حضرت حمزه سیدالشهدا

مرتب سازی براساس
استاد سید هاشم وفایی

شهادت حضرت حمزه(ع) -(ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست...) *استاد سید هاشم وفایی

281

شهادت حضرت حمزه(ع) -(ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست...) ای آن که نور عشق و شرف در جبین توست
روشن سرای دل زچراغ یقین توست

تو حمزه ای و آینه ی جان مصطفی
عشق و امید در همه جا همنشین توست

در یاری رسول خدا، جان دشمنان
آتش گرفته از نفس آتشین توست

مهر رسول نور تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست

بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست

ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاک غم ،سر شور آفرین توست

ازآن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لاله زار احد شرمگین توست

ای مصحف عظیم رشادت ، شهادتت
حسن ختام و مطلع فصل نوین توست

از اشک فاطمه زدل خاک گل دمید
آن جا که زیر خاک تن نازنین توست

آمد احد«وفایی» وگفتا که این حریم
تصویری از شجاعت و عزم متین توست

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا رسول زاده

شهادت حضرت حمزه(ع) -(قوت بازوی من بود که افتاده به خاک...) * رضا رسول زاده

572

شهادت حضرت حمزه(ع) -(قوت بازوی من بود که افتاده به خاک...) قوّتِ بازوی من بود كه افتاده به خاک
همه ی نيروی من بود كه افتاده به خاک
.
اين همان است كه ياریِ ولايت می كرد
مثلِ يک شير زِ اسلام حمايت می كرد
.
در اُحُد هر كه به خونِ جگرش می گِريَد
هر پسر بر سرِ نَعشِ پدرش می گِريَد
.
ای عمو جان به سرِ پيكرِ تو گريه كنم
من به جای پدر و مادرِ تو گريه كنم
.
مثلِ تو هيچ كسی كُشته در اين صحرا نیست
به خدا هيچ كسی چون تو شهيد، اینجا نيست
.
چه سرش آمده هر عضوِ تَنَش مُثله شده
گوش و بينی و دو دست و دهَنَش مُثله شده
.
فكری امروز به حالِ بَدَنَش بايد كرد
شُده با خار و گیاهی كَفَنَش بايد كرد
.
صورتش زود بپوشان كه زِ رَه خواهَرِ او
تا رِسد خاک به سَر ريزد بالا سَرِ او
.
خواهرش گر برسد موی پريشان بِكُند
دشت را گريه ی او شامِ غريبان بِكُند
.
در غم دلبر خود پاره گريبان بكند
خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند
.
مَگُذاريد صَفيّه برسد تا اينجا
مَگُذاريد ببينَد رُخِ خونينَش را
.
لحظه ای سخت تر از ماندنِ من اينجا نيست
بدنت هست، ولی بَر تنِ تو اَعضا نيست؟
.
زِرِهَت پاره، كمان و سِپَرَت باقی هست
جگرت نيست ولی شُكر، سَرَت باقی هست
.
باز هم شُكر عمو راسِ تو بَر نيزه نرفت
باز هم شُكر كه در حَلقِ تو سَرنيزه نرفت
.
نزده بوسه به پاره گلويت خواهرِ تو
با صَفيّه كه نزد حرف زِ نيزه سرِ تو
.
ای عمو راسِ تو در بزمِ شرابی كه نرفت
به تماشا سوی هر شهرِ خرابی كه نرفت
.
باز هم شُكر سَرِ پاكَت عَمو چوب نَخورد
گاه دندان و گَهی پاره گَلو چوب نَخورد
.
اَلاَمان وای حُسين... وای سَرِ شاهِ شَهيد...
تا نَفس هَست مَرا، گويم: "مالي لِيَزيد"
.

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(ایا شهی که امیر سپاه عشق و وفایی..) * علیرضا قاسمی

404

حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(ایا شهی که امیر سپاه عشق و وفایی..) ایا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی

کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی

به دوستی تو سوگند می‌خورند خلایق
چو ماه، بسکه سراپا کمال و نور و صفایی •

پس از علی ـ که کسی را قیاس از او نتوان کرد ـ
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی

چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین، رجزت را
بر این، نویدِ حیاتی بر آن، وعیدِ فنایی

گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی

شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی

جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی ••

چو شد ز تیشۀ کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!

صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآنچه کرد نظاره، ندید غیر عبایی

نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی

شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی

ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی

درون گودی مقتل ـ که دیده بود چه ها شد
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟

توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...

• یکی از سوگندهای رایج در میان عرب حجاز این بود: «به محبت حمزه سوگند!». فرزدق در میمیّۀ جاودانه‌اش در ثنای سیدالساجدین علیه السلام، به این مطلب اشاره دارد: «هَذَا الَّذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرُ وَ الْـ/ـمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ‏ قَسَم‏».

•• عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْمَدِينَةِ حِينَ دُفِنَ الْقَتْلَى ... فَسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ، فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ وَ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ‏ لَهُ‏ الْيَوْم‏! [بحارالانوار ج۲۰ ص۹۸]

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

حضرت حمزه(ع) -(وقتی که مسلمانی و تسلیم خدایی...) * محمد قاسمی

462

حضرت حمزه(ع) -(وقتی که مسلمانی و تسلیم خدایی...) وقتي كه مُسلماني و تسليم خُدايي
يعني هـمه جا يـاورِ پيـغـمبر مـايي

سـرداري و سالار و جگردار و هُنردار
آن قدْر كه گـفـتند تو هم شيرِ خُدايي

هرگز نپـريـده ست به اذعان كمانت
از چِلّه ي ابروي خَـمت ، تيرِ خطايي

در عصر خودت بودي اگر شاه شهيدان
تا حشر ولي حمزه ي خيرُ الشُّهدايي

وقتي چو علي چرخ زدي دور پيمبر
از كعبه شنيدم كه تو هم قبله نمايي

وقتي كه عمو باشي و ذريّه ي هاشم
پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقايي

والله قســم هيچ نفهميده از ايـمان
هركس كه بگويد تو از اسلام جُـدايي

از تُربت تو فاطمه تسبيح اگر ساخت
مي خواست بگويد چه قَدَر اهل دعايي

بالايِ سر قـبر تو با ديده ي گـريان
با سوز جگر فاطمه مي گفت : كُجايي؟

مي گفت كُجايي كه ندارد دل حيدر
از حَصرِ غم و غُربت و اندوه ، رهايي

در جَنگ اُحد مُثلِه شدي تا كه بگويي
مي خواست دلت تا بشوي كربُـبلايي

مي گفت عبايي كه روي پيكرت افتاد
اي كـاش بيارنـد به گــودال عبايي

تا خواهرِ مظـلـومه ي ارباب نبينـد
از نيزه مي آيـد به سر او چه بلايي !!!

در نيمه ي شوّال به جُز داغ تو اي مرد
در خيمه ي دل سوختگان نيست عزايي...

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت حمزه(ع) -(موجیم که تقدیمی بحریم به ساحل...) * مجید لشگری

