- شنبه
- 5
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 09:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
هر سحر بعد ِنمازم برشما دادم سلام
اي كه مِهرَت از ازل داروندارم ياحسين ع
مانند اشک، پای غمت بیارادهام
خود را به دستِ گریهی بیوقفه دادهام
هملهجه با «مَنم مَنم» نشدم؛ روستاییام
از «مِنمِنم» بخوان چقدَر صاف و سادهام
همخانوادهات شدهام؛ پای سفرهات
هر چند رعیتم؛ ولی اربابزادهام
دستم مقابلِ کس و ناکس دراز، نیست
تا روی پای نوکریام ایستادهام
من پرچمِ عزای توام؛ گرچه نخنما
جز زیرِ سقفِ روضه بلااستفادهام
ششگوشه میشود در و دیوار زندگی
با روضههای خانگیِ خانوادهام
همراهِ هر سلام، دلم میپَرد حرم
هر روز، چند مرتبه بر بالِ جادهام
از بسکه خوابِ صحنِ تو رویای صادقهست
هر صبح، تربت است، به پای پیادهام
هوای حسین،هوای حرم
هوای شب جمعه زد به سرم
روانه شوم به سوی ضریح
بگیری اگر زیر بال و پرم
بده صدقه به راه خدا
بده شب جمعه تو کرببلا
نفس نزنم نفس نکشم
بدون تو یا سید الشهدا
حسین ارباب حسین ارباب
منو دریاب منو دریاب
______________________________
به زیر علم قدم به قدم
روانه شدم رو به سوی حرم
بدون حسین بدون جنون
خدا چه شود اخر عاقبتم
لباس غمت به قامت من
صدا زدن تو عبادت من
اگر بشود به لطف شما
زیارت شش گوشه قسمت من
حسین ارباب حسین ارباب
منو دریاب منو دریاب
______________________________
دلم زغمت شكسته شده
زدوری تو زار و خسته شده
كه رشته ی دل ز روز ازل
به پای ضریح تو بسته شده
چه موی كنان
سلام آقا
دلم تنگه
برای دیدن حرم حسین علیه السلام
بزار آقا
همین زودی
بازم بیام با مادرم حسین علیه السلام
هوای تو به سر دارم
بزار بیام حرم گرفتارم
میدونم که بدم اما
خودت میدونی که
دوست دارم
حرم درمون دردامه
عکس ضریحت قاتل من
بگو چی شد که بین ما
دوری تو شد حاصل من
حسین جانم علیه السلام
همه فکرم
همه ذکرم
تو هستی نبض لحظه هام حسین علیه السلام
از اون روز که
تو رو دیدم
اسیر گنبد طلام حسین علیه السلام
شب اول
حرم آقا
نگاه من به گنبد طلات
عوض شد
زندگی من
جونم فدای گردش چشات
اجازه از
علمدارت
بوسه زدم به روی شیش گوشت
بگو چی شد
که کل سال
من گدا شدم سیه پوشت
حسین(ع)جاااانم
هنوز میاد
صدای تو
ناله ز
بسته به جونم روضه هاش هیئتشو دوست دارم
دنیا بدون که من بد منتشو دوست دارم
شلوغی حرم خوبه اما برا من گدا
از حرم بیشتر من خلوتشو دوست دارم
سرمو بزارم رو ضریح
دست بکشی تو روی سرم
بگم آقاجون تو عشق منی
ولم نکن شاه و سرورم
گوشه ی شیش گوشه ات واسه من
بفدای تو پدر و مادرم
خاطراااات کربلا
رد میشه از جلو چشام
بار اول اومدم
به یاد اولین سلام
کم کمک هواتو کردم
ارباب با مرام
روزیمون کن آقاجون ای یل ام البنین سلام الله علیهما
اللهم الرزقنا یه کربلا قبل اربعین
نمازمه سمت حرم به وقت اذون کربلات
سجده من رو به تو و محرابمه نقش چشات
نمیخونم نمازمو اگر نباشه عشق تو
عشقمه اون خاکی که ریخته شده از خاک عبات
یا
شد عشق تو دارٱلشفا یکسالِ دیگر
نام تو شد مشکل گشا یکسالِ دیگر
حاجتروایم کردی و شرمنده ات شد
این رو سیاهِ بی وفا یکسالِ دیگر
با چشم خود دیدم که رزق از تو گرفتند
در هیئتت خیل گدا یکسالِ دیگر
تا اینکه حُرّت باشم و مشغولِ توبه
هر سال میگویی بیا یکسالِ دیگر
من سعی کردم قدرِ وُسعم با تو باشم
تأیید کن آقا مرا یکسالِ دیگر
ممنونِ لطف ِ مادرت هستم که آورد
در تکیه ها و روضه ها یکسالِ دیگر
قسمت نشد پابوسی ات، طی شد دوباره
در حسرت کرب و بلا یکسال دیگر
فرزندِ تو مهدی(عج) ظهورش را طلب کرد
در روضهٔ «أدرک أخا» یکسالِ دیگر!
اینقدر وقت ظهر نرو زیر آفتاب
با طفل خویش حرف بزن بس نکن رباب
دق می کنی سکوت نکن از علی بگو
از غنچه ای که گل نشده زود شد گلاب
شش ماهه ای که طول طریق حسین را
در عرض چند ثانیه طی کرد با شتاب
این قدر تا رقیه میاید به هم نریز
اینقدر پیش عمه خودت را نزن به خواب
اینقدر در خیال علی را بغل نکن
معلوم میشود به مُچ تو رَدِ طناب
دق می کنی بگو وسط ظهر حرمله؛
زیر گلوی طفل مرا کرد انتخاب
یک مشکِ آب برد عمو را ولی دریغ
از من گرفت طفل مرا چند قطره آب
برخیز عروس فاطمه و زودتر برو
درسایه سار نیزه ی طفلت علی الحساب
اَلا ای عشق تو در جسم و جانم
دعا کن تا که قَدرَت را بدانم
اگر رخصت دهی زیر لحد هم
به یاد غربتت روضه بخونم
حسین جان گرچه عبد روسیاهم
خطاکارم بدم غرق گناهم
ولی تو لطف کن روز قیامت
بده در بِین عُشّاقت پناهم
غمم از جُرم و نافرمانی ام بود
گُواهم دیدهٔ بارانی ام بود
پشیمانم پشیمانم حسین جان
گناهم از سرِ نادانی ام بود
سیادَت را نصیبم کن حسین جان
سعادت را نصیبم کن حسین جان
به حقّ مادرِ پهلو شکسته
شهادت را نصیبم کن حسین جان
اَلا ای گشته پرپر همچو لاله
نَمایم التماس و آه و ناله
به راهِ عشقت ای مظلومِ بی سر
مرا بی سر بِخَر،حقّ سه ساله
مسمط امام حسین علیه السلام
منم آشنای تو یا حسین ، منم و ولای تو یا حسین
دلِ بی قرار و شکسته ام ، شده مبتلای تو یا حسین
شده قبله گاه نگاه من ، حرم و سرای تو یا حسین
به دلم هر آن چه که می رسد ، رسد از خدای تو یا حسین
به خدا که قبله ی جان من شده کربلای تو یا حسین
به کجا روم ز حریم تو ، که تو خود برای منی بهشت
به فدای نام مطهرت ، که خدا به روی دلم نوشت
که چگونه شکر خدا کنم ، که مرا به مهر و غمت سرشت
منم و غلامیِ درگه ات ، که برای من شده سرنوشت
به تمام اهل جنان بگو ، که منم گدای تو یا حسین
ز ازل نموده ای دلبری ، به فدای چهره ی ماه تو
تو ز نسل فاتح خیبری ، همه ی یلان به پناه تو
همه ی جهان و جهانی
زمین، حسینیه کوچک حسینی هاست
غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست
به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد
کسی نخواست از او ، او خودش چنین می خواست
برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت
((هوالکریم)) یکی از صفات این آقاست
خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد
بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست
دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد
حریف، مرد نباشد، جدال بی معناست
حریف آمدو جای حسین خود را کشت
حسین علت هستی حسین روح بقا ست
سرش به نیزه علم شد که بعد اینهمه سال
به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست
و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد
که تا قیام قیامت عزای او برپاست
ازآن زمان که لباس حسین غارت شد
الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست
نگو دل
یا حسین(ع)
حسینا ای همه دار وندارم
ترا از کودکیم دوست دارم
میان روضه هایت پا گرفتم
خدا را شکربر عشقت دچارم
همیشه بوده نامت بر زبانم
غلامی تو داده اعتبارم
به هر سالی زعمرم در محرم
عزای تو نموده بیقرارم
عزاداری میان هیئت تو
میان خلق بوده افتخارم
بجز این من ندارم هیچ چیزی
به عقبی در میان کوله بارم
خوشا آندم که وقت جان سپردن
نمایی لطف، آیی در کنارم
همیشه بوده مولا آرزویم
که در کرببلایت جان سپارم
امیدم هست تا در روز محشر
تو دریابی مرا ای شهریارم
شعر:اسماعیل تقوایی
آن دل که به روضه از همه ریش تر است
در روز قیامت از همه پیشتر است
هرچند که ،،ویروس،، خطرها دارد
تعطیلی ،،هیئت،، خطرش بیشتر است
حرف دل این روزهای خیلی هامون
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا
دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا
شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان
شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا
جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه
جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا
قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده
به روی خاک های گرم، بی آب و هوا آقا
همیشه اشک هایم شوق زنده ماندنم می داد
مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا
اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت
نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا
برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه
فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا
سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید
نمی افتاد از
امشب به لب دارم نوا
درد دل بود حال و هوا
یاد شهید کربلا
حب الحسین یجمعنا
حسین تمام هست ما
عمری گرفته دست ما
گواه ما بود خدا
حب الحسین یجمعنا
امام بی قرینه ام
حبش درون سینه ام
مهرش به دل داده صفا
حب الحسین یجمعنا
به یاد شاه عالمین
ذکر لبم شده حسین
قلب مرا داده جلا
حب الحسین یجمعنا
گشته چنین سعادتم
به او بود ارادتم
مهرش شده به من عطا
حب الحسین یجمعنا
بهشت ما حریم او
با دستای کریم او
هر درد ما شود دوا
حب الحسین یجمعنا
حسین بود باب نجات
نامش کلید مشکلات
حسین بود رمز بقا
حب الحسین یجمعنا
بردن نام او ثواب
نامش دعای مستجاب
هر که ورا کند صدا
حب الحسین یجمعنا
با این دل شکسته ام
به یاد او نشسته
خداوندا من از جانم حسین را دوست میدارم
قسم بر کل ایمانم حسین را دوست میدارم
عزیزانی به من دادند آرامش در این دنیا
فراتر از عزیزانم حسین را دوست میدارم
اگر در لحظه مرگم عجل آید به دنبالم
بود این جمله پایانم حسین را دوست میدارم
سیه روی سیه رویم گنه کار گنه کارم
که با بار گناهانم حسین را دوست میدارم
اگر دوزخ شود جایم اگر گیرد نفسهایم
میان شعله ها خوانم حسین را دوست میدارم
اگر جنت شود قسمت بدون او نمیخواهم
بود فردوس و رضوانم حسین را دوست میدارم
دلم خوش بود بعد کربلایت پاک می ماندم
ولی افسوس شیطان در کمین وسست ایمانم
دلم خوش بود بعد از کربلایت زود میمیرم
ولی افسوس چون با درد وغمها زنده می مانم
همیشه آرزو کردم میان روضه رجعت را
ولی افسوس و صد افسوس گنه کار وپریشانم
مدد کن تا دوباره خیزم سوی شما آیم
که غیر از راه این خانه رهی دیگر نمی دانم
کنون بر خویش نه برتو هنوز امیدوارم من
که شاید باز با لطفت شود پر بار ایمانم
اگر چه فهم من اندک شهادت لفظ پر باریست
ولیکن خوب می دانیخخخت که دل تنگ شهیدانم
کنار آرزویم بودم وباور نمی کردم
کنون که باز گردیدم ز حسرت دیده گریانم
کنون برخویش نه برتو هنوز امیدوارم من
که شاید باز با لطفت شود پر بار ایمانم
اگ
#امام_حسین_علیه_السلام
تا خدا خونِ زلالت را روایت کرده است
عاشقانت را پر از شورِ شهادت کرده است
زین سبب بوده که با ایثارِ خونِ پاکِ تو
عالمی را غرقِ در نورِ ولایت کرده است
تا قیامت شاکریم از خالقِ داور که چون
قبرِ شش گوشِ تو را بر ما عنایت کرده است
ای به مِهرِ مستدامت ماهِ تابانم سلام
باز هم با نامِ تو دل یادِ غربت کرده است
هر چه داریم از سرِ الطافِ دامانِ شماست
اینکه ما را بر درِ این خانه دعوت کرده است
کربلای تو تجلیگاهِ عشق و عاشقی ست
سوختن را در پرِ پروانه قسمت کرده است
خونِ سرخت تا به سوی آسمان پاشیده شد
قلبِ ما را تا ابد غرقِ مصیبت کرده است
راسِ تو بر نیزه چون ماهِ مجسّم در شفق
جان
کِی میشود ای دوست نوایم بدهی
قدری زِ مِیِ جامِ عطایم بدهی
گردد چو طلا،مِسِ وجودم به نظر
چون تُحفهٔ فیضِ کیمیایم بدهی
من غرق شدم به قعرِ دریای گناه
آیا شود از لطف،بَقایم بدهی
با خَلق همه غریبه گردیدم من
خواهم که وصال آشنایم بدهی
آنقدر زنم ناله زِ داغِ لاله
تا سوز و نوای نینوایم بدهی
آنقدر به سینه می زنم از غمِ تو
تا آنکه براتِ کربلایم بدهی
قلب گیتی بی قرار و مُضطَر تو یاحسین
توتیای دیده خاک محضر تو یاحسین
ای خدای بندگی، ای بهترین عبدِ خُدا
عرش حق سر خَم نماید در بر تو یاحسین
سلسبیل و زمزم و کوثر به جنّت جملگی
جرعه نوشند از شرابِ اطهرِ تو یا حسین
انبیا را دل اگر رضوانِ یزدان می بَرَد
ذات حق بوده از اوّل دلبر تو یا حسین
چون همه عالَم،کَرَم، ای والیِ مُلکُ النِّعَم
می زند در اوج مِسکینی، درِ تو یا حسین
صد چو اسماعیل هر دم میکند مِیلِ فنا
گر که او باشد قتیل خنجر تو یا حسین
هوش هم مدهوش می گردد به رسم نیک عشق
قطره ای نوشد اگر از ساغرِ تو یاحسین
سلطنت را بنده ای از بندگانش می کند
آنکه گردد خاکِ پای نوکرِ تو یا حسین
معصیت ، طغی
پس از سه روز جفا و جنایت و بیداد
برای دفن پدر آمد حضرت سجاد
امام چهارم ما آن انیس رنج و بلا
رسید تا به زمین غریب کرببلا
پیاده گشت زِ مرکب به آه و دیده ی تر
بگفت با ابتا کن نظر به حال پسر
پس از تو زینب کبری امیر قافله شد
پس از تو سَیّدِ سجاد اسیر سلسله شد
به بند ظلم کشیدند ما اسیران را
به تازیانه خریدند ناز طفلان را
سرِ تو بر سرِ نِی بود و من روانم سوخت
ز درد هجر تو تا مغز استخوانم سوخت
بگوش جان من آید صدای مادر تو
بگو چگونه کنم دفن ، جسم اطهر تو
فدای پیکر در خون شناورت بابا
چگونه خاک بریزم به پیکرت بابا
روان بُوَد زِ دو چشمم هَماره اشک مَلال
سرت به کوفه و جسمت بُوَد در این گودال
داشتن ها را کسی با یک خطاب از ما گرفت
بی تعلق آمدیم او هم حجاب از ما گرفت
مهر خوبان را تفضل کرد بالاجبار داد
ای فدایش آنکه حق انتخاب از ما گرفت
چون امانت دار برگرداند امانت را به ما
آسمان هر وقت که بارید آب از ما گرفت
نیست دست رد زدن در شان این طبع بلند
هر که در زد خانه ما را جواب از ما گرفت
فطرسیم و سوره ی”جبریل”نازل میکنیم
شک نکن گفتنداگر موسی کتاب از ما گرفت
مست میگردد هر آنکه می نشیند پیش ما
باغ انگوریم , میخانه شراب از ما گرفت
آه مظلومی ما پشت کسی نفرین نکرد
دشمن ما هم دعای مستجاب از ما گرفت
ای فدای آن کسی که حاجت ما را نداد
در عوض یک عمر اشک بی حساب از ما گرفت
ما به دنبال ثواب ای
يك نگه برسائلت كن از كَرَم شبهاي جمعه
نيست بردل آرزويي جزحرم شبهاي جمعه
گرچه جسمم دورباشدازتو وصحن وسرايت
با دلم گِردضريحت مي پَرم شبهاي جمعه
گل بودی و پای تو هر خار و خسی بود
هر تکه از پیراهنت دست کسی بود...
درِ خونهت یه گدای سرِراهی اومده
با دو دستِ خالی و با روسیاهی اومده
اون گدا که حالا از همه بریده
شهرو گشته تا درِ خونهت رسیده
شهری که تُو هر کوچهش بوی شهیده
درو وا کن، درو وا کن
به گدات یه نیمنگا کن
منو این شبای رحمت، بیقرارِ کربلا کن
رو به قبلهم ولی انگار، توی بینالحرمینم
بذار رو راست بگم اصلاً خیلی دلتنگِ حسینم
..................................
خدایی کردی و از من بندگی که ندیدی
دست خالیمو گرفتی و دلم رو خریدی
حالا که گدا رسیده سر به زیر و...
کولهباری که آوردم و بگیر و
از لبم نگیر دمِ «أنَا الفقیر»و
گله دارم گله دارم، گره افتاده به کارم
غرقِ در چاه گناهم، شده سنگین کولهبارم
پُر
هر روز با گناه دلت را شکسته ام
با نامه ی سیاه دلت را شکسته ام
من با گناه ، فقط به خودم ظلم کرده ام
شد عمر من تباه دلت را شکسته ام
آقا بدم ولی ز شما دَس نمیکشم
از درگه تو خون خدا دَس نمیکشم
بی اختیار اشک، روان شد ز دیده ام
من غیر تو دل از همه عالم بریده ام
"ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین "
آقا تر از تو در همه عمرم ندیده ام
بیچاره آن که ثانیه ای از دور شد
گفتم یاحسین و دلم پُر ز نور شد
حالا که درب کل حرم ها بسته شد
والله نوکرت، از این وضع خسته شد
مارا ببخش پای شما کم گذاشتیم
حالا حرم، خواهش هردل شکسته شد
"کردید کفر نعمت وصلش زیاد و کم
اینک شما و وحشت دنیای بی حرم"
دارم امیدِ اینکه رهایم
بند اول :
كربلا میخوام
همینه حاجتی كه از خدا میخوام
فقط به عشق ایوون طلا میخوام
كربلا میخوام
زیارت تو رو تو این شبا میخوام
مثل همیشه از امام رضا میخوام
كربلا میخوام
میباره،چشای من
نگو نمیرسه به تو صدای من
این شب ها، دعای من
یه كاری كن تو رو خدا،برای من
دلتنگم، یه سالیه
هنوز دلم توی همون حوالیه
باز امشب، چه حالیه
دوباره جای ما حرم چه خالیه
جواب
به پهلوی شكسته ی مادرت
بذار بیاد به كربلا نوكرت
بند دوم :
سایه ی سرم
امید اول و پناه آخرم
می خوام بیام زیارتت با مادرم
سایه ی سرم
چه جوری از زیارت تو بگذرم
اگه حرم نرم بگو كجا برم
سایه ی سرم
میدونم، كه من بدم
به لطف و خوبیه تو بوده اومدم
اربابم، نك
خدایا ماه شعبان رفت و دستم خالی از توشه
نکشتم گندم ازاین مزرعه حتی به یک خوشه
چگونه درک خواهم کرد این ماه مبارک را
اگر دستم نگیرد صاحب آن قبر ششگوشه
همیشه باور محکم به باورم دارم
که هرچـه دارم از ارباب محترم دارم
هزار بار به رٶیای صادقه دیدم
به دور گنبد این شاه میپرم ... دارم_
_ نگاه میکنم این شدت ارادت را
ز پاک دامنی و اشک مادرم دارم ...
"کنیز خانه او و رقیهاش باشی"
وصیتیست که هر شب به دخترم دارم
میان این همه دل ناخوشی و تنهایی
دلم خوشاست که یک عکس با حرم دارم
به وقت مرگ، بگویم "حسیـن جان من است"
که اعتقاد به این حرف آخرم دارم
برای واژه ی اوّل قلم مردّد شد
دوباره نام «حسین» از خیال او رد شد
نوشت اول خط بِسمهِ ربّ دشتِ بَلا
رسید مصرع بعد و همان که باید شد
گذاشت واژه ی لب تشنه را کنار «حسین»
به صفحه خیره شد و حال او کمی بد شد
رباب و آب و عَطَش را کنار هم آورد
به دست های عَلمدار هم عَلم آورد
عَلم بدست عَلمدار بود و حامل شد
مسیر خیمه به سوی فُرات کامل شد
میان معرکه عبّاس بود و مَشکِ پُرآب
پس از دو دست بریده، سه شعبه نازل شد
کنار عَلقَمه تیری به مَشک تا که رسید
عَمود سخت به فَرقش گرفت و قاتل شد
نشست چهره ی عبٌاس بر زمین بَلا
به او سلام فرستاد، مادرش زهرا
به سوی خیمه عَدو باز در کمین اُفتاد
کنون دوباره به دستش عَنان د