گل بودی و پای تو هر خار و خسی بود
هر تکه از پیراهنت دست کسی بود...
- یکشنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
گل بودی و پای تو هر خار و خسی بود
هر تکه از پیراهنت دست کسی بود...
درِ خونهت یه گدای سرِراهی اومده
با دو دستِ خالی و با روسیاهی اومده
اون گدا که حالا از همه بریده
شهرو گشته تا درِ خونهت رسیده
شهری که تُو هر کوچهش بوی شهیده
درو وا کن، درو وا کن
به گدات یه نیمنگا کن
منو این شبای رحمت، بیقرارِ کربلا کن
رو به قبلهم ولی انگار، توی بینالحرمینم
بذار رو راست بگم اصلاً خیلی دلتنگِ حسینم
..................................
خدایی کردی و از من بندگی که ندیدی
دست خالیمو گرفتی و دلم رو خریدی
حالا که گدا رسیده سر به زیر و...
کولهباری که آوردم و بگیر و
از لبم نگیر دمِ «أنَا الفقیر»و
گله دارم گله دارم، گره افتاده به کارم
غرقِ در چاه گناهم، شده سنگین کولهبارم
پُر
هر روز با گناه دلت را شکسته ام
با نامه ی سیاه دلت را شکسته ام
من با گناه ، فقط به خودم ظلم کرده ام
شد عمر من تباه دلت را شکسته ام
آقا بدم ولی ز شما دَس نمیکشم
از درگه تو خون خدا دَس نمیکشم
بی اختیار اشک، روان شد ز دیده ام
من غیر تو دل از همه عالم بریده ام
"ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین "
آقا تر از تو در همه عمرم ندیده ام
بیچاره آن که ثانیه ای از دور شد
گفتم یاحسین و دلم پُر ز نور شد
حالا که درب کل حرم ها بسته شد
والله نوکرت، از این وضع خسته شد
مارا ببخش پای شما کم گذاشتیم
حالا حرم، خواهش هردل شکسته شد
"کردید کفر نعمت وصلش زیاد و کم
اینک شما و وحشت دنیای بی حرم"
دارم امیدِ اینکه رهایم
بند اول :
كربلا میخوام
همینه حاجتی كه از خدا میخوام
فقط به عشق ایوون طلا میخوام
كربلا میخوام
زیارت تو رو تو این شبا میخوام
مثل همیشه از امام رضا میخوام
كربلا میخوام
میباره،چشای من
نگو نمیرسه به تو صدای من
این شب ها، دعای من
یه كاری كن تو رو خدا،برای من
دلتنگم، یه سالیه
هنوز دلم توی همون حوالیه
باز امشب، چه حالیه
دوباره جای ما حرم چه خالیه
جواب
به پهلوی شكسته ی مادرت
بذار بیاد به كربلا نوكرت
بند دوم :
سایه ی سرم
امید اول و پناه آخرم
می خوام بیام زیارتت با مادرم
سایه ی سرم
چه جوری از زیارت تو بگذرم
اگه حرم نرم بگو كجا برم
سایه ی سرم
میدونم، كه من بدم
به لطف و خوبیه تو بوده اومدم
اربابم، نك
خدایا ماه شعبان رفت و دستم خالی از توشه
نکشتم گندم ازاین مزرعه حتی به یک خوشه
چگونه درک خواهم کرد این ماه مبارک را
اگر دستم نگیرد صاحب آن قبر ششگوشه
همیشه باور محکم به باورم دارم
که هرچـه دارم از ارباب محترم دارم
هزار بار به رٶیای صادقه دیدم
به دور گنبد این شاه میپرم ... دارم_
_ نگاه میکنم این شدت ارادت را
ز پاک دامنی و اشک مادرم دارم ...
