پشت در آه میکشی ای وای
ناله گه گاه میکشی ای وای
دست و پا می زنی غریبانه
درد جانکاه میکشی ای وای
- یکشنبه
- 21
- مهر
- 1398
- ساعت
- 19:06
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
پشت در آه میکشی ای وای
ناله گه گاه میکشی ای وای
دست و پا می زنی غریبانه
درد جانکاه میکشی ای وای
من گدای توام امام جواد
خاک پای توام امام جواد
عاشقم التیام درد منی
مبتلای توام امام جواد
تو برای دل شکسته من
من برای توام امام جواد
از چو من ذره پروری کردی
که فدای توام امام جواد
من اگر نوکرم به دربارت
با دعای توام امام جواد
من غریبم ولی خوشم آقا
آشنای توام امام جواد
من مسلمان اگر شدم والله
باصدای توام امام جواد
پر گشودم به سمت آغوشت
در هوای توام امام جواد
روی چشمم قدم بزن از لطف
خاک پای توام امام جواد
ای بهشتِ همیشه ام حرمت
دست من پر شده ست از کرمت
مشکلاتِ همه را با نظری حل می کرد
کوچه هایِ گله را با گذری حل می کرد
نیمه شب.. مثلِ علی برسرِ دوشش کیسه..
سفره ها ی ِهمه در بی خبری حل می کرد
هر یتیمی که حضورش قدمی بر می داشت
دردِ او را به مثالِ پدری حل می کرد
آبرویِ فقرا بود برایش.. کعبـه
فقر.. را با کرمِ پشت دری حل می کرد
(این جواد است امامی که کرم در مُشت اش)
(نیمه شب کیسه ی رزقِ فقرا بر پشتش)
بی خبر نیست ز حالِ فقرا یک لحظه
نظرش هست ولو سمتِ گدا یک لحظه
عالِمِ دهر شود هر که نشیند با او
گر نشیند گل ما.. با فُضلا یک لحظه ..
هر چه که هست مبّدل بشود بر خوبی
نهمّین عشق! کند گر که دعا یک لحظه
دردها با کرمش زود مداوا گردد
می دهد با نَفَسِ خویش
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت
با دست هایِ پُر به درِ خانه بازگشت
تا کعبه بسکه همسفرت یاجواد(ع) گفت
خورشید؛ کاسۂ تهی از نورِ خویش را
چرخاند خسته! دورِ سرت یاجواد(ع) گفت
مُهری که بوسه زد خطِ پیشانیِ تو را
در سجده هایِ هر سحَرت یاجواد(ع) گفت
هر روز پیش از آنکه حدیثی بیاورد
راویِ خوب و خوش خبرت یاجواد(ع) گفت
کشتیِ نوح را به هدایت روانه کرد
تا هادی الأمم! پسرت؛ یاجواد(ع) گفت!
امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن
نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن
مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر
ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن
بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی
فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن
کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد
مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن
شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم
تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن
جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست
بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن
تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت
پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن
تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی
زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن
بسماللهالرّحمنالرّحیم
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشته اند
در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشته اند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَست حُبِّ او سخن از مُستَح
واژه ی جُود و سخاوت را تو معنا می کنی
قطره های اشک را واصل به دریا می کنی
پشت در ماندن نباشد پشتِ دربِ خانه ات
این تویی بر سائلانت نور اهدا می کنی
حضرتِ شاه خراسان بر تو می بالد فقط
این تویی تامین احساساتِ آقا می کنی
آخرین باب الحوائج هستی و صاحب کرم
این تو هستی هر گره را با نگه وا می کنی
هر کسی فریاد زد از جان و دل اِرحم جواد
هر چه می خواهد دلِ تنگش..تو امضا می کنی
من کی ام تا که بخوانم شمّه ای از مدح تو
پس بنابراین زبانم را تو گویا می کنی
نهمین خورشیدِ طاهایی..بتاب از معرفت
تابشت باعث شده که دیده بینا می کنی
این منم گم کرده راهی که به صید افتاده است
مطمئنم این گدا را زود پیدا می کنی
غیرتِ تو موج می زد در برائت یا جواد
این تویی که گریه بر احوالِ زهرا می کنی
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
امشب اینجا کرم فراوان است
نام این کوچه هم خراسان است
سالها شبهه بود در سرها
امتحان شد تمام باورها
تا که آمد امید نوکرها
کوری چشمهای ابترها
بعد پنجاه سال سر زد ماه..
جلوه گر شد جواد ال الله
این پسر آمده ولی باشد
شرف الشمس صیقلی باشد
احمد خانه ی علی باشد
کرمش بی معطلی باشد
هرچه میخواهی از کریم بخواه
سائلین جواد بسم الله!
