کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است
گره انداخت به ابرو که گره باز کند
وای اگر قصد کند تا که زره باز کند
کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است
نمکش از نمک سفره ي چشم حسن است
مثل شیری است که در عرصه محشر آمد
زلف بر باد که داد، اشک همه درآمد
بافتند از نفسش شعله... اگر تن بزند
خیز برداشت که بر لشکر دشمن بزند
خیز برداشت زمین گیر کند طوفان را
تیز می رفت که نازل بکند باران را
جگری از پدر- از جنگ جمل- داشت فقط
قصد بر هم زدن لات و هبل داشت فقط
یک دلِ قرص از این قرص قمرچیزی نیست
هرکسی دور و برش هست به این تیزی نیست
وای اگر قصد کند موج به ساحل بکشد
رعشه بر قامت ارواح مقابل بکشد
راه صد ساله خود یک شبه طی می کرد و
- جمعه
- 25
- مهر
- 1393
- ساعت
- 17:36
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار