اعجاز مجتبیی و آقا شدی ولی
خود کوه طور هستی و موسی شدی ولی
عمه به قد و قامت تو فخر می کند
شاگرد دست حضرت سقا شدی ولی
جای زره کفن به تنت کرد تا عمو
رفتی به سوی لشگر و تنها شدی ولی
سنگی شکسته حضرت طاها شدی ولی
جام عسل ز دست تو افتاده و خورد شد
اسباب اشک زینب کبری شدی ولی
در زیر دست و پا بدنت بی حضار ماند
قامت کشیده ای و معما شدی ولی
از بسکه استخوان تنت جا به جا شده
ماننده جسم اکبر لیلا شدی ولی
اینجا مدینه نیست که پهلو گرفته ای
ارث مدینه ، حضرت زهرا شدی ولی
رفتی و داغ فاطمه شد زنده در حرم
زینب دوباره ناله زد ای وای مادرم
شاعر : رضا باقریان
- سه شنبه
- 15
- مهر
- 1393
- ساعت
- 15:08
- نوشته شده توسط
- علی