حضرت معصومه سلام الله علیها

مرتب سازی براساس
 محمد حسین رحیمیان

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( ای کــه از نســــل اهل بـالایی ) * محمد حسین رحیمیان

3282

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( ای کــه از نســــل اهل بـالایی  ) ای کــه از نســــل اهل بـالایی
ای کــه در اوج حجب پیـدایی
زینـــب حــضـرت رضایی تو
هــمـــهٔ افــتــــخـار بــابــایـــی
دخت مـــوسایی و ولی مــریم
چون رقــیه شــبــیه زهـرایـی
باب مشــکل گشــای امروزی
شــافــــع مهــربان فــردایــــی
مثل اجــداد و نـسـلــتان بـانـــو
آبـــــرویـی بــرای دنـــیــایـــی
سر شــکسته به محـضــرت آید
هــر کـــه دارد مـــدال آقــایـــی
بـــی نگـاهـــت نمـی شــوم آدم
بار کــج کــی رسـیده بر جایی
کاسه ام را همــیشــه پـرکردی
قــبــل آن کـــه کنــم تمـــنایــــی
مــــن بـــدون قـم و خـراسـانت
می رسیـــدم بــه مرز رسوایی
گـــلــه از هـجــر کربــلا دارم
بـا دل مــن تــو

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات حضرت معصمه(س) -( دلم -شاید یکی از کفتراتون ) *

3175
5

شعر مناجات حضرت معصمه(س) -(    دلم -شاید یکی از کفتراتون ) دلم -شاید یکی از کفتراتون
حسابی خو گرفته با هواتون
شبا وقتی که می بندن درارو
دلم می مونه تو صحن و سراتون
یه عمره عاشقونه هر شب و روز
توی شادی و غم کردم صداتون
صُبا گفتم : سلام ، خورشید بانو !
شبا گفتم : سلام ، مهتاب خاتون !
ببخش از اینکه گفتم عاشقونه
نه خانم ، ما کجا و عاشقاتون ؟
سر راه حرم گاهی اگر چه
دوتا شاخه غزل چیدم براتون...
همه ش تقصیر خوبیتونه خانم
که کرده ما بَدارم مبتلاتون
همیشه درد دل کردیم و رفتیم
نشد با ما بگید از ماجراتون
اگر چه ؛ تو دلا می پیچه گاهی
مناجات رضا جانم رضا تون
وَ یا بین صدای ندبه خونا
صدای ناله ی آقا بیاتون
یه عمره سائلم اما یه بارم
شما چیزی بخواین از این گداتون
مگه

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( تو کیستی سلاله ی زهرای اطهری ) *

4680
3

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( تو کیستی سلاله ی زهرای اطهری ) تو کیستی سلاله ی زهرای اطهری
معصومه ای، کریمه ی آل پیمبری
ممدوحه ی ائمه و محبوبه ی خدا
احمد خصایل استی و صدّیقه منظری
باب الکرم سلاله ی باب الحوائجی
ام العفاف دختر موسی بن جعفری
امروز قبله ی دل خوبان روزگار
فردا همان شفیعه ی فردای محشری
تو سومین ملیکه ی اسلام فاطمه
آیینه دار زینب و زهرای اطهری
یک مام تو خدیجه دگر مام، فاطمه
پاکیزه تر ز مریم و حوّا و هاجری
مریم پی زیارتت آید اگر به قم
اقرار می کنی که همانا تو برتری
بر نُه سپهر عصمت وتقوی ستاره ای
در هفت بحر نور، فروزنده گوهری
هم چار نجل پاک رضا را تو گوهری
هم هشتمین ولی خدا را تو خواهری
مصباح علم و دانش و توحید و معرفت
مصداق هل اتی، ثمر نور کوث

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( ری زاده ایم و مزرعه سبز گندمیم ) * علی اکبر لطیفیان

3870

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( ری زاده ایم و مزرعه سبز گندمیم ) ری زاده ایم و مزرعه سبز گندمیم
هر صبح با حسین شما در تكلمیم
ما شیعه ولایت مولا، نسب نسب
سلمان پابرهنه ای از نسل چندمیم
گاهی میان خنده خورشید گریه ایم
گاهی میان گریه زهرا تبسمیم
همسایه حریم تو همسایه خداست
پس صد هزار شكر كه همسایه قمیم
آن قدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دلداده تواند كه ما بین آن گمیم
ای دست گیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
بالاتر از پریدن پرهاست بام تو
ماها نمی رسیم به شان مقام تو
خم می شود تمامی دنیا برابرت
ای احترام آل عبا احترام تو
باید هزار بار نشست و بلند شد
وقتی كه می رسند بزرگان به نام تو
این شان توست حرمت توست احترام توست
گوید اگر "فداک ابوک" امام تو
آ

  • دوشنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! ) * سید حمید رضا برقعی

2433

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! ) با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ه

  • دوشنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

رباعی مدح حضرت معصومه(س) -( باغ حرم تو گلشن رضوان است ) *استاد سید هاشم وفایی

5627
6

رباعی مدح حضرت معصومه(س) -( باغ حرم تو گلشن رضوان است ) باغ حرم تو گلشن رضوان است
قم، جلوه ای از تجلی ایمان است
بین حرم تو و امام هشتم
بین الحرمین کشور ایران است

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت معصومه(س) -( روزگار نیــــک و تقدیری نکــــوتر داشته ) * امیر حسین حیدری

2846

مدح حضرت معصومه(س) -( روزگار نیــــک و تقدیری نکــــوتر داشته ) روزگار نیــــک و تقدیری نکــــوتر داشته
هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته
تازه در فردای محشر زائرت پی می برد
آب سقاخانه ی تو طعــم کوثر داشته
گفت بابایت "فـــداها" در جلال شأن تو
مثل تعریفی که از زهرا پیمبر داشته
با وجــــود تو حضـــور مـــادر سادات را
لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته
ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای
هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته
از سیاق صحن هایت می شود احساس کرد
صـــــاحب این آستان شوق برادر داشته

شاعر : امیر حسین حیدری

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو ) * حجت الاسلام محمد عابدینی

2770
1

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو ) از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو
من را کشانده سمت حرم آرزوی تو
جایی میان مسجد اعظم نشسته ام
مایل شده ست قبله ی قلبم به سوی تو
انسان سیب خورده چو مس می شود طلا
با کیمیای معنوی گفتگوی تو
فیض زلال فیضیه ... دار الشفای عشق
یک جرعه بود حوزه ی قم از سبوی تو
می ایستم به شوق تماشای گنبدت
هر روز صبح ... کنج ارم ... روبروی تو
زل می زنم به گنبد و پر می کشد غزل
طبعم پناه می برد از من به کوی تو
لبخند مهربان تو بانو سرودنی ست
پر کرده حجم شعر مرا عطر و بوی تو

شاعر : حجت الاسلام محمد عابدینی

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت معصومه(س) -( تولایت مرا با انبیا محشور كرد ) * مجتبی فلاح نیا

2815

مدح حضرت معصومه(س) -( تولایت مرا با انبیا محشور كرد ) تولایت مرا با انبیا محشور كرد
تبرا دشمنان را مستحق گور خواهد كرد
خدا خورشید را هم به یقین از چشم تو چیده
كه با چشم مسلح هم بیبینیم كور خواهد كرد
چه كردی دلبری كردی خدا در روز محشرهم
تمام شهر قم را هاله ای از نور خواهد كرد
دو ركعت زیر گنبد چه صفا دارد که موسی را
چنین با عزم راسخ بی خیال طور خواهد كرد
عجب جای رفیعی كه خدا جبریل عرشی را
برای كفشداری حرم مامور خواهد كرد
كریمی آنقدر، در دست هایم جای خالی نیست
و این رو دادنت آخر مرا منصور خواهد كرد
نمی دانم خدایی سر ناگفته در این جا چیست
كه حتی پاک میل مستی از انگور خواهد کرد
هر آن كس نان دهد، دندان دهد مصداق آن اینجاست
خدا خود در حریمت دست ما جور خ

