هر شب جمعه در فراق حرم
غبطه بر زائر شما خوردم
زودتر کربلا ببر من را
آمدیم و نیامده مُردم
- پنج شنبه
- 28
- آذر
- 1398
- ساعت
- 11:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
هر شب جمعه در فراق حرم
غبطه بر زائر شما خوردم
زودتر کربلا ببر من را
آمدیم و نیامده مُردم
منم که حرف دلم را مدام می گویم
ثنای حضرت عالی مقام می گویم
همیشه رو به حرم می شوم به عشق حسین
به شوق پاسخ مولا سلام می گویم
یا حسین(ع)
چراغ راه ایمانم حسین است
حبیب بهتر از جانم حسین است
غمش سوزانده قلب عالمی را
دلیل چشم گریانم حسین است
غلام درگه شاه شهیدم
خوشم ارباب و سلطانم حسین است
ندارم در خور مولا عطایی
منم مور و سلیمانم حسین است
غم دنیا ندارم اوست ارباب
جهاندار و جهانبانم حسین است
ندارم در هجوم درد باکی
شفای درد و درمانم حسین است
دلم را برده این لیلای عالم
منم مجنون وسامانم حسین است
به روز حشر میزان هست قرآن
مرا میزان و قرآنم حسین است
به عقبی وبه هنگام حسابم
شفیعم نزد یزدانم حسین است
شعر:اسماعیل تقوایی
دوباره حرف هلال است بین مردم شهر
دوباره شد دل ما همدم دل زینب
سلام ما به همان ماه دلربایی که
طلوع کرده به نیزه مقابل زینب
شبیه قبله ء سیاری و نکاه حرم
به سوی کعبهءچشم ترت نمازی کرد
برای دلخوشی پیر دست بستهءعشق
نسیم آمدو با گیسوی تو بازی کرد
الهی نباشم ببینم آقا
حیاط حرم خالی از زائره
بجز خادمای تو پای ضریح
یه جمعیتی کم توی حائره
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
الهی نباشم ببینم آقا
نماز جماعت صفا خالیه
همه خاطرات من از کربلا
برا اربعینه یه چند سالیه
یه روز آخه دور تو خالی شد و
فقط مونده بودی تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریختن سرت
میون همه نیزه دارا یکی
باخنده کنار لبت تو رسید
توداشتی مناجات میکردی ولی
با پهنای نیزه صدات و برید
بزرگ قبیله وضو میگرفت
یه نیزه می شد بینشون دست به دست
می زد ضربه ای و برا جایزه
چوب نیزه رو توو تنت میشکست
شب جمعه مادر به قدی کمون
میاد دیدن یوسف بی سرش
خونای گلو رو تمیز می
دلم شبنم دلم باران دلم کرب و بلا خواهد
دلم امشب شبِ جمعه حسین جانم توراخواهد
بیا ای مهدیِ زهرا در این دنیای دلتنگی
براتِ کربلا را دل ؛ که از دست شما خواهد
بند ۱
بـه عشـق تو گـرفـتارم- حسین جانم
میدونی من دوستدارم- حسین جانم
غلام نوکرات هستم/تو فکر کربلات هستم
همیشه عاشقو مسته ضریح باصفات هستم
با نوای تو میام تا کربلای تو
ای کسو کارم ازت دست برنمیدارم
حسین آقام حسین آقام
بند ۲
تو شاهی و منم نوکر- حسین جانم
مگه داریم ازاین بهتر- حسین جانم
آقا دورو برت هستم/همیشه نوکرت هستم
همین اشکارو مدیون / نگاه مادرت هستم
تو نفسهامی چقد خوبه که آقامی
با دلی بی تاب میگم عشق منی ارباب
حسین آقام حسین آقام
بند ۳
هـمیـشه بـا تو آبادم- حسین جانم
تو دادی نوکری یادم- حسین جانم
منم مجنون تویی لیلا/دوباره موجی از غمها
توی این قلب پر آهم / ازاین دوری شده برپا
امشب كه زهرا بي رمق درقتلگاه است
ارباب، بي شك روضهٔ مادر بخواند
روز اوّل كه به گردابِ غمت افتادم
شكركردم كه به پاي عَلمت افتادم
هرشب جمعه كه مهمان توباشد زهرا
ديده ام خون شد و يادحَرمت افتادم
*بند اول*
حال و هوای قلبم ؛ ابریه و بارونی...
اسیر درد و ناله م ؛ حال منو میدونی...
حالا که دورم آقا ؛ از حرمت دلگیرم...
اگه نیام کربلا ؛ بدونه شک میمیرم...
ببر حرم بی حساب کتاب...
بخر گداتو داره ثواب...
به ناله ی بی بی جان رباب...ثارالله
من التماس میکنم آقا...
به حق این اشک و روضه ها...
به پای عشقت بشم فدا...ایشالله
///حسین حسین شاه بی کفن...///
*بند دوم*
اینهمه زائر هرسال ؛ میان چه صاف و ساده...
شبیه عمه زینب ؛ با پاهای پیاده...
یه گوشه چشمی ارباب ؛ ببین پر از تشویشم...
قربون دستت آقا ؛ بزار منم راهی شم...
ببین که طاقت ندارمو...
با التماس اشک میبارمو...
بستم الان کوله بارمو...اربابم
دنیاکه تو دلو خالی میکنه
هرکس باهرچیزی حالی میکنه
برعکس ظاهرش... گریه ...
حالمو عالی میکنه
گریه غم نیست شادیه
خرابی تو آبادیه
خوبه عقل اما دیگه
دست وپا....گیرمن...
تواین وادیه
دیونه ی غم توام آقاجان
اسیرماتم توام آقاجان
به جون فاطمه آقا وابسته
به نفس ودم توام آقاجون
یااباعبدالله مددی مولا
میدونی چیا میاد به سرم
وقتی دیر میشه رفتن به حرم
اما بااین دلم... آخر...
تاکربلا میپرم
اوضاع من بدشده
اذن زیارت بده
من میدونم رزق من
همیشه... به کفه...
شاه مشهده
روزگارمنو توعوض کردی
تویی که پی من آقا میگردی
میگیری توتلاطما دستم رو
توبه جون علی خیلی مردی
یااباعبدالله مددی مولا
یاد جبهه ها یاد سنگرا
یا
هر سحر بعد ِنمازم برشما دادم سلام
اي كه مِهرَت از ازل داروندارم ياحسين ع
مانند اشک، پای غمت بیارادهام
خود را به دستِ گریهی بیوقفه دادهام
هملهجه با «مَنم مَنم» نشدم؛ روستاییام
از «مِنمِنم» بخوان چقدَر صاف و سادهام
همخانوادهات شدهام؛ پای سفرهات
هر چند رعیتم؛ ولی اربابزادهام
دستم مقابلِ کس و ناکس دراز، نیست
تا روی پای نوکریام ایستادهام
من پرچمِ عزای توام؛ گرچه نخنما
جز زیرِ سقفِ روضه بلااستفادهام
ششگوشه میشود در و دیوار زندگی
با روضههای خانگیِ خانوادهام
همراهِ هر سلام، دلم میپَرد حرم
هر روز، چند مرتبه بر بالِ جادهام
از بسکه خوابِ صحنِ تو رویای صادقهست
هر صبح، تربت است، به پای پیادهام
هوای حسین،هوای حرم
هوای شب جمعه زد به سرم
روانه شوم به سوی ضریح
بگیری اگر زیر بال و پرم
بده صدقه به راه خدا
بده شب جمعه تو کرببلا
نفس نزنم نفس نکشم
بدون تو یا سید الشهدا
حسین ارباب حسین ارباب
منو دریاب منو دریاب
______________________________
به زیر علم قدم به قدم
روانه شدم رو به سوی حرم
بدون حسین بدون جنون
خدا چه شود اخر عاقبتم
لباس غمت به قامت من
صدا زدن تو عبادت من
اگر بشود به لطف شما
زیارت شش گوشه قسمت من
حسین ارباب حسین ارباب
منو دریاب منو دریاب
______________________________
دلم زغمت شكسته شده
زدوری تو زار و خسته شده
كه رشته ی دل ز روز ازل
به پای ضریح تو بسته شده
چه موی كنان
سلام آقا
دلم تنگه
برای دیدن حرم حسین علیه السلام
بزار آقا
همین زودی
بازم بیام با مادرم حسین علیه السلام
هوای تو به سر دارم
بزار بیام حرم گرفتارم
میدونم که بدم اما
خودت میدونی که
دوست دارم
حرم درمون دردامه
عکس ضریحت قاتل من
بگو چی شد که بین ما
دوری تو شد حاصل من
حسین جانم علیه السلام
همه فکرم
همه ذکرم
تو هستی نبض لحظه هام حسین علیه السلام
از اون روز که
تو رو دیدم
اسیر گنبد طلام حسین علیه السلام
شب اول
حرم آقا
نگاه من به گنبد طلات
عوض شد
زندگی من
جونم فدای گردش چشات
اجازه از
علمدارت
بوسه زدم به روی شیش گوشت
بگو چی شد
که کل سال
من گدا شدم سیه پوشت
حسین(ع)جاااانم
هنوز میاد
صدای تو
ناله ز
بسته به جونم روضه هاش هیئتشو دوست دارم
دنیا بدون که من بد منتشو دوست دارم
شلوغی حرم خوبه اما برا من گدا
از حرم بیشتر من خلوتشو دوست دارم
سرمو بزارم رو ضریح
دست بکشی تو روی سرم
بگم آقاجون تو عشق منی
ولم نکن شاه و سرورم
گوشه ی شیش گوشه ات واسه من
بفدای تو پدر و مادرم
خاطراااات کربلا
رد میشه از جلو چشام
بار اول اومدم
به یاد اولین سلام
کم کمک هواتو کردم
ارباب با مرام
روزیمون کن آقاجون ای یل ام البنین سلام الله علیهما
اللهم الرزقنا یه کربلا قبل اربعین
نمازمه سمت حرم به وقت اذون کربلات
سجده من رو به تو و محرابمه نقش چشات
نمیخونم نمازمو اگر نباشه عشق تو
عشقمه اون خاکی که ریخته شده از خاک عبات
یا
شد عشق تو دارٱلشفا یکسالِ دیگر
نام تو شد مشکل گشا یکسالِ دیگر
حاجتروایم کردی و شرمنده ات شد
این رو سیاهِ بی وفا یکسالِ دیگر
با چشم خود دیدم که رزق از تو گرفتند
در هیئتت خیل گدا یکسالِ دیگر
تا اینکه حُرّت باشم و مشغولِ توبه
هر سال میگویی بیا یکسالِ دیگر
من سعی کردم قدرِ وُسعم با تو باشم
تأیید کن آقا مرا یکسالِ دیگر
ممنونِ لطف ِ مادرت هستم که آورد
در تکیه ها و روضه ها یکسالِ دیگر
قسمت نشد پابوسی ات، طی شد دوباره
در حسرت کرب و بلا یکسال دیگر
فرزندِ تو مهدی(عج) ظهورش را طلب کرد
در روضهٔ «أدرک أخا» یکسالِ دیگر!
اینقدر وقت ظهر نرو زیر آفتاب
با طفل خویش حرف بزن بس نکن رباب
دق می کنی سکوت نکن از علی بگو
از غنچه ای که گل نشده زود شد گلاب
شش ماهه ای که طول طریق حسین را
در عرض چند ثانیه طی کرد با شتاب
این قدر تا رقیه میاید به هم نریز
اینقدر پیش عمه خودت را نزن به خواب
اینقدر در خیال علی را بغل نکن
معلوم میشود به مُچ تو رَدِ طناب
دق می کنی بگو وسط ظهر حرمله؛
زیر گلوی طفل مرا کرد انتخاب
یک مشکِ آب برد عمو را ولی دریغ
از من گرفت طفل مرا چند قطره آب
برخیز عروس فاطمه و زودتر برو
درسایه سار نیزه ی طفلت علی الحساب
اَلا ای عشق تو در جسم و جانم
دعا کن تا که قَدرَت را بدانم
اگر رخصت دهی زیر لحد هم
به یاد غربتت روضه بخونم
حسین جان گرچه عبد روسیاهم
خطاکارم بدم غرق گناهم
ولی تو لطف کن روز قیامت
بده در بِین عُشّاقت پناهم
غمم از جُرم و نافرمانی ام بود
گُواهم دیدهٔ بارانی ام بود
پشیمانم پشیمانم حسین جان
گناهم از سرِ نادانی ام بود
سیادَت را نصیبم کن حسین جان
سعادت را نصیبم کن حسین جان
به حقّ مادرِ پهلو شکسته
شهادت را نصیبم کن حسین جان
اَلا ای گشته پرپر همچو لاله
نَمایم التماس و آه و ناله
به راهِ عشقت ای مظلومِ بی سر
مرا بی سر بِخَر،حقّ سه ساله
مسمط امام حسین علیه السلام
منم آشنای تو یا حسین ، منم و ولای تو یا حسین
دلِ بی قرار و شکسته ام ، شده مبتلای تو یا حسین
شده قبله گاه نگاه من ، حرم و سرای تو یا حسین
به دلم هر آن چه که می رسد ، رسد از خدای تو یا حسین
به خدا که قبله ی جان من شده کربلای تو یا حسین
به کجا روم ز حریم تو ، که تو خود برای منی بهشت
به فدای نام مطهرت ، که خدا به روی دلم نوشت
که چگونه شکر خدا کنم ، که مرا به مهر و غمت سرشت
منم و غلامیِ درگه ات ، که برای من شده سرنوشت
به تمام اهل جنان بگو ، که منم گدای تو یا حسین
ز ازل نموده ای دلبری ، به فدای چهره ی ماه تو
تو ز نسل فاتح خیبری ، همه ی یلان به پناه تو
همه ی جهان و جهانی
زمین، حسینیه کوچک حسینی هاست
غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست
به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد
کسی نخواست از او ، او خودش چنین می خواست
برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت
((هوالکریم)) یکی از صفات این آقاست
خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد
بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست
دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد
حریف، مرد نباشد، جدال بی معناست
حریف آمدو جای حسین خود را کشت
حسین علت هستی حسین روح بقا ست
سرش به نیزه علم شد که بعد اینهمه سال
به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست
و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد
که تا قیام قیامت عزای او برپاست
ازآن زمان که لباس حسین غارت شد
الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست
نگو دل
یا حسین(ع)
حسینا ای همه دار وندارم
ترا از کودکیم دوست دارم
میان روضه هایت پا گرفتم
خدا را شکربر عشقت دچارم
همیشه بوده نامت بر زبانم
غلامی تو داده اعتبارم
به هر سالی زعمرم در محرم
عزای تو نموده بیقرارم
عزاداری میان هیئت تو
میان خلق بوده افتخارم
بجز این من ندارم هیچ چیزی
به عقبی در میان کوله بارم
خوشا آندم که وقت جان سپردن
نمایی لطف، آیی در کنارم
همیشه بوده مولا آرزویم
که در کرببلایت جان سپارم
امیدم هست تا در روز محشر
تو دریابی مرا ای شهریارم
شعر:اسماعیل تقوایی
آن دل که به روضه از همه ریش تر است
در روز قیامت از همه پیشتر است
هرچند که ،،ویروس،، خطرها دارد
تعطیلی ،،هیئت،، خطرش بیشتر است
حرف دل این روزهای خیلی هامون
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا
دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا
شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان
شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا
جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه
جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا
قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده
به روی خاک های گرم، بی آب و هوا آقا
همیشه اشک هایم شوق زنده ماندنم می داد
مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا
اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت
نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا
برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه
فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا
سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید
نمی افتاد از
امشب به لب دارم نوا
درد دل بود حال و هوا
یاد شهید کربلا
حب الحسین یجمعنا
حسین تمام هست ما
عمری گرفته دست ما
گواه ما بود خدا
حب الحسین یجمعنا
امام بی قرینه ام
حبش درون سینه ام
مهرش به دل داده صفا
حب الحسین یجمعنا
به یاد شاه عالمین
ذکر لبم شده حسین
قلب مرا داده جلا
حب الحسین یجمعنا
گشته چنین سعادتم
به او بود ارادتم
مهرش شده به من عطا
حب الحسین یجمعنا
بهشت ما حریم او
با دستای کریم او
هر درد ما شود دوا
حب الحسین یجمعنا
حسین بود باب نجات
نامش کلید مشکلات
حسین بود رمز بقا
حب الحسین یجمعنا
بردن نام او ثواب
نامش دعای مستجاب
هر که ورا کند صدا
حب الحسین یجمعنا
با این دل شکسته ام
به یاد او نشسته
خداوندا من از جانم حسین را دوست میدارم
قسم بر کل ایمانم حسین را دوست میدارم
عزیزانی به من دادند آرامش در این دنیا
فراتر از عزیزانم حسین را دوست میدارم
اگر در لحظه مرگم عجل آید به دنبالم
بود این جمله پایانم حسین را دوست میدارم
سیه روی سیه رویم گنه کار گنه کارم
که با بار گناهانم حسین را دوست میدارم
اگر دوزخ شود جایم اگر گیرد نفسهایم
میان شعله ها خوانم حسین را دوست میدارم
اگر جنت شود قسمت بدون او نمیخواهم
بود فردوس و رضوانم حسین را دوست میدارم
دلم خوش بود بعد کربلایت پاک می ماندم
ولی افسوس شیطان در کمین وسست ایمانم
دلم خوش بود بعد از کربلایت زود میمیرم
ولی افسوس چون با درد وغمها زنده می مانم
همیشه آرزو کردم میان روضه رجعت را
ولی افسوس و صد افسوس گنه کار وپریشانم
مدد کن تا دوباره خیزم سوی شما آیم
که غیر از راه این خانه رهی دیگر نمی دانم
کنون بر خویش نه برتو هنوز امیدوارم من
که شاید باز با لطفت شود پر بار ایمانم
اگر چه فهم من اندک شهادت لفظ پر باریست
ولیکن خوب می دانیخخخت که دل تنگ شهیدانم
کنار آرزویم بودم وباور نمی کردم
کنون که باز گردیدم ز حسرت دیده گریانم
کنون برخویش نه برتو هنوز امیدوارم من
که شاید باز با لطفت شود پر بار ایمانم
اگ
#امام_حسین_علیه_السلام
تا خدا خونِ زلالت را روایت کرده است
عاشقانت را پر از شورِ شهادت کرده است
زین سبب بوده که با ایثارِ خونِ پاکِ تو
عالمی را غرقِ در نورِ ولایت کرده است
تا قیامت شاکریم از خالقِ داور که چون
قبرِ شش گوشِ تو را بر ما عنایت کرده است
ای به مِهرِ مستدامت ماهِ تابانم سلام
باز هم با نامِ تو دل یادِ غربت کرده است
هر چه داریم از سرِ الطافِ دامانِ شماست
اینکه ما را بر درِ این خانه دعوت کرده است
کربلای تو تجلیگاهِ عشق و عاشقی ست
سوختن را در پرِ پروانه قسمت کرده است
خونِ سرخت تا به سوی آسمان پاشیده شد
قلبِ ما را تا ابد غرقِ مصیبت کرده است
راسِ تو بر نیزه چون ماهِ مجسّم در شفق
جان
کِی میشود ای دوست نوایم بدهی
قدری زِ مِیِ جامِ عطایم بدهی
گردد چو طلا،مِسِ وجودم به نظر
چون تُحفهٔ فیضِ کیمیایم بدهی
من غرق شدم به قعرِ دریای گناه
آیا شود از لطف،بَقایم بدهی
با خَلق همه غریبه گردیدم من
خواهم که وصال آشنایم بدهی
آنقدر زنم ناله زِ داغِ لاله
تا سوز و نوای نینوایم بدهی
آنقدر به سینه می زنم از غمِ تو
تا آنکه براتِ کربلایم بدهی