بوي غم بوي عزا دارد بقيع
غربتي بي انتها دارد بقيع
اشك زهرا روي خاكش ريخته
روز و شب حال بكا دارد بقيع
بس حكايت از زمان غربت و
ناله هاي مرتضي دارد بقيع
در ميان سينه ي سوزان خود
گنج پنهان سال ها دارد بقيع
باز بي شمع و چراغ و زائر است
مردماني بي وفا دارد بقيع
بوده اينجا هيئت ام البنين
روضه خوان كربلا دارد بقيع
بغض مي بارد به هر جا پا نهي
آستاني غم فزا دارد بقيع
هر كه برگشته از آن وادي غم
گفته بس نا گفته ها دارد بقيع
خواب مي ديدم كه قد آسمان
گنبدي رنگ طلا دارد بقيع
خواب مي ديدم كه صحن و بارگاه
مثل صحنين رضا دارد بقيع
كربلا خاكش شفا گر مي دهد
تربت پاكش شفا دارد بقيع
آن قدر هم بي كس و بي يار نيست
زائ
- دوشنبه
- 9
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 07:11
- نوشته شده توسط
- یحیی