به سبک می بارد باران غربت)
آسمان چشم من پر از ستاره
میبارد از هُرمِ هَر آهم شراره
مثل جدّم مجتبی ، هستم در بینِ غمها
کشتة زهر جفا وای وای وای وای
با قلب شکستهام ، با این دلِ خستهام
چشم از دنیا بستهام وای وای وای وای
پایانِ ، غمهایم ، آمده دیگر
دیگر من ، عَبا را ، میکِشَم بر سر
مولا (۳) رضا
******
از این جهانِ پُر از غم رهسپارم
سر بر روی خاکِ غربت میگذارم
من دارم چشمانِتر ، بر لبها خونِ جگر
مانده چشمانم به در ای وایِ من
مانده چشمانم به در ، میرسد از ره آخر
دلدار من از سفر ای وایِ من
میمانم ، در غربت ، در دیارِ طوس
تا باشد ، با شیعه ، قبرِ من مأنوس
مولا (۳) رضا
شاعر : رحیم ابراهیمی
دان
- سه شنبه
- 9
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:24
- نوشته شده توسط
- یحیی