آهسته برو جان من بابا
ای تازه جوانم گل لیلا
بودی دلبرم خوش قد و بالا
ای شبه پیمبر علی جان
امیدم ای رشیدم
صداتو ازدل صحرا شنیدم
لرزیدم وقتی رسیدم
به خاک و خون تپیده تو رو دیدم
واویلا علی اکبرم بابا
بی تو زندگی می شود زندان
یک حرفی بزن تا بگیرم جان
پاشو آمده عمه در میدان
دلخونم،پاشو جوونم
میخوام برم به خیمه نمیتونم
دلخونم رفته توونم
رسیده عمه تا زنده بمونم
واویلا علی اکبرم بابا
بیچاره شدم دلبرم حالا
بعد تو علی اف بر این دنیا
قلبم رو سزونده خنده اعدا
ای شبه پیمبر علی جان
واویلا عزیز لیلا
بمیرم آخر شدی اربا اربا
واویلا غم عظمی
شده پهلویت مثه پهلوی زهرا
واویلا علی اکبرم بابا
شاعر : حسین برزی
دانل
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- جواد