امام حسن مجتبی علیه السلام

مرتب سازی براساس
 آرش براری

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( پای فقیران می‌رود سوی کریمان ) * آرش براری

179

مدح امام حسن مجتبی(ع) -( پای فقیران می‌رود سوی کریمان ) پای فقیران می‌رود سوی کریمان

تا اینکه بنشینند پهلوی کریمان

هرکس گداتر شد مقرب‌تر شد اینجا

هستیم ما زانو به زانوی کریمان

حس می‌کند در عین دارایی فقیر است

رد می‌شود هر کس که از کوی کریمان

محتاج اگر صدبار هم چیزی بخواهد

اخمی نمی‌آید به ابروی کریمان

حتی جزامی های تنهای مدینه

خوش‌بو شدند از عطر خوش بوی کریمان

در پاسخ دشنام روی خوش نشان داد

جز این توقع نیست از روی کریمان

ای دل کریمان را به زرق و برق مفروش

دنیا نمی‌ارزد به یک موی کریمان

باید خدا اعمال بی مقدار ما را

اندازه گیرد با ترازوی کریمان

بین فقیران هیچکس مانند من نیست

بین کریمان هم کریمی جز حسن نیست

نشنیده ام جایی صدایی بهتر از تو

«آقا» ندیدم هیچ جایی بهتر از تو

هرکس بگوید باوفا هستم دروغ است

عالم ندارد باوفایی بهتر از تو

هر قدر می‌گشتم برای دردهایم

پیدا نمی‌کردم دوایی بهتر از تو

نام تو را خواندم میان هر قنوتم

زیرا نمیدانم دعایی بهتر از تو

در روز محشر که غریبم یاد من باش

آنجا ندارم آشنایی بهتر از تو

اسلام بر صلح تو قطعا متکی شد

دینم ندارد اتکایی بهتر از تو

آیینه وجه خدا هستی و یعنی...

...در تو نمی‌بینم خدایی بهتر از تو

تو مظهر تام صفات ذوالجلالی

نامت می‌آید می‌شوم حالی به حالی

نام تو برد از خاطرم طعم عسل را

اسم تو شیرین می‌کند شعر و غزل را

یادم می‌آید عاشقت بودم از اول

یادم نمی‌آید ولی روز ازل را

در زندگی هرجا به مشکل خورد کارم

نذر تو کردم تا بجویم راه حل را

آغوش تو باز است بر روی فقیران

هرگز خدا از ما نگیرد این بغل را

گفتم بساط سفره داری تو پهن است

وقتی‌که دیدم نانوایی محل را

هرکس تو راهنگام جنگیدن ببیند

انگار می‌بیند به چشم خود اجل را

قبل از همه ای کاش می‌رفتی به میدان

تا زودتر پایان دهی جنگ جمل را

تو از خواص بی بصیرت ضربه خوردی

دشمن خرید آن عالمان بی عمل را

از دشمنانت هیچ خیری که ندیدی

از دوستانت هم فقط طعنه شنیدی

تنهای تنها ماندی و لشگر نمانده

از دوستانت هیچکس دیگر نمانده

در شهر پیغمبر به حیدر لعن گفتند

هیچ احترامی دیگر از حیدر نمانده

انکار کردی داغ مادر را همیشه

گفتی زمان حمله پشت در نمانده

اصلا میان کوچه بعد از ضرب سیلی

ردی به روی صورت مادر نمانده

بعد از تو تنها یا ...

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا تاجیک

شور شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( از مواليان مايى / تو نهايت سخايى ) * رضا تاجیک

244

شور شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( از مواليان مايى / تو نهايت سخايى ) از مواليان مايى / تو نهايت سخايى
عارفٌ بحقک آقا / تو امام مجتبايى
ابوابَ الايمان
تو يكى از اون درايى كه شدم مسلمان
اى درد و درمان
مادرت حظ مى كنه وقتى ميگم حسن جان
جانم حسن
طيباً لِخَلقِنا يعنى * گِل ما از گِل اين آقاست
تَزكيةً لَنا يعنى * پاكى از گناه فقط اينجاس
حسن جانم حسن جانم جانم جانم ۳
.

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شهادت امام حسن(ع) -( اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده) * قاسم نعمتی

193

شهادت امام حسن(ع) -(  اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده) اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده
نه کس شنيده ؛ حتى امير خيبر نديده ؛ کسى نديده

يه کوچه تنگ ؛ يه مرد دلسنگ
صداى سيلى ؛ صورت نيلى

نميدونم چى شد فقط چشام و بستم
رو خاک نشستم ؛ زمين نشستم
مادر صدا زد کجایی عصاى دستم

رو شونه مادرو کشوندم ؛ خاکاى چادرو تکوندم
ضربه به شيشه، بی حيا زد ؛ مادر ما رو بى هوا زد

واويلتا اه واويلا

يه تشت پر خون ؛ مقابل من ؛ واى از دل من
همسرم اخر ، شد قاتل من ؛ واى از دل من

کجایی خواهر ؛ بيا برادر
اين دم اخر ؛ شبيه مادر

تموم پيکرم کبود و نيمه جونه ؛ اشکم رونه
لبام شبيه مادرم غرق به خونه ؛ اشکم روونه

گناه مادرم چى بوده ؛ ديدم که صورتش کبوده
هنوز داره ميلرزه دستام ؛ مادرم زمين خورد جلو چشمام

واويلتا اه و واويلا

زينب نگاه کن ، با ديده تر ؛ دورو برت ، اينجا گرفتن
چند تا برادر ؛ با ديده تر

دلنگرونم ، روضه ميخونم
ولى ميدونم ، اروم جونم

يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى ، بى کس و يارى
مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى ، بى کس و يارى

رو تل کنار قتلگاهى ؛ دور تو ميگيرن سپاهى
ميبينمت که بيقرارى ؛ از پهلو نيزه در ميارى

واويلتا اه واويلا

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

امام حسن(ع) -( عاشقی که به سینه غم دارد) * ابراهیم لالی

227

امام حسن(ع) -( عاشقی که به سینه غم دارد) عاشقی که به سینه غم دارد
زیر پلکش همیشه نم دارد