اهل تقوا مرید تقوایش
جلد قرآن کجاست؟لبهایش
ملکوت است قد و بالایش
نذر کرده براش بابایش
در جلال و جمال محشری است
بیشتر از بقیه مادری است
رضوی بود جلوه ذاتش
همه جا ریخته ست آیاتش
بین سجده شدست میقاتش
خود حق میرود ملاقاتش..
روی فیروزه نام او حک شد
رجب از مقدمش مبارک شد
ما مریدیم و او همیشه مراد
او جواد و بقیه عبدجواد
بارها پشت پنجره فولاد
به جوادش رضا براتم داد
اوست دلگرمی حسینی ها
قبله ی اصل کاظمینی ها
..........
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب امد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد..
........
حیف باب و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه ی آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
فضل و احسانت مدام آید به یاد
یا جواد و یاجواد و یاجواد
در سخاوتها زدی سنگ تمام
حاتم طایی گدایت شد ،امام
فخر بر تو میکند فخر انام
سینه خیز کوی تو تاتار وماد
یا جوادو یا جوادو یاجواد
میدهد هر مرده را جان،جان تو
جان انس و جان بود قربان تو
میکند اعجازها فرمان تو
صدهزاران مرحبایت باد و باد
یا جوادو یا جوادو یا جواد
بوده ای نخل امید بوالحسن
نو گل بشکفته ای در آن چمن
عطر تو کی دارد آهوی ختن
چون رضا حسنت بدیده گشته شاد
یا جوادو یا جوادو یا جواد
علم تو اظهر کند مکنونها
رمز حامیم و الف با لام و را
هم الف هم لام ومیم و قاف را
مریم و صافات و طه،نمل و صاد
یا جواد و یا جوادو یا جواد
نو جوانی بوده ای ای مه جمال
گشته با امر خدای ذوالجلال
تا شوی پیر امم در خردسال
گشته ای تو صاحب کرسی داد
یا جوادو یا جوادو یا جواد
دل فغانها دارد از نامردمان
جان فدای تو ،شدی آسیمه جان
در حریم خانه ی خود بی امان
چون جفا از محرم ویارت فتاد
یا جوادو یا جوادو یا جواد
سم ام الفضل ملعونه چه کرد
سینه ای پر درد و پر از آه سرد
رنگ گلگون تو شد چون برگ زرد
تو خموش و عالم امکان به داد
یا جواد و یا جواد و یا جواد
(نادرم) مولا گدای درگهم
بر گدایانت کریمی آگهم
روی خود برآستانت می نهم
تا بگویم کاین صله مولا بداد
یا جواد و یا جواد و یا جواد
آمده مهمان جوادم
آقا بود پیر و مرادم
سر روی خاک اونهادم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
شکر خدا مهمان اویم
مدح و ثنایش را بگویم
یاد غمش در گفتگویم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
ای که تویی نور دو عینم
مهمان تو در کاظمینم
کنار تو در شور و شینم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
بر درگه پاکت رسیدم
مهرت به نقد جان خریدم
جز مرحمت چیزی ندیدم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
ای نهمین شمس هدایت
کردی به من لطف و عنایت
نشسته در صحن و سرایت
ابن الرضا مدد یا مولا۳
در گلشن تو همچو خارم
در دل ولایت تو دارم
نظر نما به حال زارم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
از کودکی دل بر تو بستم
از غیر تو مولا گسستم
دلبسته ی کوی تو هستم
ابن الرضا مدد یا مولا۳
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی
چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است
وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره
میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره
من گدای این درم، من کار دارم با گره
از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود
خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود
عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد
ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد
تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد
خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد
او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یکی یکدانهء آغوش بابا شده
جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده
هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خورشید، محو نور ایمانش شده
عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده
خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد
اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست
آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست
کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست
ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار سفره او راحت است
از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است
کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است
من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است
خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است
از میان عرش، نور محشری آورده اند
جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند
می درخشد ماه شب های کویری حسین
می شود دید از دو چشم او دلیری حسین
می کند در وقت وقتش دستگیری حسین
می شود سرباز عصر روز پیری حسین
از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت
بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
چیزی نگفت از حاجتش حاجت روا شد
با دست پر زائر زد از صحن تو بیرون
جز تو که می بخشد بدون مزد و منت
شانِ نزولِ تنفقوا مما تحبون؟
نقل است باید مال دنیا خواست از تو
هرچه کرم داری خودت روزی ما کن
ما شیعیان اینکه تو را داریم کافیست
از کاظمین خوشکلت ما را دعا کن
ابن ابی داوود یا یحییِ بن اکثَم
فرقی ندارد،عالمان شهر بغداد
از بحث علمی با تو میترسند،آقا
با چون تویی اصلا نباید هم در افتاد
حرف از برائت می زنم زیرا تو گفتی:
طاغوت ها را می کشی از قبر بیرون
آن لحظه رویاییست پیش چشم مادر
سوزاندن جسم کریه آن دو ملعون
مَن اَیقَنَ بِالخَلفِ جادَ بِالعَطِّیه
گفتی:ببخشم، تا خدا بر من ببخشد
در هم خریدن از رعیت لطف شاه است
من دوستت دارم اگر خوبم اگر بد
در روزگار بی کسی در عصر غیبت
وقتی که دشمن می زند تیشه به ریشه
در حفظ باور ها به تو دل بسته ام چون
داری هوای ما جوان ها را همیشه
پسر عشق رسید و پدری را جان داد
حق به یعقوب دلی خاتمهء هجران داد
تشنه بودیم که الله به ما باران داد
یک ولیعهدِ پُر از خیر به یک سلطان داد
نه مدینه که زمین نور شد و زیبا شد
صلواتی بفرستید رضا بابا شد
شب گذاشتهست ببینید سحر آمدهاست
به هواداری خورشید قمر آمدهاست
مهربان ذات پدر را پسر آمدهاست
نه پسر شیرهءشیرین جگر آمدهاست
هرچه خواهید بگیرید رضاشاد شده
که جواد آمده و خانهاش آباد شده
سالیانی به ره این گل دلبندش بود
چشم بر راه طلوع رخ فرزندش بود
تشنهء دیدن هنگامهء لبخندش بود
عاشق بوسه به لبهای پر از قندش بود
که خدا داد به او دیر، ولی غوغا کرد
برکت دارترین را به رضا اهدا کرد
برکت از نوک پا تابه سرش میریزد
خیر با هر قدمی دوروبرش میریزد
اهل انفاق گداسان به درش میریزد
جود با دیدن او کُرک و پَرش میریزد
چون خدا خواسته که باب مراد است مراد
همه جود خدا دست جواد است جواد
هر چه گوییم ز جود و کرمش کم گفتیم
هر چه گوییم ز اعجاز دمش کم گفتیم
هرچه گفتیم ز خیر قدمش کم گفتیم
از تبار و نسب محترمش کم گفتیم
ریشهاش حیدری و فیض زاصلش باشد
حضرت مهدی موعود ز نسلش باشد
او رسیدهست که دلتنگی بابا ببرد
روزهداران رجب را سوی دریا ببرد
دست ما گیرد و ما را سوی بالا ببرد
به مسیر پسرش مهدی زهرا ببرد
تا مبادا که گرفتار و نابود شویم
دور وغفلت زده از مهدی موعود شویم
سائلیم و ز کَفَش لطف و عطا میگیریم
درد داریم و طبیب اوست دوا میگیریم
از مسیح رضوی زاده شفا میگیریم
کاظمین و نجف و کرب و بلا میگیریم
جود کن در شب میلاد به ما زر برسان
دل مارا وسط روضهء اصغر برسان
تیر آمد به گلو خورد پدر حیران شد
باسه شعبه عطش کودک او درمان شد
وسط معرکه درمانده و سرگردان شد
وای از پوست سرش بود که آویزان شد
مادرش بر در خیمه به سر و صورت زد
مگرآن تیر ز حلقوم برون میآمد؟
در هواى سينه سودائيم
شد كبوتر اين دل هرجائيم
يك مدينه مستى و شيدائيم
مست مست از كوثر زهرائيم
كوثر امشب غيرت دريا شده
ضامن آهو مگر بابا شده
آسمان گرديده امشب خاكبوس
مىتراود عطر شادى از نفوس
در اجابت غرق شد شمس الشموس
شد شكوفا جلوه ی سلطان طوس
باز شد بر روى دل باب المراد
كور چشم ابتران ، آمد جواد
اين پسر سر تا به پا پيغمبر است
اين پسر آئينه دار حيدر است
اين پسر سرّ خداى اكبر است
سلسله جنبان روز محشر است
اين پسر ملك ولايت را ولى است
در نگاه او محمد منجلى است
او كه ايثار و كرم آئين اوست
دلنوازى عادت ديرين اوست
دشت و اقيانوسها مسكين اوست
دام دلها گيسوى مشكين اوست
كهكشانها و زمين آواره اش
كعبه ی خيل ملك گهواره اش
روى ماهش معنى الله و نور
خال رويش محشر يوم النشور
مىبرد دل يك نگاه او ز حور
چشم بد از حسن وجه الله دور
جبرئيل امشب بخواند ان يكاد
دود كرد اسپند در پاى جواد
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد
دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد
لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد
خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد
بندهء محبت توایم هر چه باد باد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای
روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای
خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای
مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای
در ثنای آن کسی که هست جود را نماد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی
هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی
هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی
آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی
من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی
نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی
در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی
درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی
نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست
گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست
گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست
ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست
هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است
خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است
یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است
نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است
خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای
هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای
اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای
سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای
حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
تو آمدی که بگویی ز نسل پیغمبر
هنوز مانده کسی؛مانده سوره ی کوثر
بریده باد زبانی که منکرت شده بود
بمیرد آنکه به باب تو گفته بود "اَبتَر"
فدای غیرت تو ای جواد اهل البیت
فدای بغض تو از دیگری و آن دیگر
تو آمدی که بگویی «..لَاُخْرِجَنَّهُما..»
تو آمدی که درآری دمار زآن دو نفر
این قرص مه است یا که فرزند رضاست
این کعبه دل، یا که دلبند رضاست
گویند همه بهشت زیباست ولی
زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست
دوباره ماتمی در قلب خاص و عام افتاده
اگر شال عزا بر شانهٔ اسلام افتاده
زنی در قالب همسر دوباره شر به پا کرده
شبیه جعده(لع) در ذهنش خیالی خام افتاده
نشانده نقشه های شوم را در چشمهای خود
جواد إبن رضا(ع) در چنگ مکری تام افتاده
چه برّنده ست شمشیرِ زبانِ نحسِ أمّ الفضل(لع)
کلامش باز هم در ورطهٔ دشنام افتاده
نفس میسوزد از زهرِ هلاهل...جایِ قدری آب
زمین خورده! جوانی تشنه و ناکام افتاده
گلویش شعله ور در آتش و از کنج لبهایش
عطش جاریست و دریا کنار جام افتاده
به سختی گام برمیدارد و از لرزش بسیار
عبا از شانه اش بیتاب در هر گام افتاده
بمیرم! در میان هلهله مظلوم جان داده
چه تنها کنج حجره پیکری آرام افتاده
*
تنش در زیر سمّ اسب هایِ سخت-جولان نه...
به زیر تابش ِ خورشید، روی بام افتاده!
➖➖➖
منبع جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
حضرت_موسی_مبرقع
در وصف تو ای کوثر جاری چه بگویم
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم
ای ایل و تبارت همگی نور علی نور
یک جلوه از این ایل و تباری چه بگویم
ای آینه برقع بزن و روی بپوشان
در وادی قم آینه داری چه بگویم
حسن تو ، جمال تو ،کمال تو کشیده است
صد جلوه در این آینه کاری چه بگویم
پیچیده میان حرمت بوی مدینه
نام و نسب از فاطمه داری چه بگویم
هر شعر که گفتیم به وصف تو رسا نیست
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم
#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع
#دوبیتی
ای چشمه علم و صاحب عز و جلال
وی سید با جلالت و قدر و کمال
شد محو جمالت همه خلق جهان
موسای مبرقعی تو در حسن جمال
#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق
مثل یک گنج که در سینه ی دریا باشد
حرمت مخزن الاسرار قمی ها باشد
نسبت از نسب ام ابیها باشد
پس یقینا قدمت تاج سر ما باشد
شک ندارم که شما باب مرادی آقا
چونکه فرزند بلافصل جوادی آقا
همره مقدمت انگار بهاران آمد
جامی از نور سر سفره ی ایران آمد
سوی درگاه تو خورشید ثنا خوان آمد
با شما عطر خوش شاه خراسان آمد
هر که دل صاف کند از تو شفا می گیرد
سائل از دست شما کرببلا می گیرد
قم شده طور و شما حضرت موسی شده ای
از همان روز ازل در دلمان جا شده ای
ای که ضرب المثل بخششِ دنیا شده ای
علت جوشش ابیات و غزلها شده ای
ابر و باد و مه و خورشید به پات افتاده
نسل در نسل غلامیم و شما شهزاده
در رگ و ریشه ی خود غیرت حیدر داری
شال سبزی چو همه آل پیمبر داری
پیش چشم همه اعجاز مکرر داری
ای که مهتاب زمینی ، چهل اختر داری
اگر از چهره ی زیبات نقاب اندازی
دل مجنون شده را در تب و تاب اندازی
عمرمان پای رکابت شده تنها سپری
بی تو شبهای پر از غصه ندارد سحری
به گمانم که به زیبایی خود چون قمری
آمدی دل ز دل یوسف کنعان ببری
باز هم نام قمر بر لب بیمار آمد
یادم از غیرت عباس علمدار آمد
دل به دریا زده و روبه خطر می اید
لرزه برپیکر ابناء بشر می اید
رفته از میمنه از میسره در می اید
این عجایب ز شه علقمه بر می اید
"بنویسید که او ثانی خیر الناس است
آی لشکر بشناسید که او عباس است"
اینجا مگر کجاست که نورش مشعشع است
در شعر عاشقانهی عشّاق، مطلع است
مانند چلچراغ، چهل اختران قم
همواره میدرخشد و همواره منبع است
جمعند زائران و ملایک کنار هم
به به چه آستان و چه فرخنده مجمع است
این آستان نور بلا فصل آفتاب،
آیینهی بهشت خداوند اسمع است
هر چند مستطیل بُوَد ظاهر ضریح
اما چو کعبه در نظر من مربّع است
آید صدای بال و پر آسمانیان
آن کس که دفن گشته در این بُقعه، اورع است
فهمیدم از بلندی گلدستهها که او
در ملک حُسن، مرتبت و شانش ارفع است
زیباتر است سیرت او مثل صورتش
بنگر که بُرقعش چه جمیل و مرصّع است
ئوپدوم گلنده آستاسیندان، ئوپون منی*
این بیت، مثل بیت بهشتی ملمّع است
اینجا کجاست گفتم و "سیّدبشیر" گفت
اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است
* ترجمهی مصرع ترکی: وقتی که آمدم آستان او را بوسیدم، پس مرا ببوسید.
اینجا بود محل چهل اختران فم
اینجا بود محله نام آوران قم
هم چون ستارگان شب آسمان قم
دارالزیاره بر همه ی زائران قم
شد آبروی اهل قم از آبرويشان
نور و ضیا گرفته قم از نور رویشان
چل اختران حریم ولا در جهان بود
چل اختران چو قبله گه عاشقان بود
دارالولایه گشته و دارالامان بود
اسرار ایزدی است که در قم نهان بود
چل اختران تجلی انوار داور است
چل اختران محله اولاد حیدر است
این صحن باصفا که بدینسان ملمع۱ است
وز لطف بیکران الهی مرصع۲ است
اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است
آن نازنین که نور جمالش مشعشع است
اینجا پناهگاه تمام خلایق است
میعادگاه جمله محبان عاشق است
اینجا حریم صاحب فضل و کرامت است
ابن الجواد زاده ختم رسالت است
اینجا تمام خلق جهان را عنایت است
اینجا دل شکسته دعایش اجابت است
اینجا بود که دیده مردم بسوی اوست
عالم منور از گل رخسار روی اوست
ابن الجواد منبع جود و سخا بود
ابن الجواد صاحب لطف و عطا بود
این الجواد زاده خیر الورا بود
این الجواد نور دوچشم رضا بود
آنکس که در عبادت و تقوا سرآمد است
فخر قم و سلاله پاک محمد است
موسی مبرقعی که بود مه جبین قم
درگاه لطف او شده خلد برین قم
کویش بود هماره چو حصن حصین قم
دارالشفا گشته بر اهل یقین قم
قم آشیانه ای شده بر آل بوتراب
ماهش بود مبرقع معصومه آفتاب
سادات برقعی همه از نسل پاک او
شد توتیای چشم ملایک زخاک او
اهل ولا هماره بود سینه چاک او
روشن جهان زنور رخ تابناک او
باشد قبیله رضوی از تبار او
قم نه که گشته اهل جهان وام دار او
بدرالمشعشعی که بود یوسفی جمال
آن صاحب الکرم که بود مجتبی خصال
شد سیدالکریم در اوصاف و در کمال
او مظهر جمیل خداوند با جلال
اوچشمه علوم نبی مکرم است
اوسیدالجلیل علیمی معظم است
ما را عنایتی شده از سوی کردگار
برعترت رسول خدا جمله بی قرار
از بس که انتظار کشیدیم انتظار
یارب رسان تو صاحب شمشیر ذوالفقار
تا آنکه بر کند ستم و ظلم و جور را
"ناطق"توباش روز و شب از بهر التجا
۱_ مُلَمَّع = رنگارنگ و درخشان
۲_مُرَصَّع = تزئین و آراسته و جواهرنشان
#غلامرضا_محمودنژاد #ناطق
تفسیرِ نهُم از خودِ قرآن آمد
فرماندهٔ لطف و جود و احسان آمد
آرامش قلبِ حضرتِ معصومه(س)
شهزادهٔ سلطان خراسان آمد!
تبریک_یاامام_رضا_ع