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(ع) -( شوره زار است اگر قم، تو در آن دریایی ) * حسین ایزدی

3032

شعر مدح حضرت معصومه(ع) -(  شوره زار است اگر قم، تو در آن دریایی ) شوره زار است اگر قم، تو در آن دریایی
تو همیشه، همه جا، در همه آن با مایی
اصل و فرع ات همه نور است، خود خورشیدی
... و نه تنها پدرت که تو خودت موسایی
بعد زهرا و عقیله به خدا بانو جان...
بهترین اسوه برای همۀ زن هایی
وادی طور شده قم ز تو موسی زاده
بیت نور است زمینی که تو در آنجایی
می شود قم همه اش مرجع تقلید اگر...
کمتر از ذره ای از علم خودت بنمایی
مثل تو نیست، اگر داشت زمین رو می کرد
همسری نیست برای تو ز بس یکتایی
حاجت مردم قم دست غلامان شماست
تو امید دل شیعه ز غم فردایی
وسعت روح تو قم را چو مدینه کرده...
گر چه پنهان شده قبری، تو خودت زهرایی
باطن قم، نجف و مکه و مشهد باشد
یک حرم داری و این قدر در

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 04:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شعر در مدح حضرت معصومه (س) -(آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شود) * مهدی رحیمی زمستان

1618

شعر در مدح حضرت معصومه (س) -(آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شود) آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شود
جای پای شیعه در این سرزمین محکم شود

جمع شد معصومه‌ای بر چارده معصوم؛ تا
روز محشر از گناهان من و تو کم شود

بس که در اوج است بر جای قدم‌هایش فقط
عالَمی باید کند تعظیم و عالِم خم شود

هر که لائذ شد به درگاهش شود پاک از گناه
هر که عائذ شد در این صحن و سرا آدم شود

فاطمه از فاطمه آمد میان شهر قم
تا که سیل اشک ما در کوچه‌ها نم نم شود

تا که می‌گویم علی، اشکم چنان دُرِّ نجف
در حریمت روی انگشتان من خاتم شود

روحمان را می‌دهد صیقل همین سوهان اگر
با کمی از زعفران مشهدی دَرهم شود

آنقدر گفت «اشفعی لی فاطمه» هر روز که؛
مادرم کم مانده بود از شوق تو مریم شود

ای حریمت

  • یکشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر حضرت معصومه(س)-ورودیه به شهر قم و شام بلا -( محملت با وقار می آمد ) * وحید قاسمی

5658
2

شعر حضرت معصومه(س)-ورودیه به شهر قم و شام بلا -( محملت با وقار می آمد ) محملت با وقار می آمد
سبزتر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد
محملت بود و... خیلِ استقبال
کم محلی نشد ! زبانم لال!
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعایِ تو بهره مند شدیم
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت،رویِ بام گذاشت
قم نگاهش لبالب از شرم است
شام ویران که نیست! خونگرم است
پاکی و حُجب، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
چادرت ذره ای غبار ندید!
آفتابی به نی سوار ندید!
با مَحارم به قم رسیدی ،شکر
سر دروازه ای ندیدی، شکر
دستِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ و سنگ نخورد
قم کجا!؟ کوفه ی خراب کجا!؟
تو کجا !؟ زینب و رباب کجا!؟
گوشه ی معجرت نمور نبود
خبر داغی از تنور نبود
ساربان م

  • یکشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 04:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت معصومه(س)-ورودیه به شهر قم -( در پی دیدن مسافر خود ) *

