زيبايي درياست در اعماق نگاهش
اين دختر آرام و صبوري كه رسيده
از شوق ، علي سفره به اندازه يك شهر
انداخت ، به شكرانه ي نوري كه رسيده
كاشانه ي اهل دل و ميخانه ي هستي
دنيا و سماوات و عوالم همه روشن
عطر خوش او پر شده در شهر مدينه
به به چه گلي ! چشم و دلت فاطمه روشن
لبخند نشسته به لب حضرت ساقي
مرضيه دلش وا شده از ديدن دختر
تا آمده لبريز شده چشمه ي تسنيم
كامل شده با آيه ي او سوره ي كوثر
بي تاب شدي ، دختر مهتاب رخ عشق !
باراني اشك است چرا صورت ماهت ؟
گرياني و پيش كسي آرام نداري
دنبال كدام آيت حق است نگاهت ؟
باران بهاري شده اي دختر حيدر
زهرا چه كند گريه تو بند بيايد
بايد كه بگويند كنار تو حسينت
تا شاد ش
- دوشنبه
- 12
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 04:45
- نوشته شده توسط
- یحیی