شعر امام زمان (عج)

جمعه ها چشم انتظار دیدن روی توام
با دو دست خالیم مولای من سوی توام
مهدی زهرا بیا۴
********
جمعه ها مولای من تنها و غمگین و غریب
منتظر بر در نشینم تا ز ره آید حبیب
مهدی زهرا بیا ۴
********
جمعه ها می سوزم از درد و غم هجران تو
بر سر خوان عطایت می شوم مهمان تو
مهدی زهرا بیا۴
********
جمعه ها با قلب خونین آورم بر تو پناه
منتظر هستم نمایی بر گدای خود نگاه
مهدی زهرا بیا ۴
********
جمعه ها دارم تمنّای وصالت از خدا
تا ببینم لحظه ای آن چهره زهرا نما
مهدی زهرا بیا ۴
********
جمعه ها دارم درون قلب زارم آرزو
ای گل خوش رنگ و بو از تو بگیرم عطر و بو
مهدی زهرا بیا ۴

• جمعه
• 18
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:26
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

باز آمده ام دست تهی سوی تو مولا
شد شامل من لطف خطا شوی تو مولا
ای یار و مجیر یا بن زهرا
دستم تو بگیر یا بن زهرا
********
هرروز چو سائل سر کوی تو نشینم
تا روی چو ماه تو گل فاطمه بینم
بر توام پناه یا بن زهرا
بر من کن نگاه یا بن زهرا
********
عمری است منم غرق تمنّای تومولا
در سینه بود مهر و تولّای تو مولا
گرچه من بدم یا بن زهرا
تو مکن ردم یا بن زهرا
********
من آمده ام تا که ببینم رخ، ماهت
شامل شود از لطف خدا فیض نگاهت
گر رو سیهم یا بن زهرا
بنما نگهم یا بن زهرا
********
بنما نگهی از کرمت بر من مسکین
از لطف و کرم درد مرا هم بده تسکین
دلشکسته ام یا بن زهرا
از خود خسته ام یا بن زهرا
********
بنما نظ

• جمعه
• 18
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:58
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

کرده دلم هوای تو یا صاحب الزّمان
این دل بود سرای تو یا صاحب الزّمان
با الله که از درت نروم جای دیگر
گریده ام گدای تو یا صاحب الزّمان
قلب شکسته ، دست تهی ، خسته از گناه
سرمایه ام ولای تو یا صاحب الزّمان
هر صبح جمعه ، ندبه کنان ، دیدگان تر
بر لب بود نوای تو صاحب الزّمان
ای نور چشم فاطمه کی می شود : زنم
بوسه به خاک پای تو یا صاحب الزّمان
این آرزوی من خسته دل بود مولا
بینم دمی لقای تو یا صاحب الزّمان
روز ظهور ترا با اشک و ندبه ام
خواهم من از خدای تو یا صاحب الزّمان
شکر خدا که همیشه به یاد تو هستم
محتاج بر دعای تو یا صاحب الزّمان
هر دم عزیز فاطمه گویم : حدیث دل
بر لب بود ثنای تو یا صاحب الزّمان
گرد

• سه شنبه
• 22
• آبان
• 1397
• ساعت
• 18:24
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

طالَ بِنَا النَّوى، و اسْتَعَرَ الجَو
فراقت برای ما طولانی شده، و اندوهمان فراوان گشته

تُرى مَتى تُرى، يَكونُ المُلتَقى؟
چه زمانی تو را خواهيم دید؟

قَد بَعُدنا، عَنكَ إذْ لَمْ، نَرعَ عَهدَ الإنتِظارْ
ما از تو دور شدیم زیرا عهد انتظار را رعایت نکردیم

القُلُوبُ، سيِّدي قَد، بانَ فيها الانكِسارْ
مولای من، در قلب هایمان شکست پدیدار شده

إنَّ هذا الفُؤادَ مُتَيَّمْ
این قلب عاشق است

سَيِّديْ سَيِّديْ أنتَ تَعلَمْ
مولایم تو از آن آگاهی

أنتَ تَعلَمْ
تو می‌دانی

أيُّهَا الشَّمسُ أشرِقْ عَلَينا
ای خورشید، بر ما طلوع کن

و ابعَثِ النُّورَ في الأرَضِينا
و در سرزمین ما نور بیفشان

جِئْ إِلينَا
به سوی

• پنج شنبه
• 24
• آبان
• 1397
• ساعت
• 13:09
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بیا - ای نگار شیعه
بیا - ای بهار شیعه
بیا - ای امید و ، تکیه گاه و ، ای قرار شیعه
بی تو دنیا ویرونه
انگار فصل خزونه
بی تو میگیره دلامون ، بهونه بهونه
میخونیم با زمزمه - (العجل یابن فاطمه)
بیا - دلها بی شکیبه
بیا - دنیا پر فریبه
بیا - یابن الزهرا ، شیعه بی تو ، مظلوم و غریبه
آتیش زده دلهامون و
دوریت بخدا ای آقا
برگرد بیا رحمی بکن ، به گدا به گدا
دلها لبریزه غمه - (العجل یابن فاطمه)
نگات - ابریه می باره
غمت - خیلی بی شماره
دلت - از غما و ، غصه های ، بابا بی قراره
قلبت بی تاب و مضطره
چشمات بارونی و تره
روی لب تو روضه ی ، پدره پدره
قلبت غرق ماتمه - (العجل یابن فاطمه)

• پنج شنبه
• 24
• آبان
• 1397
• ساعت
• 14:11
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

اگر چه خسته و درمانده هستم
ولی چشمان خود را من نبستم
به پای ندبه های جمعه هایت
به امّید ظهور تو نشستم

• جمعه
• 25
• آبان
• 1397
• ساعت
• 13:13
• نوشته شده توسط
• علی صمدی

دل خود را به تو یک دم نسپُردم، مهدی
یک شب از دوریِ تو غصّه نخوردم، مهدی
بهتر آن است شَبَش گردنِ من را بزنند
صبح آن روز که نامِ تو نبردم، مهدی
جمعه ها آمد و رفت و زِ غم هجرانت
دل به سر پنجه ی اشکم نفِشُردم، مهدی
غصّه ام بیشتر از پیش شد از وقتی که
روز و شب را تو نبودی و شمردم، مهدی
مِهر تو در دلِ من بود، ولی در غفلت
لُقمه از سُفره ی بی مِهر تو خوردم، مهدی
سخت جانیِ من از دوریِ تو شُهرت یافت
تا به حالا اگر از هِجر نمُردم، مهدی

• جمعه
• 25
• آبان
• 1397
• ساعت
• 20:06
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

وقتی نباشی تو، بهاری در زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نقطه چین نیست
شبهای جمعه تا سحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرار ما که این نیست!
کِی می رسد صوتِ حجازی ات به گوشَم؟
مانند لحنِ تو، صدایی دلنشین نیست
تو وارثِ آوازه های ذوالفقاری
جز تو کسی پورِ امیرَالمُؤمنین نیست
ای همسُخن با پینه دوزِ گوشۀ شهر
هرکَس گِدایت شد، مَقامش غیر از این نیست
حالا که هستم بی تفاوت، به نبودت...
حالا که قلبم از فراق تو، حزین نیست...
بهتر که پشت پَردۀ غیبت بِمانی!
اینجا عقائِد اُستوار و آهنین نیست
از من توقّع داشتی دلداده باشم!
افسوس... دل پیشِ تو یارِ نازنین نیست
دُنبالِ راهِ خیمه ی سبزت نبودم
با عاشقانِ تو، مسیرِ م

• جمعه
• 25
• آبان
• 1397
• ساعت
• 20:12
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

غزل امام زمان (ع)

تشریح درد نیامدنت می کشد مرا
دیگر بیا که تنها شدنت می کشد مرا

دلگیرم از شمردن روز غیاب تو
تأخیر کرده ای نیامدنت می کشد مرا

اصلا گرفته بغض گلویم ، ز دوریت
این بی رمق صدا زدنت می کشد مرا

بین من و تو فاصله بیش از حدش شده
لحظه به لحظه جدا شدنت می کشد مرا

پرونده ام به سوی تباهی کشیده است
دیگر ز من رها شدنت می کشد مرا

حس می کنم صدای نفست بین روضه ها
این گونه ناله و نفس زدنت می کشد مرا

یک شب قدم بزن بر روی دیده ترم
دیگر صدای نیامدنت می کشد مرا

در بین روضه شنیدم به گوش جان مولا
آوای وای مادر و حسنت می کشد مرا

داری به روی دیده ات اشک غم و عزا
این ذکر و شور مادریت می کشد مرا

• شنبه
• 26
• آبان
• 1397
• ساعت
• 08:24
• نوشته شده توسط
• قاسم قاسمی بیدهندی

یا صاحب الزمان(عج)

تو برانگشتر عالم نگینی
میان خلق دنیا بهترینی

خدا نازد به خلقت،ای حبیبا
خدا را حجت روی زمینی

زسن کودکی تاحال حاضر
امام بی بدیل مومنینی

صدف گونه ست امر غیبت تو
میان این صدف دری ثمینی

تو موعود امامان ورسولی
ولایت را ولی آخرینی

بود آمال شیعه سیر رویت
ببر پایان تو این پرده نشینی

ظهورت باب حاجات ضعیفان
تو مامور هلاک ظالمینی

جهانی منتظر بهر نجات است
تو آن منجی قرآن مبینی

دل ما بیش ازاین طاقت ندارد
ز هجرت گشته گوی آتشینی

دعا کن تا فرج نزدیک گردد
تو امید تمام اهل دینی

شعر:اسماعیل تقوایی

• شنبه
• 26
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:51
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

غزل امام زمان (ع)

ای که بر قامت تو جامه مشكي عزا
اشک خون بر رخ ماهت ز غم خون خدا

از شب اول این روضه و این هیئت عشق
خیمه ها را همه سر می زنی ای شاه وفا

خیمه ای را که در آن روضه جدت باشد
بال جبریل امین است در آن فرش عزا

مادرت فاطمه با قامت خم می آید
آنقدر گریه کند تا که بیفتد ز نوا

جان زهرا ز پس پرده غیبت برگرد
مهدی ای منتقم خون شه کرب و بلا

آید از آن رگ ببریده آغشته به خون
مهدیا جان سه ساله زپس پرده بیا

قاسم قاسمی بیدهندی(سلمان)

• یکشنبه
• 27
• آبان
• 1397
• ساعت
• 08:29
• نوشته شده توسط
• قاسم قاسمی بیدهندی

ای که داری بسرت تاج ولایت آقا
تا بکی چشم به رهت زیر لوایت آقا
ناله بی کسی ام سر به سماوات زده
بسکه با ندبه زدم جمعه صدایت آقا

• سه شنبه
• 29
• آبان
• 1397
• ساعت
• 18:20
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای خوب ترازخوب بیامهدی موعود
ای منبع احسان وسخا وکرم وجود
پیغمبراکرم که بسی رنج وستم دید
هرلحظه توراخواند بیا مهدی موعود
ازبعد نبی فرق علی گشت دوتازود
هرلحظه توراخواندبیامهدی موعود
بین درودیوار،میان آتش ودود
زهرا توراخواندبیامهدی موعود
دادندحسن رابسی زهرهلاهل
آن دم توراخواندبیامهدی موعود
درگودی گودال حسین بالب عطشان
حنجربه لب خنجربران بیامهدی موعود
آن لحظه که باگرز بیافتادکلاه خود
عباس علی گفت بیامهدی موعود
ناموس خدازینب کبری واسیری
باناله توراخواندبیامهدی موعود
خواهم زخداحق امامان شهیدم
ازپرده غیبت به درآیی دگرمهدی موعود

• سه شنبه
• 29
• آبان
• 1397
• ساعت
• 18:22
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

#دلگویه_های_آدم_دردمند

بر گرد ای جانم مرا جانی نمانده
در سفره ی ما هم دگر نانی نمانده
من لال گردم از شکم حرفی بگویم
چون فقر آمد دیگر ایمانی نمانده!

#هستی_محرابی

• چهارشنبه
• 30
• آبان
• 1397
• ساعت
• 00:00
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

سرت بادا سلامت حضرت آقای خوبی ها
خدا صبرت دهد در سوگ بابایت ، غم عظما
غم بابا به یک سو ، غصه ی امّت بر آن افزون
که می ریزند خون یکدگر ، هر گوشه از دنیا
یمن ، در خون و آتش ، در فلسطین است بحرانها
میانماری، عراقی ، همچنین شامی و افغان ها
به ما ایرانیان خواهند با تحریم سختی ها
دعا کن تا رها گردیم ما زین شوربختی ها
بیا آقا، به جان مادرت زهرا ، بگو آمین
فرج نزدیک گردد ، عدل پا گیرد در این دنیا

• پنج شنبه
• 1
• آذر
• 1397
• ساعت
• 11:26
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

محتاج ترینم به دعایت آقا
جانم به فدای اشک هایت آقا
عهد و فرج و ندبه عزیز است ولی؛
اینها که نشد یار برایت آقا!

• جمعه
• 2
• آذر
• 1397
• ساعت
• 23:00
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

دوباره کاش به قلبم کمی امید بیاید
ثمر به شاخ و بَرِ اين درخت بید بیاد
نشسته ایم و فقط سینه میزنیم برایش
نشسته ایم ... هزاران اگر یزید بیاید
نشسته ایم و دعا میکنیم این همه آدم
دوباره مثل حسینی مگر پدید بیاید
کلید قفل جهان است آنکه رفته از اینجا
برای مهدی زهرا دعا کنید بیاید ...
دلم به سوی حریمش پریده جمعه به جمعه
سیاه رفته دعا کرده رو سفید بیاید
خوشا دمی که "سر" از تن جدا بماند و بهتر
خوشا دمی که تن از معرکه شهید بیاید

• جمعه
• 2
• آذر
• 1397
• ساعت
• 16:44
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

وقتی تو می آیی کلم دنیا کلستان می شود
دنیا به عشقت نازنین محبوب جانان می شود
بوی بهاری دهی بر چرخه ی این روزگار
جان و تن و روح و روان با عشق میزان می شود
وقتی تبسم می کنی لبخند می آید به لب
شور و شعور و همدلی بی وقفه ارزان می شود
ای رهنمای اهل دین ای هادی روی زمین
با تو جهانی تا ابد مشتاق پیمان می شود
هرکس تو را یاری کند با عقل و هوش و معرفت
گر گبر باشد واقعا فردی مسلمان می شود
ای افتخار روزگار ای مایه ی صبر و قرار
با یک کلام حضرتت حیوان انسان می شود
ما را انیس ومونسی در این جهان و آن جهان
وقتی بیایی نازنین خورشید پنهان می شود
میلاد تو فرخنده باد بر پیروانت تا ابد
در روز میلاد تو دل شادان و خن

• چهارشنبه
• 7
• آذر
• 1397
• ساعت
• 11:09
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

تقدیم به‌مصلح‌کل بشریت
از زبان منتظران حضرتش

چشم‌ملائک‌پیش‌چشمانم‌نجیب‌است
ختم امامت با شهنشاه غریب است

هر درد داری با خودت اینجا بیاور
درمان‌دردخلق دردست‌طبیب‌است

مهر و محبت بیکران تا بیکران است
این‌دوستیهامنشأش پیش‌حبیب‌است

ذکر شفا بخشی که قرآن گفته با ما
آن ذکر اعظم آیه‌ی امن یجیب است

هرکس در این عالم بگردد دور یارش
هجران‌به‌پایان‌آید‌ووصلت‌نصیب‌است

در این بیابان عطش جویای آبی؟
ذکر اباصالح بگو تا ره بیابی

• پنج شنبه
• 8
• آذر
• 1397
• ساعت
• 19:37
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

#مهدي_جان

اين جمعه ها را مي شمارم تا بيايي
در ندبه هايت بي قرارم تا بيايي

تقصير من گر هست اقا غيبت تو
زنگار از دل مي زدايم تا بيايي

(سلمان)

• جمعه
• 9
• آذر
• 1397
• ساعت
• 08:27
• نوشته شده توسط
• قاسم قاسمی بیدهندی

#سلام_علی_آل_یاسین_ص

ای که از آمدنت عطرِ سحر انگیزد
قاصدک خطِ عبورت گلِ پَر می ریزد
به کدام آینه در آمدنت خیره شوم
که از آن خاکِ قدمهای تو بَر میخیزد!

#هستی_محرابی

• جمعه
• 9
• آذر
• 1397
• ساعت
• 16:54
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

کم کم سفید می شود موی سرم یابن الحسن
پژمرده و خشکیده شد بال و پرم یابن الحسن

حال خراب نوکرت محتاج یک دیدار توست
رحمی بکن بر حال و بر چشم ترم یابن الحسن

ای نور چشم فاطمه برگرد و از روی کرم
دستی بکش ای مهربان روی سرم یابن الحسن

بر جاده ی برگشت تو چشمم دگر خشکیده است
آرام جان یکدم نشین تو در برم یابن الحسن

جز تو ندارم همدمی ای لاله ی خوش بوی من
پس زودتر آقا بیا ای یاورم یابن الحسن

با یک دعایت می شوم از غصه و غم ها تهی
ای مهر تو باشد فزون از مادرم یابن الحسن

وحید زحمت کش شهری

• شنبه
• 10
• آذر
• 1397
• ساعت
• 11:01
• نوشته شده توسط
• وحید زحمت کش شهری

در فراقت غصه ها دارم غروب جمعه ها
حال مضطر با بکا دارم غروب جمعه ها

ای که در هر لحظه و هر ثانیه فکر منی
تا فرج دست دعا دارم غروب جمعه ها

انتظارت تابه کی باشدفقط همراه من؟
با تو سوزی درصدادارم غروب جمعه ها

تا بیایی از پس پرده برون ای ماه من
روی لبها ربنا دارم غروب جمعه ها

ترسم آخر هم نبینم روی زیبای تو را
دل به این غم مبتلا دارم غروب جمعه ها

لااقل ای شاه حق مادرت زهرا بیا
شوق دیدار شما دارم غروب جمعه ها

کاری مشترک از:
کربلایی مجتبی حسن نژاد
وحید زحمت کش شهری

• پنج شنبه
• 15
• آذر
• 1397
• ساعت
• 15:35
• نوشته شده توسط
• وحید زحمت کش شهری

#سلام_علی_آل_یاسین

بسی کردم دعا تا تو بیایی
گره از قفلِ کارم وا نمایی
تو که با دردِ جانم آشنایی
چرا امروز و فردا می نمایی؟!

#هستی_محرابی

• پنج شنبه
• 15
• آذر
• 1397
• ساعت
• 15:45
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

ای منتهای اشتیاق و آرزویم
بگذار از دلتنگی ام با تو بگویم
بی تو برایم زندگی خسته کننده ست
هر روز بدتر میشود بغض گلویم
هر روزِ هفته رنگ و بویِ جمعه دارد
با گنبد فیروزه ای در گفتگویم
درکِ حضورت سهم از ما بهتران و
داغِ ظهورت بر دلِ بی آبرویم
بر لب دعای عهد اما در عمل هیچ...
بیزارم از خود بسکه در عشقت، دو رویم
کاری برایم کن به خود برگردم آقا
بگذار رنگ و رو بگیرد خُلق و خویم
عمریست اشکت را درآوردم ولی تو...
بخشیدی و هرگز نیاوردی به رویم
علّامۂ بحرالعلومت میشدم کاش
پابوسی ات می آمدم بعد از وضویم
یکروز می آیی به سمت جمکرانت
من هم می آیم تا که غم از دل بشویم
دور و برم پُر می شود از یاس و نرگس
عطرِ عبای

• جمعه
• 16
• آذر
• 1397
• ساعت
• 10:33
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

کِی میشود بیاید با هَمرَهانش آن شاه؟
از بام مکّه گوید ... اَنـَا بَقیـةَ الله
یا سامِعَ الشَکایا... عَجِّل عَلیٰ ظُهورِکْ
باید به راه آییم... تا او بیاید از راه

• جمعه
• 16
• آذر
• 1397
• ساعت
• 12:40
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

جمعه‌های فراق
جمعه‌ها دلشوره دارم تا بیاید یار من
چشم‌درراهم‌خدایاپس‌چه‌شدغمخوارمن
روزوشبهایم‌گذشت‌و قامتم‌شدچون‌کمان
ای کمان ابرو نظر کن بر تن بیمار من

• جمعه
• 16
• آذر
• 1397
• ساعت
• 12:42
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

ما کجا درد وغمِ حضرتِ یعقوب کجا؟
ما کجا اشکِ فراق،از غمِ محبوب کجا؟
ما که نان از غمِ عشقِ تونخوردیم،دمی
غمِ عشق تو کجا،شهرِ پر آشوب کجا؟

• جمعه
• 16
• آذر
• 1397
• ساعت
• 21:57
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

من در فراق رویِ تو کم غم نداشتم
غم، در فراق روی تو من کم نداشتم

بی مِهر و قهرت، آینه‌جان! هیچ هیچ هیچ
تصویری از بهشت و جهنّم نداشتم

از عشق من به تو، تو فقط با خبر شدی
غیر از خودِ عزیزِ تو، مَحرم نداشتم

روزی نشد که «آه» مرا هم‌نفس نبود
شامی نشد که گریه‌ی نم نم نداشتم

با این‌همه همین که غمت بود، خوب بود
کاری به کار عالم و آدم نداشتم ...

• سه شنبه
• 20
• آذر
• 1397
• ساعت
• 08:14
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

دعای عهد، و «عجل لنا ظهوره» و مژده
که ما «نراه قریبا» گلاب و عنبر او را
نوشت با «ارنی الطلعة الرشیده» غزل را
و خواند ندبه ی من غربت مکرر او را

• سه شنبه
• 20
• آذر
• 1397
• ساعت
• 20:16
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور