تو که در چشم ما کاشانه داری
میان اشک هامان خانه داری
تو که زیبا ترین شعر خدایی
حدیث عاشقیّ ما، شمایی
به لبخندی دلم را زیر و رو کن
مرا با گریه ام با آبرو کن
برای قتل ما لبخند کافیست
سرم بر پیکرم امشب اضافیست
کجا بردی دلم را حضرت عشق
تناور کن غمم را حضرت عشق
مسوزان بیشتر از بیش ما را
به بادم ده به دست خویش آقا
الهی هیچ کس بی تو نماند
به قدر یک نفس بی تو نماند
شنیدم گریه کن می خواهی آقا
کمی از اشک من می خواهی آقا
مرا بر نوکریت می گماری؟
سیاهی لشگرم لازم نداری؟
به دردت می خورم ارباب، شاید
دل من هم به کار تو بیاید
دم در مانده ام آقا بیایم؟
اجازه می دهی اینجا بیایم؟
دلم در ساحت روضه رفیع است
فضای عش
- شنبه
- 18
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ادامه مطلب