"کنیز خانه او و رقیهاش باشی"
وصیتیست که هر شب به دخترم دارم
میان این همه دل ناخوشی و تنهایی
دلم خوشاست که یک عکس با حرم دارم
به وقت مرگ، بگویم "حسیـن جان من است"
که اعتقاد به این حرف آخرم دارم
برای واژه ی اوّل قلم مردّد شد
دوباره نام «حسین» از خیال او رد شد
نوشت اول خط بِسمهِ ربّ دشتِ بَلا
رسید مصرع بعد و همان که باید شد
گذاشت واژه ی لب تشنه را کنار «حسین»
به صفحه خیره شد و حال او کمی بد شد
رباب و آب و عَطَش را کنار هم آورد
به دست های عَلمدار هم عَلم آورد
عَلم بدست عَلمدار بود و حامل شد
مسیر خیمه به سوی فُرات کامل شد
میان معرکه عبّاس بود و مَشکِ پُرآب
پس از دو دست بریده، سه شعبه نازل شد
کنار عَلقَمه تیری به مَشک تا که رسید
عَمود سخت به فَرقش گرفت و قاتل شد
نشست چهره ی عبٌاس بر زمین بَلا
به او سلام فرستاد، مادرش زهرا
به سوی خیمه عَدو باز در کمین اُفتاد
کنون دوباره به دستش عَنان د
باز اومدم درِ خونت ارباب
نوکرِ روسیاهتو دریاب
دریای بی کرانه ی عشقی
مثالِ آبیم تویِ مرداب
مثلِ تو کیمیا تو عالم نیست
کلِ جهان صدف تو درٌِ ناب
با این همه فضائلت اما
عدو نداد به تو یِ جرعه آب
عزیزِ کبریایی تو
شهیدِ عطشانِ کربلایی تو
حسین جانم
کرببلاتو خیلی دوس دارم
صحن و سراتو خیلی دوس دارم
سینه زنات همه رفیقامن
پیرن سیاتو خیلی دوس دارم
محرمت عشقِ منِ آقا
شالِ عزاتو خیلی دوس دارم
میگن که دنیا فانیه اما
دنیا رو با تو خیلی دوس دارم
پیرن مشکیمو میپوشم
نمیشه کرببلا فراموشم
حسین جانم
منم آقا گدای کوی تو
قبله ی حاجتم به سوی تو
دم از تو میزنم آخه خوردم
چاییِ روضه از سبوی تو
روز جزا خدای عالم رو
قسم
خیزد از نای دل نوای حسین
چون کند یاد نینوای حسین
.
جای آزادگان اگر جوئی
نظری کن بکربلای حسین
.
پیش دشمن نمیشود تسلیم
هرکه دارد بدل ولای حسین
.
سر به بیگانه نسپرد هرگز
هرکه را دل شد آشنای حسین
.
کرد نهضت پی عدالت و حق
بوده این هر دو مدعای حسین
.
تا قیامت در اهتزاز بود
در تمام جهان لوای حسین
.
نیست هرگز ز جاه منزلتش
کسی آگه بجز خدای حسین
.
کرد چون بهر دین فداکاری
باد جانهای ما فدای حسین
.
بانگ آزادگی بگوش هنوز
میرسد در جهان ز نای حسین
.
هدفش گر بری ز یاد چه سود
گر کنی گریه از برای حسین
.
پای بگذار جای پای حسین
گر تو داری بسر هوای حسين
.
من با خیال عشقِ رُخَت زِنده ام حسین
با این خیال،دل ز همه کَنده ام حسین
.
هر چند بی بَضاعت و نا قابلم ، ولی
خود را برآستان تو افکنده ام حسین
.
تا سَر ، سُپرده ام به وفای تو، تا اَبَد
از دولت وِلای تو پاینده ام حسین
.
از فِتنۀ زمین و زمانم چه غم که من
بر ظِلّ رحمت تو پناهنده ام حسین
.
گر لطف تو نگیرد از دست، روز حشر
درپیشگاه عدل سرافکنده ام حسین
.
چشمم بدست لطف تو باشد ، ترّحمی
مسکین بینوایم و درمانده ام حسین
.
از دَر مَران مرا زسر لطف ، رحمتی
آخر به بندگان دَرت بنده ام حسین
.
دستم تُهّی و بر حَسَناتم امید نیست
از سیئِات پُرشده پرونده ام حسین
.
شب خیزم و ز وصف همه بسته ام زبان
تنها تو را به شوق
در راه عشق می خرم از جان بلای تو
خلقی اسیر حلقه ی زلف دو تای تو
دلها صفا گرفته همی از صفای تو
عالَم پناه می طلبد از سرای تو
خونِ خدا تویی و خدا خونبهای تو
.
ای روز و شب دخیلِ غمت روزگار ما
روشن به ذکرِ نامِ تو شد، شامِ تارِ ما
ای داده آبرو تو به ما، اعتبارِ ما
تنها تو رهنمای طریقی و یارِ ما
هر صبح و شام، ذکرِ لب ِ ما ثنای تو
.
بانی اشک، علّت شور و نوا، حسین
مشکل گشای دردِ دلِ بی دوا، حسین
عبدِخدا و فانی راهِ خدا حسین
کشتی عشق، راهِ نجات از بلا حسین
اسلام را بقا ز تو و کربلای تو
.
گفتی که اشکِ دیده ی ما مرهم ِ غم است
هرچه کنیم گریه به پای غمت، کم است
تنها نه یک دهه، همه سالَم مُحرّم است
عُمرِ
#کربلا
حریم امن تو آقا اگر قرنطینه است
هوای صحن و سرای تو آه در سینه است
نرفته مجلس روضه و اشک از یادم
که پای عشق تو سوختن عهد دیرینه است
#علی_اکبر_غلامپور
« بسم الله الرحمن الرحیم»
آتش بزند روضه ی تو هردو جهان را
سوزانده غم تو جگر مرثیه خوان را
.
ای سفره ی اندوه تو بر دهر گشوده
نذر بدنت کرده ام این اشک روان را
.
من دل به غمت دادم و آسوده خیالم
با گوشه نگاهی تو ربودی دل و جان را
.
ای وای از آن لحظه که از روی بلندی
خواهر به تو می دید جسارات سَنان را
.
آمد به کنار تن تو پیر و شکسته
داغ تو گرفته است از او تاب و توان را
.
ارباب برای تو دگر وقت نداریم
از بس که شدیم تنگ نظر وقت نداریم
همپاییِ با زینب و احیایِ غم تو ؟
ای واااااای بر آن زیر و زبر وقت نداریم
هرچند که اشگ از غم تو چیز کمی نیست
این بار شده وقت سفر وقت نداریم
یک بار تو بردار زما لطف خودت را
درگیر بلا شیم ٬اگر وقت نداریم
یکبار نگه کرد و زهیر هستی خود داد
چون نیست کمی سوز جگر ،وقت نداریم
اشکال زماست چونکه به دلها غم ارباب
زیبا نمی آید به نظر وقت نداریم
هرچند که سکه شده از یمن تو کارم
امروز شده وقت ثمر وقت نداریم
آن روز فقط خواهرتان فکر نفر بود
امروز اگر هست نفر ،وقت نداریم
ای وای اگر روز جزا شاه بگوید
بر نوکر بی عار و حذر وقت نداریم
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
دلم گرفته برای حرم برای ضریح
دلم گرفته عزای حرم عزای ضریح
فراق، اشکِ مرا دم به دم در آورده
دلم گرفته نوای حرم نوای ضریح
زبان من شده گریه وَ اشکها حرفم
دلم گرفته خدای حرم خدای ضریح
برای آمدنم فکر و چاره ای اندیش
دلم گرفته به پای حرم به پای ضریح
بهای آمدنم جان بود بیا و بگیر
تویی که حضرت عشقی و شاه نعم الامیر
مناجات با امام حسین علیه السلام
مُردم و زنده شدم از غربتت ای سرجدا
عضو..اهدا می کنم در هیئتت ای سرجدا
این دو چشمانی که می جوشد ز داغت سالها
می شود جاری مگر بر صورتت ای سرجدا
دست ها و سینه ی نیلوفری ام مالِ تو
سینه زن مُرده به بزمِ محنتت ای سرجدا
هرکسی شد لطمه زن..لطمه نبیند هیچ وقت
یک دعا کن بر گدایِ رحمتت ای سرجدا
تا نَفس دارم به زیرِ بیرقت خدمت کنم
تا دمِ مردن بمانم خدمتت ای سرجدا
هروله کردن شعاعی از عنایاتِ خداست
بی سرو پا می شوم در دولتت ای سرجدا
یک شبی در گوشِ من نجوا بکن چیزی بگو
می شوم آدم به لطفِ صحبتت ای سرجدا
کربلایی قسمتم کن جانِ زهرا مادرت
ای فدایِ مرقد و هم تربتت ای سرجدا
شاعر:محسن راحت حق
مناجات با امام حسین علیه السلام
با نگاهِ تو منم اهلِ ولا خواهم شد
با عنایاتِ تو مشمولِ دع خواهم شد
آخرین لحظه ی عمرت چه دعاها کردی
به دعایِ تو قسم اهلِ بُکا خواهم شد
سعی ام این است شَوم مثلِ رسولِ ترکت
آتش افروز ترین فردِ عزا خواهم شد
اگر امداد کند خواهرِ تو مولا جان..
مثلِ یک ابر بهاری به نوا خواهم شد
قطره ی اشکِ تو باعث بشود یک روزی
عکسِ شفّافِ همه آینه ها خواهم شد
چه مقامی ست تو را تشنه لبِ این دنیا
گریه کُن می شوم و آبِ بقا خواهم شد
می رسم اوجِ گدایی بخدا آن وقتی
که غُبارِ حرمِ کرببلا خواهم شد
چندیست کام از مرقدت سودای خام است
هجران زده بوسیدنش عرض سلام است
سنگ است سهم مرغ از بامت پریده
هر دانه ای جز دانهی بام تو دام است
اولاد دختر با پسر فرقی ندارد
تا تو امیری، این کنیز است آن غلام است
خاکی که خونت ریخت بر آن میتوان خورد
در مذهبی که خاک و خون خوردن حرام است
از غصه سهم سینه ام آه دمادم
سهم دو چشمم در غمت اشک مدام است
بر تو چه رفته که دلیل گریه حتی،
گاهی صدای آب یا بوی طعام است
یا ذوقمرگِ وصل، یا دقمرگِ هجران
ما مرگمان حتمیست، میل تو کدام است؟
شب جمعه
امشب شب جمعه ی قرابت باشد
قربِ به حسین(ع) امر راحت باشد
در کرببلای او بود غوغایی
امشب شب مخصوص زیارت باشد
زهراست کنار قبر شش گوشه ی او
در سوگ پسر خمیده قامت باشد
امشب دل خود روانه کن کرببلا
هنگامه ی بارشی ز رحمت باشد
جمعند در آنجا همه یاران خدا
امشب شب عرضه ی ارادت باشد
از دور سلامي بفرست سوی حسین
هنگام امان و اخذ نعمت باشد
امشب شب عاشقی است، عشاق حسین
در رفعت آن بسی روایت باشد
امشب به یقین بود در آنجا حاضر
مهدی که به پشت ابر غیبت باشد
ای کاش چنین شبي در آنجا باشیم
از فاطمه(س) بر همه عنایت باشد
شعر:اسماعیل تقوایی
شب جمعه ست هوس کرب و بلا کرده دلم
در میان حرمش فیض دعا کرده دلم
یا معین الضعفا کن نظری بر دل من
که برات حرم از دست شما کرده دلم
گاهی نگاهی بالحسین(ع)...العفو ، العفو
با روسیاهی بالحسین (ع)...العفو ، العفو
وقت مناجات سحر این ذکر باب است
یا رب الهی بالحسین (ع)...العفو ، العفو
.
.
سهم همه دیدار ، سهم من جدایی
ای خاک عالم بر سرم با این گدایی
ای وای اگر بعد وفاتم ننویسند
بر روی اعلامیه ام کرببلایی
.
.
دل دارد آخر این گدای بینوا، خب
دارد گناه این نوکر بی دست و پا، خب
چیز زیادی را مگر میخواهد از تو
یک بار هم او را ببر تا کربلا ، خب
.
ایمان دهقانیا
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیه ارباب شبی خوابم برد
صبح پشت در یک میکده بیدار شدم
چه شبی بود که از بین دو انگشت شما
ناگهان با خبر از عالم اسرار شدم
بچه بودم که علمدار، شفا داد مرا
تا قیامت به ابالفضل(ع) بدهکار شدم
خلق در روضه گرفتند برات عتبات
من بیچاره ولی دیر خبردار شدم
رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو
هر شب آواره هر کوچه و بازار شدم
کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب
از بلایای پس از شام عزادار شدم
"من از آن روز که در بند توام آزادم"
نوکر فاطمه (س)و حیدر کرّار شدم
هرکه عاشق شد، فقط از دلبرش دم میزند
بر سر و سینه، به حکمِ عشق، محکم میزند
با همین گریه؛ بساطِ ظلم، ویران میشود
کاخِ استکبار را، یک آه، برهم میزند
از کراماتِ حسینی، هرکه، هرجا حرف زد
ظاهراً بسیار، اما واقعاً؛ کم میزند
میرسد روزی، کسی، با تیغِ براّن علی
پرچمِ اسلام را، بر اوجِ عالَم میزند
میرسد روزی، کسی، با دستِهای روشنش،
عاقبت، بر زخمِ بازِ هجر، مرهم میزند
.
از سرِ احسان نگاهی کن، دلِ بیتابِ ما
روز و شب، دارد فقط شورِ محرم میزند
هـر دلی را کـه ز داغ تـو کبـابش نکنند
مثل شمع ازشـررعشق توآبش نکنند
نیست پــروانۀ پرسوختـۀ بـزم غمت
هرکه رادرغم تو شمع مذابش نکنند
تاحسینی نشود جان و دل عاشق دوست
در ره مهـر و وفـا پا به رکـابش نکنند
رنگ و بـو از چمـن عشق تو باید گیـرد
هرگلی را که دراین باغ،گلابش نکنند
با ولای تو اگـر دل نـرسـد تا به خــدا
رهـرو و عاشق این راه خطابش نکنند
دل کجا لایق آبادی و شادی به جزاست
گربه سیل غم و اشک تو خرابش نکنند
آتش ارزانی آن دل کـه به داغ تـو نسوخت
هرکه دلسوختۀ توست عذابش نکنند
ما گـدایـان تو هستیم و تو صاحب کرمی
هرکه کوبد درِ این خانه جوابش نکنند
وای بـرحـال دل زار « وفـائی» فـردا
گرغـلام دراین خانه حسـابش نکنند
عمریست در عزای شما گریه می کنیم
از کودکی برای شما گریه می کنیم
سوز شما به نوحه ما شور می دهد
انگار با نوای شما گریه می کنیم
بوده است چون که خلقت ما از گل شما
با آب دیده های شما گریه می کنیم
شادیم با شما و غمینیم با شما
در روضه پا به پای شما گریه می کنیم
چشمان ما و گریه برای شما کجا
شک نیست با دعای شما گریه می کنیم
آن روز پیش خصم نمی شد که گریه کرد
امروز ما به جای شما گریه می کنیم
گفتید اشک ماست چو مرهم به زخمتان
با نیت دوای شما گریه می کنیم
این دست ما نبود که مجنونتان شدیم
گشتیم مبتلای شما گریه می کنیم
وقتی خدا برای شما گریه می کند
همراه با خدای شما گریه می کنیم
دل های ما از آن که زمین گیر کربلاست
همواره در هوای شما گریه می کنیم
از روی نی نوای شما را شنیده ایم
بر داغ نینوای شما گریه می کنیم
ای کشته های اشک خدا خونبهایتان
تا جان شود فدای شما گریه می کنیم
من با غم ِعشق تو شب و روز عجینم
دلخوش به همینم کـه برای تو غمینم
من ذرّه ی ناچیز و غُباری به سرِ راه
تو مـاهِ شـب تاری و مـن مثلِ زمینم
مـن تحتِ لوای تو خدابیـن شـدم آقـا
ای روضه ی تو مکتبِ من، دینِ مُبینم
تا بوده همین بوده مرا در نظر از عشق
از لطـفِ تـو بـا گـریه بـه داغِ تو قرینم
تا دستِ خدایی تو گیرند دو دستم
من دسـت به دامـانِ یَلِ ٱُمِّ بَنینَم
گر لطف کنی تو به گدا، یک شب جمعه
بنشـینم و در گـریه ضـریحِ تـو ببینـم
واللّه مرا حاجت و مقصودِ دگر نیست
آندم که بـه یـاد غم ِ تو گـریهْ نشـینم
تا حشـر اگر سجده کنم، شُکر برآرم
مدیونِ تو و خاکِ سرایت به جبینم
#وحید_دکامین
.
یا_كاشِفَ_الْكَرْبِ_عَنْ_وَجْهِ_الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ_كَرْبى_بِحَقِ_اَخْیكَ_الْحُسَیْنِ
عزیز خالق یزدان حسین فاطمه است
دلیل سجده به انسان حسین فاطمه است
بخوان کتاب خدا را بخوان که میفهمی
تمام جلوه ی قرآن حسین فاطمه است
عنان زندگیَم را به دست او دادم
برای من سر و سامان حسین فاطمه است
مرا ز مرگ و بلا و مرض نترسانید
به درد من همه درمان حسین فاطمه است
برای ذلت مردم چه فتنه ها کردند
پناه ملت ایران حسین فاطمه است
خدا مقام عظیمی دهد شهیدان را
امیر و شاه شهیدان حسین فاطمه است
شهی که تشنه سرش را ز تن جدا کردند
کنار نهر خروشان حسین فاطمه است
کسی که پیرهن از پیکرش در آوردند
به پیش زینب گریان حسین فاطمه است
قد کشیدم زیرِ این بیرق..شدم حالا چنین
بعدِ عمری..راندن نوکر؟!..شود آیا چنین؟!!
عزّتم را ..آبرویم را... گرفتم از شما...
هر کسی که نوکرت گردد،شود آقا چنین
من غلامی می کنم در روضه هایت..بی ریا
لطفِ بسیاری نمودی..باز هم مولا چنین..
دستگیری کرده ای در بینِ دنیا ..بارها
دستِ این آلوده را برگیر در عقبا چنین
دورِ از چشمانِ تو حتماً جهنّم می روم
گر نباشی ..می شود اندوهِ منصدها چنین
ذکرِ من تنها حسین است و حسین است و حسین
نامِ تو مثلِ عسل...چسبیده بر لبها چنین
گریه ی بر تو نجاتم می دهد از بیکسی
می برم از بین قطعاً که همه غمها چنین
با کراماتت بیا موجی خودت ایجاد کن
کاش مغروقت شوم در بینِ این دریا چنین
می زنم بر سینه و بر سر ..پُر از مستی شوم
از منِ بیچاره می خواهد خودِ زهرا چنین
آن که دلم مستِ تَولّای اوست
عالَم امکان همه شیدای اوست
چون نزنم بوسه به خاک دَرَش؟
درگهِ حق ، درگهِ والای اوست
خاکِ شفائی که شفا می دهد
تربتِ مطبوع و مُعلّای اوست
بس که جمیل است جمالِ حسین
دل مُتَحَیِّر زِ تماشای اوست
نور مَه و مِهرِ فَلک بی سخن
آیتی از پرتوِ سیمای اوست
فاش تر از فاش چه گویم که فاش
کُحلِ بَصَر ، خاکِ رَهِ پای اوست
نهضتِ زیبای نبی پایدار
در اثرِ نهضتِ زیبای اوست
هر که سَر و جان به رَهَش داد ، گفت
عزّت و شوکت سرِ سودای اوست
خسته و دلگیرم از عالم به تو رو میزنم
تا دلم پُر میشود از غم به تو رو میزنم
دردمندم! بغض هایم در گلو سنگین شده
باز میخواهم کمی مرهم! به تو رو میزنم
من گدایی وقت نشناسم! حلالم کن حسین(ع)
هر زمان، هر ثانیه هردم به تو رو میزنم
زحمتت دادم به جایش عزّتم دادی مدام
هم بدهکارم به لطفت، هم به تو رو میزنم
توبه آوردم، قبولش کن که بین روضه ها
پا به پای حضرت آدم به تو رو میزنم
هست احسانِ تو از عهد قدیم و در حرم-
دست بر کهنه ترین پرچم به تو رو میزنم
اشک هایم را ببین! شب های جمعه بیشتر
آرزوی کربلا دارم به تو رو میزنم!
#صلی_ألله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#أللهم_ارزقنا_کربلا