شب عید است و پر در آوردم
ز غزل خانه سر در آوردم
تا به عشقش ترانه بنویسم
دو سه تا لوح و دفتر آوردم
شب میلاد پور شمس شموس
غزلی تازه و تر آوردم
مددی یا محمدبن علی
مددی یابن حیدر آوردم
کمترینم ولی به رسم ادب
مدحیه های بهتر آوردم
چه کنم بی بضاعتم دیگر
پای عشقش فقط سر آوردم
تا که روی مرا زمین نزند
به میان نام مادر اوردم
قلمم محو شور وشینی شد
غزلم باز کاظمینی شد
سر ما و قدوم یار نُهُم
دل ما و تب نگار نهم
بارللها سری به سجده ی شکر
میگذارم برای بار نهم
می رسد حضرت ولی الله
میرسد صاحب اختیار نهم
روی بال فرشته می آید
وارث تیغ ذوالفقار نهم
علوی ها به گوش ، می اید
یل بی باک تک سوار نهم
جد و اباد من گدای در
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 14:09
- نوشته شده توسط
- یحیی