قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا باقریان

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از رضا باقریان -( اعجاز مجتبیی و آقا شدی ولی ) * رضا باقریان

18

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از رضا باقریان -( اعجاز مجتبیی و آقا شدی ولی ) اعجاز مجتبیی و آقا شدی ولی
خود کوه طور هستی و موسی شدی ولی
عمه به قد و قامت تو فخر می کند
شاگرد دست حضرت سقا شدی ولی
جای زره کفن به تنت کرد تا عمو
رفتی به سوی لشگر و تنها شدی ولی
سنگی شکسته حضرت طاها شدی ولی
جام عسل ز دست تو افتاده و خورد شد
اسباب اشک زینب کبری شدی ولی
در زیر دست و پا بدنت بی حضار ماند
قامت کشیده ای و معما شدی ولی
از بسکه استخوان تنت جا به جا شده
ماننده جسم اکبر لیلا شدی ولی
اینجا مدینه نیست که پهلو گرفته ای
ارث مدینه ، حضرت زهرا شدی ولی
رفتی و داغ فاطمه شد زنده در حرم
زینب دوباره ناله زد ای وای مادرم

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا باقریان

نوحه حضرت قاسم (ع) -( قاسمت زارو وخسته شد ) * رضا باقریان

19

نوحه حضرت قاسم (ع) -( قاسمت زارو وخسته شد  ) قاسمت زار و خسته شد زیر مرکب شکسته شد

از گل یاسه سر تن من برگ و باری نمانده است تار و پود پیکر من یزر مرکب گسسته شد

وای عمو کجایی 2

استخوانهام پیکرم گشته مانند مادرم

مادرم ژه را کجایی پهلوی من شکسته شد تار و پود پیکر من زیر مرکب گسسته شد

وای عمو کجایی2

شاعر : رضا باقریان

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

غزل مصیبت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( راهی میدان بلا این آفتاب است ) * وحید دکامین

4327
3

 غزل مصیبت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( راهی میدان بلا این آفتاب است ) راهـی میـدان بـلا ایـن آفتـاب اسـت
درخیمه ازاشک روان حالی خراب است
همچون حسن آیینۀ حُسنِ خدایی ست
بـرچهـرۀ نیکوتـر از ماهش نقـاب است
قاسم که أحلی مِـن عَسـل باشـد شعـارش
چشـم انتظار سـاقی و صهبـای ناب است
سبط النّبی ّالمـؤتَمن گفت و رجز خواند
قاسم که جسم وجـانِ پور بوتراب است
از ضربه ای که برسرش شمشیرکین زد
افتاده بر روی زمین، در پیچ وتاب است
بـا استغـاثـه زد صـدا او عـمّ خـود را
حالا ز مـولا او به دنبال جـواب است
دنبـال گُل آمـد حسیـن، امّـا خـدایـا
پیچیــده دردشت بـلا بـوی گلاب است
در استخـوان سـینـه وقـتـی نیـزه مـانـده
دیگر نَفَس درسینه ات باشد عذاب است

شاعر : وحید دکامین

  • یکشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 09:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن از مجید تال -( باز یل آمده است ) * مجید تال

28

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن از مجید تال -( باز یل آمده است ) باز یل آمده است
معنی حیّ علی خیر العمل آمده است
او غزال حرم است
تا قصیده بشود مثل غزل آمده است
نوجوان است ولی
ادبش گفته که از روز ازل آمده است
تازه داماد حسین
در حقیقت سفر ماه عسل آمده است
شتر سرخ کجاست؟
پسر صف شکن جنگ جمل آمده است
هدفش ارزق بود
در پی کشتن این حداقل آمده است
به خدا با رزمش
طرز جنگیدن سقا به مثل آمده است
یک نفر جنگیده
نعره ی حیدری از چند محل آمده است
لشکر از خواب پرید
بی محابا همه گفتند اجل آمده است
همه در حیرت او
عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او
*************
سپرش را برداشت
آمد عمامه ی سبز پدرش را برداشت
حرز یا فاطمه داشت
یا علی گفت و تمام هنرش را برداشت
از عمو بوسه گرفت
خاطرش

  • یکشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن اشعار شهادت حضرت قاسم (ع) از سید محسن حسینی -( آسمانم را به جز روی تو قرص ماه نیست ) * سید محسن حسینی

12

متن اشعار شهادت حضرت قاسم (ع) از سید محسن حسینی -( آسمانم را به جز روی تو قرص ماه نیست ) آسمانم را به جز روی تو قرص ماه نیست
با همه گفتم نگارم غیر ثارالله نیست
سلسله گیسو به گیسوی تو من دل بسته ام
هر دلی را منزل ما و او در این درگاه نیست
رو به اتمام است عمرم عمر من از ...
تا ببینی بین من تا مرگ چندان راه نیست
ماه زهرا.... ماه کنعان حسن
یوسف در چاهم و جز بنده در این چاه نیست
ای عمو این آخرین بار است می گویم عمو
چون نفس در سینه ی من گاه هست و گاه نیست
آسمان قامت تماا کن که قاسم شد شهید
از رکاب اسب دیگر پای من کوتاه نیست
از نفس افتاد مرکب بس که بر من تاختند
شکر از این لحظه ها بابای من آگاه نیست

شاعر : سید محسن حسینی

  • یکشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

متن اشعار شهادت حضرت قاسم (ع) از محمد فردوسی -( آیینه‌ ی مرد جمل آمد به میدان ) * محمد فردوسی

28

متن اشعار شهادت حضرت قاسم (ع) از محمد  فردوسی -( آیینه‌ ی مرد جمل آمد به میدان ) آیینه‌ ی مرد جمل آمد به میدان
یک شیر دل مانند یل آمد به میدان
با سیزده جام عسل آمد به میدان
ای لشگر کوفه! اجل آمد به میدان
باید که قبر خویش را آماده سازید
در دل جگر دارید اگر بر او بتازید
رفته به بابایش که این‌گونه شریف است
از نسل پاک صاحب دین حنیف است
قاسم اگر چه قدّ و بالایش ظریف است
امّا خدایی او سپاهی را حریف است
گوید به او عمّه: به بدخواه تو لعنت
مه‌ پاره‌ ی نجمه! به بدخواه تو لعنت
شاگرد رزم حضرت عباس، قاسم
آمد ولی در هیبت عباس، قاسم
در بازوانش قدرت عباس، قاسم
به‌ به که دارد غیرت عباس، قاسم
عمّامه‌ ی او را عمویش با نمک بست
مانند بابایش حسن، تحت‌الحنک بست
قاسم حریف تن به تن دارد؟ ندارد
این

  • یکشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از محمد فردوسی -( بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من ) * محمد فردوسی

29

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از محمد فردوسی -( بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من ) بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من
زد فکر تازه ای به سرت ای عزیز من
رفتی درون خیمه و خوشحال آمدی
با دست خطی از پدرت ای عزیز من
بر دست و پای من چقدر بوسه می زنی
گل کرده باز هم هنرت ای عزیز من
راضی شدم برو به خدا می سپارمت
دور از بلا شود سفرت ای عزیز من
با رفتن تو خنده ی لشکر بلند شد
پیچیده بینشان خبرت ای عزیز من
شمشیر و نیزه ها همگی قد علم کنان
صف بسته اند دور و برت ای عزیز من
وقتی که نعل ها به رویت پا گذاشتند
رنگ خسوف شد قمرت ای عزیز من
در زیر دست و پا چقدر دست و پا زدی
چیزی نمانده از اثرت ای عزیز من
چسبیده ای به خاک ... شبیه عسل شدی
کندو شده است رهگذرت ای عزیز من
طشتی نداشتم که برایت بیاورم
مثل

  • سه شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن از سید بابا میری -( این مرد کیست لاله ی پرپر می آورد؟ ) * سید محمد بابا میری

17

متن اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن از سید بابا میری -( این مرد کیست لاله ی پرپر می آورد؟ ) این مرد کیست لاله ی پرپر می آورد؟
تا خیمه هاش اکبر دیگر می آورد
دارد گلی که طعم عسل را چشیده است
از ازدحام تیغ و سپر در می آورد
بوی گلاب پر شده در دشت خارها
آقا عصاره ی گل پرپر می آورد!
گلبرگ های سرخ و سپید از میان خاک
یا پاره های سوره ی کوثر می آورد؟
انگار او تمام حسن را غریب وار
با قامت خم از دل لشکر می آورد
بر روی دست، از دل باران نیزه ها
با سیل اشک، زخم سراسر می آورد
عالم گم است در تب غوغای خیمه ها
مولا تنی کشیده به محشر می آورد!

شاعر : سید محمد بابا میری

  • سه شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار حضرت قاسم -( دست این باد مده طره گیسویت را ) * رضا باقریان

21

اشعار حضرت قاسم -( دست این باد مده طره گیسویت را ) دست این باد مده طره گیسویت را
به دم تیغ مبر طاق دو ابرویت را
زرهی نیست که جسم تو سلامت ماند
لا اقل دور کن از معرکه پهلویت را

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • محمد امین
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار حضرت قاسم -( با تن خسته از فرس افتاد ) * رضا باقریان

20

اشعار حضرت قاسم  -( با تن خسته از فرس افتاد ) با تن خسته از فرس افتاد
صید شمشیر، در قفس افتاد
آنقدر سنگ، میهمانش شد
کآخرالامر از نفس افتاد

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • محمد امین
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمینه حضرت قاسم (علیه السلام) از عبداله باقری -( خنده نشسته به جای،اشکای بی اختیارم ) * عبدالله باقری

3111
6

زمینه حضرت قاسم (علیه السلام) از عبداله باقری   -( خنده نشسته به جای،اشکای بی اختیارم ) خنده نشسته به جای،اشکای بی اختیارم
حتما"میذاری رو چشمات،دست خطی که من میارم
*میدونم خط بابام، دل از همه خیمه برده
*میدونم خط بابام،امضای زهرا رو خورده
*میدونم خط بابام،اذن شهادت آورده
عموجون۲
همه تو این گلشن،پیش کشی آوردن
تو بازار عشقت، منم سهم حسن
#عمو! هل من رخصه #
********

بین اکبر و قاسمت،فرق نمیذاری میدونم
چطوری طاقت بیارم،اکبر بره من بمونم
*میدونم خیمه باشم،دق میکنم از فراقت
*میدونم خیمه باشم،لشگری میاد سراغت
*میدونم خیمه باشم،قاتل من میشه داغت
عموجون۲
نبند بال و پرم،عمو و رهبرم
ساعتی نگذشته،دلتنگ اکبرم
#عمو! هل من رخصه #
********
از خدا خواستم شبیه،اکبر نشم اربا" اربا
تا خدا نکرده عموم

  • چهارشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی محلاتی

اشعار شور حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( خزان غربت زده بر پیکرت عمو ) * علی محلاتی

48

اشعار شور حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( خزان غربت زده بر پیکرت عمو ) خزان غربت زده بر پیکرت عمو
جان و تن من به فدای سرت عمو
هستم؛ دلیر زاده ی حیدر
گلی ز سوی برادر
به راه تو شدخ پرپر
به سم فرس ـــ سلام آخر من
به مادرم ننما ـــ تو جسم پرپر من
قاسم یتیم تشنه لب من

شبیه بابای غریبت حسن شدی
زیر سم مرکب دشمن کفن شدی
جسمت؛ مقابلم شده صد چاک
مکش تو پا روی این خاک
که چشم من شده نمناک
چگونه جسم تورا ـــ به خیمه ها ببرم
صدای مادر توست ـــ که گوید پسرم
قاسم یتیم تشنه لب من

شاعر : علی محلاتی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

غزل برای شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است ) * رضا دین پرور

2753
4

غزل برای شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است ) کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است
گره انداخت به ابرو که گره باز کند
وای اگر قصد کند تا که زره باز کند
کار لب هاش عسل پشت عسل ساختن است
نمکش از نمک سفره ي چشم حسن است
مثل شیری است که در عرصه محشر آمد
زلف بر باد که داد، اشک همه درآمد
بافتند از نفسش شعله... اگر تن بزند
خیز برداشت که بر لشکر دشمن بزند
خیز برداشت زمین گیر کند طوفان را
تیز می رفت که نازل بکند باران را
جگری از پدر- از جنگ جمل- داشت فقط
قصد بر هم زدن لات و هبل داشت فقط
یک دلِ قرص از این قرص قمرچیزی نیست
هرکسی دور و برش هست به این تیزی نیست
وای اگر قصد کند موج به ساحل بکشد
رعشه بر قامت ارواح مقابل بکشد
راه صد ساله خود یک شبه طی می کرد و

  • جمعه
  • 25
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

اشعار حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بیا - رفته سفر ز نسل خاتم ) * روح اله گائینی

28

اشعار حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بیا - رفته سفر ز نسل خاتم ) بیا – رفته سفر ز نسل خاتم
دلم اسیر غصه و غم
بانی روضه ی محرم – بیا
بیا- معز الاولیایم
ای همه سوز و نوایم
از درد غصه کن رهایم – بیا
بیا که سفره دار ، امشب ما یتیمه
سیزده ساله ولیکن، کریم ابن کریمه
قد و بالاش شبیه، باباش حسن میمونه
میگن که حیدر اومد ، وقتی رجز میخونه
یابن الحسن کجایی ، مردم از این جدایی
عمو – بیا قاسم حاجت روا شد
از قید این دنیا رها شد
در راه عشق تو فدا شد – عمو
عمو – احلی من العسل همینه
شهادته ؛ ولی برام شیرینه
اومده زهرا از مدینه – عمو
عمو – چرا که زهرا ، قد و بالاش کمونه
صورتش ارغوانی ،چرا مثله خزونه
بابام میگفت یه روزی ، حق نمک ادا شد
دستم ز دست مادر ،تو کوچه ها جدا شد
عمو ع

  • شنبه
  • 26
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( در آسمان شب تیره ماه پیدا شد ) * اسماعیل شبرنگ

8

حضرت قاسم بن الحسن (ع) -( در آسمان شب تیره ماه پیدا شد ) در آسمان شب تیره ماه پیدا شد
همینکه پرده ی سنگین خیمه ای وا شد
لباس رزم به تن کرده قاسم بن کریم
چقدر مثل جوانی سبز بابا شد
به زیر لب دم احلی من العسل دارد
که اذن شهد شهادت برایش امضا شد
جوان خوش قد و بالای سیزده ساله
برای دیدن روی پدر مهیا شد
شکوه رعد رجزهای حیدری وارش
بلای جان همه دشمنان مولا شد
به دست هر که کمی کینه ی حسن را داشت
هزار خنجر و نیزه به پیکرش جا شد
تمام پیکره ی دشت ... پیکر قاسم
به خیمه بردن این تن خودش معما شد
چقدر با بدن تکه تکه اش ... حالا
شبیه قامت سرو رشید سقا شد
همینکه پهلوی زخمش شکسته شد ... ای وای
گریز روضه پریشان داغ زهرا شد
چقدر آه عزا از نهاد سینه کشید
دوباره پر به حس

  • شنبه
  • 26
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا رسولی

دانلود متن و سبک نوحه واحد شهادت حضرت قاسم (ع) از رضا رسولی -( یادگار جمَلَم _ شبیه عموم یلَََم ) * رضا رسولی

6142
9

دانلود متن و سبک نوحه واحد شهادت حضرت قاسم (ع) از رضا رسولی -( یادگار جمَلَم _ شبیه عموم یلَََم ) یادگار جمَلَم – شبیه عموم یلَََم
برا سپاه کوفه – به مانند اجَلَم

می بندم سربند یافاطمه
می کنم نام علی زمزمه
من شاگرد رزم ابالفضلم
ندارم از عدو هیچ واهمه

منم پسر مجتبی
فداییه خون خدا
به زیر لب دارم نوا

(منم قاسم ابن الحسن)

نیزه رو سینم خورده – شدم آخر فسرده
می کشم نفس عمو – من شمرده شمرده

یه عده نامرد لا اُبالی
ازم کردن چه جور استقبالی
تا فهمیدن نوه ی حیدرم
عقدشون و کردن سرم خالی

به زیر سم مرکب ها
شده پیکرم از هم وا
برام نمونده دیگه نا

(عمو حسین جان حسین جان)

شاعر : رضا رسولی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 28
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی محلاتی

اشعار زمینه قاسم ابن الحسن (ع) -( یادگار مجتبایم ) * علی محلاتی

66

اشعار زمینه قاسم ابن الحسن (ع) -( یادگار مجتبایم ) یادگار مجتبایم
پور ابن الکریمم سبط اکبر
همچو حیدر، شیر میدان
جان فدایت کنم مانند اکبر
ای عمو جان ای عمو جان

سوی میدان، رخصتم ده
تا ببینی شیر کربلایم
دادن جان در ره تو
باشد احلی من العسل برایم
ای عمو جان ای عمو جان

گرچه عطشان هستم اما
داغ تو آتش می زند دلم را
من فدای یک نگاهت
می شوی بعد من تنهای تنها
ای عمو جان ای عمو جان

شاعر : علی محلاتی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 علی محلاتی

اشعار واحد سنگین قاسم ابن الحسن (ع) -( بی تابم ای عمو جان، این بار کن صدایم ) * علی محلاتی

243

اشعار واحد سنگین قاسم ابن الحسن (ع) -( بی تابم ای عمو جان، این بار کن صدایم ) بی تابم ای عمو جان، این بار کن صدایم
من کمترین فدایی، از سوی مجتبایم
سر می نهم به پایت، بوسه زنم به دستت
بهر دفاع از تو، مشتاق نیزه هایم
ویران کنم سپاهی، با این که نوجوانم
مانند اکبر تو، من شیر کربلایم
رخصت بده عمو جان، تا که شوم فدایت
احلی من العسل هست، تقدیم جان برایم
عمو عمو حسین جان

بوی حسن گرفته، گرد وغبار میدان
در زیر سم اسبان، گوید کسی عمو جان
از گل دگر نمانده، جز تکه تکه گلبرگ
اکنون منم و یک گل، پرپر شده به دامان
دیده گشا به رویم، بنگر به چشم خیسم
ای یادگار پاکِ، شاهنشه کریمان
پا می کشی تو بر خاک، دارم سرت به دامان
شرمنده ام ز نجمه، کاری بکن عمو جان
مرو قاسم عمو جان

شاعر : علی محلاتی

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( عسل به روی لبهات نشسته ) * اسماعیل شبرنگ

9

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( عسل به روی لبهات نشسته ) عسل به روی لبهات نشسته
استخونای سینه ت شکسته
قطعه به قطعه تکه به تکه پاشیدی رو خاک
این پیکر صد پاره ی تو شد ضریح افلاک
هرکسی از بابات حسن کینه به دل داشت
یه جای سالم به روی تن تو نگذاشت
به جای نُقل سنگ پاشیدن روی سر تو
چیزی نمونده واسه من از پیکر تو

پهلوتو تا که دیدم رو خاکا
برام تداعی شد داغ زهرا
نامردایی که از پیکر تو حسابی کندن
حالا به اشک عموی خسته ت دارن می خندن
طاقت من رو ماتمت کم کرده قاسم
داغ تو قامت منو خم کرده قاسم
از بس تنت رفته به زیر نعل اسبا
آخر شدی عزیز من هم قد سقا

شاعر : اسماعیل شبرنگ

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

زمینه حضرت قاسم (ع) -( پاشیده از هم پیکرت خونیه چشمای ترت ) * اسماعیل شبرنگ

7

زمینه حضرت قاسم (ع) -( پاشیده از هم پیکرت خونیه چشمای ترت ) پاشیده از هم پیکرت
خونیه چشمای ترت
شکسته پا تا به سرت
جوون رعنا
تیر می کشه همه تنم
نایی نداره بدنم
چه جور آخه جمعت کنم
از روی خاکا
هر تکه از تنت ، افتاده یک طرف
ذکر لبام شده ناله ی وااسف
به زیر دست و پا ، افتادی از نفس
وقتی که افتادی از بالای فرَس
( قاسم بن مجتبی )
نایی نمونده تو صدات
مونده رو خاکا ردّ پات
از هم شکافته شد لبات
شکوه اخلاص
خوشی شده حرام من
بغضه توی گلوی من
می رسه بر مشام من
عطر گل یاس
دل رئوف تو افتاده از طپش
پاتو عزیز من روی زمین نکش
نعلای اسباشون شکسته سینه تو
همه جا کرده پخش عطر مدینه تو
( قاسم بن مجتبی )
تا حال و روز تو دیدم
از ماتم تو خمیدم
دل از دو دنیا بریدم
عشق برادر
بها

  • چهارشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 23:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از وحید کردلو با سبک -( میگیره باز سینم/ تو رو که می بینم/ بی یار و بی یاور ) * وحید کردلو

2824
4

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از وحید کردلو با سبک -( میگیره باز سینم/ تو رو که می بینم/ بی یار و بی یاور ) میگیره باز سینم/ تو رو که می بینم/ بی یار و بی یاور
دلم شد از غم خون/ بذار برم میدون/ منم مثه اکبر
عموجون تو خونم عشق تو حل شد
عموجون وقت مردی و عمل شد
تا دنیا دنیاس عشق من مثل شد
به راهت مرگ أحلا مِنَ العَسَل شد 2
نامت رمز نجات من داده بابا برات من
سیرابم من ز عشق تو ای تو آب حیات من
عمو عمو عمو حسین 3
کبود شده بازوم/ تیر میکشه پهلوم/ شدم مثه زهرا
غمام دیگه سر شد/ قدم رشیدتر شد/ زیر سم اسبا
عموجون جون من رسیده بر لب
عموجون بی تو روز من میشه شب
عموجون نذر خواهر تو زینب
عموجون جسم زیر نعل مرکب
در بین این غبار و خون موندم زخمی و نیمه جون
می نوشم شهد عاشقی از دست جد خود کنون
عمو عمو عمو حسین 3

ش

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن (ع) از وحید روشنی با سبک -( بر سرم مهرت دائم می رود میدان قاسم ) * وحید روشنی

2843
4

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن (ع) از وحید روشنی با سبک -( بر سرم مهرت دائم       می رود میدان قاسم ) بر سرم مهرت دائم می رود میدان قاسم
تا شهادت شد عازم
من زنده می کنم خاطره ی شیر جمل
قربان تو شدن، پیش من "أحلی مِن عسل"
مولا مولا افتادم از پشت فرس 2
وقتی که میوفته قاسم از پا یک لحظه بیا به پیشم آقا
با رزم خودم زنده نمودم نام حسن و علی و زهرا
مولا مولا
مست جام مولایم از تبار زهرایم
زاده ی مجتبایم
از کینه ی عدو، ببین که شکسته سینه ام
دوباره زنده شد، خاطره ی مدینه ام
مولا مولا بیا و به فریادم برس 2
مثل پدرم دلت کریمه گفتی که بلای من عظیمه
گفتم علی و نظاره کردم کینه تو دلاشون از قدیمه
مولا مولا

شاعر : وحید روشنی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از وحید روشنی با سبک -( در سرم شور و غوغا در دلم یاد بابا ) * وحید روشنی

3758
4

اشعار شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع) از وحید روشنی با سبک -( در سرم شور و غوغا      در دلم یاد بابا ) در سرم شور و غوغا در دلم یاد بابا
بر لبم نام زهرا
من می روم کنون به سوی عمو با شور و شین
عبدالهم من و عزیز حسن عبد حسین
ای وای ای وای تک و تنها گشته حسین 2
عمه بنگر عدو رسیده نیزه به سوی عمو کشیده
سرگرم دعا میان مقتل بین خاک و خون چه آرمیده
عمه عمه
کودکم اما شیرم دامنت را می گیرم
من ز عشقت میمیرم
ای دشمن خدا نیزه به پهلو میزنی
اینگونه بی هوا ضربه به ابرو میزنی
ای وای ای وای خنجر اومد سوی گلو 2
"یَابنَ خبیثه" حیا نداری بر مصحف حق پا می گذاری
درسی به تو می دهم که باشد از پور حسن چو یادگاری

شاعر : وحید روشنی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

نوحه واحد حضرت قاسم -( غرق غم، شده وجودم ) * بهمن عظیمی

84

نوحه واحد حضرت قاسم -( غرق غم، شده وجودم ) غرق غم، شده وجودم
کن عنایتی که من رَوم به میدان
اذنم ده، که همچو (مثل) اکبر
جان فدا کنم به راهت ای عمو جان
وای، یک نظر بر دلم کن ـ ای عمو قابلم کن
وای، بر مقام شهادت ـ ای عمو نائلم کن
عمو حسین جان
اذن میدانم بفرما
تا برآورده شود دعای قاسم
جان دادن عمو به راهت
باشد احلی من عسل برای قاسم
وای، نام توبرجبین است ـ دل بیادت غمین است
وای، طالبم بر شهادت ـ آرزویم همین است
عمو حسین جان
از پشت فرس فتادم
شد دل مادر من حزین و غمگین
غرق خون شده وجودم
نیزه پهلوی مرا دریده از کین
وای، غرق آه و ملالم ـ زارم و خسته حالم
وای، پر کشم سوی زهرا ـ ای عمو کن حلالم
عمو حسین جان
شکر حق که در ره تو
پیکرم به خاک و خون ن

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( عمو حسین، دنیا خراب شد رو سرم ) * عبدالله باقری

39

زمزمه حضرت قاسم (ع) -( عمو حسین، دنیا خراب شد رو سرم ) عمو حسین، دنیا خراب شد رو سرم
چی شده که نمیذاری میدون برم
دیشه تا صبح فقط این بوده سخنم
فردا می جنگم جای بابا حسنم
حالا میگی، برو تو خیمه ها
باشه می رم اما بدون آقا
دق می کنم، حتماً اگه بشم
بازم یتیم و بی بابا
یتیمی، دردیه درمون نداره
عمو جونم، امانتی دارم برات
نامه ای که حتماً میذاری رو چشات
از کسی که صبرش تو کوچه خورد محک
جلو چشاش مادرش و زدن کتک
جون بابام، بذا منم برم
نسپر منو به بانوی حرم
یادته که، میگفتی قاسمم
فرق نداری با اکبرم
می میرم، اگه عموم نه بیاره
ای وای من، روضه ملائکه
گلاب کی، از نعل اسبا میچکه؟!
جنس حسن، همیشه ناب و پر بهاست
ناخالصی این عسل از نیزه هاست!!
به جای نقل، بارون سنگ

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یاسین زندی

زمینه حضرت قاسم (ع) -( ﺷﺐ ﺷﺸﻢ اﺯ ﺷﺒﺎﻱ ﻋﺰا ﺭﺳﻴﺪﻩ ) * یاسین زندی

34

زمینه حضرت قاسم (ع) -( ﺷﺐ ﺷﺸﻢ اﺯ ﺷﺒﺎﻱ ﻋﺰا ﺭﺳﻴﺪﻩ ) ﺷﺐ ﺷﺸﻢ اﺯ ﺷﺒﺎﻱ ﻋﺰا ﺭﺳﻴﺪﻩ
ﻋﻂﺮ ﺣﺴﻨﻲ ﺗﻮي ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ
ﻭﺭﺩ ﻟﺒﺎﻣﻪ ﻳﺎﺣﺴﻴﻦ اﻣﺸﺐ
ﺭﻭﺿﻪ ﻣﻴﺨﻮﻧﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ
ﺑﺎﺭﻭﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎ ﻏﻢ ﺭﻭ ﺩﻝ ﻫا ﺧﻴﻤﻪي ﻗﺎﺳﻢ ﻋﺰاﺳﺖ
به ﻳﺎﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﻟﺤﻆﻪي آﺧﺮ ﺭﻭﺿﻪي ﺯﻫﺮا ﺑﭙﺎﺳﺖ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ
ﻣﻴﮕﻪ ﻋﻤﻮ ﺟﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪاﺭﻩ
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﭼﺸﺎﻡ اﺯ ﻏﻤﺖ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﻴﺒﺎﺭﻩ
ﺩاﺭﻭ ﻧﺪاﺭ ﻫﻤﻪي ﻋﺎﻟﻢ
ﺩاﺭﻩ ﻣﻴﺴﻮﺯﻩ ﺩﻝ ﻣﻦ اﺯ ﻏﻢ
ﺩاﺭﻡ ﺗﻮ ﺩﻧﻴﺎ اﻱ ﮔﻞ ﺯﻫﺮا ﻓﻘﻄ ﻫﻤﻴﻦ آﺭﺯﻭ
ﺑﺮاﺕ ﻓﺪاﺷﻢ اﺯ ﺷﻬﺪا ﺷﻢ ﻧﮕﻮ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻋﻤﻮ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ
ﻣﺮﮒ ﻭاﺳﻪ ﻣﻦ اﺯ ﻋﺴﻞ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺗﺮﻩ اﻱ
ﻋﻤﻮ ﻣﻨﺘﻆﺮ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﻣﻦ آﺧﻪ ﺗﺎﻛﻲ
ﻣﻴﺨﻮاﻡ ﺗﺎ ﻟﻪ ﺷﻪ ﺗﻦ ﻣﻦ اﻳﻨﺠﺎ
ﺑﺸﻜﻨﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺷﺒﻴﻪ ﺯﻫﺮا
ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺯﻳﻨﺐ به ﺯﻳﺮ ﻣﺮﻛﺐ اﻓﺘﺎﺩﻩ ﻗﺎﺳﻢ ﺧﺪا
ﺳﻴﻨﻪ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﭘﻴﻜﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﭘﺎ
آﻩ و ﻭاﻭﻳﻼ

شاعر : یاسین زندی

دا

  • پنج شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

نوحه واحد قاسم بن الحسن (ع) -( می تابه قرص ماه حسن میون میدون ) * حمید فرجی

43

نوحه واحد قاسم بن الحسن (ع) -( می تابه          قرص ماه حسن میون میدون ) می تابه قرص ماه حسن میون میدون
مبارز طلبیده بازم شده رجز خون
مبینم که چه عشقی داری برا شهادت
می بینی تو حرم چشاری عمو رو گریون
به لرزه انداخت دست پای دشمنت رو
شنیدَن این صدای پر از محنت رو
ان تنکرونی فانا بن الحسنت رو
مثل اکبرمی ماه بی بدلی
غرق طعم خوش اهلا من عسلی
یا حسین یا حسین عمو حسین جان

دوباره تازه شد برا من داغ جوونم
اورده داغ تو دوباره به لبها جونم
می خوام که تو حرم تنت رو بغل بگیرم
خدایا فکر اینم مبادا که نتونم
نفس زن شکسته استخون سینه
اهلا من العسل برا ی تو همینه
بردی منو به خاطرات تو مدینه
تا دیدم دوباره زخم بال و پرُ
انگاری می بینم پشت در مادرُ
یا حسین یا حسین عمو حسین جان

شاعر

  • پنج شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

قاسم بن الحسن -( با یک دل غمین که بسی داغ دیده بود ) * وحید دکامین

1581
1

 قاسم بن الحسن -( با یک دل غمین که بسی داغ دیده بود ) با یک دل غمین که بسی داغ دیده بود
خود را کنار پیکر قاسم کشیده بود
گلچیـن روز واقعـه در دشت کـربلا
هرگز گُلی به خوبی این گُل نچیده بود
معنـی شـد آن وداع و غُشـیً عَلَیهِمـا
گـریان داغ ایـن ثمـر نـارسیـده بود
بی خُود و بی زره که شدی راهی نبرد
أزرق مگر به روی مَه تو چه دیده بود؟
دیگــر کنـار جسم تـو یـاد مـدینـه ام
دیدم که نیزه پهلوی پاکت دریده بود
حتـّی نشـد سـر تـو بگیـرم بـه دامنـم
فرق سرت ز ضربت کینه چه دیده بود
حتی نشـد میـان عبـا جـا دهـم تـو را
سُمّ ستور بس که تنت را کشیده بود

شاعر : وحید دکامین

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 03:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیت: مرثیه حضرت قاسم (ع) از زبان امام حسین علیه السلام: -( با کینه از چه بر تن تو پا گذاشتند ) * وحید دکامین

1551
1

 دوبیت: مرثیه حضرت قاسم (ع) از زبان امام حسین علیه السلام: -( با کینه از چه بر تن تو پا گذاشتند ) با کینه از چه بر تنِ تو پا گذاشتند
بس تیر و نیزه بر بدنت جا گذاشتند
ماندم کدام سو بروم،هرطرف تویی
مـن را کنــار پیکر تـو وا گذاشتند...

شاعر : وحید دکامین

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

قاسم بن الحسن(ع) -( چیزی دگر از جسم صدچاکش نمانده ) * وحید دکامین

1672
1

 قاسم بن الحسن(ع) -( چیزی دگر از جسم صدچاکش نمانده ) چیزی دگر از جسم صدچاکش نمانده
حتی مجال یک نَفَـس آهـش نمانده
او یک تنه در بین یک لشکر اسیراست
دیگر به سوی خیمه هـا راهش نمانده
شمشیر وتیـرو نیـزه ها جانش ستاندند
چون مرغِ بسمل گشتـه و نایش نمانده
پا می کشی از چه زمین، پا شو تو ازجا
بنگـر عمـو از داغ تـو تـابـش نمانده
شـد پـایمـال سُـمّ مـرکب هـا سـر او
یک جای بـوسه بـر رُخِ ماهش نمانده

شاعر : وحید دکامین

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 03:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد