قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 روح اله گائینی

سینه زنی شور برای حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( من اگه از پدر محرومم ) * روح اله گائینی

22

سینه زنی شور برای حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( من اگه از پدر محرومم ) من اگه از پدر محرومم
مثل بابام حسن مظلومم
میخوام برم به میدون
جزئ سپاه جانان باشم
سرباز دین و قرآن باشم
اذنم بده عموجون
بابام حسن منو فقط به عشق تو
فرستاده حالا تو کربلام
فدای اکبرت فدای اصغرت
می رم که سربلند بشه بابام
(عمو عموی غریبم 3)
زره به تن ندارم اما
باتیغ من سر دشمن ها
می افته بر روی خاک
دلم به نام تو حساسه
استاد رزم من عباسه
گریبان میزنم پاک
رکاب زین برام کوتاهه و پاهام
نمی رسه ولی می تازم
حالا دیگه منم شبیه اکبرت
جونمو پای حق می بازم
(عمو عموی غریبم 3)

بگو به مادر محزونم
بگو به خواهر گریونم
قاسم حاجت روا شد
بیا ببین که خونم حالا
ریخته رو خاک کرب و بلا
نذر عشق شما شد
با تیغ و نیزه ها

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 روح اله گائینی

شب ششم -( به میدون میزنه ـ یتیم مجتبی ) * روح اله گائینی

22

شب ششم -( به میدون میزنه ـ یتیم مجتبی      ) شب ششم
به میدون میزنه ـ یتیم مجتبی
به لب احلی من العسل ترنمشه
وان تکرونی ـ توی رجزهاشه
هزار تا موسی مست این تکلمشه
زره نپوشیده مثل یه شیر
با سینه ی قرص و دلیر ـ میکنه مردونه نبرد
مرور میشه صحنه های جمل
بایه رقص ذوالفقارش ـ میون میدون نبرد
(حسین یاثارالله)
اومد به میدون تا ـ بگیره از عدو
تقاص رخسار کبود فاطمه رو
به هر حمله ش میشه ـ شنید ازخیمه گاه طنین تکبیر امیر علقمه رو
امون ز دمی که از روی زین
بی هوا اومد به زمین ـ زیر نعل مرکبا رفت
سر خونی داماد حرم
جلو چشمای مادرش ـ روی نوک نیزه هارفت

شاعر : روح اله گائینی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

حضرت قاسم (ع) -( تو دنیای بی تو، نفس هام عذابه ) * روح اله گائینی

22

حضرت قاسم (ع) -( تو دنیای بی تو، نفس هام عذابه ) تو دنیای بی تو، نفس هام عذابه
و خوشبختی بی تو، عمو جون سرابه
عموم توی جنگه ـ برا من یه ننگه
مگه قلب قاسم ز سنگه
عمو جان یا حسین

بده اذن میدان، این دستخط بابا
بکن تو سرافراز، منو پیش زهرا
اینو گفته بابا ـ عموت می شه تنها
کمک کن اونو جای بابا
عمو جان یا حسین

شاگرد اباالفضل، می جنگه مثل شیر
می افتن به جونش، یه لشگر با شمشیر
عموش دل غمینه ـ یه لحظه می بینه
که اومد حسن از مدینه
عمو جان یا حسین

شاعر : روح اله گائینی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

بحر طویل قاسم بن الحسن (ع) -( سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن ) * روح اله گائینی

32

بحر طویل قاسم بن الحسن (ع) -( سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن ) سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن
چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن
هر که بر او نظر افکنده خدا می‌داند
شد دلش سوختة عشق شرر بار حسن
عاشق اویم و با دست غمش می‌خواهد
که روم پایِ سرِ دارِ حسن
آنچنان بوی پدر داشت که زینب
ز تماشای جمالش شده بیمار حسن
حالیا آمده تا اینکه شود خاتمة کار حسن
گرم شد در دل آن معرکه بازار حسن
او مگر کیست ، رخش ماه شب تار حسن
سیزده سال زمین دور قدش گردیده
سیزده سال زمان صورت ماهش دیده
سیزده سال به خورشید ، صفا بخشیده
سیزده سال حسین‌ابن‌علی روی مهش بوسیده
سیزده سال دل از دست عمو دزدیده
سیزده سال به دنبال علمدار مُریدانه دویده است
و از اویکسره طرز سر و
دست زدن در وسط معرکه دیده
سیز

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

مجلس نهم شهادت حضرت قاسم (ع) *

124

مجلس نهم شهادت حضرت قاسم (ع) مجلس نهم
شهادت حضرت قاسم (ع)
عشق تو را به قیمت دنیا نمی دهم
دنیا کم است بلکه به عقبی نمی دهم
یک قطره اشک نیمه شبم را ز هجر تو
بر صد هزار لؤلؤ لالا نمی دهم
یک لحظه گر نصیب شود دیدن رخت
آن لحظه را به عمر دو دنیا نمی دهم
یا صاحب الزمان اگر مرا نمی خواستی و دوستم نمی داشتی؛ پس چرا این دلم بهانه ی تو را می گیرد. یابن زهرا اشک چشمی که بر گونه ام سرازیر شده، نشانه ی علاقه ی من به شماست. آقا جان محبت دو طرفه است؛ اگر دوستم نمی داشتی اشک چشمی برایم نبود.
یابن الحسن یابن الحسن
« اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبه ولیّنا.»
خدایا از غیبت امام زمانمون شکوه و شکایت می کنم؛ خدای من دیگه ا

  • جمعه
  • 10
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:58
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

شعر عاشورایی حضرت حضرت قاسم (ع) -( سیزده مرتبه تکرار شدی ) * اسماعیل شبرنگ

11

شعر عاشورایی حضرت حضرت قاسم (ع) -( سیزده مرتبه تکرار شدی ) سیزده
سیزده مرتبه تکرار شدی
سیزده حیدر کرّار شدی
سیزده جام لبالب ز عسل
زدی و راهی پیکار شدی
سیزده ناد علی(ع) خواندیّ و ...
صد و ده بار پدیدار شدی
وسط معرکه های دشمن
تو اسیر غم بسیار شدی
حسن کرببلا ... در میدان
قاتل لشکر اشرار شدی
ولی افسوس زمین افتادی
ولی افسوس گرفتار شدی
برلبت ناله ی یا زهرا (س) ماند
کشته ی داغ شرر بار شدی
با همین پهلویی که خُرد شده
روضه خوان در و دیوار شدی
بس که زیر سم مرکب رفتی
قد کشیدی و علمدار شدی
سیزده ساله ی من ... شرمنده
که چنین اذیت و آزار شدی
ذکر : احلی من عسل " مال تو بود
شرح شوریدگی حال تو بود

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 10
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه قاسم ابن الحسن(ع) -( اومده پیش عمو ، سر به زیر و غمینه ) * محمد تقی مومنی

2170
4

دانلود سبک زمینه قاسم ابن الحسن(ع) -( اومده پیش عمو ، سر به زیر و غمینه ) اومده پیش عمو ، سر به زیر و غمینه
بغضی داره تو سینه
میگه راهیم کن
نم نم میباره بارون ، میگه زاده ی عشقم
من مدینه سرشتم
یه نگاهیم کن
عمو ، دیگه جونم به لب رسیده
عمو ، ببین چقد رنگم پریده
عمو ، مادرت با قد خمیده
میگه ، واغربتا حسین غریبه
بزار منم فدات بشم ، عمو عمو عمو
شریک غصه هات بشم ، عمو عمو عمو
شهید کربلات بشم ، عمو عمو عمو
بزار منم فدات بشم ، عمو عمو عمو
شریک غصه هات بشم ، عمو عمو عمو
شهید کربلات بشم ، عمو عمو عمو
واغربتا واغربتا حسین حسین حسین
******
شده تموم تنت ، همه تاب و تب من
جای مرکب دشمن
پاشو جان عمو
جواب مادر تو ، چی بدم غصه داره
مثل ابر بهـاره
پاشو جان عمو
عمو ، پاشو کم کم دارم م

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است ) * نیما نجاری

2429
2

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است ) ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است
بند بند بدنت آه زهم وا شده است
چه بلایی به سر صورتت آمد قاسم
وای این نیزه چه سان در دهنت جا شده است؟!
زانوانت چه شده حرف بزن قاسم جان
ساق پاهای تو برعکس چرا تا شده است ؟!!
سر انگشت تو را هم به غنیمت بردند
چه قدر روی تنت حادثه امضا شده است...!
مهره های کمرت دور و برت می ریزد
اینچنین ریختنت آه معما شده است...

شاعر : نیما نجاری

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( وای ـ تو یادگار مجتبایی ) * اسماعیل شبرنگ

11

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( وای ـ تو یادگار مجتبایی ) وای ـ تو یادگار مجتبایی
تو حسن کرببلایی
می ری به میدون
آه ـ غصه شده تو سینه حاکم
به پای ماتم تو قاسم
شدم پریشون
خیره شده چشات به سمت میدون
عموت شده کنار خیمه دلخون
می خوای بری برو ولی عزیزم
یه بار دیگه صدام بزن عموجون
وای ـ کبودی چشم تو دیدم
پهلوی زخمی تو بوسیدم
رفتم مدینه
وای ـ قطعه به قطعه پیکرتو
تکه های بال و پر تو
روی زمینه
پیچیده اینجا عطر یاس مادر
داره میاد عطر لباس مادر
گفتی به من با نفس شکسته ت
که بخونم مرثیه واسه مادر
آه ـ عسل می باره از لب تو
می میره عمه زینب تو
از داغت آخر
وای ـ خوشی به سینه دست پس زد
به پیکرت نمیشه دس زد
صدپاره پیکر
شیر بچه ی شیر جمل توبودی
پیروز میدون عمل تو بودی

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( نوجوان قبیلۀ خورشید ) * وحید قاسمی

2148
-2

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( نوجوان قبیلۀ خورشید ) نوجوان قبیلۀ خورشید
عالم دَهر مکتب توحید
آمده نیزۀ جمل در دست
سیزده شیشه عسل در دست
نام او چیست در عشیرۀ عشق؟
قاسم بن الحسن،نبیرۀ عشق
کارصد تیغ کرده مژگانش
خشم عباس برق چشمانش
با لب خشک خود غزل می خواند
شعر اهلا من العسل می خواند
از نگاه و صداش غم می ریخت
رجزش دشت را به هم می ریخت
نعره می زد: منم یتیم حسن
کفنم را حسین کرده به تن
غیرتی سبز خون رگهایم
نوه ی بوتراب و زهرایم
آمدم پابه پای شمشیرم
انتقام مدینه را گیرم
یا علی گفت و لب تر از می کرد
اسب ها را یکی یکی پی کرد
تیغ را رقص ذوالفقاری داد
همه کفر را فراری داد
با دل شیر تا کجا رفته!؟
چقدر او به مجتبی رفته!!!
گر چه از چارسو گلاویزند
کوفیان مثل

  • یکشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر روضه ی حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( آمد از خیمه برون نور چشمان حسن ) * محمود ژولیده

2911
1

شعر روضه ی حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( آمد از خیمه برون نور چشمان حسن ) آمد از خیمه برون نور چشمان حسن
صورتش پاره ماه پارۀ جان حسن
نوگل فاطمه و سَرو بستان حسن
مَرد میدان حسین شیر میدان حسن
چهره اش خورشیدی است ز شبستان حسن
حُسن رویش به مثال آفتابی به نقاب
ز نظرها پوشید صورتش را به حجاب
بر لبش وقت رجز بهترین قول و غزل
ریزد از لعل لبش بهتر از شهد عسل
با همه شوق و شتاب می رود سوی اَجل
و اَنَا بنُ الحَسنش ذکر نابی ز ازل
اذن میدان که گرفت شد به میدان عمل
و عمو با دل خون می کشیدش به بغل
رفت شمشیر بدست زِرِهَش بود کفن
بر لبش ذکر حسین بود بر دلش یاد حسن
متحیّر ز قدش لشگر خصم لعین
متوجّه به رخش عده ای بی دل و دین
قلب لشگر بشکافت ز یسار و ز یمین
بود از حملۀ او باد صفّین وزین

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر دودمه حضرت قاسم -( یاریِ منتقم فاطمه تدبیر من است ) * محمود ژولیده

2520
3

شعر دودمه حضرت قاسم -( یاریِ منتقم فاطمه تدبیر من است ) یاریِ منتقم فاطمه تدبیر من است
حرب من حیدری است
طیِّ این مرحله زیر سر شمشیر من است
حرب من حیدری است
--
پیکرت قاتل جان عمویت شد قاسم
ای یتیم حسنم
تن تو طعمۀ بغض عدویت شد قاسم
ای یتیم حسنم

شاعر : محمود ژولیده

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بدنت پاشیده ، بال و پرت پاشیده ) * علیرضا عنصری

1924
2

شعر مرثیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بدنت پاشیده ، بال و پرت پاشیده ) بدنت پاشیده ، بال و پرت پاشیده
تا که دستم به سرت خورد سرت پاشیده
بدنت تا به زمین خورد صدا کرد عمو
دیدم از دور نشان پدرت پاشیده
تو فقط سعی کن حرفی نزنی یا اینکه
با اشارات بگو چون جوهرت پاشیده
سرخی لعل لبت بیشتر از هر وقتیست
سرخی اش از دم پا تا به سرت پاشیده
یادگار حسنم از چه چنین لِه شده ای ؟
شیره ی جان تو از چشم ترت پاشیده
حسنم کاش ببیند که چه سروی شده ای
بیا بابا ، بیا بابا ، ثمرت پاشیده

شاعر : علیرضا عنصری

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

حضرت قاسم (ع) -( شده خیمه واسه من یه زندون ) * اسماعیل شبرنگ

11

حضرت قاسم (ع)  -( شده خیمه واسه من یه زندون ) حضرت قاسم (ع) :
شده خیمه واسه من یه زندون
بذار تا برم به سمت میدون
آخه نیتم همینه آخر
بشم جان نثار تو عموجون
سفارش کرد بابای من/ فداییت باشم
بسکه از هم تنم بپاشه/ قد صحراشم
بهتر ازاینه که بی تو/ تک و تنها شم
( عمو – حسین )
تنم مثل باغ لاله پوشه
دیگه وقت جلوه ی خروشه
بدون ،دشمن خدا ... که بین
رگام خون مجتیب می جوشه
لحظه ای که من از روی / فرس افتادم
روضه های مدینه شد/ زنده در یادم
دم آخر روی پای/ زهرا جون دادم
( عمو – حسین )
چشام آسمونی از ستاره
نفس می سوزه مثه شراره
زیر دست و پای مرکباشون
عسل داره از لبام می باره
حاجتم رو گرفتم من / عموجون آخر
خدارو شکر جوونیم شد / فدای اکبر
نبینم بارون اشک و /

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه حضرت قاسم علیه السلام -( مرد میدان بلا – بسیجی کربلا ) * امیر عباسی

2445
6

شعر نوحه حضرت قاسم علیه السلام -( مرد میدان بلا – بسیجی کربلا ) مرد میدان بلا – بسیجی کربلا
ای گذشته از جان و تن – گل نجمه ، اِبنُ الحَسن
آه و واویلاواویلا...
نوشیدی در نینوا – جام اَحلا عسل را
بر دو عالم آبرویی – فانی عشق عمویی
آه و واویلاواویلا...
بلا به جان خریدی – پا بر زمین کشیدی
أبدی شد ننگ کوفه – خورده بر تو سنگ کوفه
آه و واویلاواویلا...

شاعر : حاج امیر عباسی

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه حضرت قاسم -( من که حسین فهمیده ها را مقتدایم ) * امیر عباسی

2281
1

شعر نوحه حضرت قاسم -( من که حسین فهمیده ها را مقتدایم ) *من که یتیمم ابن الکریمم
من که حسین فهمیده ها را مقتدایم
بسیجیِ دلاورِ کرببلایم
یابن الزّهرا ...
*زدم به لشکر با ذکر حیدر
در نوجوانی،مردِ شیرافکن منم من
در دشت غربت نائب الحَسَن منم من
یابن الزّهرا ...
اینک فتادم برِس به دادم
چون استخوانِ سینه ی قاسم شکسته
شد زنده یاد کوچه و دستانِ بسته
یابن الزّهرا ...

شاعر : حاج امیر عباسی

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه-زمزمه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( آخر ز داغ تو شکستم ) * امیر عباسی

5454
1

شعر نوحه-زمزمه حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( آخر ز داغ تو شکستم       ) (به سبک نامه نوشتم بر تو اما)
آخر ز داغ تو شکستم سینه شکسته تو هستم
جز تو زعالم دیده بسته سینه شکسته تو هستم
افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس
بیا ببین با من چه ها شد دشمن چه بی شرم و حیا شد
آخر به زیر سُم مرکب یتیم مجتبی فدا شد
******
خون خدا با بی قراری آمد چنان باز شکاری
اشک از دو چشمش گشته جاری گفتا به او با حال زاری
ای نازنین ای مهجبین دیگر مَکش پا بر زمین
ای نور چشمم ای دلاور برادرِ علی اکبر
گشتی به میدان سنگ باران ای لاله از کینه پرپر

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر حضرت قاسم(ع) -( عزیز من این قده اصرار نکن ) * علیرضا خاکساری

2289
3

شعر حضرت قاسم(ع) -( عزیز من این قده اصرار نکن  ) عزیز من این قده اصرار نکن
مادرتم اومده ، اصرار نکن
درسته مرد میدون نبردی
اما اگه بری و برنگردی
اگه رو صورتت خراش بیفته
رو پیکرت زخم تراش بیفته
جواب مادر تو رو چی بدم
جواب همسر تو رو چی بدم
تو حسن کرببلای منی
تو یادگار مجتبای منی
غصه نخور اگه دلت شکسته
گرد یتیمی به رخت نشسته
خودم برایت پدری میکنم
تو رو علی اکبری میکنم
طفل برادرم خودت میدونی
برای من مثل علی میمونی
اگه بری نجمه جوون نداره
تو تازه دامادی شگون نداره
اگه بری دل حرم میگیره
گریه نکن که گریه ام میگیره
اندازه ی سر تو خود ندارم
باید که عمامه سرت بذارم
زره ندارم روی تن بپوشی
باید که قاسمم کفن بپوشی
یادت باشه حالا که رهسپاری
حلقه ی نامزدی

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمینه قاسم بن الحسن -( من لاله ام ولی به موج خار و خس ، افتادم از پشت فرس ) * امیر عباسی

2137
0

دانلود سبک زمینه قاسم بن الحسن -( من لاله ام ولی به موج خار و خس ، افتادم از پشت فرس ) من لاله ام ولی به موج خار و خس ، افتادم از پشت فرس
عمو عمو بیا به فریادم برس
به روی خاک افتاده ام به عشق تو ، بالا نمی آید نفس
عمو عمو بیا به فریادم برس
جونم رسید از غربت تو بر لب ، شد سینه ام شکسته زیر مرکب
رسان عمو سلام به عمه زینب
آه و واویلا ، عزیز زهرا
******
ای در سپهر قلب زارم ماه عشق ، شدم به رسم و راه عشق
من فارغ التحصیل دانشگاه عشق
میان میدان با لبان تشنه ام ، شدم به سوز و آه عشق
من فارغ التحصیل دانشگاه عشق
جانباز تو فتاده بر روی خاک ، تا بیندت با سینه ای ز غم چاک
خون رُخم بیا و کن عمو پاک
آه و واویلا ، عزیز زهرا
******
جاری ز رخسارم شده خونِ جبین ، ای دلربای نازنین
پا بر زمین کشیدنم

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود سبک واحد قاسم ابن الحسن -( اگه نیای عموجون سرم بلا میارن ) * محسن طالبی پور

2533
2

دانلود سبک واحد قاسم ابن الحسن -( اگه نیای عموجون سرم بلا میارن ) اگه نیای عموجون سرم بلا میارن
دستای آهنیه یتـیم نـوازی دارن
دور منو از ، هر سو گرفتن ، بـرای قتلم ، وضو گرفتن
دشمن بابا حسنن
منو با کینه می زنن
وای که چقد بددهنن
بیا به فریادم عمو
*******
زیر فشار نیزه سخته نفس کشیدن
سخته عموی خوبم اینجوری دل بریدن
شاخه ی یاسم ، پهلوم شکسته ، خاک تو گودال ، چشامو بسته
داره می سوزه جگرم
زخمی شده بال وپرم
لاله می ریزه از سرم
بیا به فریادم عمو

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود سبک زمزمه قاسم ابن الحسن -( دارن موسوزونن تو رو با شلعه ی جنگ جمل ) * محسن طالبی پور

2424
-1

دانلود سبک زمزمه قاسم ابن الحسن -( دارن موسوزونن تو رو با شلعه ی جنگ جمل ) دارن موسوزونن تو رو با شلعه ی جنگ جمل
کشتن دلبند حسن حالا شده خیر العمل
سمتت اومد از هر طرف صدها بلا
زخم زبون کاری تر از سر نیزه ها
حرفی بزن تلخه سکوت مجتبا
ارث فاطمه رسیده به این جسم لاغرت
بند نعلینت گره خورده با موی پرپرت
زیر مرکب ها امون از نفس های آخرت
واویلا ، برس به فریادم عمو
******
انگاری همهمه شده دوباره توی قتلگاه
صدای ناله ی کیه که مونده زیر دست و پا
خون می باره از چشم یاس و یاسمن
یک لشگر و یک یوسف گل پیرهن
پهنه بازم سفره ی اطعام حسن
این می و مستی همه می دونن کار مجتباس
این همه عسل فقط توی بازار مجتباس
این قد رعنا که اینجاس علمدار مجتباس
واویلا ، برس به فریادم عمو

شاعر : محسن طالبی

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت قاسم -( همان وقتی که عمو بر تنت ردایت کرد ) * حسن لطفی

2163
-1

شعر شهادت حضرت قاسم -( همان وقتی که عمو بر تنت ردایت کرد ) همان وقتی که عمو بر تنت ردایت کرد
همینکه بال گشودی پسر صدایت کرد
گره به بند نقابت زد و میان حرم
پس از دو بوسه به پیشانیت دعایت کرد
کنار عمه نشست و برای نجمه گریست
و خیمه گاه تو را حجله عزایت کرد
ببین که با عرق شرم آشنایم کرد
کسی که با تن این خاک آشنایت کرد
به غیر موی سفیدش،لبان پر خونت
تو را خود حسنم مثل مجتبایت کرد
کسی نبود و بگوید یتیم را نزنید
کسی نگفت که این ضربه ها کفایت کرد
بگیر دستم و بابا بگو نگاهم کن
علی که رفت بجای خودش عصایت کرد

دم از تو هست ولی باز دم ممکن نیست
كه تاخت لشگری غرق رد پایت کرد
همینکه خواستی از سینه ات نفس بکشی
شکست دنده ی سختی و بی صدایت کرد
دوباره آمدی آرامتر نفس بز

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( ماه تمام من – امام من – تو بيا گره از كارم واكن ) * سید محسن حسینی

213

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( ماه تمام من – امام من – تو بيا گره از كارم واكن ) زبانحال حضرت قاسم (ع)
ماه تمام من – امام من – تو بيا گره از كارم واكن
اي يوسف زهرا – در اين صحرا
من گم شده را تو پيدا كن
شمع در سوسويم – بيا اي عمو جان سويم
ببين خون چكد از گيسويم
غرق در آهم من – بيا ديده بر راهم من
غم خود به تو من مي گويم
من يتيم مجتبايم – كه به زير دست و پايم
شد هر دو چشمم بسته – خسته ترم از خسته
چون مادر تو زهرا – من سينه ام بشكسته
جانم عمو جانم – جانم عمو جانم
/./././
قربان روي تو – به موي تو – دل خود ز ازل بسته قاسم
در موجي از خونم – چو مجنونم – كند ناله پيوسته قاسم
اي عموجان من – دل قاسمت را مشكن
تو خداي عشق و احساسي
گر بيايي سويم – به تو آنقدر مي گويم
كه دگر تو من را نش

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( فداي آه تو – آن روي ماه تو ) * سید محسن حسینی

63

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( فداي آه تو – آن روي ماه تو ) زبانحال حضرت قاسم (ع)
فداي آه تو – آن روي ماه تو
بيا كه من هستم – ديده براه تو
تــرا بـــه موج خون زند صدا قاسم
به زير دست و پا زد دست و پا قاسم
عمو عمو جانم – عمو عمو جانم
/./././
اي كه دل آرايــي – چــرا نمـي آيي
اي بود و هست من – هستم تماشايي
شمع سحر هستم و در حال سو سويم
بـيـــا ببين دشمن كشد به هر سويم
عمو عمو جانم – عمو عمو جانم
/./././
رويم زخون رنگ است – بي تو دلم تنگ است
نقـل سـرم ايـنجـا – از نـيـزه و سنگ است
در حجلگاه من چه شوری و حالي است
جـان عـمو جاي باباي من خالي است
عمو عمو جانم – عمو عمو جانم

تاب و تب قاسم – ماه شب قاسم
عمو عـمـو باشد – ذكر لب قاسم
خواهم به دامانت سر بگذارم م

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( يوسف زهرا ديده بگشا و كن تماشا ) * سید محسن حسینی

69

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( يوسف زهرا ديده بگشا و كن تماشا ) زمزمه حضرت قاسم (ع)
يوسف زهرا ديده بگشا و كن تماشا
زيــر ابر خون ماه كنعان مجتبي را
در ذكر دائمم – از آل هاشمم
قاسمم قاسمم – واويلا
عمو عموجانم
/./././
بهتر از جانم من دگر بر تن جان ندارم
آرزو دارم روي دامانت سر گذارم
بيا جانان من – مانده بين دشمن
قاسم ابن الحسن – واويلا
عمو عموجانم
/./././
من به قربان يك نگاه تو كن نگاهم
با تو مي گويم ديدني باشد حجلگاهم
ببين دامادم من – ببين ناشادم من
از پا افتادم من – واويلا
عمو عموجانم
/./././
اي عمو جان گر جسم قاسم شد پاره پاره
بـه فـداي يـك تـار گيسوي شيرخواره
من دل به تو بستم – از جام تو مستم
غلام تو هستم – واويلا
عمو عموجانم

شاعر : سید محسن حسینی

دانل

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

نوحه حضرت قاسم(ع) بن الحسن(ع) -( از نفس افتاد - گل یاسمن ) * میثم مومنی نژاد

79

نوحه حضرت قاسم(ع) بن الحسن(ع) -( از نفس افتاد - گل یاسمن ) نوحه حضرت قاسم(ع) بن الحسن(ع)
از نفس افتاد - گل یاسمن
در موج خون ناله زد یتیم حسن
عمو حسین جان
/./././
ماهم ولی شد - از خون رخم رنگ
از بارش تیر - از بوسۀ سنگ
درچنگ قاتل - باشد گیسویم
تا نفس دارم عمو عمو می گویم
عمو حسین جان
/./././
در زیر سمّ - اسب عدویم
رسیدم آخر - به آرزویم
دست و پا زنم - زیر دست و پا
ای عمو جان کندنم دارد تماشا
عمو حسین جان
/./././
شکسته سینه - پاره پاره تن
دیدنی شده - سرو قد من
نیزه و لاله - سنگ و آئینه
صحرا به صحرا پر شد بوی مدینه
عمو حسین جان

شاعر : میثم مومنی نژاد

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( از حـــرم اي عــمـو به بـيـا تـمـاشا ) * سید محسن حسینی

59

زبانحال حضرت قاسم (ع) -( از حـــرم اي عــمـو به بـيـا تـمـاشا ) زبانحال حضرت قاسم (ع)
از حـــرم اي عــمـو بـيـا به تـمـاشا
مـي زنـم دسـت و پا به زير دست و پا
عموجان عموجان عموجان عموجان
/./././
گـفـتـم مـن يـتـيـمم ناز من خريدند
لـب تـشـنـه مـرا هـر طرف كـشيدند
عموجان عموجان عموجان عموجان
/./././
مـي تـرسـم بـسـوزي از دود آه من
رو به پـــــايـان بود عمر كوتاه من
عموجان عموجان عموجان عموجان
/./././
منكه افـتـــاده ام از فرس عموجان
به سختي مي زنم من نفس عموجان
عموجان عموجان عموجان عموجان
/./././
اي مــاه فـاطـمـه مـن ماه حسنم
دلـبــر بـي كـفـن بـيـا كن كفنم
عموجان عموجان عموجان عموجان
/./././
كـسی غـيـر نـيـزه نـگـيرد نشانم
مـانـنـد دل تو شـكست استخوانم
عموج

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمزمه حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -( من قاسمم عموجان فرزند مجتبایم ) * امیر عباسی

8704
22

دانلود سبک زمزمه حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -( من قاسمم عموجان فرزند مجتبایم ) واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
من قاسمم عموجان فرزند مجتبایم
در سنِ نوجوانی جانباز کربلایم
گفته برادر تو گَردم تو را فدایی
ای مظهرِ خدایی خورشید کربلایی
در جَنگِ اهلِ فتنه ، ای نور حی سبحان
سینه شکسته گردم در زیر سُمِ اَسبان
گرچه ز شور رزمم دشمن شود زمین گیر
بر پیکرم نشیند تیر و سنان و شمشیر
عشق تو در نهادم ای قبله ی مُرادم
از روی زین فتادم عمو بِرِس به دادم

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک واحد حضرت قاسم -( وای از غم هجران و/ازدرد پریشانی ) * امیر عباسی

383

دانلود سبک واحد حضرت قاسم -( وای از غم هجران و/ازدرد پریشانی ) وای از غم هجران و/ازدرد پریشانی
ای نجمه بزن ناله/قاسم شده قربانی
این طفل دلاور/گردیده زمینگیر
از ضربه ی سنگ و/سرنیزه و شمشیر
واویلا واویلا...
وای از دل ِ بابایش/وای از غم عظمایش
او می کشد از غربت/بر روی زمین پایش
در معرکه قاسم/صد پاره بدن شد
شرمنده حسین از/رخسار حسن شد
واویلا واویلا...
یاد شهدایی که/در راه ِ خدا رفتند
با پیروی از قاسم/تا کرببلا رفتند
با یاد خمینی/با یاد ِ شهیدان
بر گو ز وُجودت/مولا یا حسین جان
مولا یا حسین جان

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( به وجد آمدی و جاودانه ات کردند ) * علی اکبر لطیفیان

2044
2

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( به وجد آمدی و جاودانه ات کردند ) به وجد آمدی و جاودانه ات کردند
یگانه حجله نشین میانه ات کردند
برای عقد تو دست تو را حنا بستند
و عمه هات نشستند شانه ات کردند
چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشته ها همه چون آستانه ات کردند
سرت به بستن این بند کفش بند نشد
شتاب کردی و شوق یگانه ات کردند
تمام دشت ز عمامه ی تو ترسیدند
ز بس شبیه حسن ها روانه ات کردند
ز دشت باد وزید و نقاب تو افتاد
برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند
تو سوره بودی و تسبیح دست من بودی
هجا هجا شدی و دانه دانه ات کردند
به روی پیکر تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانه ات کردند
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم
شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند
چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که

  • شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد