همه عالم فدای تار مویت
دعا کن تا بگیرم عطر و بویت
در این آدینه هم،همچون گذشته
بسوزم از غم هجران رویت
- چهارشنبه
- 16
- آبان
- 1397
- ساعت
- 21:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
همه عالم فدای تار مویت
دعا کن تا بگیرم عطر و بویت
در این آدینه هم،همچون گذشته
بسوزم از غم هجران رویت
دوباره جعمه شد یاد تو هستم
ز غیر تودل خود را گسستم
منم مهمان درگاه تو مهدی
بگیر از مرحمت مولا تو دستم
شده جمعه دلم کرده هوایت
دل هجران کشیده گشته جایت
نگاهی کن ز لطف خود به رویم
منم مسکین و محتاج دعایت
یا بن زهرا از محبان توایم
صبح جمعه باز مهمان توایم
در کنار مرقد پاک شهید
ریزه خوار خوان احسان توایم
باز مهدی شامل احسان شدم
بر شهیدان خدا مهمان شدم
صبح جمعه ای عزیز فاطمه
از غم هجران تو گریان شدم
به درد هجر رویت مبتلایم
نگر بر سوز و آه و گریه هایم
دوباره جمعه شد ای یوسف دل
بحق فاطمه بنما دعایم
منم مولا گدای رو سیاهت
شود جانم فدای روی ماهت
دوباره جمعه شد آقای عالم
شدم مشتاق لبخند و نگاهت
همه عالم فدای خُلق و خویت
بود آرامشم نام نکویت
دوباره جمعه شد برگرد ،برگرد
که پیچیده در عالم عطر و بویت
گل زهرا همه در انتظارت
همه دلهای عاشق بیقرارت
نگاهی کن در این جمعه به رویم
که ذره پروری مولاست ،کارت
دوباره جمعه شد من بیقرارم
زده هجران تو بر دل شرارم
بود چشمم به در ،مولای عالم
بیا مولا که من در انتظارم
بُود هر صبح جمعه این نوایم
دعایم کن که محتاج دعایم
منم بیمار هجران تو مهدی
بود دیدار روی تو دوایم
شدم بار دگر مهمانت ایدوست
کنار سفره احسانت ایدوست
دوباره جمعه شد با آه و ناله
بسوزم هر دم از هجرانت ایدوست
تو باغ گلی و من خزانم بی تو
ای یوسف جان ،رفته توانم بی تو
ای نور دل حضرت زهرا مهدی
آدینه شده دل نگرانم بی تو
در انتظار تو یک لحظه بی قرار نگشتم
ز داغ روی تو شرمنده ، داغدار نگشتم
میان خلق گریبان ز دوریت ندریدم
به بغض غیبتِ تو اشکِ آشکار نگشتم
تو آن گلی که بهار از شمیم عطر تو آمد
ولی به فصل گناه از صفا بهار نگشتم
اگر چه بودن با عشق گشته شهره به شعرم
چو روی ماه تو از عشق گلعذار نگشتم
ببخش دشمنتان را به چشم دیدم و اما
به جرم خود به صفِ یاری تو یار نگشتم
اگر چه جرم و خطایم بزرگ بوده ولیکن
به لطف چشم تو در چشم خلق خار نگشتم
منم که دُورِ تو را پر نکرده پای دل من
به دست لطف تو اما ز تو کنار نگشتم
ای که از هجران یاری بیقرار
می کشی از بهر مهدی انتظار
پاک کن دل را زهر آلودگی
تا بیاید بیقراران را قرار
ای صفا بخش دل و جان همه
روز و شب دارم به لب این زمزمه
جان به لب آمد ز هجران شما
از سفر برگرد یا بن فاطمه
اگر چه در گلستان تو خارم
ز هجر روی ،ماهت بیقرام
بیا با اذن حق ، مهدی زهرا
ز بهر دیدنت چشم انتظارم
گل باغ ولایی یا بن زهرا
تو نور قلب مایی یا بن زهرا
همه مشتاق دیدار تو هستیم
نما بر ما دعایی یا بن زهرا
بیا مهدی که ما چشم انتظاریم
ز بهر دیدن تو بیقراریم
خدا داند گل نرجس،در عالم
کسی را جز تو یا مهدی نداریم
الا تنها نگارم ،کی میایی؟
ز هجرت بیقرارم، کی میایی ؟
تو نور دیده ی اهل ولایی
صفای قلب زارم ،کی میایی؟
الا نور دل ما یا بن زهرا
تمام حاصل ما یا بن زهرا
اگر آیی ز لطف وجود و رحمت
شود حل مشکل ما یا بن زهرا
ای یار بیا منتظران دیده براهند
دلخسته و در غربت و بی یار و پناهند
بنما نگهی از کرمت بر دل شیعه
ای یوسف زهرا همه محتاج نگاهند
پیوسته فسردن و شکستن سخت است
از اشک هماره حجله بستن سخت است
ما را به غمت شریک گردان مهدی
دوماه به سوگ و غم نشستن سخت است
جمعه آمد بیقرارم بیقرار
بهر دیدار توام چشم انتظار
جمعه آمد مهدی صاحب زمان
کی شود آن چهره ی ماهت عیان
جمعه آمد،ای گل باغ ولا
ذکر من یا بن الحسن مهدی بیا
جمعه آمد باز من یاد توام
شکر لله خانه آباد توام
جمعه آمد، دلشکسته آمدم
بیقرار و زار و خسته آمدم
جمعه آمد، کن نظر بر حال من
از غم هجرت شکسته بال من
جمعه آمد،آمدم من سوی تو
تا بگیرم یا بن زهرا بوی تو
جمعه آمد، بر توام مولا پناه
درد مندم،مستمند یک نگاه
جمعه آمد،،نور تابد بر دلم
نام تو حل می کند هر مشکلم
جمعه آمد، بر گل رویت قسم
بی تو ای مهدی زهرا بی کسم
جمعه آمد، گشته ام مهمان تو
مهدیا ،درد من ودرمان تو
جمعه آمد، آمده سویت فقیر
کن کرم ، مولای من د
بهر دیدار تو مولا بیقرام،جمعه ها
سوزم از هجر تو و در انتظارم ، جمعه ها
در فراق روی تو ای نا امیدان را امید
ریزم از دیده سر شک وناله دارم ،جمعه ها
از غم هجران تو یا مهدی صاحب زمان
روز می گردد به یادت شام تارم ،جمعه ها
لحظه لحظه عمر من درحسرت رویت گذشت
یاد روی تو بود در قلب زارم ،جمعه ها
ذکر نام تو گره از کار عالم وا کند
جز نوای نام تو بر لب ندارم ،جمعه ها
یا بن زهرا ، ای گل رویت نشانی از بهشت
بوی تو حس می کنم اندر کنارم ،جمعه ها
بسکه مشتاق ظهورم ، ای امید عالمین
دم زدن از تو بود هر دم شعارم جمعه ها
جان فدای غصه ها و اشکها و غربتت
گشته با یاد غم تو گریه کارم،جمعه ها
من ((رضایم))گر ندیده روی تو ر
الا ای گلبن قران و عترت
سرا پای وجود تو کرامت
تو مولا مهدی صاحب زمانی
تو بر هر منتظر ، آرام جانی
تمام جمعه ها چشم انتظارم
ز بهر دیدن تو بیقرارم
امید عالم هستی کجایی ؟
نشستم بر سر راهت بیایی
اگر چه در گلستان تو خارم
کسی را جز تو در عالم ندارم
مرا بایک نگاهت زنده کردی
تمام عمر مرا شرمنده کردی
بود حبّ تو مولا اعتبارم
ولای تو مدال افتخارم
بدر گاهت چو مسکین و گدایم
تمام عمر محتاج دعایم
اگر چه یا بن زهرا از تو دورم
ولی مشتاق بر روز ظهورم
الا ای آشنا یار غریبم
یگانه مونس و یار و حبیبم
دوباره داده ای مولا پناهم
بجان فاطمه بنما نگاهم
مراهم از محبّان کن حسابم
طبیب من بده مولا جوابم
تویی مولای من داروی د
غریب فاطمه امروز کجایی؟
به بزم جدّ خود پس کی میایی؟
بیا بس کن جدایی ، یا بن زهرا
به عالم تو فقط امّید مایی
به دلهای پر از درد محبّان
خدا داند که تو مشکل گشایی
همه گم کرده راهیم و تو مولا
به هر گم گشته مصباح الهدایی
تو کشتی نجات کلّ عالم
به قلب عاشقان نور ولایی
دلم تنگ تو گردیده است مهدی
دوباره این دلم گشته هوایی
نگاهی کن ز رحمت بر دل من
که مردم از غم و درد جدایی
ببین مولا همه چشم انتظاریم
یه صبح روز جمعه تو بیایی
اگر لطفت شود شامل گدا را
ز مهر و لطف تو گردم ولایی
ببین همچون تو مهمان حسینم
دلم را کن تو مولا کربلایی
در ماه صفر هم خبر از یار نیامد
در عالم هستی گل بی خار نیامد
گردیده خریدار رخ او همه عالم
لیکن گل زهرا سر بازار نیامد
خوبان جهان منتظر مقدم رویش
خورشید جهانتاب شب تار نیامد
گریان ز غمش ، دیده به ره منتظرانند
آن نجل علی ، حیدر کرار نیامد
خون گشته دل شیعه ز هجران و فراقش
نور دل هر دیده ی بیدار نیامد
ای منتظران قدم مهدی زهرا
بر خسته دلان مونس و غمخوار نیامد
اسرار نهان در دل او از غم زهراست
سوز دل ما،محرم اسرار نیامد
گرچه بود او مرهم درد همه ی خلق
مرهم نه قلب و دل بیمار نیامد
شرمنده همه از گنه وجرم و معاصی
دانیم ز چه یار و مدد کار نیامد
از بسکه گنه پر شده در جامعه ما
درمان دل خلق گرفتار نیامد
ما غر
بدر گاهت گدایم یا بن زهرا
بود ذکرت نوایم یا بن زهرا
نیم بیگانه ای مولای عالم
گدایی آشنایم یا بن زهرا
عنایاتت مرا شرمنده کرده
مرا که بی وفایم یا بن زهرا
ز لطف توست ای غمخوار عالم
اگر اهل ولایم یا بن زهرا
گنه قلب مرا محصور کرده
گرفتار بلایم یا بن زهرا
بدیها از تو دورم کرده مولا
که من از تو جدایم ،یا بن زهرا
ز تو شرمنده هستم،چون نموده
گناهان بی حیایم یا بن زهرا
تمام عمر خود سوزم از این غم
چرا از تو جدایم یا بن زهرا
تو میدانی بدم،با یک نگه کن
زبند غم رهایم یا بن زهرا
دعا فرما من بی دست و پا را
که سوی تو بیایم یا بن زهرا
مرا هم از کرم بنما دعایی
که محتاج دعایم یا بن زهرا
نگاهی کن بر این احوال زارم
منم من گدایت ، برایم دعا کن
به قلبم ولایت ، برایم دعا کن
ز طفلی ندیده شدم عاشق تو
منم آشنایت، برایم دعا کن
بود مهر و حبّت درون دل من
دل من سرایت ، برایم دعا کن
منم عبد درگاه تو یا بن زهرا
ز لطف و عطایت ، برایم دعا کن
نظر کن به حالم گل فاطمیون
سرم خاک پایت ، برایم دعا کن
نوازی اگر با نگاهی ز رحمت
شوم من هدایت ، برایم دعا کن
بود آرزوی من زار و مسکین
ببینم لقایت ، برایم دعا کن
بسوزم ز درد فراق و زهجران
بگریم برایت ، برایم دعا کن
چه کم گردد از تو بر این خسته دل
نمایی عنایت ، برایم دعا کن
ترا آخرین منجی خود نهاده
ز رحمت خدایت ، برایم دعا کن
خزان دل شیعیان را بهاری
شوم من فدایت ،برایم دعا کن
رود از