زنده در هر دو جهان نيست بجز کشته ي دوست
کشته ام کشته ي او را که جهان زنده به اوست
از در دوست در آ، جلوه گه دوست ببين
که رخ دوست نبيني مگر از ديده ي دوست
خضر ما تشنه ي دريا شد و ما تشنه ي وي
وين زلال از دل درياست که ما را به سبوست
چشمه ها چشم مرا هر سر مو از غم توست
اي که در باغ تنت، چشمه ي خون هر سر موست
پيش ما از همه سو قبله بجز روي تو نيست
وجه اللهي و روي تو عيان از همه سوست
تير باران چو تنت از همه سو گشت حسين
سوي حق روي دلت از همه و از همه سوست
گشت از خون تنت کرب و بلا دشت ختن
اينک از تربت او صورت من غاليه بوست
سجده بر خاک تو شايسته بود وقت نماز
اي که از خون جبينت به جبين آب وضوست
هر کريمي
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 05:08
- نوشته شده توسط
- یحیی