من پارهای از پیکر عرش خدایم
مــن کعبــه اهـل ولایم، کربلایم
خاکم ولی آغشته با خون حسینم
تا صبح روز حشر، مدیون حسینم
از روز اول خون آدم ریخت در من
دریای اشک از چشم عالم ریخت در من
از قلب من باب بلاها گشت مفتوح
میخواست در من غرق گردد کشتی نوح
در مـن خلیل الله پایش خورد بر سنگ
از خون پاکش این زمین را کرد گلرنگ
مـن در فـراتم اشـک اسمـاعیل دارم
مـن سایهبـان از بـال جبـراییل دارم
مـن انبیـا را شاهــدِ زخـمِ بلایـم
من یک جهان کرب و بلایم: کربلایم
تا بر حسین آغوش خود را باز کردم
از کعبه دل بـردم، بـه جنت ناز کردم
از اول خلقت کـه حـق بخشید بودم
آغوش خود بر یوسف زهـرا گشودم
بـا خاک خـود درمـان درد عـ
- پنج شنبه
- 23
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 13:20
- نوشته شده توسط
- علی