نهمین نوح رسیده است، شود سرور شهر
با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر
نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است
پسر حضرت ارباب خودش ارباب است
نهمین جود رسیده است گداها شادند
خبر آمدن عشق به هم می دادند
چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟
سومین دفعه ی دنیاست محمد دیده
نور چشم پدری بعد چهل سال رسید
و چهل سال پدر طعنه ی بسیار شنید
آخرین شام ازین چلّه ی تار آمده است
ماهی از دامن خورشید به بار آمده است
آمده بار امامت بکشد بر دوشش
یاوه گویان همه ساکت، و پدر مدهوشش
علم از درک مقامات پسر جا مانده
دهن شهر از این معجزه ها وا مانده
خردسال است ولی مثل پدر تابیده است
تکه ی آینه ای رو به روی خورشید است
دهم ماه رجب
- شنبه
- 28
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 09:07
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار