مدایح و مراثی امام حسین

مرتب سازی براساس

مدایح و مراثی امام حسین(ع) -( کربلاست غربت تلخ غریبها ) * محمود شریفی

47

مدایح و مراثی امام حسین(ع) -( کربلاست غربت تلخ غریبها ) کربلاست غربت تلخ غریب ها
فصل بلند ناله ی أمن یجیب ها
کرببلاست وادی از خود گبشتگی
در موج خون حکایت شیب الخضیب ها
در های هوی تیغ و عطش خاک کربلاست
آئینه تمام نمای حبیبها
تصویر ناب عشق و وفا و صداقتند
در قتلگاه و علقمه خد التریب ها
بر نی سر عزیز خدا بود و میزدند
همپای اشک خواهر او نانجیب ها
شد از شکوه خطبه ی زینب به شهر شام
نقش بر آب نقشه ی مردم فریبها
شاعر : محمود شریفی

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( دل پیرا پر زده برات حسین ) * جعفر رسول زاده

44

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( دل پیرا پر زده برات حسین ) دل پیرا پر زده برات حسین
جوونا جوونی شون فدات حسین
همه ذرات عالم می دونن
که خدا هم می زنه صدات حسین
تار زلف اکبرت لب خشک اصغرت
ادب برادرت
یاثارالله وبن ثاره
شهیدی که جان نثاری می کنه
عاشقی که حق رو یاری می کنه
هر کی برقی زنگاهت می گیره
سینه رو آیینه کاری می کنه
یارانت خدای اند خوبا کربلایی اند
عاشقا فدایی ان
یاثارالله وبن ثاره
پدرا هیئتی و اهل غمت
مادرا کنیز بزم ماتمت
خودمون تموم سال منتظریم
که بشیم مشکی پوش محرمت
اشکامون که بی ریاست - روزی دلهای ماست
عمرما این گریه هاست
یاثارالله وبن ثاره
بین اون دلا که بی صدا شکست
بهترین دلا تو کربلا شکست
تا سر تو را به نیزه ها زدند
ستون خیمه انبیا شکست
وای

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

مدایح و مراثی در وصف امام سالار شهیدان امام حسین (ع) -( عرشیان شور گرفتند به نام تو حسین ) * محمود شریفی

72

مدایح و مراثی در وصف امام سالار شهیدان امام حسین (ع) -( عرشیان شور گرفتند به نام تو حسین ) عرشیان شور گرفتند به نام تو حسین
محشر عشق به پا کرده قیام تو حسین
غیر پیغمبر و زهرا و علی هیچ کسی
نرسیده ست به معراج مقام تو کسی
کربلا عرصه ی آزادگی و غیرت و عزم
عزت نفس و شرف بود پیام تو حسین
دولت عشق تو تا روز قیامت باقیست
خورده تا سکه ی ایثار به نام تو حسین
به دو عالم ندهد لبّت آقایی را
هرکه شد خاک کف پای غلام تو حسین
شب تسبیح به همراه ملائک تا صبح
جبرئیل آید بر عرض سلام تو حسین
یاوران تو عطش نوش شهادت بودند
جرعهی فیض چشیدند ز جام تو حسین
آب لب تشنهی تو بود ولی قوم سراب
قطرهای زان نرساندند به کام تو حسین
هدیه از باغ خدا بود که تقدیم تو شد
عطر آن سیب که پر کرد مشام تو حسین
آن غروبی که غریبان

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( نذر حسین بن علی هستی ام ) * حسین برزی

3874
15

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( نذر حسین بن علی هستی ام ) نذر حسین بن علی هستی ام
سینه زدن پای غمش مستی ام
گشته خریدار من رو سیاه
با همه آلودگی و پستیام
خوردهام از دست تو نون و نمک
حضرت ارباب سلام علیک
عالمیان جمله نمک گیر تو
هر چه جوان بوده شده پیر تو
بود و نبودم به فدایت حسین
گردن من تیزی شمشیر تو
ذکر شما ذکر لب هر ملک
حضرت ارباب سلام علیک
عشق شما باده و دل جام شد
عارف و عالم ز تو خوشنام شد
آنکه نشد کرببلا قسمتش
عشق نکرد آخر و ناکام شد
غبطه خورد بر حرمت نُه فلک
حضرت ارباب سلام علیک
خلق شد عیسای مسیح از دمت
حضرت حق مرثیه خوان غمت
اعظم غمهاست غم تو حسین
گریهی بر نام تو گشته محک
حضرت ارباب سلام علیک
جان به فدای بدن بی سرت
وای امان از جگر خواهرت
سوختم

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( نی ناله میزد ناله های مادرت را ) * جابر عابدی

40

اشعار و مدایح امام حسین(ع) -( نی ناله میزد ناله های مادرت را ) نی ناله میزد ناله های مادرت را
سوز درون ناله های دخترت را
گویی که پیغمبر برای رزم میرفت
وقتی فرستادی به میدان اکبرت را
بر خویش بالید آسمان وقتی که میدید
بر دامنش خون گلوی اصغرت را
خم شد کنار علقمه کوه تو یعنی
کشتند عباس آن یل نام آورت را
مشک و علم نالان شدند آخر ندیدند
دست علمدار رشید لشگرت را
خورشید خونین شد نمایان تا که کردند
بر نیزه با دستان نا پاکان سرت را
هرگز نمیدانم چه حالی داشت یا رب
چون غرق در خون دید زینب پیکرت را
شاعر:جابر عابدی

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

باز اين چه شورش است -(باز اين چه شورش است مگر محشر آمده) *

3673
3

باز اين چه شورش است -(باز اين چه شورش است مگر محشر آمده) باز اين چه شورش است

باز اين چه شورش است مگر محشر آمده
خورشيد سر برهنه به صحرا در آمده

آتش به کام و زلف پريشان و سرخ روي
اين آفتاب از افقي ديگر آمده
چون روز روشن است که قصدش مصاف نيست
اين شاه کم سپاه که بي لشکر آمده
ياران نظر کنيد به پهلو گرفتنش
اين کشتي نجات که بي لنگر آمده
"شاعر شکست خورده ي توفان واژه هاست "
يا اين غزل بهانه ي چشم تر آمده ؟
بانگ فياسيوف خذيني است بر لبش
خنجر فروگذاشته با حنجر آمده
آورده با خودش همه از کوچک و بزرگ
اصغر بغل گرفته و با اکبر آمده
اي تشنگان سوخته لب تشنگي بس است
سر برکنيد ساقي آب آور آمده
اين ساقي علم به کف بي بديل کيست ؟
عطشان در آب رفته و عطشان تر آمده
اين سا

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

عشق تو -(بازار برده ها ارباب حسين(ع) منو خرید) *

2793
1

عشق تو -(بازار برده ها ارباب حسين(ع) منو خرید) عشق تو

بازار برده ها ارباب حسين(ع) منو خرید
سر سفره حسين(ع) چه چیزایی به من رسید

عکس تو اندازه قاب دل من شده است
عشق تو قاطی این آب و گل من شده است
صداهای شهداء تو گوش ما هی می خونن
قافله داره میره حسینی ها جا نمونن
زندگی بی شهداء برای ما جهنمه
هرچی از هجر اونا گریه کنیم بازم کمه
چی میشه با زینبت(س) ی شب بیای هیئت ما
به خودت قسم آقا، اینجا میشه کربُبلا
به دلم آرزوی مرقد کربلا دارم
دلخوشم یه ارباب کریم و باوفا دارم
هر کی ام یا هر چی ام آقا فقط تو رو دارم
این ی بار رو راست میگم، من بخدا دوستت دارم
کاش می دونستی آقا که من چقدر دوستت دارم
همه شب به عشق تو سر به بیابون می ذارم
دستت رو بذار رو قلب

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 09:06
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

طاقتم را طاق کرد-(باز هستی ، طاقتم را طاق کرد) *

3558
1

  طاقتم را طاق کرد-(باز هستی ، طاقتم را طاق کرد) طاقتم را طاق کرد

باز هستی ، طاقتم را طاق کرد
دفتر صبر مرا ، اوراق کرد

یادم آمد خلوتی خالی ز غیر
پیری اندر صدر آن ، یادش به خیر
خم صفت ، صافی دل و روشن ضمیر
خضر وش ، گمگشتگان را دستگیر
مرمرا از حال خویش افزوده حال
خواب بود این می ندانم یا خیال؟
هشت بر زانو، سر تسلیم من
خواست تا سری کند تعلیم من
پس لب گوهر فشان آورد پیش
پیشتر بردم دو گوش هوش خویش
از دم آن مقبل صاحب نظر
گشتم از شور شهیدان با خبر
عالمی دیدم از ازین عالم برون
عاشقانی سرخ رو یکسر ز خون
دست بر دامان واجب ، بر زده
خود ز امکان خیمه بالاتر زده
گرد آن شمع هدی از هر کنار
پر زنان و پر فشان ، پروانه وار
ترسم از این بیشتر، شرحی دهم
تار تن

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

باز محرّم رسيد-(باز محرّم رسيد ماه عزاي حسين) *

9907
34

باز محرّم رسيد-(باز محرّم رسيد ماه عزاي حسين) باز محرّم رسيد

باز محرّم رسيد ماه عزاي حسين
سينه ما مي‌شود کرب و بلاي حسين

کاش خدا قستم رزق حلالي کند
تا که توانم کنم خرج عزاي حسين
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه
تا که بگيرم صفا من ز صفاي حسين
هرکه عزدار اوست شيعه و غمخوار اوست
ناله او مي‌دهد سوز صداي حسين
مادر او فاطمه خوب دعا مي‌کند
هرکه بريزد ز چشم اشک براي حسين
اشک عطاي خداست هديه خيرالنساست
نيست کسي لايقش غير گداي حسين
ماه محرم کند جامعه را زير و رو
جمله جوانان شوند مست ولاي حسين
بهتر از اين گريه‌ها نيست سلاحي به دست
تا که بماند بپا دين خداي حسين

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

قبیله آدم -(آن روز بر قبیله آدم چه می گذشت) *

2915

قبیله آدم -(آن روز بر قبیله آدم چه می گذشت) قبیله آدم

آن روز بر قبیله آدم چه می گذشت
بر دشت شب گرفته ماتم چه می گذشت

آن روز بی تبسم خورشید بی نسیم
بر لحظه های سرخ محرم چه می گذشت
در ساحل سیاه ترین جویبار دشت
بر غنچه های گلشن خاتم چه می گذشت
بر شانه های خسته و آلاله پوش عشق
غرق غرور للتی .. اقوم چه می گذشت
بانوی آب زل زده بر خیمه عطش
بر ساقیان تشنه زمزم چه می گذشت
دیوارهای غیرت کوفه فرو نشست
بر اهل شرمسار جهنم چه می گذشت
با واژه های مرده کجا می توان سرود
آن روز بر قبیله آدم چه می گذشت
احمد خونسار

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

وفا -(آمده¬ام بکربلا بعهد خود وفا کنم) *

3198

وفا -(آمده¬ام بکربلا بعهد خود وفا کنم) وفا
آمده¬ام بکربلا بعهد خود وفا کنم
بابتلای هر بلا خالق خود رضا کنم

آمده¬ام که در برم کشته شود برادرم
در دل زار مضطرم نالة یا اخا کنم
آمده¬ام که قاسمم زیر سم ستورها
گردد پایمال و من دست زخون حنا کنم
آمده¬ام که یک دله از دم تیر حرمله
اصغر شیرخواره را برره حق فدا کنم
آمده¬ام که تا شود خواهر من اسیر کین
وزغم عابد حزین محشر غم بپا کنم
آمده¬ام که از قفا سر زتنم جدا شود
تا که بدشت نینوا بر سر نی نوا کنم
آمده¬ام در این زمین تا که شوم شهید کین
از غم مرگ اکبرم خون دل مصطفی کنم
آ

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

فـاصله-(آقا بــه خــدا مــا ز شـمــا فـاصله داریم) *

3123
1

فـاصله-(آقا بــه خــدا  مــا ز شـمــا  فـاصله  داریم) فـاصله

آقا بــه خــدا مــا ز شـمــا فـاصله داریم
بــا اصل مــرامــت به خدا فاصلـه داریم

بـا شور تــو و کرببلا محــفلــمــان گــرم
هم بــا تــو و بــا کربــبـلا فاصــلــه داریم
با چشمه‌ی احساس تــو ای خـون خداوند
با این همه تــزویر و ریـا فاصــلــه داریم
تــا کربــبــلا تــا غـــم تنــهاییــت آن روز
صد حــنــجره فریــاد صـدا فاصــله داریم
دیوار و در و دفترمان عکس شهـیـد است
با حــرمت خـــون شــهـــدا فاصــله داریم
گر مرجـع تقلید شمــا زینب کـبــری است
خواهر ز چه رو این همه ما فاصله داریم
تــصویــر تو را آیــنــه فــریــاد بــر آورد
با عـصمت حق، تا به کجــا فاصــله داریم
ما وارث خــون شــهــدا

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:33
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

سائل-(آفریدند مرا تا که گدایت باشم) *

4294
1

سائل-(آفریدند مرا تا که گدایت باشم) سائل

آفریدند مرا تا که گدایت باشم
سائل دائمی دست عطایت باشم

آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت
شیعه چشم و دل غرق عزایت باشم
تا خدا هست تو هم باقی بالله هستی
می شوم مثل تو گر ازشهدایت باشم
چون عزای تو بقای همه دین خداست
آمدم گرمی این بزم عزایت باشم
تو قتیل العبراتی که خدا فرموده:
«ای حبیبم من الله بهایت باشم»
گر نشد زنده بیایم به حریمت مددی
تا که مدفون شده در کرببلایت باشم
اشک ما تلبیه ماست به حل من ناصر
داده ای اذن که این گونه فدایت باشم
شدی آواره که اسلام نگردد تحریف
کاش آوراه این حکم ولایت باشم
جواد حیدری

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

آسمان-(آسمان، مات و مبهوت مانده ست در سکوت مه آلود صحرا) *

3177

آسمان-(آسمان، مات و مبهوت مانده ست در سکوت مه آلود صحرا) آسمان
آسمان، مات و مبهوت مانده ست در سکوت مه آلود صحرا
یک بیابان عطش گشته جاری، پای دیوار تردید دریا

غوطه ور مانده در حیرت دشت، پیکر مردی از نسل توفان
مردی از توده خون و آتش، مردی از تیره روشنی ها
کربلا، غوطه ور در غم اوست، او که نبض بلوغ زمانه ست
غربت ساقی تشنگان است، آن چه در دست جاری ست هرجا
هفت پشت عطش سخت لرزید، آسمان ابرها را فرو ریخت
شانه های زمین را تکان داد، هق هق گریه تلخ سقا
آه! ای غربت بی نهایت، آه ای خواهش بی اجابت
زخم های بیابان شکفته ست، دشت در دشت، صحرا به صحرا
شرمسار لبانت فرات است، بر دل آب افتاده آتش
کرده دریا به روی نگاهت، باز آغوش گرم تمنا
در دل اندوه! اندوه! اندوه! درد،

  • شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

آسمان خم شده -(آسمان خم شده تا بوسه زند مويش را ) *

2897

آسمان خم شده -(آسمان خم شده تا بوسه زند مويش را                          ) آسمان خم شده
آسمان خم شده تا بوسه زند مويش را
ماه ديده ست در آيينه او رويش را

تشنه لب آمده آورده به قربانگاهت
گردن ِعاشق هفتاد و دو آهويش را
لاله با ياد تو از جام تهي مي نوشد
چشم نرگس به تومديون شده سوسويش را
آسمان مشك به دندان مهي خواهد داد
كه زمين پل زده بر دجله دو بازويش را
خنجر و حنجره ي سرخ تو «وا فريادا ....»
آه اي خاك به ما هم برسان بويش را !
ماه در كاسه خون خون خدا در صحرا
آسمان خم شده تا بوسه دهد مويش را

آسمان خم شده تا بوسه زند مويش را
ماه ديده ست در آيينه او رويش را
تشنه لب آمده آورده به قربانگاهت
گردن ِعاشق هفتاد و دو آهويش را
لاله با ياد تو از جام تهي مي نوشد
چشم نرگس به تومديون

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کشتی نجات -(لطف حسین مارا تنها نمی گذارد) *

13034
34

کشتی نجات -(لطف حسین مارا تنها نمی گذارد) کشتی نجات
لطف حسین مارا تنها نمی گذارد

گر خلق وا گذارد او وا نمی گذارد

او کشتی نجات و کشتی شکسته مائیم

مولا به کام غرقاب مارا نمی گذارد

هل من معین اورا باید جواب دادن

شیعه امام خود را تنها نمی گذارد

زهرا به دوستانش قول بهشت داده است

برروی گفته خویش او پا نمی گذارد

ما و فسرده حالی مولا نمی پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد

از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم

باید که سوخت مارا زهرا نمی گذارد

« حاجي مويد»

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

صهبای عشق-(اگر صهبای عشق یار ، کس را عشقباز آرد) *

2865
1

صهبای عشق-(اگر صهبای عشق یار ، کس را عشقباز آرد) صهبای عشق

اگر صهبای عشق یار ، کس را عشقباز آرد
بهر راهی، رود عشقش براه عشق باز آرد

جفا و ناز را هر قدر معشوق آورد افزون
فزون تر عشاق اندر در گهش روی نیاز آرد
حریفانه برون تازد کلاه از سر براندازد
قمار عشق در بازد که خود را پاکباز آرد
بنازم عشقبازی کوز خون دل وضو گیرد
که تا بر قبلة ابروی معشوقش نماز آرد
زهی عابد که در محراب مقتل معتکف گردد
زیک رکعت نماز ، اسلام و دین را سرفراز آرد
زند یک بارگی بر ما سوی الله چار تکبیری
شود عین حقیقت ، خویش بیرون از مجاز آرد
ننوشد آب با لب تشنگی جز ازدم خنجر
جهانی را ز سوز خویش در سوز و گداز آرد
کند روزی براه دوست هفتاد و دو قربانی
برای امتان ز آتش مگر خط جواز

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حسین را صدا بزن -(اگر که دل شکسته‏اى حسین را صدا بزن ) *

4173
5

حسین را صدا بزن -(اگر که دل شکسته‏اى حسین را صدا بزن  ) حسین را صدا بزن

اگر که دل شکسته‏اى حسین را صدا بزن
اگر ملول و خسته‏اى حسین را صدا بزن

در این بهار معرفت پرستوى بهارى‏ام
اگر چه پر شکسته‏اى حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته‏اى حسین را صدا بزن
تو سر به زانوى غمى زشَرم کرده‏هاى خود
چرا غمین نشسته‏اى حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلاى او
دل از همه گسسته‏اى حسین را صدا بزن
رضایی

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ارباب-(الا خورشيد عالمتاب ،ارباب) *

8506
13

ارباب-(الا خورشيد عالمتاب ،ارباب) ارباب
الا خورشيد عالمتاب ،ارباب
قرار هر دل بي‌تاب، ارباب

نه تنها من که ديدم آفرينش
تو را مي‌خواندت ارباب، ارباب
به هر ابري که افتد چشم مستت
از او بارد شراب ناب، ارباب
تو آن بودي که هر شب در بر تو
گدايي مي‌کند مهتاب ،ارباب
من آن در را که غير از او دري نيست
کنم با قلب دق‌الباب، ارباب
بياد چشم تو بيمارم امشب
طبيبا بر سرم بشتاب، ارباب
اگرچه ريزه خوارم بازگويم
بيا امشب مرا درياب ،ارباب
به بيداري اگر قابل نباشم
مرا امشب بيا در خواب، ارباب
چو شمعي در هواي کربلايت
دلم شد قطره قطره آب، ارباب
ز چشمانم از اين چشم انتظاري
چکد هم اشک هم خوناب، ارباب
نام شاعر:حاج حيدر توكلي

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

فخر کربلا -(الحق نماز آن بدر بی نیاز کرد ) *

2198
1

فخر کربلا -(الحق نماز آن بدر بی نیاز کرد ) فخر کربلا

الحق نماز آن بدر بی نیاز کرد
کز خون وضو گرفت و به مقتل نماز کرد

از عشق از شه شهید بیاموز هر چه داشت
از جان و دل بدرگه جانان نیاز کرد
ساقی هر آنچه داشت بلادادیش بدست
دست از برای ساغر دیگر دراز کرد
گه در تنور گه بسنان شد سرش عجب
در راه عشق طی نشیب و فراز کرد
پیوست با حسین و برید از یزید حر
باید چنین بدل بحقیقت مجاز کرد
زیبد اگر بکعبه کند فخر کربلا
در وی مکان چو خسرو ملک حجاز کرد
در دل صغیر را چه شرر بود کاینچنین
جانها کباب از سخن جانگذار کرد
صغیر اصفهانی

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

السلام ، السلام -(السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا ) *

3151
1

السلام ، السلام -(السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا ) السلام ، السلام

السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا

از کعبه شد جدا سيدالشهداء
به قربانگاه عشق، مي‌رود از منا
حسين فاطمه ، عزيز مصطفي
نور چشم علي ، همتاي مجتبي
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
پيوسته بر لبش ، لبيک و ياربش
يار همراز او ، قهرمان زينبش
همگامي با وفا ، در نماز شبش
همناله ، همنوا ، در هنگام دعا
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
آماده کن بستر ، بر سبط پيغمبر
راهت گل افشان کن ، در مقدم اکبر
اي آغوش مهرت ، مهد علي اصغر
رقيه مهمان است ، منزل کن مهيا
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

يادى ز ما كن يا حسين!-(انتظارم مى‏كُشد، يادى ز ما كن يا حسين!) *

3404
3

يادى ز ما كن يا حسين!-(انتظارم مى‏كُشد، يادى ز ما كن يا حسين!) يادى ز ما كن يا حسين!
انتظارم مى‏كُشد، يادى ز ما كن يا حسين!
درد هجران را به وصل خود دوا كن يا حسين

گرچه دورم، بر نگاه دلنشينت جان دهم
كوفه را با يك نظر چون كربلا كن يا حسين!
بى‏نيازى گرچه از من، من به تو دارم نياز
پادشاهى، يك نگه بر اين گدا كن يا حسين!
در حريم كعبه مى‏گردى چو اى سيمرغ عشق
عبد سرگردان خود را هم، دعا كن يا حسين!
عيد قربان است فردا و ممنم قربانيت
چون ندارم صبر، امروزم فدا كن يا حسين!
چون كه دور افتاده‏ام، اى زائر بيت‏الحرام
بام قصر كوفه را، كوه منا كن يا حسين!
مهربانى از دو سر، دارد چو لذت بيشتر
دير شد احضار من، نامم صدا كن ياحسين!
آيم از شوق تو با سر، چونكه پابندم به عشق
پاى ب

  • یکشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

سلام-(اول سلام وبعد سلام وسپس سلام ) *

3536
2

سلام-(اول سلام وبعد سلام وسپس سلام ) سلام

اول سلام وبعد سلام وسپس سلام

ای اولین امید من ای سومین امام

ای سبز وسرخ تشنه لب ای عزت غریب

خورشید شهر عشق توای شوق ناتمام

هم کعبه و وصال و بهشتی برای ما

ای بهترین بهانه دل عزت مدام

مصداق بارز همه آیات نوروشوق

ای معنی امید ونماز وشب وقیام

تا نام سبزوسرخ توهمرنگ غیرت است

ای بیرق تو تاهمیشه بود سرخ ومستدام

لب تشنه ایم وساقی توجرعه می دهد

ماراببخش جرعه توهنگام اختتام

من تا همیشه به نام تو سرخوشم

اول سلام وبعد سلام وسپس سلام

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

آفــتــاب-(ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست ) *

2908
3

آفــتــاب-(ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست ) آفــتــاب

ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست
در کهکشان جسم تو غیر از ستــاره نیست

مــارا بــه زخــم هـای تنت، از سپــهر چشم
غیر از سـتاره ریختن ای مـــاه، چاره نیست
ای آســمــان چــگــونـه تورادل زغم نسوخت
درســوگ مـهـــر،گردلت ازسنگ خاره نیست
محــمـل ببســت ســوی عراق ازحجازوگفت
"درکــــارخیرحاجت هیـچ استخــــاره نیست"
جــان راسـپــرد دســت خدا، ناخـدای عشق
جــزوصــل یــــــار، بحر وفا را کنــــــاره نیست
صــــــــائم عــروس بـــاور و انـــــدیشه‌ی تورا
غیــر از ولــای خون خدا، طوق و یاره نیست

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:43
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

آدم گریسته-(ای آن که در عزای تو آدم گریسته) *

4597
2

آدم گریسته-(ای آن که در عزای تو آدم گریسته) آدم گریسته
ای آن که در عزای تو آدم گریسته
از داغ تو پیمبر خاتم گریسته

بر پاره های پیکرت ای کشتی نجات
ارواح انبیا همه با هم گریسته
زینب به قتلگاه و ره کوفه تابه شام
با قامت شکسته در این غم گریسته
ترشد زمین ز اشک ملائک به سوگ تو
در آسمان فرشته دمادم گریسته
لب تشنه تا شهید شدی بر لب فرات
شط فرات و کوثر و زمزم گریسته
ای شیعه خون ببار که بر جسم بی سرش
شمشیر آب دیده و مرهم گریسته
صائم کاشانی

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کجاست؟-(ای اشکهای سینه زده شورتان کجاست؟) *

2842
0

کجاست؟-(ای اشکهای سینه زده شورتان کجاست؟) کجاست؟

ای اشکهای سینه زده شورتان کجاست؟
تکثیرتان ، طهارتتان ، نورتان کجاست؟

امروز ، روز اول مستی و ما خمار
ای تاکها کرامت انگورتان کجاست؟

صبح شهید آمده و عصر می رود
پس چله ی زیارت عاشورتان کجاست؟

موسی به طور آمده است اِن یکاد کو؟
کوری چشم بلعم باعورتان کجاست؟

دریا پر است از صدف و ماهی سفید
کشتی نشستگان هنر طورتان کجاست؟

این ذوالفقار با نگهش سخت نافذ است!!
هان ای گروه نرم تنان ! گورتان کجاست؟

گفتند عرش چشمه ی نزدیک گریه است
با این حساب پس افق دورتان کجاست؟

"من " را نمیبرید و چرا "ما " نمیکنید؟
اعجازتان ، کرامت مشهورتان کجاست؟

گفتی بکربلا برو و آینه بیار
آنجا نبود غیر تو ، منظورتان کجاس

  • دوشنبه
  • 7
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

این البکاء؟-(اين البكاء؟ فقط به صحراي كربلا) *

2953
3

این البکاء؟-(اين البكاء؟ فقط به صحراي كربلا) اين البكاء؟ فقط به صحراي كربلا

كو سر جدا؟ فتاده به گودال كربلا

افتاده بر سرِ يك اجنبي ن‍ژاد

پامال كردن تن بي جان كربلا

افتاده غرق خون ولي غرق در جنون

سرها به روي نی و تنها به كربلا

ما مي زديم از دم اين باده نوشاها

لايمكن الفرار از عشق كربلا

(هستي تمام ظاهر و ما في البطون حسين )

در اين قيام نقطه پرگار كربلا

در كنج قلب خود تأسيس ميكنیم

يك شعبه دگر ز شش گوش كربلا

شاعر: سید محسن هاشمی

  • پنج شنبه
  • 10
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 07:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن هاشمی
ادامه مطلب

خلیلانه-(ای خلیلانه رفته از عرفات) *

2619
1

خلیلانه-(ای خلیلانه رفته از عرفات) خلیلانه

ای خلیلانه رفته از عرفات
ای کلیمانه خوانده تا میقات

ای ذبیح گذشته از زمزم
تشنه کامِ ذبیح، پای فرات

ای مسیحای رفته بر سرِ دار
ای اشارت شونده در تورات

یوسفِ چاکْ چاک پیراهن
بویت از مصر رفته تا شامات

خطّ جامت گذشته از بغداد
خطّت از خون نوشت آن خطّاط

ای بلاکش ترین بلا گردان
عاشقان صورت تواَند و تو ذات

اشهد انت شاهدن و شهید
اشهد انّ قد اقمت صلات

ای دم اولت مُفرحِ ذات
ای دم آخرت ممدّ حیات

کلّ انفاس هالکن جز تو
تو به پایان نمی رسی هیهات

  • جمعه
  • 11
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای *

4378
0

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای  ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چه ها در این ستم آباد کرده ای

کام یزید دادی وز کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل وشمشاد کرده ای
ای زاده زیاد نکرده به هیچ کس
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای
در وصفت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای
اي حُجّت خداي، که عشقت امان ماست
ذکر تو در محافل روضه نشان ماست
خون گريه کن که ماتم جد غريب توست
يار دل حزين تو آه و فغان ماست
ما را نواي نوحه جد او جانفزاست
الحق که روضه،داروي روح و روان ماست
هرجا که مي‌رويم دم از عشق مي‌زنيم
آري حديث م

  • جمعه
  • 11
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت *

2851
6

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت ای امتداد زخم به پهلوی مادرت

ای پاره های زخم فراوان پیکرت
ما را ببر به مشرق آیینه گسترت

خون از نگاه تشنه گل شعله می کشد
داغ است بی قراری گل های پرپرت
با من بگو چگونه در آن برزخ کبود
دیدند زینبی و نکردند باورت
من از گلوی رود شنیدم که آفتاب
می سوزد از خجالت دست برادرت
یک کوفه می دوم، به صدایت نمی رسم
یعنی شکسته اند دو بال کبوترت
ما را ببخش ما که در آن جا نبوده ایم
ای امتداد زخم به پهلوی مادرت
رضا جعفری

  • جمعه
  • 11
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد