دلم امشب هوای یار کرده
هوای دیدن دلدار کرده
هم او که خواب شیرین شبم بود
سحرگاهان مرا بیدار کرده
خیالش راحت از جانها ربوده
دلم را طالب دیدار کرده
نفسهایش نسیم دلکش وصل
نگاهش آسمان را خوار کرده
صدایش برترین آوای عشق است
که جان را محرم اسرار کرده
مرا دلداده مهرش نموده
دگر از غیر او بیزار کرده
به یاران دلربایی ها نماید
که دل را فارغ از اغیار کرده
میان باغ گل چون رخ گشاید
ز حسنش هر گلی را خار کرده
ز زیبایی رویش صد چو یوسف
به مستی راهی بازار کرده
خیال او بهشت است و دلم را
رها از جنت و از نار کرده
به یمن مقدم بس نازنینش
دو عالم را چنین پر بار کرده
به دستان پدر تابیده آن سان
که خورشید و قمر را تار کرد
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1391
- ساعت
- 06:37
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان