امام جعفر صادق علیه السلام

امام صادق(علیه‌السلام):

«اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً»

نگاه حرام تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه زیاد است نگاهی که حسرتی طولانی به جای می‌گذارد.

? الكافی، ج‏۵، ص۵۵۹

آنان که به کار عشق، بودند استاد
کردند «ز دست دیده و دل فریاد»
از «چشم» خودت مراقبت کن، ای دوست
تا آخرت تو را، نداده‌ست به باد

• سه شنبه
• 11
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:28
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

امام صادق(علیه‌السلام):

«شَفَاعَتُنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِصَلَاتِهِ‏»

شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد، نمی‌رسد.

? فلاح السائل، ص۱۲۷

با شمعِ گمان، به صبح ایمان نرسد
بی‌جوششِ جان، به کوی جانان نرسد
آن کس که نماز را سبک بشمارد
هرگز به شفاعت امامان نرسد

• چهارشنبه
• 12
• تیر
• 1398
• ساعت
• 15:02
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

به استناد حدیثی دلم چه عاشق بود
سند مطالبه کردند... «قالَ صادق» بود

وزید صحبت آوازه‌اش به هر سویی
اگرچه باد در این کار ناموافق بود

نشسته بود دو زانو جهان به شاگردی
چه مکتبی که پر از عالمان حاذق بود

رسید جابر حیّان اگر به اِکسیرش
به ورد حَق‌حَق و با کیمیای هِق‌هِق بود

نواخت ساعت اِثنا عشر به گوش زمان
که نیمه راه امامت در آن دقایق بود

به لطف منطق شیوا و نطق غرایش
سکوت شهر پر از واژه‌های ناطق بود

دمی شکافت قفس، فرصت تنفس شد
وگرنه ظلم همان ظلم و جور سابق بود

چه خوب شد به افق صبح صادقش سر زد
که چشم منتظرانش به سوی مشرق بود

• شنبه
• 15
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:16
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

یکی می گفت مثل مادرش پشت در افتاده
یکی می گفت بین کوچه ها چون حیدر افتاده

شبیه عمه اش زینب سرِ بازارهای شام
به روی خاک با صورت وَ گاهی با سر افتاده

یکی می گفت همچون مجتبی مسموم شد از زهر
به خود می پیچد و در ذکر مادر مادر افتاده

یکی می گفت تا آتش کشید از خانه اش بالا
به یاد خیمه ها و ماجرای معجر افتاده

یکی می گفت در بزم شراب اشکش برای چیست؟
یکی می گفت شاید یاد یک طشت زر افتاده

یکی می گفت تا شمشیر بر قتلش کشیدند ، او
به یاد کربلا و نحر از پشت سر افتاده

گریزِ گریه اش تا گوشه ی ویرانه رفت آن دم
که او می دید لرزه بر تن یک دختر افتاده

«رئوفی» بس کن این مرثیه را ، تنها بگو کلِ
مصیبت های آل الل

• یکشنبه
• 16
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:47
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای كوی تو، كعبۀ خلايق‏
طالع ز رخ تو، صبح صادق

ای پایۀ منبرت فراتر
از کرسی هفت چرخ اختر

تا نام ز ماه و مهر بوده‌ست
خاک در تو، سپهر بوده‌‌‌ست

گفته‏‌ست خرد، بس آفرينت
صد‌ها چو «هشام»، خوشه‌چينت

گردش، ز فلک، اشاره از تو
استاد خرد، «زراره» از تو

چون «مؤمن طاق» از تو آموخت‏
لب بر لب هر چه مدعی دوخت

انديشه هر آنچه بود مُجمَل‏
بشنيد مفصل از «مُفَضّل»...

كی مكتب تو، نظير دارد؟
صدها چو «ابوبصير» دارد

تا مشعل علم، «جابر» افروخت‏
بس نكته، خرد كه از وی آموخت‏

شد شهره به دهر، مذهب تو
«حمران» و «ابان» و مكتب تو...

فانی نه، كه جاودانه‌‏ای تو
دريايی و بی‌كرانه‌‏ای تو...

• دوشنبه
• 17
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:32
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود
تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود

خط به خطِ صفحۀ پیشانی‌ات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود

فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند
آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود

مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم
با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود

از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود

احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود

• دوشنبه
• 17
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:36
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خودشید عشقی و محبوب داوری
شیخ الائمه ای،از نسل کوثری
حسن تو جلوه ی روی
معبود خالق سرمد
ذکر دلم به دو دنیا
یا جعفر بن محمد
یا جعفر بن محمد...

در عرصه ی جهاد ای مرد کارزار
علم میکند کاری چو ذولفقار
آوای نام الهی
تسبیحِ بر لبت آقا
پیر خرد ز ازل شد
شاگرد مکتبت آقا
یا جعفر بن محمد...

از بار محنت و غربت خمیده ای
دنبال مرکب دشمن دویده ای
دنبالِ آن همه جانی
جانت رسیده چو بر لب
شد زنده چو بهر محبین
داغ اسارت زینب
یا جعفر بن محمد...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 16:01
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

نالایقم،من عزادار امامِ صادقم
با خونِ دل،غصه دار غربت شقایقم
بدم ولی،به آقای مهربونم عاشقم
واویلا...

من شنیدم،شبونه تو کوچه ها کشوندنش
به دنبالِ،مرکب خصم لعین دَووندَنش
نا نجیبا،بین بزم دشمنا نشوندش
واویلا...

یادم اومد،مجلس شراب و اندوه و بلا
یادم اومد،غصه های زینب و طشت طلا
یادم اومد،خیزران و لب شاه کربلا
واویلا...

چی بگم از،بی حیاییِ عیان و منجلی
چی بگم از،غصه های ابدی و ازلی
چی بگم از،چشم نامَحرم و ناموس علی
واویلا...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 16:05
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

پاره جگر گشته،زِ جور زهر کین
امام صادق شد،شهید راهِ دین
با ذکر یا زهرا،به ناله ی یا رب
رئیس مذهب شد،فداییِ مکتب
یا حضرت صادق...

با اهل بدعت در،مخالفت بوده
تمامیِ عمرش،مجاهدت بوده
باشد کلامش از،نور حق آکنده
با قالَ صادق شد،دین خدا زنده
یا حضرت صادق...

چون که گرفت آتش،خانه ی آن مولا
مرثیه ای سر داد،به یاد عاشورا
به یادِ آن روزی،که خیمه ها میسوخت
قلوب اولادِ،خیرالنساء میسوخت
یا حضرت صادق...

یا حضرت صادق،ما را خدایی کن
ما را به راه عشق،کرببلایی کن
ما را به آلُ الله،بیا و زینت کن
ما را خودت اهلِ،علم و فضیلت کن
یا حضرت صادق...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 17:27
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

الا بر خلایق،چو قرآنِ ناطق
امامُ العالمین،یا حضرتِ صادق
عزیز پیمبر،وجودِ مطهّر
شدی چون گل از کینه پرپر
یا مولا یابن الزهرا...

دل زهرایی ات،غمینِ عاشورا
همیشه بوده ای،حزینِ عاشورا
تو ای مِهرِ مذهب،همه روز و هر شب
شدی مرثیه خوانِ زینب
یا مولا یابن الزهرا...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 17:37
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

مولا حضرت صادق/ای امام دلها

ای رئیس مذهب ما،یوسف زهرا

خاک قبرت در مدینه توتیای ما

غصه دار کربلا و روز عاشورا

بانی روضه های مولایی/روضه دار عزیز زهرایی

اشک تو جاری ز دو عین/به یاد آن شاه غریب

گریه کن ِ رأس ِ به نی/گریه کن شیب الخضیب

مُلتَمسیم به دعا/ای فخر ِ دو سرا

تا رویم عرفه کرببلا...

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

بابی انت و امّی یا ثارالله

میدونم نوکری بلد نیستم...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 17:59
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

یا امامِ صادق خوش آمدی آقا...

گشته از قدومت لبِ همه خندان
وادی مدینه شد جنّت و رضوان
ای امید دلها،ای یوسف زهرا
یا امامِ صادق خوش آمدی آقا...

نورِ مقدم تو ای حُجّت داور
گشته توأمان با میلاد پیغمبر
جان ما فدایت ای سَیّد و مولا
یا امامِ صادق خوش آمدی آقا...

خواهم از تو مولا به قلب پر احساس
کن دعا شوم من رَهروِ با اخلاص
در رَهِ رضای خدای بی همتا
یا امامِ صادق خوش آمدی آقا...

در ولادت تو دارم دعا بر لب
که شوم فدایی به ذکر یا زینب
در رَهِ ولایت وَ شورِ عاشورا
یا امامِ صادق خوش آمدی آقا...

پیروِ مسیرِ شیر خدا هستیم
همقدم دمادم با شهدا هستیم
با نوایِ عشقِ علی علی مولا
ای ولیّ اعلا علی علی مولا...

