نوری آمد وجود من گم شد
چشم من باز پر تلاطم شد
شرشر اشک روی گونه ی من
شد سرازیر و قدر یک خم شد
گریه از شوق چه صفا دارد
شب میلاد نور پنجم شد
اشک اذن دخول ما بود و
در که وا شد دمِ تبسم شد
محرم اهل بیت اگر شده ایم
همه از یک دعای خانم شد
شکر، یا فاطمه و یا فاطر
شکر، هستم غلام تو باقر
در رحمت دوباره وا شده است
میزبان دلم خدا شده است
بار دیگر میان بیت وحی
آیه ی نور رو نما شده است
سجده ام را کسی نماند که ندید
سِرّ توحید بر ملا شده است
دسته های فرشته می بینم
در مدینه برو بیا شده است
پشت یک خانه ای شلوغ شده
خبری بین کوچه ها شده است
رنگ پنجم به روی بوم آمد
حضرت باقر العلوم آمد
نذر چشمان تو جوانی من
به فد
- چهارشنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:25
- نوشته شده توسط
- یحیی