تو آمدی و بر این باغ آبرو دادی
بهار بودی بر باغ رنگ و بو دادی
قدم به خاك نهادی تمام هستی را
به پاس مقدم خود قدر و آبرو دادی
ظهور كردی و آفاق از تو روشن شد
به چشم بی رمق مهر و ماه سو دادی
ز فیض نور خود ای آفتاب هستی بخش
به آسمان و زمین جلوه ای نكو دادی
تو هشتمین خم جوشندۀ تولائی
كه بر تمامی تشنه لبان سبو دادی
ز هجرتی كه تو را از مدینه كرد جدا
چه حسرتی به دل بی قرار او دادی
ز جای پای تو سبز است خاك نیشابور
به خاك پاك خراسان تو آبرودادی
كلام وحی ز لب های تو شنیدن داشت
كه شرح حصن ولا را تو مو به مو دادی
نماز عید تو شد یك حماسۀ دیگر
پیام بر همه از لاتفرقو دادی
به هركسی كه به دارالأمان تو رو كرد
همی
- یکشنبه
- 24
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 04:59
- نوشته شده توسط
- یحیی