امام حسن مجتبی علیه السلام

مرتب سازی براساس

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( ای مسیحای مسیحا پرور عالم حسن ) *

4203
5

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( ای مسیحای مسیحا پرور عالم حسن         ) ای مسیحای مسیحا پرور عالم حسن
ای به دستت رشته عشق بنی آدم حسن
گر که بی نام و نشانم یا امام مجتبی
خاک بوس آستانم یا امام مجتبی
یا حسن نا قابلم اما گرفتارتوأم
یا حسن دستم تهی ، اما خریدار توأم
بر سر بازار حُسنت نقد جان آورده ام
نیست قابل لیک هر چه بود آن آورده ام
زیر دستت گر چه بسیار است پور مرتضی
زیر پا راهم نگاهی کن امام مجتبی
تو کریم اهل بیتی ، من گدای اهل بیت
دست خالی رد مسازم ای صفای اهل بیت
خوب می دانم که می دانی چه هستم یا حسن
ذرّه ام ، هیچم ولی دل بر تو بستم یا حسن

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( تا درحرم قرب تو یابد دل من راه ) *

2611
3

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( تا درحرم قرب تو یابد دل من راه ) تا درحرم قرب تو یابد دل من راه

از یده فشانم دم و از سینه کشم آه
ای ماه مدینه جانم به فدایت مرغ دلم امشب پرزد به هوایت
مظلوم حسن جان
دانی که به دل آرزوی کوی تو دارم
با یاد بقیع تو شده خون دل زارم
با یاد مدینه دل درتب و تاب است یاد حرمی که از کینه خراب است
مظلوم ...
امشب سر خوان تو گدا آمده آقا
با دست تهی آمد ه ام ای شه والا
ای ابر کرامت بنگر چو کویرم یک عمر کنار خوان تو فقیرم
مظلوم

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( با غم عشق تو تا یار،دل زار من است ) *

3860
5

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( با غم عشق تو تا یار،دل زار من است  ) با غم عشق تو تا یار،دل زار من است بهتر از خلد برین،گوشه‌ی بیت الحزن است
نه غم حور و نه اندیشه‌ی جنت دارم از زمانی که مرا بر سر کویَت وطن است
قصه‌ی عشق من و حُسن تو ای مایه‌ی ناز نُقل هر مجلس و زینت ده هر انجمن است
بعد از این یاد،کس از لیلی و مجنون نکند حُسن اگر حُسن تو و عشق اگر عشق من است
تویی آن یوسف ثانی،که ز یک جلوه‌ی حُسن محو دیدار تو،صد یوسفِ گل پیرهن است
از پی دیدن رخسار تو موسای کلیم سال ها بر سر کویَت به عصا تکیه زن است
آدم و نوح وسلیمان و مسیحا و خلیل همه را مِهر ولای تو،به گردن رَسَن است
خَلق گویند:بگو دلبر و معشوق تو کیست که تو را در غم او این همه رنج و مِحَن است
چه بگویم که نَم از

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل ميلاد امام حسن مجتبي(ع) *

2486
2

غزل ميلاد امام حسن مجتبي(ع) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
مديـنـه شـد مُـنـوّر از نور تَجلّاي حسن
مــاه ضيافت خدا مَحو تماشاي حسن
اي شده مَحوِِ روي او شمسُ قَمَر جُداجُدا
نور زمين و آسمان از رُخ زيباي حسن
در انتظارِ مقدمش ملائكه به صَف شدند
سُرمه ي چشم عاشقان خاك كف پاي حسن
چهره ي نوراني او دل بَرَد از مَلائكه
حور و مَلَك مَحوِ گُل روي دِلاراي حسن
دستم اگر به تُربتِ پاك حسن نمي رسد
نَجف رَوَم به مرقد و حريم باباي حسن

  • چهارشنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمي
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

مدح امام حسن مجتبی(ع)-بقیع -( به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست ) * علی اکبر لطیفیان

2770
2

مدح امام حسن مجتبی(ع)-بقیع -( به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست ) به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست
بدون مِهر تو از آب شد سراب درست
نگاه کردن تو خلقت است تکویناً
نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست
خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست
خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست
اگر قبول کنی من تراب نعلینم
مرا برای تو کرده ابوتراب درست
یکی برای حسین و یکی برای حسن
از این دو قطره فقط می شود شراب درست
بتول در عوض پیرهن برای حسین
برای صورت تو می کند نقاب درست
بقیع مظهر آبادی است پس عرش است
بهشت نیز شده از همین خراب، درست
××
"عتاب یار پری چهره" را کشیدم من
اگر چه هم نشود کار با عتاب درست

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر غزل میلاد امام حسن مجتبی(ع) -( با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها ) * مصطفی متولی

3486
2

شعر غزل میلاد امام حسن مجتبی(ع) -( با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها ) با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها
چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها
شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان
پشت لبهای تو صف بستند شکر دوست ها
آنچنان لبریز حسنی که شب میلاد تو
آرزومند پسر هستند دختر دوست ها
مژده ات را من به حاتم های طایی داده‌ام
از أبا زرهای عالم تا ابوذر دوست ها
ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب-
-دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها
اکثراً در را نمی کوبند در وقت وداع
اکثراً از کوچه بیزارند مادر دوست ها
اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد
با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها

شاعر : مصطفی متولی

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

شور چهارم / اوج کرامت -( نقطه ی پرواز دل ما تاحسن ) * اسماعیل شبرنگ

9

شور چهارم / اوج کرامت  -( نقطه ی پرواز دل ما تاحسن ) شور چهارم / اوج کرامت ...
نقطه ی پرواز دل ما تاحسن
رمز اجابت هر دعا یا حسن
یه دنیا / پای دست خیر تو فقیره
دستای / خالیمونو دست تو می گیره
هر کسی که / نمی خواد تو رو بره بمیره
تندیس ادب و شجاعت
حسن حسن حسن حسن
سفره دار جود و کرامت
حسن حسن حسن حسن
به ما هم کن امشب عنایت
حسن حسن حسن حسن
( مولا مولا مولا حسن بن مرتضی )
می گه یا فاطمه دم به دم نبض تو
روسرم جاداره پرچم سبز تو
عمریه / توی پادگان تو سربازیم
ایشالّا / به پای عشق تو جون می بازیم
یک جمعه / واسه قبر تو ضریح می سازیم
رحمی کن به چشمای ترم
حسن حسن حسن حسن
درد تو رو به جون می خرم
حسن حسن حسن حسن
ارباب غریب بی حرم
حسن حسن حسن حسن
( مولا مولا م

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( در صلح نام تو کبوترها به آرامی ) * سودابه مهیجی

2988
1

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( در صلح نام تو کبوترها به آرامی ) در صلح نام تو کبوترها به آرامی
پر میکشند از شوق سوی هر در و بامی
حتی همای مهر و خوش بختی به نام تو
می افکند سایه به هر تنهای ناکامی
آرامش یاد تو را انسانِ در تشویش
در نذرهای خویش می خواند به هر نامی
ای سوره ی تسکین و دلداری به رغم خصم
تو بهترین پیغام هر صلحِ بهنگامی
پشت سر تاریخ نامت مردمان عمریست
از آشتی گفتند و عشق نیک فرجامی ،
که دودمان عاشق تو راوی اش بودند
هر لحظه ی تاریخ با هر لحن و پیغامی
ای پاکی نامت سپیدِ پرچم هر صلح!
روزی تو به آرامش دنیا می انجامی...

شاعر : سودابه مهیجی

  • یکشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسین صیامی

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد ) * حسین صیامی

3378
5

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد ) تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
یا پیش تر ز جود و کرم بوده ای حسن
یا هم زمان با تو کرم آفریده شد
ای لال باد آن که تو را بی حرم شمرد
از ناز شصت توست حرم آفریده شد
روز جمل تو حیدر ثانی شدی حسن
پای شجاعت تو جنم آفریده شد
از مردم عرب که تو خیری ندیده ای
پس بهر یاری تو عجم آفریده شد
تا شکل بی قراری شب های تو شوم
این اشک های چشم ترم آفریده شد
وقتی حسن به معنی صبر است ، غصه نیست
گر صد هزار رنج و الم آفریده شد
باید که شکل پر زدنت فرق هم کند
پس لا جرم پیاله سم آفریده شد
پای کتاب زندگی پر بلایتان
اشک خدا چکیده و

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

شعر مدح امام حسن(ع) -( مرا که بی قرار می کند حسن ) * محسن ناصحی

9789
25

شعر مدح امام حسن(ع) -( مرا که بی قرار می کند حسن ) مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند حسن
مرا که مست ، می ، برای غیر مست
شراب را شرار می کند حسن
مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن
خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!
رسول، جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند، حسن.
ضریح سینه را اگر طلا ، حسین
ولی پراز عیار می کند حسن
حسین و کشتیش درست ، منتها
مرا اگر سوار می کند ، حسن
دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن
حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است -
بقیع اختیار می کند حسن.

شاعر : محسن ناصحی

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسن(ع) -( از آسمان نگاهت وقار می ریزد ) * مجتبی شگریان همدانی

2770
3

شعر مدح امام حسن(ع) -(   از آسمان نگاهت وقار می ریزد ) از آسمان نگاهت وقار می ریزد
ز پلک پاک تو صبح بهار می ریزد
برای گریه برایت اجازه می خواهم
به چشم ما تو بگویی ببار می ریزد
فدای مرد کریمی که رسمش این باشد
به پای عاشق دلخسته دار می ریزد
تمام ملک خدا در دو دست قدرت توست
خدا به دست شما اختیار می ریزد
رسول، هیبت خود را به تو کرامت کرد
و از سیادت تو اقتدار می ریزد
اگر به صلح تو طعنه زند کسی غم نیست
خدا به کار شما اعتبار می ریزد
تمام عرشِ خودش را خدا به وقت نماز
به زیر پای تو روزی سه بار می ریزد
فقط کرم به تو می آید ای خدای کرم!
که جز تو پای گدا بی شمار می ریزد
علی طراوت باران بوسه هایش را
به روی دست تو با افتخار می ریزد
به یمن چشم تو هفت آسمان بپا ب

  • شنبه
  • 7
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر امام حسن مجتبی(ع)-مدح -( در جهان مفتخر از عزت نام حسنیم ) * قاسم نعمتی

3039
3

شعر امام حسن مجتبی(ع)-مدح -( در جهان مفتخر از عزت نام حسنیم ) در جهان مفتخر از عزت نام حسنیم
متحیر ز کمالات مقام حسنیم
با عنایات خدا محضر زهرا رفتیم
با ید حیدر کرار به نام حسنیم
جبرئیل از ره ما بال و پرت را جمع کن
ساکن عرش خداییم غلام حسنیم
نسل سلمان رجزش در صف محشر این است
ما مسلمان شدۀ دست امام حسنیم
نا سزا گفته به او یک شبه مستغنی شد
مست و آواره این مشی و مرام حسنیم
لحظۀ سینه زدن جلوه طوفان اما
در عبودیت حق بنده ی رام حسنیم
خون دل خوردن از اول شده سهم شیعه
غرق دردیم ولی تشنه جام حسنیم

شاعر : قاسم نعمتی

  • یکشنبه
  • 15
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( تنش را با دم تکبیر بردند ) * مجتبی شگریان همدانی

4092
2

شعر امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( تنش را با دم تکبیر بردند ) تنش را با دم تکبیر بردند
کنارش دست بر شمشیر بردند
ملائک پیکر پاک حسن را
به سوی فاطمه با تیر بردند
***
تمام تیرها بر پیکرش خورد
یکی از تیر ها بر حنجرش خورد
یکی برسینه و بازو و پهلو
تمامش را به عشق مادرش خورد
***
کشیدند از تن او تیرها را
کسی پوشید روی مجتبی را
شنیدم هاتفی از آسمان گفت
گرفته سهم خود از کربلا را
***
برای تو دلم دارد بهانه
گرفت از آه من آتش زبانه
به زیر لب حسین اینگونه می گفت
الهی دفن می گشتی شبانه
***

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

  • یکشنبه
  • 15
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( دل را سپرده ایم به دست کریم ها ) * حسین ایزدی

3003
1

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( دل را سپرده ایم به دست کریم ها ) دل را سپرده ایم به دست کریم ها
امروز نه، ز روز ازل از قدیم ها
ما خاک پای خادمتان هم نمی شویم
دلداده تو نوح و مسیح و کلیم ها
بر سینه کسی نزند دست رد حسن
دلبسته عطای تو حتی رجیم ها
هر کس که زیر سایه حُسنِ حَسن رسید
پر می زند ز قلب و دلش کل بیم ها
خیره شدن به تابش خورشید کی شود
درک شما کجا و عقول فهیم ها؟!
وقتی حسن امام شود در تمام شهر
راحت شود خیال تمام یتیم ها
در اوج غربتش به برادر خطاب کرد
لا یوم مثل قصۀ ذبح عظیم ها
از تربت تو بوی غم و غصه می وزد
بویی ز دود کوچه گرفته نسیم ها

شاعر : حسین ایزدی

  • دوشنبه
  • 16
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم ) *

2497
2

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم ) موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم
در خانه ی وحی و زادگاه عشق، هنگامه ی محشری ست می دانم
امشب همه ی ستاره ها مشتاق، بر بام مدینه النّبی جمعند
دیوار تمام کوچه های شهر، بی تاب کبوتری ست می دانم
او شأن نزول آیه ی تطهیر، تفسیر زلال باغ اعطیناست
یعنی که شبیه حضرت مولا، قرآن مکرّری ست می دانم
این چشمه ی جاری نخستینی، از کوثر خاتم النبیین ست
مانند امیر مؤمنان او نیز، نخل ثمرآوری ست می دانم
وقت ست که قلب خانه بشکافد، از شوق بشارتی که در راه ست
دامان حریر کعبه سرشار از، عطر خوش قمصری ست می دانم
آغوش رسول غنچه و لبخند، گل می دهد از تبسّمی شیرین
شب های حجاز بعد از این میلاد، شب های معطّری

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( از حُسن نبی دو جهان، محشری آمد ) * عارفه دهقانی

3945
0

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( از حُسن نبی دو جهان، محشری آمد ) از حُسن نبی دو جهان، محشری آمد
آغاز گر فوت و فن دلبری آمد
ماه رمضان، عطر امام حسن آورد
با آمدنش، رایحه ی قمصری آمد
همچون پدر و مادر خود، یکسره نورست
قرص قمر "فاطمی" و "حیدری" آمد
عالم همه مات رخ زیبای حسن شد
در عرصه ی آن، یوسف زیباتری آمد
بخشید همه ملک سلیمانی خود را
در دست کریمش اگر انگشتری آمد
یک مست میان فقرا آمده امشب
در را بگشا! ساقی بی ساغری آمد!

شاعر : عارفه دهقانی

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد جواد خراشادی زاده

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( آسمان خنده کرد در باران، غزلش قطعه قطعه دریا شد ) * محمد جواد خراشادی زاده

2873
0

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( آسمان خنده کرد در باران، غزلش قطعه قطعه دریا شد ) آسمان خنده کرد در باران، غزلش قطعه قطعه دریا شد
آیه آیه نوشت قرآن را، وَ در آفاق محشری پا شد
بعد از آن مدّتی که گمراهان، کارشان یک سره تمسخر بود
کوثری تازه تر پدید آمد، وَ پیمبر دوباره بابا شد
از هیاهوی آسمان و زمین، شده عالم شبیه عرش برین
آیه آمد ز سمت روح الامین، که قمر در زمین هویدا شد
چه صدای قشنگ قرآنی، برده هوش از سر مسلمانی
وَ از این صوت و لحن عرفانی، بین کوچه دوباره غوغا شد
آب دریا شکست سدّش را، وَ به هم ریخت جزر و مدش را
تا رسید از شما به ما صله ای، آب از شرم مثل صحرا شد
صف به صف خیل بندگان دخیل، حاتم طایی و قبیله و ایل
آمده پشت خانه جبرائیل، که در خانه ی کرم وا شد
کرم تو وَ دست خالی

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( کوله بار فرشته ها پر بود، از شب بی ستاره ی یک مرد ) * سارا سادات باختر

2473
1

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( کوله بار فرشته ها پر بود، از شب بی ستاره ی یک مرد ) کوله بار فرشته ها پر بود، از شب بی ستاره ی یک مرد
خانه می ساخت برسر خورشید، سایه های غریب این شبگرد
راه می رفت روی بستر شب، آشنایی که رنگ غربت داشت
چشم هایش شبیه یک روزن، آسمان را به شهر می آورد
خنجری پا به پای حادثه بود، زخمی از کهنگی دهان بگشود
ارغوان بر زمین فرو افتاد، تکّه ای از بهار یک گل زرد
لرزه افتاد بر تن تاریخ، باز هم خاطرات سیلی و میخ
وَ زمین با تمام جوهر غم، غزلی تازه ساخت از سرِ درد
ماه در چشم بی کران پژمرد، آسمان، نور را به جاده سپرد
رقص ققنوس وار شب بود و، آخرین شعله های یک تب سرد
شعله هایی که بعد فهمیدند، نور اعجاز بر تنت بودند
وَ خزانی که با تو می رویید، بر تن تو بهار شد ای مر

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد ) * سید علی اصغر موسوی

2538
1

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد ) وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد
احساس کردم دل من، از قالب جان جدا شد
موضوع باغ فدک را، با رأی داغ سقیفه
بگذار باشد حسابی از انتخاب خلیفه
حتّی غمی را که بشکست، جام شکیب علی را
لحظه به لحظه عیان کرد، رنگ سرشک ولی را
حتّی غمی را که دیدی، آن شب به صحرا دمادم
با یاد زهرا نهان شد، هم سنگ غم‌های عالم
هریک به نوعی مهم اند، امّا مهم تر از آن ها
این نکته باشد، که دارد، از حق و باطل نشان‌ها:
آن روز، وقتی که بردند، اسباب خیمه به غارت
آن روز، وقتی ز پستی، شد بر امامت جسارت
آن روز، وقتی حسن را، سردار جاهل رها کرد
راه خودش را ز راه حق و حقیقت، جدا کرد
آن روز وقتی به ظلمت، گشتند راضی جماعت
اسرار اصرار م

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( وقتی که بریدند ادیبانه زبان را ) * وحید قاسمی

3106
2

شعر مدح امام حسن مجتبی(ع) -( وقتی که بریدند ادیبانه زبان را ) در مدح تو باید که ببندیم دهان را
وقتی که بریدند ادیبانه زبان را
ای آینه ی حسن خدا، یوسف مصری
با آمدنت تخته کند زود دکان را
بازار سر زلف تو از بسکه شلوغ است
انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را
وصف مژه ها و خم ابروت مرا کشت
زحمت نده صیاد دگر تیروکمان را
با تکه کلافی به وصال تو رسیدم
زهرا به حسابم زده این سود کلان را
تا سفره ی احسان کرم خانه تان هست
سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را
زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت
انداختی از چشم همه دیرمغان را
ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم
بهترکه بچسبیم همین نقد جهان را
با طشت نگو، کوچه ی غم خون جگرت کرد
ترسم که به زینب برساند جریان را

شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( تو اي تلاوت باران به لحن آب، حسن ) * امیر رسولی

2891
2

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( تو اي تلاوت باران به لحن آب، حسن ) تو اي تلاوت باران به لحن آب، حسن
تو اي تجسّم لبخند آفتاب، حسن
به پبش چشم تو دست سراب رو شده است
تو اي زلال ترين آيه هاي آب، حسن
اگر براي تو... مي گفت آسمان غزلي
نداشت دغدغه ی واژه هاي ناب، حسن
تو آن سپيده كه چشمان آسمان هر شب
براي ديدن تو، مي رود به خواب، حسن
نوشتن از تو به ظرف زمان نمي گنجد
وَ من، به فرصت كوتاه يك شهاب، حسن
كتاب زندگي ام را مرور ياد تو هست
شكوفه بارترين فصل اين كتاب، حسن
به هركسي كه رسيدم، ز عشق پرسيدم
تويي به پرسش تكراري ام، جواب، حسن
تويي كه از افق سبز صلح تو سر زد
طليعه هاي شفق رنگ انقلاب، حسن
گداخت جانت از آشامه ی شبانگاهي
چه كرد با تو كه رفت از تن تو، تاب، حسن

شاعر : ام

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( همرنگ پائیزى ولى فصل بهارى ) * روح الله عیوضی

2599
2

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( همرنگ پائیزى ولى فصل بهارى ) همرنگ پائیزى ولى فصل بهارى
سبزینه پوش خطّه ی زرّین تبارى
جود و كرم بیرون منزل صف گرفتند
در كیسه آیا نان و خرمایى ندارى؟
جبریل پر وا كرده و با گردنى كج
شاید میان كاسه اش چیزى گذارى
وقت عبور از كوچه هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئینه دارى؟
در گرم دشت طعنه ها دل را نیاور
من كه نمى بینم در این جا سایه سارى
از خاطرات سرد و یخ بندان دیروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخم هایى كه درون سینه ی توست
هر شب سحر با اشك مرهم مى گذارى
یك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خیمه‏اى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سینه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخیل آن ضریح خاكى تو
شاید خبر از گمشده

  • چهارشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( کجاي عهد سقيفه شکسته شمشيرت؟ ) * بهرام امیری

2527
2

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( کجاي عهد سقيفه شکسته شمشيرت؟ ) کجاي عهد سقيفه شکسته شمشيرت؟
که با سکوت رقم خورده است تقديرت
تمام ارث پدر چاه هاي بغض آلود
وَ استخوان عذاب آوري گلو گيرت
سرت سلامت اگر لشکرت بريد از تو
تمام لشکر توحيد گشته تسخيرت
عصاي صلح به دست تو اژدهايي شد
شکست دب دبه ي شعبده به تدبيرت
سکوتنامه ی تو ابتداي عاشوراست
و "مُهر خون خدا "خورده زير تحريرت
تو روح کوثري و نبض سوره ي توحيد
که ظهر روز دهم مي کنند تفسيرت

شاعر : بهرام امیری

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( مردی که غربت ست همه سوگواره اش ) * مهرداد قصری فر

2511
2

غزل امام حسن مجتبی(ع) -( مردی که غربت ست همه سوگواره اش ) مردی که غربت ست همه سوگواره اش
ریزد تمام عمر ز دل ها شراره اش
از کوچه ی شب ست هر آنچه کشیده ست
سبزی صورت و جگر پاره پاره اش
تابوت زخم های تنش را نهان نمود
دنیا ندید آن بدن پر ستاره اش
قاسم که مرد عرصه ی جنگاوری شده
باشد نمایشی ز جهاد هماره اش
بخشید با کرامت سبزش هر آنچه داشت
این است راه عشق نباشد کناره اش
باید که ساخت گنبد او را در آسمان
باید که کرد دست ملک را مناره اش
عمری که در مدینه ی غم خانه کرده است
تنها نسیم بانی بر یادواره اش
شعری سروده ام به هوای بقیع او...
شعری که بود غربت و غم استعاره اش

شاعر : مهرداد قصری فر

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نامت کریم گشت و توقع زیاد شد -( در بین گریه هاش تضرع زیاد شد ) * محمد جواد شیرازی

2877
2

نامت کریم گشت و توقع زیاد شد -( در بین گریه هاش تضرع زیاد شد ) در بین گریه هاش تضرع زیاد شد
اشکش چکید و باز تلألؤ زیاد شد

قبل از نماز، نام تو می کرد زمزمه
بین جنون و عقل تنازع زیاد شد

تقصیر او نبود، که نامت کریم شد
نامت کریم گشت و توقع زیاد شد

ابن الکریم بودی و باب الکرم شدی
در پشتِ خانه ی تو تجمع زیاد شد

از خنده ی تو وحدت عالم کثیر شد
خندیدی آن قدر که تنوع زیاد شد

هر کس نوشت شرح حیاتِ تو گفته: در...
...بابُ الکرامتِ تو، تفرع زیاد شد

از بس جهاز و ناقه رساندی میان راه
تا زائران حج تمتع زیاد شد

روزی که در بقیع، حریمت خراب شد
غربت میان اهل تشیع زیاد شد

آیینه ی وجودیمان تار و تیره بود
تا نورتان رسید، تشعشع زیاد شد

از برکت دعای تو تا سینه زن شدیم
هیئت

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 03:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن کردی

مدح امام حسن مجتبی (ع) از حسن کردی -( بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست ) * حسن کردی

2990
1

مدح امام حسن مجتبی (ع) از حسن کردی -( بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست ) بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست
خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست
در ملائک هیبتی مافوق اسرافیل نیست
او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی ست

هر شب از عرش خدا او میهمان دارد ولی
با جذامی ها نشستن افتخار مجتبی ست
او ولی الله باشد در قیام و در سکوت
افرینش مهره ای در اختیار مجتبی ست
"در حریم حضرت خورشید جای ذره نیست"
افتاب از شرم خود ایینه دار مجتبی ست
صلح او پایه گذار انقلاب عشق بود
در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی ست
مرد میدان جمل پی کرد چشم فتنه را
این فقط یک گوشه ای از اقتدار مجتبی ست

شاعر : حسن کردی

  • سه شنبه
  • 23
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مدح امام حسن -( هرچند وصله وصله ای ناجور باشد ) * وحید کردلو

2341
3

مدح امام حسن  -( هرچند وصله وصله ای ناجور باشد ) هرچند وصله وصله ای ناجور باشد
«بی اعتنایی» از کریمان دور باشد

از بس کریمی حق بده وقت گدایی
حتی گدای خانه ات مغرور باشد

حالا که درحد حریمت نیست عالم
قبرت درون سینه ی پرشور باشد

شیعه به احداث حرم ها شوق دارد
تا چشم بد خواه حسودان کور باشد

معمار ایرانی تمام سعیش اینست
صحن و سرایت تا ابد مشهورباشد

چیزی نمانده در حرم هییت بگیریم
بالا سر شیعه نباید زور باشد

شاعر : وحید کردلو

  • دوشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بهشت عدن -( به نام نامی خدای حسن ) * حمیدرضا گلرخی

2146
2

بهشت عدن -( به نام نامی خدای حسن ) به نامِ نامی خدای حسن
خالقِ عاشقان و حیِّ ذوالمن

وضو بگیرم زِ مِیِ عاشقی
لب بگشایم و بگویم سخن

مدیحه گویم از سویدای دل
به عشقِ روی دلبرِ موتمن

اگر چه در ثنا و توصیف او
قاصرم و بوَد زبانم الکن

با مددِ علی و اِذنِ احمد
بگویم از حسن ، به هر انجمن

آمده زیبا پسری که عالم
زِ مقدم او شده باغ و گلشن

دود نمایید ، همه اسپند و عود
به کوری حسود و هر اَهرمن

فاطمه مادر و علی پدر شد
درودِ ما به زهرا و بوالحسن

وَه چه رخی ، وَه چه لبی ،چه مهی
یوسفِ کنعانی گل پیروهن

عسل چکد ، زِ لعلِ لبهای این
نگار نازنین سیمین بدن

بوسه رباید علیِّ مرتضی
از لب این کودک شیرین دهن

طعنه زند طلعتِ گلچهره اش
به سوسن و نست

  • دوشنبه
  • 8
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

برای امام مجتبی علیه السلام -( روزگاری است که من عبد سرایت شده ام ) *

1692
1

برای امام مجتبی علیه السلام -( روزگاری است که من عبد سرایت شده ام ) روزگاریست که من عبدِ سرایت شده ام
همه دم زان که نمک گیر عطایت شده ام

تویی ارباب و منم نوکر دربار شما
دل خوشم زان که در این خانه گدایت شده ام

نفروشم به جهان خاک قدم های تو را
شکر لله ز ازل خاکِ عبایت شده ام

نورِ خورشید خجل میشود از نور رخت
منِ مجنون همه دم مستِ لقایت شده ام

همه از فیضِ دعاهای تو باشد به خدا
من اگر شیعه شدم یا که هدایت شده ام

تو کریمی و کرم می چکد از لعلِ لبت
تو کرم کردی و من مستِ ولایت شده ام

جانِ سالار شهیدان تو دعایم بنما
که منِ غمزده محتاجِ دعایت شده ام

خوش به حالش که فدایت شود ای نورِ خدا
کاش الساعه بپیچد که فدایت شده ام

بگذر از جرم من ای حضرت اربابِ کریم
چون که در

  • جمعه
  • 12
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر در مدح امام حسن مجتبی (ع) با عنوان سيب دو نيم -( دست من و عبای امام کريم را ) * یاسر حوتی

1937
5

شعر در مدح امام حسن مجتبی (ع) با عنوان سيب دو نيم  -( دست من و عبای امام کريم را ) گسترده اند ، سفره ی دارالنعیم را
سوزانده اند ، شعله ی داغ جحیم را

کوثر به جوش آمد و دریا خروش کرد
با خویش برد طعنه ی تلخ عقیم را...!

با هر حسن حسن ، حسناتم زیاد شد
طوری که ، محو کرده تمام بدیم را

کا«مـ«ـل شده است علـ»ـم« و قلـ»ـم« های کال ما
مهرت گذاشت در پی ما ، حرف »مـیم» را

از» من » الی «تو» در رمضان الکریم ها
بگشوده اند ، صد طرق مستقیم را

گویی برای بودن هم آفریده اند
دست من و عبای امام کریم را

بر روی شانه های پیمبر کشیده ای
...تصویر شاعرانه سیب دو نیم را

شیعه بدون لطف امامش شکستنی است
آقای مهربان ..! ، پدری کن یتیم را

ما با توائیم ... با تو ... وَ سوگند میخوریم
در روز حشر هم به تو

  • شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد