قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافهی چادر گلدار تو با مشک ترش
جاده خوشبو شده انگار که بیرون زده است
عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش!
قدمت پشت قدمهای برادر جاری
کوه سرریز شده چشمه به چشمه هنرش!!
در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد
اشک چشمان تو با آن قلم شعلهورش
گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت
مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش
عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید
کرد آیینه در آیینه پرآوازهترش!
پر از آواز کبوتر شده این شهر انگار
که خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش!
بیگمان دور ضریح تو نمیگردانند
هرکه چون دانهی اسپند نسوزد جگرش!
⏹
- یکشنبه
- 24
- تیر
- 1397
- ساعت
- 09:53
- نوشته شده توسط
- جواد