• دوشنبه
• 7
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 18:53
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

در هجره ام مقابل چشمان مادرم
در سجده بودم و لگدی بر سرم نشست
این غم کجا برم، به که گویم که بی حیا
با ناسزا به فاطمه، بال و پرم شکست

یک تازیانه سجده ی طولانیِ مرا
عمداً مقابل پسر ارشدم شکست
وقتی که خواند مادر من را به ناسزا
دندان من ز بسکه خودم را زدم شکست

آتش کشید بیت مرا، وای از دلم
یاد مدینه کردم و آن کوچه های تنگ
وقتی که بست دست مرا بینِ خانه ام
خوردم به دربِ خانه و دیوارهای سنگ

پای برهنه، با دلِ پر زخم، نیمه شب
در بینِ سینه ام نفسم بارها برید
اِبْنُ الرَّبیعْ بغضِ علی را بروز داد
در پشت ناقه، شیره ی جان مرا کشید

موی سفید من به دلش رحم جا نکرد
جسم مرا به روی زمین می کشاند و رفت
تنها به

• یکشنبه
• 7
• مهر
• 1398
• ساعت
• 19:41
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

میان سینه اَش وقتی خدا نور یقین انداخت
علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت

رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند
نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت

کسی که آیه یِ قرآنِ بی معصوم از بَر بود
عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم های او
چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟

کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد
عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت

درآن وقتی که شدمسموم زهر کین به زعم من
خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت

برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش
خدا حُزنی عجیبی درقلوب مومنین انداخت

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 18:19
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

آینه بودی، ترک برداشتی، تنها شدی
مو سفید از ماجرای غربت طاها شدی

شانه هایت بید لرزان می شد از غم های تو
قطره قطره پای روضه بی امان دریا شدی

خانه ات دیده هجوم نیمه شب ها را به خویش
بارها بی حرمت یک عده بی پروا شدی

کینه ی هیزم که زد بر خانه ات آتش دو بار
هم علی با دست بسته، پشت در زهرا شدی

شد به دور گردنت دستار سر، زنجیر تو
در مدینه کوفه گرد دیده ی دنیا شدی

با لطافت از روی نازک تر از گل گفته ای
پایه ریز روضه ی انسیه الحورا شدی

در پی مرکب دویدی بارها خوردی زمین
ذکر زهرا داشتی هر بار، کز جا پا شدی

کربلایی بوده قلبت، کل ارض کربلا
کل یوما را شما هر روزه عاشورا شدی

پیکرت گر چه نشد فقطعوه و با

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 18:20
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

حیرانی ام بود به درِ علمتان وکیل
باشد خرد به پیش تو ای عقل کل ، علیل

آموزگارِ دینی و پروردگار عشق
بر شرح علم ، درس شما هست بی بدیل

از منطقت به مکتب حق مست گشته ایم
ما عاشقیم عاشقِ اسلامِ با دلیل

وقتی که هست منشأ علمِ شما علی(ع)
پس درس توست آنچه ادا کرد جبرئیل

ای مو سفیدِ فاطمه بر غربتت سلام
دست دلم به خاک حریم تو زد دخیل

در بیتِ خود تو حاکمِ دلها شدی سپس
با دست تو حکومتِ منصور شد ذلیل

آتش مگر بهشت خدا را اثر کند؟
آتش برای دشمنتان است ای خلیل

آن شب که پابرهنه دویدی به کوچه ها
از چشم نازنینِ تو می ریخت سلسبیل

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 18:32
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

سلام ما به کمال و صداقت صادق
درود ما به کلام و فقاهت صادق
درود پیرو احمد به مکتب جعفر
سلام شیعه ی حیدر به حضرت صادق

سلام ما به دیار شرافت و عزت
درود ما به بقیع و به تربت صادق
نشسته ام که سرایم جمال قرآن را
حدیث و فقه و کلام و روایت صادق

قلم شکسته سر از مدح وسعت دریا
زبان به کام نشسته ز هیبت صادق
چه گویم از قمر و از شهاب و از خورشید
چگونه دم زنم از قدر و شوکت صادق

نگاه عقل ز عزّ و جلال او حیران
چگونه لب بگشایم به صحبت صادق
نظام و مکتب توحید و دولت قرآن
حیات تازه گرفت از فراست صادق

گرفته توشه هزاران هزار دانشجو
ز خرمن برکات و فضیلت صادق
چه رنج ها که کشید آن امام جاویدان
چه ظلم ها و جفا شد به

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 18:33
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

مرغ دل زند پر در هوای صادق
تا شود معزّی در عزای صادق

آه از این مصیبت میکشد زبانه
شعله های آتش از سرای صادق

هر چه که توانست ظلمِ بی امان کرد
بی بهانه خصم بی حیای صادق

قاتلش حیا از مؤمنان ندارد
نه نمی هراسد از خدای صادق

این سخن نفهمید قاتل لعین نیست
مال و جاه دنیا خون بهای صادق

می رسد فغانِ اهلِ خانه بر گوش
از فراق روی دلربای صادق

هر یکی زِ اهلِ خانواده میزد
حرف سوزناکی در رسای صادق

خانه ی امامت را دگر خبر نیست
از حضور گرم و باصفای صادق

خواب کودکانش را نمی نوازد
نیمه شب صدای ربّنای صادق

کوی و برزن شهر با شهادتِ او
شد تهی ز عطر جانفزای صادق

کار اهل علم و معرفت دگر شد
گفتگتن و شنیدن از س

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 18:37
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

صادق آل ا... رسیده به شهادت
یاحجة بن الحسن بادا سرت سلامت
شد مدینه از غم ، دارالعزای عالَم
واویلا واویلا واویلتا واویلا...

شد در اوج غربت ز کینۀ أشقیا
ششم امام شیعه شهید زهر جفا
فاطمه گریان شد ، دلخسته و نالان شد
واویلا واویلا واویلتا واویلا...

عَدو به لوح قلبش زِ غم نشانه می زد
زِ خانه اش از غربت آتش زبانه میزد
از غم آوا میکرد ، یادی زِ زهرا میکرد
واویلا واویلا واویلتا واویلا...

اهل بیتش گشته در شعله ها جان بر لب
أمان زِ کربلا و احوال زار زینب
خیمه ها سوزان بود ، سه ساله ای گریان بود
واویلا واویلا واویلتا واویلا...

• پنج شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 17:05
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

دوباره ذاکری ثناگو شدم
کنارِ گل نشسته خوشبو شدم
شمّه ای از نگارِ دل شنیدم
ندیده..سینه چاکِ ابرو شدم
خُم زدم از میِ امامِ ششم
صاحبِ صد پیاله مینو شدم
مکتبِ خود یافتم و شکرِ حق
فارغ از این سو و از آن سو شدم

اگرچه زیرِ چرخ... نالایقم
خاکِ قدومِ حضرت صادقم

ای نَفَست مسیح تر ز عیسا
کارِ یدت کلیم تر ز موسا
کیستی ای آینه دارِ عرفان
فقاهتِ شیعه شد از تو پویا
گر که نبودی اثر از دین نبود
بانیِ خیرِ واسعه... دلبرا
صادقی و زاده ی صدّیقه ای
جانِ همه فدایت ابنُ زهرا

شکر خدا حیدری ام کرده ای
با نگهت مادری ام کرده ای

دوباره صحبتِ بقیع و گریه..
دوباره غربتِ بقیع و گریه..
خرابی قبرِ شما کی رواست؟
بیاد شوکتِ بقیع و گریه..
زیارتِ مدینه خواهد دلم
همیشه حسرتِ بقیع و گریه..
به گوشِ جان می شنوم دمادم
شها..شکایتِ بقیع و گریه...

ظهور...زخمِ ما مداوا کند
سینه ی شیعیان مصّفا کند

• چهارشنبه
• 21
• خرداد
• 1399
• ساعت
• 06:49
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

کیست این شاهدکه خوبان جهان حیران اوست
یوسف از دلداگان طلعت رخشان اوست

رشک فردوس برین است آستان قدس او
کز شرف صد آسمان روح القدس دربان اوست

ما بنی آدم نه تنها بندگان حضرتیم
کون و امکان از تولّا ریزه خوار خوان اوست

صادق آل محمّد آنکه از فیض عطا
عالم و آدم رهین دولت احسان اوست

مقتدای کون و امکان پیشوای ماخَلَق
جعفر صادق که عالم بندۀ ایمان اوست

گرچه در ظاهر ندارد درگهش ایوان و صحن
لیک جنّت آستان و عرش حق ایوان اوست

از مقام عزّ و جاه این بس که جدّ امجدش
احمد آنکه ماسوا سر در خط فرمان اوست

ظاهراً رونق ندارد قبر پاکش ، باطناً
روز وشب ،روح و ملک از منزلت مهمان اوست

چشم بر انعام او تنها نه انسان است و بس
ماخَلَق از فیض رحمت ، دست بر دامان اوست

طعنه بر گردون زند خاک سر کویش سزاست
رشته گردون گردان در کف امکان اوست

جعفر صادق رئیس مذهب ما شیعیان
کِش جلال و شأن امّت از جلال و شأن اوست

دولت اجلال بنگر کز کمال منزلت
باغ جنّت گوشه ای از نزهت بستان اوست

سر فراز است در جهان صادق ز صدق بندگی
او به خلق الله سلطان و خدا سلطان اوست

اعتبار حکمت و علم و فضیلت در جهان
از کمال اعتبار فضلِ بی پایان اوست

کاشف علم لَدُنّی آنکه از فیض کمال
صد هزاران چون ارسطو طفل ابجد خوان اوست

سر به اوج عرش ساید در شرف چون گوی اگر
هر که را سر از ارادت در خم چوگان اوست

گر یکی ایما کند از گردش افتد آسمان
گردش هفت آسمان از گردش چشمان اوست

مستی رندان ساغر نوش بزم معرفت
در طریقت از شراب مَشرب عرفان اوست

خضر اگر چه در کشید آب بقا، با این همه
باز از لب تشنگانِ چشمه حیوان اوست

فیلسوفان غرق در دریای علم و حکمتش
فلسفه، پا در گل از اندیشه بُرهان اوست

کی سزد مدح جلالش از من و امثال من
اندر آن وادی که روح القدس مِدحت خوان اوست

پادشاه مُلک عشق است از کمال بندگی
هر که در عالم غلام درگه غفران اوست

گرچه امروز است جولان زانِ دشمن در جهان
لیک فردای قیامت فرصت جولان اوست

تربتش تنها نه کُحل العین شبخيز است و بس
سُرمۀ خورشید از خاک عبیر افشان اوست

• یکشنبه
• 11
• آبان
• 1399
• ساعت
• 23:08
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

سرسپاه مکتب و ایمان امام صادق است
شاه راه چشمه قرآن امام صادق است

هم رئیس مذهب و هم مقتدای شیعیان
پادشاه ملک جاویدان امام صادق است

درکلاس درس او تدریس شد عشق و وفا
حبذا آموزگار جان امام صادق است

چارهزار استاد در دانشگهش تحصیل کرد
بهترین استاداستادان امام صادق است

گوهر دانش ز دریایش تجلی می کند
عالمی را لعل درّ افشان امام صادق است

منطق و جبر و نجوم و فلسفه هم هندسه
شبچراغ بزم عرفان امام صادق است

علم و دانش قامتش ازهمت او راست شد
جهل عالم را فقط درمان امام صادق است

هم مدیر و رهبر ومیر و امام انس و جان
هم مقنن در همه دیوان امام صادق است

درگلستان علوم و زهد و تقوا و مرام
سرو موزون وگل بستان امام صادق است

(آذرین) توصیف دریا را مکن چون قطره ای
چون نسیمی تو ولی طوفان امام صادق است

• جمعه
• 26
• دی
• 1399
• ساعت
• 19:28
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

من‌گُلی هستم زِ باغ فاطمه
سینه چاکِ دردِ داغِ فاطمه

شیعیان‌را من رئیس مذهبم
ششمین مسند نشین مکتبم

مظهرِفقه‌و اصولم خوانده اند
نور چشمان بتولم خوانده اند

مبحث ثقل حدیث احمدم
حجّت بر حقِّ حَیِّ سرمدم

علم‌سرمشق‌است‌وپرچمدار من
قفل کنز مخزن الاسرار من

من علی را وارث تنهایی ام
سوز و ساز نالهٔ زهرایی ام

من کتاب مُهر نیلی خورده ام
یادگار یاس سیلی خورده ام

سالها از داغ مادر سوختم
سوختن را من از او آموختم

وارثان غاصب باغ فدک
منکران حکم نقض ما ترک

آتش کین از ستم افروختند
خانه‌ام‌چون‌بیت‌زهرا سوختند

• شنبه
• 7
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 12:50
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

اي قوّت جان خلق عاشق
وي جان جهان امام صادق

در ديدهٔ عارفان بيدار
تو معدن حقّی و حقايق

هركسكه تورا شناخت ازدل
دل كَند ز جملهٔ علايق

در بندگي تو اي شهنشاه
هستند زِجان ودل خلايق

روشن شده از ضياي علمت
دلهای سياه وپست و غاسق

هستی تو‌به‌ملك‌دين وقرآن
يك موهبت عظيم خالق

شد بسط شريعت محمّد
با همّت تو چو مهر شارق

هر عالم عارف از سر شوق
باشد به عنايت تو واثق

تو‌ميوهٔ قلب‌مصطفايی
دلدادهٔ ذات كبريايی

• شنبه
• 7
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 12:56
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

ای که مدیون تو تا روز جزا ایمان ما
جان ما قربان تو ای نوح کشتیبان ما

از اضافات گلت ما عاشقان را خلق کرد
داد با امضای تو یک عمر آب و نان ما

راست می گویند نام مذهب ما جعفریست
جز احادیث تو نوری نیست در چشمان ما
...
خانه ات هیئت شد و ما از شما آموختیم،
هست دنیای بدون کربلا زندان ما

"آستان قدس صادق" می شود روزی بقیع
بر ضریحت می رسد چندی دگر دستان ما

• یکشنبه
• 16
• خرداد
• 1400
• ساعت
• 21:52
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

روشنی دیدهء برهانیان
صاحب حجت ز حق لامکان

ناصر دین فاتح اقطار علم
ناشر احکام و سنن بحر حلم

صدق و وفا را ز صفا چون عماد
معدن مهرست و عطوفت، وِداد

اَلسَنهء نطق برانگیز علم
قوت ده طفلک نوخیز علم

حلقه به گوشی به درش ماهتاب
آینه داری به رخش آفتاب

مهرفزایندهء آئین عشق
مهر رخش هستی و هم دین عشق

عشق ازل را ز ازل جانفشان
بلکه خود او عشق خداوند جان

صالح و هم عابد و هم زاهد است
هادی و مصباح امم قائد است

نور ازل در ظُلَمِ تو به تو
جیره خورش مُلک و مکان کو به کو

مونس جان بادیه پیمای او
در طلبش راهی بَیدای او

منشاء غیث است به غبرائیان
چشمهء فیض است به بالائیان

ناشر علم نبوی نور دین
اهل ولا را ز کرم مستعین

علم و عمل در ید بیضائیش
جود و کرم در کف دریائیش

جود خدا را به یقین نائب است
فضل ورا جمله جهان کاتب است

علم و عمل را به یقین صادق اوست
حضرت حق را به لسان ناطق اوست

امر خدا را ز خدا راتق است
اهل ولا را ز کرم فاتق است

اوست ز حق صاحب امر عظیم
تابع او رفته ره مستقیم

فاتح خیر است به مفتاح غیب
پاک بدان سینهء او را ز ریب

گر برود پرده ز چشمش کنار
گو که نرفتست همانست یار

گر بُوَدت چشم تو از چشم یار
جلوهء او دان همه دار و یار

نوگل نشکفتهء باغ ازل
رایحهء نافهء او بی بدل

چونکه خدا ره به جنانش دهد
نوگل ما یک ز صدش بشکفد

ذات خدا را به صفت چون کنوز
کرده خدا از رخ ماهش بروز

مختفی اندر دل و جانش رموز
پردهء ظلمت ز رخش همچو روز

• شنبه
• 13
• شهریور
• 1400
• ساعت
• 12:45
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

رئیس اهل شریعت امام جعفر صادق
مراد اهل طریقت امام جعفر صادق
مقنّن بشریت امام جعفر صادق
مدبّرمدنیّت امام جعفر صادق
محیط خلقته زینت امام جعفر صادق
ویریبدی دینه مزیّت امام جعفر صادق

وجودی آیت عظمای حیِّ لم یزلی دور
امام و حجت برحق جهانیانه ولی دور
پیمبرین نوه سی هم گوزللرین گوزلی دور
گونَش مثالی بوتون کایناته نورجلی دور
اونوندی ملک امامت او جانشین علیدور
امیرکشورحکمت امام جعفر صادق

حسن حسین نوه سی نور چشم حضرت باقر
لقبده صادق و فاضل نسبده طیّب و طاهر
نسبده طیب وطاهر حسبده نیِّر و باهر
امام صادق آدیلان حدیث وار متواتر
تاپیپ حدیثیله شهرت امام جعفر صادق

اودور مدبّر امرامور کشور ایمان
اودور معلم عرفان اودور مفسّر قرآن
اونون وجودینه فخرایلییربوعالم امکان
مقام ومنزلتین درک قیلساهر آییق انسان
اشاره ایلسه جانین ایدراو حضرنه قربان
اونیلا باغلییارالفت امام جعفر صادق

اوگون کی قبض ایلییب ظلم و فتنه روی جهانی
چوخ اولدی جور وستم چون بنی امیه زمانی
گیچیب زمانه بِنْ عباس اولوبدی بدعته بانی
گینه ده دایره ی تنگه سالدی اهل ولانی
بیرعده ایله دی بازیچه الده دین خدانی
او قومه ویرمه دی فرصت امام جعفر صادق

بدان که وعده ی حق است کاخ ظلم نپاید
زمانه میدهدش کیفری که موسمش آید
مثال میزنم این نکته بلکه درد بکاهد
"عدوشود سبب خیراگرخدایْ بخواهد "
اولوبدی منجی امت امام جعفر صادق

کلیم دهر کلامین یِتیردی اوجِ کلامه
جهانِ عقل تمایل تاپیپ کلامِ امامه
مسیحِ علم گینه بحثِ دینی ویردی ادامه
مصمّم اولدی اِیده حُکمِ دینِ حقی اقامه
گورَن دییه گینه ده مرحبا رسولِ گرامه
ایدیبدی جدّینه خدمت امام جعفر صادق

شُعاعِ دایره ی علمی اِیتدی عالمی ماوا
مدینه شهری اولوب مرکزهدایت عظما
سوالی دیلده جوابه گلور یهود و نصارا
امام مُفتَرَض الطّاعه قیلدی حلِّ معما
کلام جعفر صادق اورکلرایچره اِیدیب جا
دیئردی درس دیانت امام جعفر صادق

کلاس درسینه دورت مین نفرکی شرکت ایدردی
گیدن او مکتبه احساس معنویت ایدردی
بوتون گلنلره مولا اوزی محبت ایدردی
متانتیله پیمبرمثالی صحبت ایدردی
دُرِ کلامینی شاگردیلرکتابت ایدردی
وِیرردی صحبته قیمت امام جعفر صادق

دوباره مکتب توحید آچیلدی اهلِ جهانه
طبیب دهرایدیرچاره ایندی دردِ نهانه
اولوبدی پیر وجوان بابِ شهرِ علمه روانه
قدم قویوب هامی دانشگهِ امامِ زمانه
حدیثلردییلیرشهریلرده خانه به خانه
آچیب دی باب فضیلت امام جعفر صادق

بوعلته گوره شیعه جهاندا شهرت آپاردی
دیلینده صادق آل محمد ین(ص)آدی واردی
اونیلا گلشنِ آلِ علی همیشه بهاردی
وجود پاکینه خاطرجهان صفاده یاشاردی
بالاسی باب الحوائج لقبدی مشکل آچاردی
بیزه ده ایلرعنایت امام جعفر صادق

فضایلینده یازیلدی رئیس مذهب شیعه
اونون وجودینه چوخ مفتخردی مکتب شیعه
رَهینِ منّت صادق دی جمله منصب شیعه
سپهرِ عزّته خورشید اولوبدی کوکب شیعه
یازیبلا قیرخ مین حدیثین رُواةِ مطلب شیعه
کی ایلییب دی روایت امام جعفر صادق

کُتُبِ اَرْبَعَه مشهوریدور رُواٰتی موثّق
یازیبلا جمله احادیثِ نابِ صادقِ اَصْدَق
امام صادق آدیلان بوایش تاپیپدی مُحَقَّق
کلامِ حقّیله تزیین اولوب سِپِهرِ مُطَبَّق
روادی شیعه لری فخر اِیده بونعمته اَلحَق
وِیریب کتابته عزّت امام جعفر صادق

• یکشنبه
• 4
• مهر
• 1400
• ساعت
• 18:28
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

امشب از شهر مدینه سرزده ماه ولایت
صادق آل محمد ششمین شمس هدایت
شهر یثرب باصفا شد غنچه ای ارزنده واشد شادمان گردیده باقر نور حق جلوه نما شد
ای گل محمدی
آمدی خوش آمدی

در ربیع الاول آمد در جهان هستی باقر
آنکه باشد همچو آباء گرامش پاک و طاهر
در جهان این خبر آمد نخل دین را ثمر آمد ششمین نور خدایی با رخ چون قمر آمد
ای گل محمدی
آمدی خوش آمدی

همچون آباء گرامش باشد این طفل خلق و خویش مادر ام فروه بوسه زد بر گل رویش
هدیه آمد از سوی رب. رحمت حق بارد امشب بهر خیرمقدم او گشته نامش ذکر هر لب
ای گل محمدی
آمدی خوش آمدی

مهر او را حق نهاده از ازل در قلب و سینه
امشب این دل پر زده تا شهر پیغمبر مدینه
من گدایی بی بهایم مهر خود کرده عطایم شکرلله زاول عمر با نگاهش با ولایم
ای گل محمدی
آمدی خوش آمدی

• پنج شنبه
• 21
• مهر
• 1401
• ساعت
• 11:59
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

به به عجب مدینه زیباست
جشن سرور و شادی برپاست
از مقدم فرزند باقر
غرق شعف تمام دنیاست
یا صادق آل‌محمد(۲)

امشب منادی خبر آورد
نخل ولایت ثمر آورد
در شهر یثرب بهرباقر
عروس زهرا پسر آورد
یا صادق آل محمد

یثرب چنان خلدبرینه
گلشن شده شهر مدینه
از خانه ی امام باقر
آمد امام بی قرینه
یا صادق آل محمد

امشب ز لطف و جود خالق
سر زده خورشید حقایق
شادی کنید اهل ولایت
آمد زره امام صادق
یا صادق آل محمد

در پرتو الطاف یزدان
دوران ظلمت گشته پایان‌
آمد ششم رهبر امت
شادان شده قلب محبان
یا صادق آل محمد

هدیه بودازحی داور
صادق گل باغ پیمبر
ماه سپهر اهل بیت است
خورشید دین از نسل حیدر
یا صادق آل‌محمد

ما صاحب عزت و جاهیم
مولای من بر تو پناهیم
در شب میلاد تو ای گل
منتظر نیم‌نگاهیم
یا صادق آل محمد

ای آنکه بر عالم امیری
بر حال شیعیان بصیری
امشب ز لطف و کرم تو
آمده ام دستم بگیری
یا صادق آل محمد

امشب مدینه در سرور است
غم از دل شیعه به دور است
از مقدم صادق مه دین
خانه ی باقر غرق نور است
یا صادق آل محمد

دلهای عاشق بی قرارند
منتظر دیدن یارند
یا صادق آل‌محمد
جز تو کسی دیگر ندارند
یا صادق آل محمد

بقیع تو بهشت شیعه
مهر تو در سرشت شیعه
ولایتت مولای عالم
عجین به سرنوشت شیعه
یا صادق آل محمد

بردرگهت مولا گدایم
نام شما بر لب نوایم
آمده ام با دست خالی
مولای من بنما دعایم
یا صادق آل‌محمد

بر درگه تو بی‌پناهی
آمده است با روسیاهی
بر این گدای درگه خود
از مرحمت بنما نگاهی
یا صادق آل محمد

• پنج شنبه
• 21
• مهر
• 1401
• ساعت
• 12:11
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

هفده ماه ربیع آمده
مهی با قدر رفیع آمده
در جهان صادق آل احمد
شیعه را یار و شفیع آمده
گل امشب واشد جهان زیبا شد
مدینه روشن زنوگل زهرا شد
مدینه امشب چه روح افزا شد
دوباره دین از مقدم او احیا شد
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یاصادق(۲)

عاشقان شمس حقایق آمد
به جهان قرآن ناطق آمد
صاحب علم نبی و حیدر
گل دین امام صادق آمد
مه،ام فروه عیان آورده
زدریای دین درگران آورده
ززهرا امشب نشان آورده
برای شیعه دارالامان آورده
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یا صادق

شهر یثرب شده طور سینا
شادمان گشته عروس زهرا
خانه ی باقر دین شد روشن
ششمین نور خدا شد پیدا
دعادر امشب فضیلت دارد
ز غم آزاد است هر که بصیرت دارد
خدا بر شیعه محبت دارد
کرامات حق به ما حقیقت دارد
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یاصادق

شیعه را لطف و عنایت آمد
گل گلزار ولایت آمد
شیعه لبخند روی لب دارد
ششمین شمس هدایت آمد
همه دلها شاد شب میلاد است
قلوب شیعه زبند غم آزاد است
در عالم امشب به لب فریاد است
خدا هدیه به حضرت باقر داده است
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یا صادق

گلی از گلشن طاها واشد
گل باقر زینت دنیا شد
شادمانند تمام شیعه
باقر علم نبی باباشد
مدینه امشب تماشایی شد
زلطف خالق فصل شکوفایی شد
نگاه این طفل مسیحایی شد
ز شیعه امشب وقت پذیرایی شد
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یاصادق

نوری امشب به جهان تابیده
روشنی بر همه جا بخشیده
اوگل گلشن آل الله است
ما همه ذره واو خورشیده
شده چون جنت مدینه امشب
زالطاف حق خلدبرینه امشب
پر از نور حق زمینه امشب
پر از شادی قلب مومنینه امشب
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یا صادق

گشته ام بار دیگر مهمانت
شاملم لطف تو و احسانت
شب میلاد پر از فیض تو
آقا جون دست من و دامانت
تو گل من خارم زتو سرشارم
ز لطف خالق تو کرده ای بیدارم
پر از دردم من آقا بیمارم
برای درمان خود شما را دارم
امام صادق امام صادق
امام صادق خوش آمدی یا صادق

• پنج شنبه
• 21
• مهر
• 1401
• ساعت
• 12:45
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت