پیچیده در این کوچهها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
در جام چشمان زلالت شور داری
در کیسه با خرما مگر انگور داری؟
دارد شراب کوثری میخانهی تو
شال شکوه حیدری بر شانهی تو
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
در دست هایت یاکریمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسیان پیمانه دارند
نوشیدهام با قدسیان ساغر به ساغر
نوشیدهام با نام تو تا جام آخر
از واژهها مِی میچکید و مینوشتم:
سرمست آقای جوانان بهشتم
شمس ابن شمسی، آبروی آفتابی
با صحن خاکی، ساقی ابن بوترابی
میخانهی خاکی غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکیت هم بی ح
- چهارشنبه
- 2
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 05:33
- نوشته شده توسط
- یحیی