تنور خولی

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

متن شعر تنور خولی -(شد تنور آن شب ، جَنّتُ الْاَعلیٰ) * امیر عباسی

960
2

متن شعر تنور خولی -(شد تنور آن شب ، جَنّتُ الْاَعلیٰ) آه و واویلا صد آه و واویلا
شد تنور آن شب ، جَنّتُ الْاَعلیٰ

شد زِ ظلم آن خصم ستم گُستَر
رأس اربابم ، پر ز خاکستر

عالَمی گشته محزون و غمخوارش
مادرش آمد ، چون به دیدارش

لعنت حق بر آن خصم بی دینت
من به قربان ، روی خونین اَت

زینت دوش و آغوش پیغمبر
که جدا کرده ، سرت اِی مادر ؟

شد تنور امشب دارُالعزای تو
قامتم خم شد ، از برای تو

  • پنج شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد سید هاشم وفایی

آفتاب سرخ -(امشب که ماه غرق تماشاست درتنور ) *استاد سید هاشم وفایی

607

آفتاب سرخ -(امشب که ماه غرق تماشاست درتنور      ) امشب که ماه غرق تماشاست درتنور
انوار صبح عشق هویداست درتنور

ازفرش تا به عرش پُل نور بسته اند
این جلوۀ خدای تعالاست درتنور

آئینه ای ز سورۀ نوراست روی خاک
یاآیه ای زعّلم الاسماست درتنور

این جلوۀ جمال جمیل پیمبر است؟
یا این سربریدۀ یحیاست درتنور

موسی کجاست تانگردآن چه دیدنی است
اشراق طورو وادی سیناست درتنور

امشب فرشتگان خداناله می زنند
ازشور اشک وناله چه غوغاست درتنور

خاکستری شده است چراروی انورش
این آفتاب سرخ که پیداست درتنور

پایان ندارداین غم جان سوز وشعله ور
شامی به وسعت شب یلداست درتنور

ای ماه گریه کن، ستاره بیفشان به روی خاک
خورشیدسربریدۀ زهراست درتنور

مرغان نوحه خوان سحر نوحه می کن

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر درباره تنور خولی -(غرق سوز و آه و ناله آسمان و هم زمین بود) * امیر عباسی

771

شعر درباره تنور خولی -(غرق سوز و آه و ناله آسمان و هم زمین بود) غرق سوز و آه و ناله آسمان و هم زمین بود
در تنور خولیِ دون،رأس پاکِ شاهِ دین بود
دل زِ غم گیرد بهانه
ای امان از این زمانه
آه و واویلا، واویلا

با دل مجروح یاران نغمهٔ غربت اجین شد
مطبخ خولی در آن شب رَشکِ فردوس برین شد
این سرِ محبوبِ دلهاست
این سرِ فرزند زهراست
آه و واویلا، واویلا

چونکه دید آن عصمت الله در تنور آن نور عینش
از ریاضِ جنّت آمد بهر دیدار حسینش
برلبش از غم نوا بود – ذکر او واغربتا بود
آه و واویلا، واویلا

همچو جدّ و همچو بابَت، مادرت شد دلشکسته
بر سرت از چه عزیزم خاک و خاکستر نشسته
بر غمت ای گُل اسیرم
من برای تو بمیرم
آه و واویلا، واویلا

  • پنج شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه تنور خولی -(مرثیه خوان شده،فجر و یاسین و نور) * امیر عباسی

755
2

شعر نوحه تنور خولی -(مرثیه خوان شده،فجر و یاسین و نور) مرثیه خوان شده،فجر و یاسین و نور
سرِ خونِ خدا،در میانِ تنور
یا حسین یا حسین...

خولیِ بی حیا،کرده ظلم و جفا
خونجگر فاطمه،ناله زن مصطفیٰ
یا حسین یا حسین...

این چه مهمانی است،منم و اشک و آه
سر به کنجِ تنور،پیکرش قتلگاه
یا حسین یا حسین...

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

تنور خولی -( امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود) * محمود ژولیده

333

تنور خولی -( امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود) امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود

چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!

چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!

سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود

تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر

تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید

پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را

ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا

به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند

رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش

أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان

صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود

و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی

اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد

  • یکشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

شعر تنور خولی -(عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار) * آرمان صائمی

570

شعر تنور خولی -(عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار) عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار
نفس به سينه ى زينب پر از تلاطم شد
كسى كه جان على بود و چشم ساقى بود
كنار اهل حرم در كنارِ مردم شد...
-
گذشت هر چه كه بود و گذشت قصه ى غم
همه به فكرِ غنيمت...به فكرِ خلخال اند
چه آمده به سر اهل كاروان حسين؟
همه بريده بريده اسيرِ گودال اند..
-
ميان دشت سوارى به تاخت مى آيد
چنان كه مركبش انگار پر در آورده
عجب نهيب بدى مى زند بر آن مركب
گمان كنم كه به همراه خود سر آورده..
-
شب است و آمده از يك سفر پر از قصه
شبى كه بوده گمانم عروسىِ خولى
براى همسر خود بى رقيب آورده
ز دشت كرب و بلا تحفه هاى معقولى...
-
براى همسر خولى چنان معما بود
تنور خانه خدايا چقدر شعله ور است
گرفت

  • یکشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

از داغ؛ دلت سوخته و سخت ملولی *

525

از داغ؛ دلت سوخته و سخت ملولی از داغ؛ دلت سوخته و سخت ملولی
کرده ست سرِ نیزه به قلب تو نزولی

با هر چه که میشد به تنت زخم رساندند
انگار نه انگار که فرزندِ رسولی

با خنجر کند و سرِ صبر و لبِ گودال
کشتند تو را تشنه لب و غیر اصولی

میگفت گمانم عمرسعد(لع)که ای شمر(لع)
زجرش بده، آهسته ببُر! از چه عجولی؟!

بردند سر از پیکرت و زود گرفتند
از پنجهٔ ابلیس عجب مُهر قبولی

از نیزه رسیدی به دلِ داغِ تنور و
روشن شده از نورِ سرت خانهٔ خولی(لع)*!

*مُقَرَّم در مقتل الحسین(ع) به مخفی کردن سر امام حسین(ع) در تنور، توسط خولی(لع) و ساطع شدن نوری از تنور اشاره کرده است.
مقرم، مقتل الحسین(ع)، مؤسسه بعثت، ص۳۰۴

  • سه شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

متن شعر تنور خولی -(پاسی ز شب که پخت به پایان رسیده است) * حسین جعفری

882

متن شعر تنور خولی -(پاسی ز شب که پخت به پایان رسیده است) پاسی ز شب که پخت به پایان رسیده است
بی اطلاع و سرزده مهمان رسیده است

وقتی تنور خانه پر از نور میشود
یعنی که از بهشت به ما نان رسیده است

او ماه سرخ شب زده نینوایی است
در شعبه ای ز نور خروشان رسیده است

پس اینهمه زنان سیه پوش کیستند
این ازدحام تا به شبستان رسیده است

دیدم مخدرات خدا نوحه میکنند
چون از سما الهه یزدان رسیده است

در دست مادری سر خونین یک پسر
انگار تا به حنجره اش جان رسیده است

باران بوسه از لب زخمی آفتاب
از جانب سلاله باران رسیده است

نفرین به همسری که عزادارمان نمود
آزار او به محضر خوبان رسیده است

نیزه به نیزه این سر مجروح بی گمان
از کربلا به کوفه ویران رسیده است

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر تنور خولی -(به خولی بگفت آن زن پارسا) *مرحوم عبدالعلی نگارنده

1609
2

شعر تنور خولی -(به خولی بگفت آن زن پارسا) به خولی بگفت آن زن پارسا
که را باز از پا درآورده‏ ای؟

که در این دل شب چو غارتگران
برایم زر و زیور آورده‏ ای‏

به همراهت امشب چه بوی خوشی ست!
مگر بار مشک تر آورده‏ ای؟

چنان کوفتی در که پنداشتم
ز میدان جنگی سر آورده‏ ای‏

چو دانست آورده سر، گفت آه!
که مهمان بی‏ پیکر آورده‏ ای‏

چو بشناخت سر را بگفت ای عجب!
سری با شکوه و فر آورده‏ ای‏

در این کلبه‏ ی تنگ و بی‏ نور من
ز گردون، مه انور آورده‏ ای‏

بمیرم، در این تیره شب از کجا
سر سبط پیغمبر آورده‏ ای؟

چه حقّی شده در میان پایمال؟
که تو رفته‏ ای داور آورده‏ ای؟

ولی زآنچه من آرزو داشتم
به یزدان قسم، بهتر آورده‏ ای‏

به گلزار جانان زدی دستبرد
به کوف

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( نوح من در بلا حسین حسین) * رضا دین پرور

282

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( نوح من در بلا حسین حسین) نوح من در بلا حسین حسین
نوحه ام؛ کربلا حسین حسین

درد و درمان من فقط گریه است
هم دوا، هم شفا حسین حسین

ذکر قدر و محرمم این است
ربنّا ربنّا حسین حسین

در شلوغی حشر می گویم
وقت عفو خدا حسین حسین

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیکَ ثارالله

میخرم از حسین، ماتم را
می کِشم روی دوش، پرچم را

دوست دارم ز قبل خلقت خود
ماه خون خدا، مُحرّم را

گفته زهرا زمان توبه ببر
اسم ارباب-اسم اعظم را-

به کسی چه! اگر که می گویم
من فقط به حسین دردم را؟

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

گریه کردم فقط برای سرش
جان اگر می دهم فدای سرش!

روی نی وقت خواندن قرآن
دخترش می کند هوای سرش

جای خنجر، هنوز هم خونی است
بوسه زد سنگ بر قفای سرش

می برندش میان دیر و تنور
چه بلایی شده بلای سرش!

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

پلک چشم ترش در آتش سوخت
چه تنوری! سرش در آتش سوخت

خواهرش خوب شد که بوسیدش
هر رگ حنجرش در آتش سوخت

بی جهت در دل تنور نرفت
معجر خواهرش در آتش سوخت

یاد پنجاه سال پیش افتاد
صورت مادرش در آتش سوخت

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

  • شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد) * محمد جواد شیرازی

276

مناجات محرمی امام حسین(ع) -( بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد) بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد

مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد

اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد

همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد

خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد

خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد

اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد

حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
**
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد

سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد

بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد

  • شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:06
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

تنور خولی -( نوح من در بلا حسین حسین) * رضا دین پرور

296

تنور خولی -( نوح من در بلا حسین حسین) نوح من در بلا حسین حسین
نوحه ام؛ کربلا حسین حسین

درد و درمان من فقط گریه است
هم دوا، هم شفا حسین حسین

ذکر قدر و محرمم این است
ربنّا ربنّا حسین حسین

در شلوغی حشر می گویم
وقت عفو خدا حسین حسین

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیکَ ثارالله

میخرم از حسین، ماتم را
می کِشم روی دوش، پرچم را

دوست دارم ز قبل خلقت خود
ماه خون خدا، مُحرّم را

گفته زهرا زمان توبه ببر
اسم ارباب-اسم اعظم را-

به کسی چه! اگر که می گویم
من فقط به حسین دردم را؟

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

گریه کردم فقط برای سرش
جان اگر می دهم فدای سرش!

روی نی وقت خواندن قرآن
دخترش می کند هوای سرش

جای خنجر، هنوز هم خونی است
بوسه زد سنگ بر قفای سرش

می برندش میان دیر و تنور
چه بلایی شده بلای سرش!

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

پلک چشم ترش در آتش سوخت
چه تنوری! سرش در آتش سوخت

خواهرش خوب شد که بوسیدش
هر رگ حنجرش در آتش سوخت

بی جهت در دل تنور نرفت
معجر خواهرش در آتش سوخت

یاد پنجاه سال پیش افتاد
صورت مادرش در آتش سوخت

از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله

  • شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

تنور خولی -(راس پر شور برادر کرده غوغا میرود) *حاج نادر بابایی

46

تنور خولی -(راس پر شور برادر کرده غوغا میرود) راس پر شور برادر کرده غوغا میرود
دود آه خواهرش تا طاق مینا میرود

پیکرسلطان عالم درمیان خاک وخون
این غم عُظما مگر از باور ما میرود

یاحسین یاسین شده افتاده درصحرای خون
حای او هِنگامه را بنموده برپا میرود

برحسین فاطمه میگرید اهل آسمان
خولی امّا با سَرِ آرام جانها میرود

وا اَسف بازار این نامردمان دهر دون
گوهر دُردانه ی خلقت به یَغما میرود

مَطبَخ خولی شده مهمانسرای شاه دین
خانهء دشمن چرا دلبند زهرا میرود

#نادرا دیگربَس است ازخاک و خاکستر مگو
شب سَرآمد شد سحرساقی وصَهبا میرود

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه تنور خولی -(تموم نمیشه این / عذاب هر شبه) * بهمن عظیمی

93

زمینه تنور خولی -(تموم نمیشه این / عذاب هر شبه) تموم نمیشه این / عذاب هر شبه
این سر غرق خون / عزیز زینبه
این اشک و گریه ها - دیگه معمولیه
شنیدم که سرت - خونه ی خولیه
حسین جانم حسین ۴

تمام مشغلم / اون سر بی تنه
جای سرت مگه / تنور روشنه
خاک و خاکسترش - می‌شینه روی تو
می‌دونم توو تنور - می‌سوزه موی تو
حسین جانم حسین ۴

امشب که داره نور / بی حد و بی کرون
می‌باره از تنور / به سمت آسمون
ای کاش که مادرم - پیش تو داشت حضور
تا سر سوختَتو - برداره از تنور
حسین جانم حسین ۴

  • چهارشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد