شعر شهادت امام رضا

نور چشم مؤمنات و مؤمنین
کنج حجره میکشد پا بر زمین

با نوایِ یاعلي-موسی الرضا(ع)
روضه شد آغاز، در عرش برین

شد شبیه حضرتِ خدّالتریب
صورتِ شاهِ خراسان را ببین

گونه اش را میگذارد روی خاک
یادِِ جدّ تشنهٔ خونین جبین

عاقبت آمد جواد إبن الرضا(ع)
با دلی آشفته و قلبی حزین

داغ بر دل داشت! از چشم پدر-
بوسه برمیداشت؛ گرم و آتشین

تازه شد یکریز داغ کربلا
باز هم در لحظه های آخرین

میگذارد سر به زانویِ پسر
با عطش جان می سپارد اینچنین

هر دو عالم گفت با آهی مدام
جان فدایِ ضامن آهو؛ همین!

• پنج شنبه
• 10
• آبان
• 1403
• ساعت
• 18:57
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

از اشک محبان حرمت دریا شد
طوفان زده ی مصیبتی عظمی شد

ما را به دعای فرجی مهمان کن
شاید به دعای تو فرج امضا شد

• یکشنبه
• 2
• شهریور
• 1404
• ساعت
• 02:40
• نوشته شده توسط
• charmi

در روز الست، رزق ما را می دید
بر سفره خود روزی ما را می چید

سلطان سریر ارتضا آخر عمر
چون مارگزیده به خودش می پیچید

• شنبه
• 1
• شهریور
• 1404
• ساعت
• 13:47
• نوشته شده توسط
• charmi

گله دارد ز همه، این جگر پاره ی تو
که چرا تشتِ پر از خون بشود چاره ی تو؟

دیر برداشته شد تشت که زینب آمد
حق بده دق بکند خواهر بیچاره ی تو

• جمعه
• 31
• مرداد
• 1404
• ساعت
• 20:58
• نوشته شده توسط
• charmi

فلک ریزه خور خوان جواد است
مرید جود و احسان جواد است

خدا را شکر اینجا بین حجره
سرت بر روی دامان جواد است

• پنج شنبه
• 30
• مرداد
• 1404
• ساعت
• 14:38
• نوشته شده توسط
• charmi

هـر چند کـه نـوکـریّ ما نـا چیز است
در سینه ی ما عشق رضا لبریز است

ما هر چه کـه داریم ز الطاف رضاست
الحق کـه رضا شفیع رستاخیز است

• جمعه
• 31
• مرداد
• 1404
• ساعت
• 09:46
• نوشته شده توسط
• charmi