سخن از عاقلان بگو با ما
منکر مجتبی که کم دارد

بارها مرتضی به زهرا گفت
چقدر این پسر کرم دارد

خانه آباد میشود آنکه
یا حسن را به سینه دم دارد

او خودش خواسته چنین باشد
ورنه آنقدر محتشم دارد

لحظه ای هم تصورش زیباست
حسن فاطمه حرم دارد

خواب دیدم که او شبیه حسین
آنقدر بیرق و علم دارد

سر به داران این وطن هستیم
ما همه امت حسن هستیم

جز توسل چکار باید کرد؟
از ته دل هوار باید کرد

ما همه عبد و ربمان یار است
سجده بر پای یار باید کرد

غیر از این سر نمانده سرمایه
سر نامش قمار باید کرد

پیش برق نگاه شیر جمل
لشگری تار و مار باید کرد

بین میدان که تیغ میگیرد
از کنارش فرار باید کرد

صلح او اول قیام حسین
به حسن افتخار باید کرد

وقت باران مزار او گل شد
فکر سنگ مزار باید کرد

حضرت محترم امام حسن
ای خدای کرم امام حسن

تا زمانی که مجتبایی هست
اشتیاقی بر این گدایی هست

خبرش در مدینه پیچیده
پادشاه گره گشایی هست

هر کسی رفته است میداند
در کرمخانه اش صفایی هست

به خدا از عطای او داریم
هر حسینیّه ای که جایی هست

حرف وصل است و حرف هجران نیست
بر لب ما اگر دعایی هست

راه او سد شده اگر امروز
عوضش راه کربلایی هست

دل ما را حسن عراقی کرد
ساکن گنبد و رواقی کرد

پدرش شیوه ی شریعت هست
مادرش هم دلیل خلقت هست

جلوات "حسن" ، "حسین" شود
وحدت ذات رو به کثرت هست

در دعاهای ما به حق حسن
شرط اصلی استجابت هست

گریه کن هاش حشر خندانند
از رسول خدا روایت هست

سفره دار و کریم و همسفره
با جذامی و با رعیت هست

نذر کردیم ذبح او باشیم
تا دمی هست و تا که فرصت هست

مجلس روضه اش شبیه بقیع
اکثرا سوت و کور و خلوت هست

اربعین در مسیر این جاده
زائرش را به کربلا داده

غصه ام را نگار من خورده
یار من چوب کار من خورده

در ره "وصل" وصله ای تازه
گیوه ی وصله دار من خورده

ترکه های معلم حسرت
بر تن روزگار من خورده

اکثرا نذر قاسمش کردم
گره ای تا به کار من خورده

مدعی بیخیال شو امروز
هی نگیر از هوار من خرده

چونکه دیروز کوزه زهری را
دهن روزه یار من خورده

با غم کوچه سالها طی کرد
جگرش را سه مرتبه قی کرد

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( هفت صفر ! آغاز تلخ یک زمستان بود) * محمد موحدی

183

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( هفت صفر ! آغاز تلخ یک زمستان بود) هفت صفر ! آغاز تلخ یک زمستان بود
چشم زمین در انتظار اشک باران بود

صبح شهادت، ایستگاه کوچه ی مسجد
آکنده از عطر نفس های نریمان بود

کم کم صدای دسته ها از دور می آمد
این "یا حسین" و "یا حسن"ها ختم قرآن بود

تکرار شور "یا حسن"از بس حلاوت داشت
کمتر کسی دیگر به فکر قند و قندان بود

هر کس که می آمد بنوشد چای ، غم می خورد
با عکس تابوتی که بر پهلوی فنجان بود

تابوت از جان دادن مردی خبر می داد
مردی که در ابر رحمت و باران احسان بود

هفتاد شاخه گل ...به جای چوبه های تیر...
مرثیه خوان مجتبی، مظلوم دوران بود

مردی که از جور و جفای همسرش حتی
حتی حیاط خانه اش هم مثل زندان بود

مشتی حسن با پرچم "یا مجتبی" آنروز
مشغول تعظیم شعائر ؛ پخش لیوان بود

شور و هیاهو را که دیدم با خودم گفتم
ای کاش قبر مجتبی هم در خراسان بود!

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

مدح شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( من الازل علی است و الی الابد زهراست) * حسن لطفی

315

مدح شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( من الازل علی است و الی الابد زهراست) من الازل علی است و الی الابد زهراست
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است

به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است

طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است

فقیرها همه در اربعین کریم شوند
چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است

به روی تیرک این جاده‌ها به موکب‌ها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است

پیاده‌ها به حرم می‌رسند و می‌فهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است

چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه به گمانم در این حرم حسن است

از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
رفیق اشک حسین و قرین غم حسن است

از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( در هیئت حسینم و در هیئت حسن) * سید پوریا هاشمی

219

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( در هیئت حسینم و در هیئت حسن) در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن

هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن

دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد

از ملت حسینم و از ملت حسن

در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینه‌زنی پای این دوتاست

در جنت حسینم و در جنت حسن

روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن

در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"

پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد

نان حسین خورده ام از برکت حسن

ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد

دور حسین پُر شده با زحمت حسن

یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم

پس خاک کربلاست همان تربت حسن

آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلی‌زدن‌به‌فاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد

آسیب دید بین گذر غیرت حسن

یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت

این خاطره‌ است اوج غمِ غربت حسن

شاعر:بردیا محمدی-سید پوریا هاشمی

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شهادت امام حسن(ع) -( گل پرپر، بیا مادر ، ) * مجتبی صمدی شهاب

180

شهادت امام حسن(ع) -( گل پرپر، بیا مادر ، ) گل پرپر، بیا مادر ،
سرم و بذار رو زانوت
بیا اما ، جون بابا ،
دستت و نگیر به پهلوت

من به آرزوم رسیدم
به سوی تو پر کشیدم
من همون جا جون دادم که
چادر خاکیت و دیدم

من غریبم من غریبم

من که تنها، بین غمها،
هی غم و غصه می خوردم
زهر کینه ، تو مدینه ،
اگرم نبود می مردم

این برام شد یه معما ،
که چرا تو اوج غمها
تو همش به من میگفتی
نگی از کوچه به بابا

کردم از غم، ناله هر دم،
دوست و دشمن شررم زد
خنده های قاتل تو ،
صد تا زخم بر جگرم زد

گوشه ی غریبی شد جام ،
کشیدن سجاده از پام
پیش چشمم روی منبر،
ناسزا گفتن به بابام

من غریبم من غریبم

اگه اون روز، روز پر سوز،
یکمی بودم بزرگتر
توی کوچه ، میشدم من ،
سپر تن تو مادر

میمیرم روزی هزار بار،
وقتی یادم میاد ای یار
بی هوا زد تو رو دشمن ،
با صورت خوردی به دیوار

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( روزی رسد كه يک حرمی را بنا كنيم) * علی قدیمی

165

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( روزی رسد كه يک حرمی را بنا كنيم) روزی رسد كه يک حرمی را بنا كنيم
تا تَحتِ قُبه ی حسنی ات دعا كنيم

با اولين سلام به درب ورودی ات
ذكر دخول درب حرم را نوا كنيم

طفلانِ ما برایِ تو قُلَک شكسته اند
شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم

يک پنجره برای حرم جور ميكنيم
دردی كه بی دواست در آنجا دوا كنيم

بر رویِ قبر اُمِّ بنين مادر شما
آيا شود كه خانه ی سقا بنا كنيم؟!

حتماً برای شستن قبر رفيع تو
با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه امام حسن مجتبی(ع) -( تمومِ جونم داره می سوزه ، از اثر این ، زهر شرربار) * بهمن عظیمی

283
1

زمینه امام حسن مجتبی(ع) -( تمومِ جونم داره می سوزه ، از اثر این ، زهر شرربار) تمومِ جونم داره می سوزه ، از اثر این ، زهر شرربار
راحت شدم دیگه از عذابِ ، خاطره ی اون ، دیوار و مسمار
بارونی شده چشمای ترم
بازم افتادم یاد مادرم
بعدِ کوچه ها خوب نشد دیگه
جای زخمی که مونده رو پَرَم
یا امام حسن(ع)

نِمیره از یادم اون دمی که ، با مادرم تو ، یه کوچه بودم
یادم نِمیره وقتی که اومد ، راهِ مون و بست ، لرزید وجودم
وایِ من از اون بی حیای پَست
حرمت من و مادرم شکست
غصه ی جهان قلبم و گرفت
وقتی مادرم رو زمین نشست
یا امام حسن(ع)

خدا نیاره برای هیچ کس ، که مادرش رو ، رو خاک ببینه
ببینه که مادرش تو بستر ، افتاده زخمی ، شکسته سینه
آتیشم زده یاد گریه هاش
توی گوشمه لرزش صداش
می کُشه منو خاطراتی که
مونده تو دل از آخرین نگاش
یا امام حسن (ع)

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:56
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه امام حسن مجتبی(ع) -( صلى الله عليك اى مظلوم مدينه ) * رضا تاجیک

145
2

نوحه امام حسن مجتبی(ع) -(  صلى الله عليك اى مظلوم مدينه ) صلى الله عليك اى مظلوم مدينه
با ياد تو هميشه من مى زنم به سينه
غصه ها خوردى و جان دادى
شيعيان را تو عزت دادى
اى دين و ايمانم حسن جان
اى روح و ريحانم حسن جان
اى جانم اى جانم حسن جان
واويلا حسن امير مظلوم

هستم من از غمت بى تاب و غصه دارت
با كه بگويم آقا شد قاتل تو يارت
ياد كوچه تو را پيرت كرد
ديگر از زندگى سيرت كرد
ديدى مادر را قدكمانى
تو با صورتى ارغوانى
غمديده در سن جوانى
واويلا حسن امير مظلوم

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن(ع) -( گل باجی زینب جگریم یاندی گل ) * ناشناس ؟؟؟

122
1

شهادت امام حسن(ع) -( گل باجی زینب جگریم یاندی گل ) گل باجی زینب جگریم یاندی گل
گل حسنین حالی پریشاندی گل
آغلا منیم حالیمه
غصه لی احوالیمه
.
.
کون و مکان گؤزلریمه تار اولوب
طشت ائله حاضر منه غم یار اولوب
گؤیده ملکلرده عزادار اولوب
عرش خدا بر هم و لرزاندی گل
.
.
سالدی بلایه منی ئوز همدمیم
عاطفه سیز همسر نامحرمیم
زهر جفا وئردی چوخالدی غمیم
شعله غمدن دل الولاندی گل
.
.
سسله حسینیم منه دل داغلاسین
وای حسن وای دیوب آغلاسین
لطف ائلیوب گؤزلریمی باغلاسون
لحظه غم موسم هجراندی گل
.
.
گلدی حسین آلدی باشین سینیه
سالدی نظر آینه آئینیه
سسلدی ای توش اولونان کینیه
نطقه حسن ٬ جان سنه قرباندی گل
.
.
قارداشی قارداش گتوروروبدور دیله
قارداشینون وئردی جوابین بئله
قال باشیم اوستونده حسین لطف ائله
خوش باخشون آیت رحماندی گل
.
.
غسل و کفن ایله منه سال یولا
قویما حسین قاسمی محزون اولا
باغ حسن آفت غمدن سولا
اوغلومون الآن گؤزی گریاندی گل
.
.
غصه لی تابوته وورون دایره
بو عملوز قلبیمه تسکین وئره
حمل ائلیون محضر پیغمبره
گر چه مخالف هامی عدواندی گل
.
.
قوم نفاق هلهله گر سالسالار
سمت بقیعه آپارون قویسالار
آغلاما تابوتیمه اوخ وورسالار
قسمتیمیز تیریله پیکاندی گل

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

روضه امام حسن مجتبی(ع) -( ز داغ این دنیا دق نکرده ام ) * ناشناس ؟؟؟

221

روضه امام حسن مجتبی(ع) -( ز داغ این دنیا دق نکرده ام ) ز داغ این دنیا دق نکرده ام
ز زهر این دنیا کشته نشده ام
ز خیانت همسر خویش ناراحت نشده ام
مادرم در پیش چشم خورد بر زمین
حرامی با لگد زد با سر افتاد روی زمین
من ان جا که غرور پدرم ریخت بر زمین
خنده ی مردم شهر تا مادر م خورد زمین
این داغ مرا اسیر رو شهید کرد
این داغ مادر مرا خیلی پیر کرد

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( دید چون بوسه ندادند به روى کفنش) * ناشناس ؟؟؟

179

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( دید چون بوسه ندادند به روى کفنش) دید چون بوسه ندادند به روى کفنش
تیر هم بوسه به تابوت زد و هم بدنش

غصه هایى که نهان بود میان دل او
شد جگر پاره و پر کرد فضاى دهنش

دانى از بهر چه بى تاب شده و شکوه نکرد
سوخت از آتش آن زهر زبان سخنش

تا که باور بنمایید از اولاد علیست
رنگ سبز آمد و پر کرد تمامى تنش

علت مرگ ورا چون که نداند لحدى
با خط سبز نوشتند به روى کفنش

مادرش گفت که گریان نشود روز جزا
آن دو چشمى که کند گریه براى حسنش

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه ) * روح الله قناعتیان

179

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -(  دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه ) دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه
پرپر شـدن ِ سـوره ی کـوثر، کوچه

لاحــولَ و لا قــوةَ الا بالـلّـه ...!
والله حسـن شـهیـد شد در ، کوچـه

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
حاج فرهاد فکری اردبیلی

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( قان اولوب اشگ ترون لایلای حسنجان) *حاج فرهاد فکری اردبیلی

264

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -(       قان اولوب اشگ ترون لایلای حسنجان) قان اولوب اشگ ترون لایلای حسنجان
دوغرانوبدی جگرون لایلای حسنجان
ای گل طاها/یوسف زهرا
کیم سنی بوحاله سالوب زینبون ئولسون
ظلمیله مسموم ائلدی زینبون ئولسون
یارالی۴

قوی دوروم سسلیوم امداده حسینی
چاغیریم گلسون اخا داده حسینی
خبر ایلوم گله فریاده حسینی
خم اولوبدی کمرون لایلای حسنجان
ای گل طاها...

یخدی جعده ائویمی ظلم وجفادن
آلّانوب چیخدی ره صدق وصفادن
ال اوزه بیلمدی نه سیم وطلادن
دوشوب الدن کسرون لایلای حسنجان

کئچمسون الله او بی شرم وحیادن
داخی گولمز یوزوموز ظلم وجفادن
چیخمارام قارداش حسن ئولسم عزادن
اولارام نوحه گرون لایلای حسنجان

گولم عالمده فلک قویمادی قارداش
محنتون یاندیرار حتی یادی قارداش
سو اود اولدی جگرون دوغرادی قارداش
سسلیورشیعه لرون لایلای حسنجان

کیمسنه بیلمدی احساسیمی قارداش
چاغیریم دادیمه عباسیمی قارداش
کیمه بس تاپشوروسان قاسیمی قارداش
قالدی آغلار پسرون لایلای حسنجان

سولدی گلزار وچمن گل آنا زهرا
چوخ آغیردی بومحن گل آنا رهرا
جان وئروراوغلون حسن گل آنا زهرا
باتدی زیبا قمرون لایلای حسنجان

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

سینه زنی امام حسن مجتبی(ع) -( اَلْحَمْدُ لَکَ حَمْدَ الْحٰامِدین) * ناشناس ؟؟؟

266

سینه زنی امام حسن مجتبی(ع) -(  اَلْحَمْدُ لَکَ حَمْدَ الْحٰامِدین) اَلْحَمْدُ لَکَ حَمْدَ الْحٰامِدین
شُکرَ الشاکِرین
مُسَلمونِ تواَم مُعِزَ الْمُؤمِنین

به فدای تو سر و جان و تنم
تو هوای غم تو پر میزنم

به نیابت شاه کرب و بلا
مینویسم اسمتو رو کفنم

ای دین من همه دنیای من
من بنده و تویی مولای من
نام توئه روی لبهای من

مولا حسن، مولانا حسن

زیر پای تو میلرزه زمین
ای شیرآفرین
ای استاد رزم یل اُم البنین

به خدای تو به خدای علی
تو صدای توئه صدای علی

غیر تو کی میتونه امام حسن
بشینه بعد علی جای علی

نام آوری تو خوده حیدری
تو یک تنه آقا یک لشکری
آموزگار علی اکبری

مولا حسن، مولانا حسن

تو رویام میسازم واست حرم
ای شاه کَرَم
یه روزی تو صحنت میام با مادرم

یه روزی با نابودی دشمنات
پر میشه حرمت از سینه زنات

به خدا که خیلی بوسیدنیه
ضریحی که بسازه مهدی برات

ایشالله زود برسه اون زمان
از صحن تو با صدای اذان
نام علی بپیچه تو جهان

مولا علی، علی مولا علی

شاعر:محمد بذری

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم) * ناشناس ؟؟؟

150

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -(  ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم) ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم
تا بار دیگر چادر مادر بگیرم

گرچه به ظاهر زهر بر جانم اثر کرد
این سینه پر غصه ام را شعله ور کرد

داغی که من دیدم تمام ماجرا بود
هرچه سرم آمد میان کوچه ها بود

مادر کسالت داشت ،دستش ناتوان بود
قدش کمی خم بود با آنکه جوان بود

بوی بهشت حق ز عطر چادرش داشت
با دست سالم دست من را در برش داشت

چون آینه بود و به سینه یک ترک داشت
در دست مجروحش جوازی از فدک داشت

ناگه هوای کوچه تاریک و سیاه شد
آنکس که آتش زد به خانه سد راه شد

اول جسارت کرد و حرف ناروا زد
ای وای مردم،مادرم را بی هوا زد

ای کاش میشد در همان لحظه بمیرم
یا با دو دستم ضرب دستش را بگیرم

این جثه ی کوچک برایم درد سر شد
هر چه کشیدم قامتم را ، بی ثمر شد

مادر به ضرب دست آن ناپاک‌ افتاد
دیدم که با صورت به روی خاک افتاد

ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم
تا بار دیگر چادر مادر بگیرم

رافض ز بی پرده سخن گفتن حذر کن
از حال صاحب روضه احساس خطر کن

شاعر:مهدی میرزایی نیا

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

مدح شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت) * ناشناس ؟؟؟

159

مدح شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت) هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت

رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت

دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم
دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت

نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا!
بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت

خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان
در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت

شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان
غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت

شاعر:سجاد روان مرد

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -(حسین اِستاده و گویی که از رازی خبر دارد) * ناشناس ؟؟؟

149

شهادت امام حسن مجتبی(ع) -(حسین اِستاده و گویی که از رازی خبر دارد) حسین اِستاده و گویی که از رازی خبر دارد
که بر چشم حسن با یک جهان حسرت نظر دارد

زمرّدگون شده یاقوت لب های دُر زهرا
که از لخت دل خود طشت را پُر از گهر دارد

ز عمری خوردن خون جگر آسوده خواهد شد
یکی گوید به زینب چشم خود از طشت بردارد

به کنجی کودکی ناظر به اوضاع است و می گرید
یتیمی بیند و چون جوجه سر در زیر پر دارد

زبانش نی، نگاهش می کند بدرود با خواهر
برادر دست بر دل از غم و خواهر به سر دارد

بیا ای مرگ از ره، راه وصل امروز کوته کن
که زهرا انتظار دیدن روی پسر دارد

به حیدر روی منبر ناسزا گفتند و خون خوردم
کجا تاریخ از ما خاندان مظلوم تر دارد؟

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شور شهادت امام حسن(ع) -( امیر دلایی یا حسن / محبوب خدایی یا حسن) * مهدی ستارزاده

182

شور شهادت امام حسن(ع) -( امیر دلایی یا حسن / محبوب خدایی یا حسن) امیر دلایی یا حسن / محبوب خدایی یا حسن
حواله نده جز درگهت / تو منو به جایی یا حسن
کجا برم // جایی به جز خونه‌ی کریم
من به آب و دونه‌ی کریم // عادت کردم
کجا برم // دلخوشیم اینه فقط آقا
میزنم اسم تو رو صدا // هردم هردم
[تو تموم زندگیمی - حسن جان ۲
عشق من از اون قدیمی - حسن جان ۲]

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

نداره جهان همتای تو / شوریده ام و شیدای تو
غم تو رو خوردن پای من / شفاعت محشر پای تو
سلام من // به بقیع و تربتت حسن
به فدای غربتت حسن // کل عالم
سلام من // به تو که عشقت محترمه
کاشکی بشه نذر حرم // تو اموالم
غصه‌تو توو سینه دارم - حسن جان ۲
حسرت مدینه دارم - حسن جان ۲
[تو تموم زندگیمی - حسن جان ۲
عشق من از اون قدیمی - حسن جان ۲]
.

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:50
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت امام حسن(ع) -( تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند) * رضا قاسمی

154

شهادت امام حسن(ع) -( تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند) تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیل‌اند

غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیل‌اند

هزار مَن غزل آن‌سو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در این‌سو بدون وزن، ثقیل‌اند

به کاسه‌ی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیل‌اند

ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْ‌عیاران کنار قله ذلیل‌اند

میان آن همه سردارهای جنگ‌ندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیل‌اند

نداده‌اند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگ‌ها که به آیینه‌‌ات همیشه گُسیل‌اند

شراره‌های دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیل‌اند

گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیده‌های سپیدِ تو آیه‌های دلیل‌اند

نمی‌رسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطب‌های روضه‌ات به نخیل‌اند
.

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اربعین -(بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت) * رضا قاسمی

109

اربعین -(بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت) بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت
به باغِ لاله‌های سربریده باغبان برگشت

زمین با گریه دور مقتلِ خورشید می‌گردید
صدای روضه‌ی روزِ دهم آمد؛ زمان برگشت

زمان برگشت، اما رفت رأسِ کُندی خنجر
همان ساعت که روی خاک، جسمِ آسمان برگشت

زنی روی مزارِ مقتلِ مکشوفه‌ دَم می‌داد
به خاکِ استنادِ روضه‌خوانان؛ نوحه‌خوان برگشت

جوان‌تر بود، وقتی ذبحِ اعظم را منا بردند
زنی از نسل ابراهیم، پیر از امتحان برگشت

نمک پاشید، روی زخم‌هایش نوحه‌ی اطفال
امانت‌دار، بی‌شیرین‌زبانِ کاروان برگشت

سفر بی‌همسفر در هر قدم می‌کشت زینب را
ولی هر بار، همراه حسین از آن جهان برگشت

همه گفتند دینِ بی‌حسین از ریشه می‌خشکد
ولی با غیرت این زن؛ ورق‌ها ناگهان برگشت
.

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 وحید محمدی

غزل امام حسن علیه السلام -(هم گرفتار حسینم هم گرفتار حسن) * وحید محمدی

251

غزل امام حسن علیه السلام  -(هم گرفتار حسینم هم گرفتار حسن) هم گرفتار حسینم هم گرفتار حسن
هم هوادار حسینم هم هوادار حسن

با شفا بیگانه ام این درد من را خوش تر است
چونکه بیمار حسینم چونکه بیمار حسن

ای خدا را صد هزاران شکر که لبریز از
عشق سرشار حسینم عشق سرشار حسن

نیستم میثم ولی لب تر کند جان می دهم
در پی دار حسینم در پی دار حسن

شیر پاک مادرم تاثیر خود را داشته
تعزیه دار حسینم، تعزیه دار حسن

هر چه دارم از کرامات حسین است و حسن
هم بدهکار حسینم هم بدهکار حسن

جور ما را می کشد گاهی حسن گاهی حسین
دائما بار حسینم دائما بار حسن

هر زمان که غصه دارم می روم سر می نهم
روی دیوار حسین و روی دیوار حسن

کار ما را حضرت زهرا مشخص کرده است
در پی کار حسینم در پی کار حسن

بر تنم رخت عزای بچه های فاطمه است
هم عزادار حسینم هم عزادار حسن

اسمشان وقتی می آید پلکمان تر می شود
هم گهربار حسینم هم گهربار حسن

این یکی شد بی حرم آن دیگری شد بی کفن
روز و شب زار حسینم، روز و شب زار حسن
....
آتش و مسمار و سیلی و در و دیوار بود
روضه ی ناگفته ی قلب شرر بار حسن

  • سه شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسین عزیزی
ادامه مطلب

می‌ اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو * مرضیه عاطفی

212

می‌ اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو می‌ اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو
نمایان میشود اینگونه ذاتِ پستِ فتنه جو

معزالمؤمنین از بی تفاوت ها دلش خون شد
به خشم آمد ولیکن داشت با صبر و تحمل، خو

حسن(ع) تنهاترین سردار از زخم زبان پُر بود
می آمد سمت قلبش تیرِ کینه توزی از هر سو

به سربازانِ مکرآلودهٔ خائن نیازی نیست
که یارِ غرق در تزویر دارد مکرِ تودرتو

اگر چه داد جولان در جمل با خشم؛ شمشیرش
پس از آن ماند عمری در غلافِ بغض؛ در پستو

برای کشتن باطل همیشه نیزه لازم نیست
زبانِ با مدارا میشود گاهی حقیقت گو

حسن(ع)با مصلحت اندیشی اَش اثبات کرد این را
برای دین، سیاست میشود شیرین ترین دارو

سکوتِ با بصیرت هست برّنده تر از خنجر
قیام ِ صلح؛ گاهی برتر است از جنگِ رو در رو!

  • سه شنبه
  • 3
  • آبان
  • 1401
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

در مدا مام حسن مجتبی (ع) -(ایزد منّان چو آفرینش ما خواست) * مجتبی خرسندی

100

در مدا مام حسن مجتبی (ع) -(ایزد منّان چو آفرینش ما خواست) ایزد منّان چو آفرینش ما خواست
جملهْ جهان را در اوج حُسن بیاراست

جنگل و دریا و کوه و دشت گواهند
حمد و سپاس از برای خالق یکتاست

هرچه تصور کنی محل تأمّل
هرطرفی بنگری مجال تماشاست

قابل درک است در تمامیِ ذرّات
قدرت پروردگار بس که هویداست

ما همه محکوم دادگاه قضائیم
حکم خدا چون بدون شاید و امّاست

از قَلَم صُنع او به دفتر خِلقت
هر کلمه پاسخ هزار معماست

هرچه خدا آفریده عین کمال است
این همه را از حدیث حُسن تو آراست

جمع تمام صفات حُسْن دوعالم
در وجنات حَسَن هرآینه پیداست

خادم دربار اوست مرد و زن ما
اول این لوح نام آدم‌وحوّاست

رأفت او بادبان کشتی نوح است
رحمت او ناجی غریق دودنیاست

از نظر لطف او وزیده نسیمی
دیده‌ی یعقوب اگر هرآینه بیناست

مرشد کامل که در مراتب توحید
هادی ادریس و هود و صالح و یحیاست

شد متوسل به او خلیل خداوند
چون که خدا ذبح نورِدیده از او خواست

خَلق دوعالم اسیر یوسف کنعان
یوسف کنعان اسیر یوسف زهراست

خَلق دوعالم گدایِ حاتم طائی
حاتم طائی گدای حاتم طاهاست

اوست که در ماجرای وحشتِ فرعون
ناجی موسی در آستانه‌ی دریاست

مُلک سلیمان نگین خاتم دستش
فرش مسیرش تمام عرشِ معلّاست

صابر اعظم که در مقام تحمّل
حضرت ایّوب، فیضِ صبر از او خواست

ذکر لب یونس است در دل ماهی
نام بلندش چنان که عالی و اعلی‌ست

عیسي اگر دَم گرفت و مُرده شِفا داد
ذکر حسن دم‌به‌دم به هر دمِ عیساست

حُسن دوعالم غلام حلقه به گوشش
دست به سینه نشسته در بر او راست

شیوه‌ی لطفش شبیه لطف پیمبر
شیوه‌ی رزمش شبیه شیوه‌ی مولاست

از در این خانه پا نکش که نبی گفت:
هرچه که خیر دوعالم‌ست، همین‌جاست

چون که کریم و کریمِ بن کریم است
بخشش او نیز قبلِ عرضِ تقاضاست

زندگی‌اش را سه‌بار داده به مَردم
این کمی از لطف بیکرانه‌ی آقاست

رونق اشعار شاعران شده مدحش
دفتر هریک پر از قصیده‌ی قَرّاست

هیچ‌کسی پیش او غریب نمانده
گرچه خودش در جهان غریبه و تنهاست

مرد کریمی که در کمال کرامت
رازق امروز ما و شافع فرداست

کُرسی خاصِ شفاعت از همه‌ی خلق
روز قیامت برای اوست که برپاست

گرچه سیاه‌ست نامه‌ی همه، اما
مِهر حَسن، مُهر حُسن عاقبت ماست

  • شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(بَرِکت ریخته در سفره‌ی بی نان از تو) *سیده‌ تکتم حسینی

77

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(بَرِکت ریخته در سفره‌ی بی نان از تو) بَرِکت ریخته در سفره‌ی بی نان از تو
ای که تعبیر شده معنی احسان از تو

ابرها بر سر کویت همگی کاسه به دست
تا مگر سر برسد رحمت باران از تو

بی نصیب از کرمت هیچ کسی نیست که نیست
نیست در هیچ دلی حاجت پنهان از تو

کمترین مرتبتش حاتم طایی شدن است
هرکه آموخته آئین کریمان از تو

یاکریم است دلم، آمده تا برچیند
دانه‌ی رزق در این گوشه‌ی ایوان از تو

چه شود بر سر من دست نوازش بکشی؟
برسد تا دل آشفته به سامان از تو

دست پر آمدن از کوی تو عادت شده است
دست خالی از ما، لطف فراوان از تو..

  • شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

درمدح امام حسن مجتبی (ع) -(جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است) * سید روح اله موید

837

درمدح امام حسن مجتبی (ع) -(جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است) جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است
حرف نگفتنی همه جورش فراهم است

‌نام خدیجه را نَبَرد بی وضو کسی
رحمت به او که همدم و هم راز خاتم است

ای آنکه بر خدیجه حسادت کنی بسوز!
دنیا بسوز عاقبتت هم جهنم است

آن کس که پیش شیر خدا قد علم کند
گیرم زن رسول، عذابش مسلم است

جان‌ها فدای غربت مولایمان حسن
شاعر بمیرد از غم او، باز هم کم است

شکر خدا که مست سبوی حسن شدیم
ما با حسین، راهی کوی حسن شدیم

وقتی سخن ز جلوه‌ی آیات محکمه‌ست
جای اطاله نیست سخن بی مقدمه‌ست

برپا شده‌ست پرچم فتنه‌گر جمل
شیطان زبان گشوده و گرم مکالمه‌ست

یک سو، زن رسول خدا هست و یک طرف
نفسِ نفیس ختم رسل گرم زمزمه‌ست

مولا، محمد حنفی را روانه کرد
اما میان قلب علی شور و همهمه‌ست

کار محمد حنفیه نبود نه!
این کار، کارِ غیرت اولاد فاطمه‌ست

بابا حسن! بلند شو از جا قیام کن
کار شتر سوار جمل را تمام کن

نوبت رسیده بود به مولای ما حسن
دستی بلند کرد به شکر خدا حسن

دستار زرد حیدر کرار را که بست
پا زد به جای پایِ شه لافتی حسن

رخصت گرفت و ذکر رَجَز را شروع کرد
گفتا أنا بْنُ فاطمه خیرالنسا، حسن

می‌رفت سوی لشکر دشمن چه باشکوه
این حیدر است می‌رسد از راه یا، حسن

او آمده‌ست فتنه‌گران را کند هلاک
هرگز به دست و پا نکند اکتفا حسن

با هر سری که پرت شد از تن روی زمین
گفتند عرشیان همگی یک‌صدا حسن

روی نبی و قدرت بازوی مرتضی
می‌گفت فاطمه ز جنان مرحبا حسن

مأمور قبض روح خدا مات مانده بود
بس پُشته‌ها که ساخته از کشته‌ها حسن

دستی که با رضای خدا بُرد روی سر
پایین نبُرد جز به رضای خدا حسن

پِیْ کرد عاقبت شتر اهل فتنه را
با دست تو شکسته شد این کودتا حسن!

جنگ جمل به لطف تو ختم به خیر شد
کوتاه از کتاب خدا دست غیر شد

جنگش امید فتنه‌گران نا امید کرد
صلحش علی و فاطمه را رو سفید کرد

جریان گرفت روح شهادت به صلح او
او را اگر چه زهر هلاهل شهید کرد

حتی پس از شهادت او دشمن عنود
او را رها نکرده و ظلمی جدید کرد

هفتاد چوبه تیر به تابوت او زدند
اینگونه خصم کینه‌ی خود را پدید کرد

(یارب نصیب هیچ غریب دگر مکن
درد و غمی که موی حسن را سفید کرد)

(با صد امید حامی مادر شدم ولی
دست عدو امید مرا نا امید کرد)

آن روز قلب سوخته‌اش پُر شراره بود
یک نوجوان به جستجوی گوشواره بود

  • شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار) * هادی جانفدا

145

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار) قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار
ورق کبوتر آتش گرفته‌ای تب‌دار

زمانِ از تو نوشتن ورق کند پرواز
زمانِ از تو سرودن قلم شود الوار

زبان به مدح تو واکردن آنچنان سخت است
که بین جمع کند یل به ضعف خود اقرار

تو آنچنان که تویی روبروی آینه باش
نه در مقابل این پای تا به سر زنگار

کرامت تو به هر بیت، بیت خواهد داد
مراست در پی هر یک، هزار استغفار...

روایتی‌ست شریف از کتاب القطره
که قطره‌ای‌ست ز دریا و وصف توست بحار

که بَر نِشاند تو را جای خویش بر منبر
امیر قصر کلام و عمارت گفتار

امام خطبه طلب کرد خطبه‌ای از تو
ولیِّ راز طلب کرد سِرّی از اسرار

تو بر بلندی کوه تواضع و تسلیم
شبیه فاطمه در مشی و قول و حلم و وقار

کسی ندیده چنین ماهتاب بر منبر
کسی ندیده چنین آفتاب در انظار

زبان به خطبه گشودی و مرتضی مدهوش
شبیه عاشق و معشوق لحظۀ دیدار

پس از ثنای الهی و نعت مصطفوی
چه گوید آن‌که علی راست تاج ایل و تبار؟

علی‌ست باب الهی علی‌ست حصن حصین
علی‌ست پرسش اول علی‌ست آخر کار

موالیان علی مؤمن‌اند و گوهر قدر
و منکران علی کافرند و بی‌مقدار

چنان مدیح علی از زبان پاک حسن
نشست بر دل کروبیان عرش‌سوار

که مرتضی به تو بر زد صلا: «بِنَفسی اَنت»
فدای لفظ تو جان نبی بگیر قرار

فدای تو پدر و مادرم که فضل تو را
هزار لوح و مُجَلّد نیاورد به شمار

ثنای حُسن تو گفتن بهشت شاعرهاست
ثنای حُسن تو گفته‌ست حیدر کرار

  • شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 مسعود یوسف پور

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(نیمه‌ی ماه مبارک فیض کامل می‌شود) * مسعود یوسف پور

135

در مد ح امام حسن مجتبی (ع) -(نیمه‌ی ماه مبارک فیض کامل می‌شود) نیمه‌ی ماه مبارک فیض کامل می‌شود
غالباً اینجا سلیمان نیز سائل می‌شود
با دو تا جمله گدا را شاه کردی ای کریم
شک ندارم‌ سوره‌اش یکروز نازل می‌شود
مدتی را مست باید بگذرد از کوچه‌ها
هر کسی یک‌باره با چشمت مقابل می‌شود
بد دهان را از خجالت آب کردی بعد از این
می‌رود دنبال مدحت مثل دعبل می‌شود
در نمازت باد وقتی می‌خورد قدری به موت
در مدینه چند هفته قبله مایل می‌شود

با فقیران می‌نشینی، شاهِ خاکی خوش مآب
پس به تو جای حسن باید بگویم بوتراب

معجزه یعنی نفس‌هایت که سلمان‌ساز بود
در کویر خشک هم، لطف تو باران‌ساز بود
بین کهفت جای سگ خالی‌ست راهم می‌دهی؟
مکتب تو خوب می‌دانم که انسان‌ساز بود
خطبه می‌خواندی هدایت گردد انسانی ولی
وصله‌ی روی عبایت هم مسلمان‌ساز بود
ذوالفقارت یک دمش صبر است، یک دم هم سکوت
صلح تو تا سال‌های سال، جریان‌ساز بود
گرد و خاکی می‌شود وقتی که پلکی می‌زنی
چشم‌هایت از قدیم انگار طوفان‌ساز بود

مرتضایی، جلوه‌هایت جلوه‌های بوتراب
رنگ سربند تو هم زرد است پس با این حساب

باز هم دستار، مست است و حمایل بی‌قرار
نیست فرقی بین ابروهای تو با ذوالفقار

جبرئیل این‌بار می‌ماند خودش در این سخن
لا فتی الا علی یا لا فتی الا حسن ؟

بازهم غُرّید تیغت، شیرمردی مرحبا
چار تا پای شتر را قطع کردی مرحبا

زیر پاهای تو خاک افتاده در جوش و خروش
می‌رسد هوهوی تیغت در دل میدان بگوش

چشم‌هایت می‌کشاند آسمان را هم به زیر
نفخ صور دیگری شد با رجزهایت امیر

هر زمانی که رجز می‌خوانی آقا بی گمان
سوره‌ی زلزال نازل می‌شود از آسمان

در سپاه مرتضی با چشم فرمان می‌دهی
تو شبیه حیدر کرار جولان می‌دهی

هرنفس شمشیر تو درگیر شد با چند سر
رنگ سربند تو دارد سرخ می‌گردد دگر

جان فدای هوهوی سر مست شمشیرت امیر
وزن شعرم را بهم زد بانگ تکبیرت امیر

شعر از اینجا به بعد طوفان است
واژه در واژه‌اش رجزخوان است
روز روز سپردن جان است
جنگ با یل کجایش آسان است؟
این حسن نه، علیِ دوران است
دومین مرتضای میدان است
خم ابروش، اصل برهان است
کشته در هر طرف فراوان است
تیغ و خوود و زره پریشان است
جَمَل از کرده‌اش پشیمان است
و زمین هم هنوز حیران است
خون چکد یا صدای باران است؟!

وقت از شیر دم زدن آمد
و اذا زُلزلت حسن آمد
جمل است این خودت که می‌دانی
مرد کم داشتند زن آمد!

بین میدان سر و صدا شده است
این تویی یا علی دوتا شده است؟
مجتبی رفته مرتضی شده است
با علی جات جابجا شده است
ذوالفقارت زجاش پا شده است
چه سری از بدن جدا شده است
زلفت از چند جا رها شده است
تیغ، گرمِ برو بیا شده است
تَنِ دشمن هجا هجا شده است
حق شمشیر تو ادا شده است
لشکری صاحب عزا شده است
کَمَرِ دشت نیز تا شده است

مرتضای مکرر است این مرد
محشرِ بعد محشر است این مرد
با جمل رفتنش همه دیدند
بچه‌ی شیرِ خیبر است این مرد

آسمان‌ها شدند تیره و تار
شده خورشید بی‌خیال مدار
یک صدا گفت دشمن تو «فرار»
شیر شوریده آمده به شکار
باز هم یک سؤال در تکرار
این تویی یا که حیدر کرار؟
کار این کارزار هم شد زار
ذوالفقار تو سرخ شد سردار
سیل خون است در یمین و یسار
ساختی کوه از تَنِ کفار
قلم از دست رفت آخر کار
یک رگم نیست بازهم هشیار
شاعرت مست کرده است انگار
واژه سمتم گسیل شد مست است
شعر بحر طویل شد مست است

بی‌خیالِ قلم و دفتر و شعر و من و وزن و غزل
عشق است تو را، شاه کرم
شیرِ نرِ جنگِ جمل
از لب تو جام عسل ریخت
غزل ریخت
به میدان که رسیدی تو
سر لشکر کفار اجل ریخت
چه خونی کف میدان جمل ریخت
دم تیغ تو م‍ِی ریخته
جان مست، جهان مست، رجز مست، زبان مست، نفس، دل، ضربان مست
و مست است زره خود سپر تیغ حمایل سر دستار
بزن نعره بدانند که هستی پسر حیدر کرار
شتر را به زمین می‌زند این طرز نگاهت
صد و ده بار
زمین است و زمان است و هیاهو
زده سربند به ابروی خمت رو
و جمل پیش تو زانو زده
شمشیر تو سرمست هنوز از دم هوهو
که هو الحق و هو الحی و هو الفضل و هو سید سادات
جهان مات
به یک ذات رسیدند سه تا ذات
تویی یا که علی یا که پیمبر
نشده یک‌نفر این را کند اثبات
نگاه تو همان معنی جود است
که در کشف و شهود است
و این بحر طویل آخر کاری شده بی‌تاب
به دریا زده
دریا، کرم و جود تو بوده‌ست

  • شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد