ای سکینه از حرم کن جانب میدان شتاب تا بهوش آید بر روی باب خود گلاب
ای رقیه بهر شاه کربلا بردار آب آسمان خاک یتیمی کرد یک یک را بسر
ای شه بی سر حسینم ، سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم ، بی کس و یاور حسینم
زینب ای ام المصیبه موسم افغان رسید کار حلقوم حسین با خنجر بران رسید
ذوالجناح خسرو لب تشنه از میدان رسید کز بزین واژگون اسب شاه دین نظر
ای شه بی سر حسینم ، سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم ، بی کس و یاور حسینم
ام کلثوم ای نموده ناوک غم بسملت می رسد حق بعد ِ من دیگر به فریاد دلت
ای ستمکش گشت در کنج خرابه منزلت چادر ازبهر اسیری کن به سر، ای خون جگر
ای شه بی سر حسینم ، سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:32
- نوشته شده توسط
- یحیی