2575

شعر حضرت معصومه(س)-ورودیه به شهر قم -( در پی دیدن مسافر خود ) در پی دیدن مسافر خود
گام در جاده‌ی خطر بگذاشت
هر قدم با نوای یا محبوب
در دل جاده‌ها اثر بگذاشت
شمع جانش در آتش هجران
همچنان قطره‌قطره می‌شد آب
آری از شرم روی پر نورش
بود خورشید در میان حجاب
تا قدم روی چشم قم بگذاشت
اشک‌ها زیر پاش لغزیدند
دسته گل‌ها به پای قافله‌اش
مست و خنیاگرانه رقصیدند
اشك و شور و سلام و عود و گلاب
چشم‌ها خیره بر كجاوه‌ی او
می‌وزید از نگاه بیمارش
عطر جانبخش ضامن آهو
نور او با نگاه مردم شهر
نقل آیینه و تبسم بود
بین گل‌ها و شور و هلهله‌ها
هودج آسمانی‌اش گم بود
مثل زهرا قدش خمیده شد و
عزمی از كوه پر توان‌تر داشت
از نفس‌هاش سوز جاری بود
عمرش آهنگ رو به آخر داشت
این مكان قم؟ مدین

  • دوشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( گام در جاده‌ی خطر بگذاشت ) * سید محمد بابا میری

2727
1

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( گام در جاده‌ی خطر بگذاشت ) در پی دیدن مسافر خود
گام در جاده‌ی خطر بگذاشت
هر قدم با نوای یا محبوب
در دل جاده‌ها اثر بگذاشت
شمع جانش در آتش هجران
همچنان قطره‌قطره می‌شد آب
آری از شرم روی پر نورش
بود خورشید در میان حجاب
تا قدم روی چشم قم بگذاشت
اشک‌ها زیر پاش لغزیدند
دسته گل‌ها به پای قافله‌اش
مست و خنیاگرانه رقصیدند
اشك و شور و سلام و عود و گلاب
چشم‌ها خیره بر كجاوه‌ی او
می‌وزید از نگاه بیمارش
عطر جانبخش ضامن آهو
نور او با نگاه مردم شهر
نقل آیینه و تبسم بود
بین گل‌ها و شور و هلهله‌ها
هودج آسمانی‌اش گم بود
مثل زهرا قدش خمیده شد و
عزمی از كوه پر توان‌تر داشت
از نفس‌هاش سوز جاری بود
عمرش آهنگ رو به آخر داشت
این مكان قم؟ مدین

  • دوشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود حضرت فاطمه معصومه(ٍس) به شهر قم -( آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز ) * سید مصطفی فهری

3393
1

شعر ورود حضرت فاطمه معصومه(ٍس) به شهر قم -( آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز ) سرگشته ی مسیر عبور برادری
تو از تمام فاطمیان، زینبی تری
آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز
الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری
الحق که خون فاطمه جوشیده در رگت
الحق که ماده شیری از اولاد حیدری
بی تاب و بی قرار سوی طوس آمدی
گفتی امام را ز غریبی در آوری
گفتی دلت هوایی کوی رضا شده ست
چون آهوی شکسته دلی، چون کبوتری
کردی نزول و قم به قدومت مدینه شد
معصومه ای و نایب زهرای اطهری
شمعی و در طواف تو پروانه های شهر
نور تو را گرفته همه خانه های شهر
مشهد اگرچه دل به قدوم تو بسته بود
قم بی قرار بر سر راهت نشسته بود
کوفه کجاست خاک خجالت به سر کند
زان دم که دست عمه ی سادات بسته بود
از راه دور آمده بود و غریب بود
از

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( ای به قم آفتاب قلب جهان ) *

5714
3

شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( ای به قم آفتاب قلب جهان ) ای به قم آفتاب قلب جهان
دخت موسی سلاله ی قرآن
عمه و دخت خواهر سه امام
مادر کل عالم امکان
تو به چشم ائمه زهرایی
بعد زهرا به قدر و عزت و شان
زینب دوم بنی الزهرا
عمه ی چار حجت یزدان
هم وجودت کریمه ی عترت
هم ولایت حقیقت ایمان
فیض فیضیه از کرامت تو است
شهر قم از تو گشته مهد امان
حریم یازده ولی خدا
حرم تو است ای سپهر مکان
مدح تو ای ملیکه ی هستی
وصف تو ای یگانه ای دوران
نه توان با هزار دست نوشت
نه توان گفت با هزار زبان
صحن تو مسجد الرسول همه
حرم امن توانست کعبه ی جان
پدر و مادرم به قربانت
نه، همه جان عالمت قربان
کوثر کوثر رسول خدا
عصمت عصمت الله منان
قم جلال مدینه پیدا کرد
گشت روز ورود تو در قم
روز ع

  • یکشنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت معصومه(س) -( تا شهر صبح مي رود امشب، غريب قم ) * کاظم نظری بقا

2338

غزل حضرت معصومه(س) -( تا شهر صبح مي رود امشب، غريب قم ) تا شهر صبح مي رود امشب، غريب قم
نور خدايي اش شده مركب، غريب قم
بر پيشوازش آمده كرّوبيان قدس
غرق ست در شكوفه ي كوكب، غريب قم
صد كهكشان ستاره كنون پيش پاي اوست
معصومه، آفتاب مقرّب، غريب قم
با غربت برادر خود خو نكرده بود
از غربت هميشه لبالب، غريب قم
آكنده از طراوت باغ سپيده بود
دلسوز و مهربان ومؤدب، غريب قم
در خطبه هاش چشمه ي خورشيد مي شكفت
آيينه دار مذهب زينب، غريب قم
گم بود در عميق نگاهش شهود و غيب
بودش مرام آينه مكتب، غريب قم
از دوري امام غريبان خود بقا!
مي سوخت روز و شب به دل تب، غريب قم

شاعر : کاظم نظری بقا

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت معصومه(س) -( کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم ) * وحیده گرجی

3824
2

غزل حضرت معصومه(س) -( کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم ) کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
کشید پای تو را آسمان به تقدیرم
رواق های تو را پر کشیده ام بانو...
به جز حریم تو از هر چه آسمان سیرم
توان دیدن خورشی،د کار هر کس نیست
ولی نگاه از آن بارگه نمی گیرم
تو نبض زندگیم را به دست خود داری
مسلّم ست که با رفتن تو می میرم
مدینه قسمت پرواز من نخواهد شد
چرا که با قفس خود هنوز درگیرم
کنار پنجره های ضریح تو هر بار
بقیع می روم آنجا قرار می گیرم
خدا نخواست که پابند نامه ها بشوم
گره زده ست ضریح تو را به تقدیرم

شاعر : وحیده گرجی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت معصومه(س) -( تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی ) *

2449

غزل حضرت معصومه(س) -( تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی ) تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی
به خاکِ خسته ی قم قطره قطره جان بدهی
وَ قصّه، قصّه ی یک شوره زار بود و کویر
رسیده ای که کمی قصّه را تکان بدهی
تو آمدی و مضامین ناب آوردی
که راه شعر سرودن به ما نشان بدهی
از آسمانی صحن تو خوب فهمیدم
تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی
دوباره یک شب جمعه، کمیل، بیت النور
رسیده ایم به ما اذن جمکران بدهی

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت معصومه(س) -( تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی ) * محمد علی نقیب

2813
1

غزل حضرت معصومه(س) -( تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی ) تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی
به خاکِ خسته ی قم قطره قطره جان بدهی
وَ قصّه، قصّه ی یک شوره زار بود و کویر
رسیده ای که کمی قصّه را تکان بدهی
تو آمدی و مضامین ناب آوردی
که راه شعر سرودن به ما نشان بدهی
از آسمانی صحن تو خوب فهمیدم
تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی
دوباره یک شب جمعه، کمیل، بیت النور
رسیده ایم به ما اذن جمکران بدهی

شاعر : محمد علی نقیب

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ترکیب بند حضرت معصومه(س) -( گل تا که در شروع دعا می کند سلام ) * سید علی اصغر موسوی

2484
1

شعر ترکیب بند حضرت معصومه(س) -( گل تا که در شروع دعا می کند سلام ) گل تا که در شروع دعا می کند سلام
گل واژه های نام تو را می کند سلام!
ای بی کرانه ای که شکوهت، ستودنی ست
خورشید هم به سمت شما، می کند سلام
دستی که روی سینه، ادب گاه گشته است
اینک به پاس مهر و وفا می کند سلام
تکثیر می شود گل شوقم همین که اشک
مشتاق تر به آینه ها می کند سلام
گویی بهشت می وزد از سمت تربتت
جبریل تا به صحن و سرا می کند سلام
وقتی که با قنوت دعا سبز می شوم
آیه به آیه نور خدا می کند سلام
صحن و رواق و آینه، تکرار می کنند
دل تا که بر امام رضا می کند سلام
در شهر قم کرامت آیین سرمدی
ناموس پاک ختم رسولان، محمدی
گویی بهانه می کند این دل بهشت را
اینجا که می دهند به سائل بهشت را
فرموده است، جعفر

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( گلی از شاخسار رحمت این جاست ) *

1929

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( گلی از شاخسار رحمت این جاست ) گلی از شاخسار رحمت این جاست
یکی از خاندان عصمت این جاست
اگر بوی بهشت آید عجب نیست
دری از هشت باب جنت این جاست
به دیوار و در این بیت توحید
فروغ عترت و قرآن توان دید
بود این درگه پر نور اطهر
حریم دختر موسی بن جعفر
مزار حضرت معصومه این جاست
رضا را خواهری مظلومه این جاست

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( عصمت کبرای حق شاه زنان ) * سید مالک عدنانی

2402

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( عصمت کبرای حق شاه زنان ) عصمت کبرای حق شاه زنان
دختر موسی بن جعفر بهترین بانوان
تالی زهرای اطهر فاطمه
آن که باشد عرش حق را قائمه
چون برون گردید از شهر ودیار
قصد مشهد کرد بر دیدار یار
یار محبوبش امام هشتمین
چشم و قلب وملک ایران قبله خاور زمین
زین جهت طی کرد راه دور را
در عقب بگذاشت شهر نور را
پنج برادر در برش همراه بود
زید و فضل و جعفر و هادی و قاسم نام بود
از مدینه تا به ساوه چون رسید
همچو زینب عمه اش غم ها چشید
جای استقبال مهمان ساویان
ظلم و جوری بی حساب در آن زمان
همرهان حضرتش را کشته اند
دردو غم ها بر دلش بگذاشته اند
چون که حضرت بی کس و بی یار گشت
از فراغ رنج و غم بیمار گشت
لیک چون فهمید قم نزدیک شد
مژده ای بود بر

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( درپای تو ای گل ولایت خارم ) *

2134
1

شعر مدح حضرت معصومه(س) -(  درپای تو ای گل ولایت خارم ) درپای تو ای گل ولایت خارم
هر چند بدم سائل این درگاهم
یا حضرت معصومه به روز محشر
امید شفاعت و عنایت دارم
***
این نور ولایت که به قم جلوه نماست
دل ما غرق بخیر است کاین روضه کجاست
این ارض قم است یا بود خطه طوس
این مرقد فاطمه است که چون قبر رضاست
***
ما تشنگان جرعه آبی ز کوثریم
از امّت رسول و محبّان حیدریم
مدح و ثنای آل محمد شعار ماست
دل بستگان دختر موسی بن جعفریم

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( دختر سلطان امکان حضرت معصومه است ) * حیدر آقا طهرانی معجزه

2381
3

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( دختر سلطان امکان حضرت معصومه است ) دختر سلطان امکان حضرت معصومه است
خواهر شاه خراسان حضرت معصومه است
چون بود از خاندان وحی آن عالی نسب
عالم اسرار قرآن حضرت معصومه است
گوهر ایمان منوّر می شود با مهر او
پرتو انوار ایمان حضرت معصومه است
چون بود محبوبه حق عرش رحمان قلب اوست
محرم خلاق سبحان حضرت معصومه است
زائرین روضه اش را ای صبا از من بگو
با خبر از سرّ پنهان حضرت معصومه است
یافت چوون در دامن بحر ولایت پرورش
گوهر دریای عرفان حضرت معصومه است
گفته ام بسیار گرچه وصف ذاتش را ولی
هر چه گویم برتر از آن حضرت معصومه است

شاعر : حیدر آقا طهرانی معجزه

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مدح حضرت معصومه (س) -( تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن ) * سید حمید رضا برقعی

3064
1

شعر مدح حضرت معصومه (س) -( تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن ) تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن
قدم بزن وسط شهر باصدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن
وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن
سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
وچشم های خودت را پر از تاسف کن
صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین ساده گی تصرف کن

شاعر : سید حمید رضا برقعی

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد ) * مهرشاد واحدی

2514
1

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد ) نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم ب

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 حمید رمی

اشعار ولادت و مدح حضرت معصومه(س) -( باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس ) * حمید رمی

2493
2

اشعار ولادت و مدح حضرت معصومه(س) -( باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس ) باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس
باید کنار سفره ی باران نشست و بس
آدم اگر بهشت طلب کرد کافی است
باشد برای فاطمه بی پا و دست و بس
وقتی که روبروی شما صحن آینه ست
باید تمام آینه ها را شکست و بس
آنقدر پشت بام حرم دیدنی ست که
صیّادها شدند کبوترپرست و بس
حتی مزارهای حرم فرق می کنند
زائر ، کنار حضرت بهجت نشست و بس
نوکر شدم زِ رحمت قالوا بلای تو
هستم دخیل چادرتان از الست و بس
مثل نسیم ، در حرم آرامتر شدم
از هرچه بگذریم ، حرم خوشترست و بس

شاعر : حمید رمی

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 04:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( روز تولدت به غلط روز دختر است ) * مهدی رحیمی زمستان

3520
4

شعر مدح حضرت معصومه(س) -( روز تولدت به غلط روز دختر است ) روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است
وقتی پس از کریم تو تنها کریمه ای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است
از هرچه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است
دریاچه ی نمک سندش بین اهل بیت
آری طعام سفره ی تو با نمک تر است
پس قلب این کویر به شوق تو می تپید
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است
امشب حساب کرده ام از خانه تا حرم
به نیت امام رضا هشت تا در است
با این حساب باز دل بی قرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است
جمع دل من و دل هر کس به غیر

  • پنج شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

تقديم به حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها -( خير مقدم نشست روي لب ) * اصغر چرمی

2173
3

تقديم به حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها -( خير مقدم نشست روي لب ) خير مقدم نشست روي لب
همه ذرات اين ديار غريب
آمدي با قدومت آوردي
ز مدينه شميم عطر عجيب

يادتان هست سجده ها كردند
همه ي اهل قم به حال قعود
يادم آمد از آن پذيرايي
در دمشق و محل قوم يهود

يادتان هست سوي تو بانو
همه دست توسل آوردند
دسته دسته براي عرض ادب
بر روي دست خود گل آوردند

شده در خاطرات ما زنده
سفر پر بلاي يك خواهر
جاي گل بر روي سرش آمد
از روي بام سنگ و خاكستر

يادتان هست روز استقبال
ازدحام عجيب اين مردم
يادتان آمد آن جماعت را
شور و شوق عجيب اهل قم

يادم آمد ز عصر عاشورا
از غريبي قبله ي حاجات
لشكري از حراميان بودند
دور اولاد مادر سادات

يادتان هست در ورودي شهر
عطر مشكي گرفت كل فضا
همه با شور

  • دوشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد