده آرامش ما مرگ شما را
ای ظلم بچش وعدهی شمشیر خدا را
میراث حرم چادری از جنس بهشت است
هر رشتهی این روسری از نور سرشته است
آری حرمت از دل ما خشت به خشت است
در کرببلا نامِ تو را عشق نوشته است
تلفیق حسین و علی و فاطمه از توست
بینالحرمین آنچه که دارد همه از توست
ما خیسترین زائر باران شماییم
مدیون نفسهای شهیدان شماییم
در زینبیه بر در ایوان شماییم
بیهوده نبوده است پریشان شماییم
وقتی که پریشان تو شد خون خدا هم
شرمندهی تنهایی تو کرببلا هم
ای ابر بباران به پریشانی زینب
ای باد بسوز از دل طوفانی زینب
خونآبه شو ای اشک زِ حیرانی زینب
از بیکسی و بی سر و سامانی زینب
از تیغ نه... از داغ جوان بود که اُفتاد
ای وای عزیزت نگران بود که اُفتاد