260

حضرت حمزه(ع) -(موجیم که تقدیمی بحریم به ساحل...) موجیم که تقدیمی بحریم به ساحل
اوجیم که از خویش رسیدیم به سافل
.
در مرتبه‌ی فرش زبان‌بسته و مسئول
در مرحله‌ی عرش عنان‌تافته‌سائل
.
عجزیم سراپا و غروریم سراسر
در ظاهر خود شهد و به بطنیم هلاهل
.
در ساعت تقبیح خودیم از همه فارغ
در ساحت تسبیح خدا، بند سلاسل
.
فردا که به میزان عمل سعی بسنجند
کو طاعت و کی طوع و کجا قُرب و نوافل؟
.
از مقصد خود رد شده یا ابن سبیلیم
یک گام نرفتیم به سویی متعادل
.
دلداده از این عشوه‌گر پیر به غمزه
دلبسته از این کهنه‌رباطیم به منزل
.
از حیث کمالیم به هر منطقه ناقص
در وجه قصوریم به هر ناحیه کامل
.
دستاروشانیم که از نان و نشانی
دور سر خود گشته چنین عاطل و باطل
.
برخیز و بزن طرح نو ای دهر! که حق را
از ما نشود جز بدی و سیئه حاصل
.
آمد به سخن دهر کای از خاطره غافل!
کوتاه سخن کن که نه ای عالم و عامل
.
گر از همه اقبال گزیدی تو قفا را
بنمایمت از وجه اتم، طرح مقابل
.
تو مرد زبان نیستی ای همهمه! شو گوش
تا روی کنم از تو به سویی متمایل
.
توفیق سخن یافته ام عمّ نبی را
توفیق چنین کم بدهد دست به قائل
.
گفتم که بگو کیست که در عالم امکان
او را نبود عِدل و عدیلی و معادل؟
.
از من به سخن رو به احد کرد و چنین گفت:
ای میر قریش، آیت حق، تیغ‌حمایل
.
نام تو اگر حمزه شد این عین صواب‌ست
ضرغام نبی، شیر خدا، صفدر قابل
.
ای آنکه ملائک به مواسات تو با حق
بودند به توفیق تماشای تو نایل
.
ای آنکه به میزان عمل، نوح پیمبر
من جمله گزیده‌ست تو را شاهد عادل
.
با صولت هیجای تو دلگرم پیمبر
از غیرت والای تو سرد اند غوائل
.
در عزم مواسات تو با احمد مختار
کو واهمه در جان تو از عاجل و آجل
.
خصمی که به شمشیر به پرخاش تو آمد
بر دست نماندش نه اصابع نه انامل
.
بر پای جوانمردی ات افتاد محامد
از ساحت ایمان تو جوشید مناهل
.
توصیف تو در حدّ نبی بود و علی بود
ای عقل به درک تو به هر مرتبه جاهل
.
ای تربت تو فاطمه را سبحه‌ی اوراد
جان‌ها به فدای تو و آن تربت و آن گل
.
ای "جوهر" ایجاد به فیضت متمسّک
ای عالم امکان به مزارت متوسّل
.
بر گوی چه رازی به حریم تو نهان است
زهرا اگر این‌گونه کشد رنج فواصل؟
.
داغ تو بزرگ است به ایمان تو سوگند
آن داغ که بر قلب پیمبر شده نازل
.
آن داغ که تنها به عبایی شده پنهان
بین تو و خواهر شده این پارچه حائل
.
صد داغ و صد افسوس از آن لحظه که زینب
دید آن سر بر نیزه و سر کوفت به محمل

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت حمزه(ع) -(این جمله کافی است برای فضیلتش..) * علی مشهوری

666

حضرت حمزه(ع) -(این جمله کافی است برای فضیلتش..) این جمله کافی است برای فضیلتش
تسبیح ذکر گفتن زهراست تربتش

آن یل که جز شجاعت حیدر به روزگار
چشمی ندیده است نظیر شجاعتش

این نَقل رایج است که در هر نبرد بود
نُقل در دهان دوست و دشمن شهامتش

بی شک بنای دین خدا پا نمی گرفت
در دستِ دین نبود چو دست حمایتش

ای کاش بود تا نشود گونه‌ای کبود
می بود اگر اجازه نمی داد غیرتش

از این مزار خاکی و بی سنگ و بی حرم
بعد از چهارده صد پیداست غربتش

توصیفش از زبان پیمبر شنیدنیست
با این سیاهه بی ادبی شد به ساحتش

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

حضرت حمزه(ع) -(نبود مرد نبرد تو در اُحد اَحدی...) * میلاد حسنی

464

حضرت حمزه(ع) -(نبود مرد نبرد تو در اُحد اَحدی...) نبود مرد نبرد تو در اُحُد اَحَدی
چرا که ذکر لبت بود یا علی مددی

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت حمزه(ع) -(عشق هرجا رود اثر دارد..) * داود رحیمی

298

حضرت حمزه(ع) -(عشق هرجا رود اثر دارد..) عشق هر جا رَود اثر دارد
ماجراها به زیر سر دارد

هر که باعشق رو به رو شد گفت:
عاشقی غالبا خطر دارد

عشق با اضطرار همراه است
آتشی داغ و شعله ور دارد

هر چه معشوق دلربا تر شد
عاشقانی گزیده تر دارد

بار عشق رسول را باید
یک نفر مثل "حمزه" بردارد

حمزه ی عاشق و علی باشند
مصطفی لشکری قدَر دارد

حمزه را سید شهیدان کرد
عاشقی اینچنین هنر دارد

جگر پاره پاره اش فهماند
عاشقی کار با جگر دارد
***
گرچه جسمش جدا جدا شده است
باز شکر خدا که سر دارد

خواهرش خوب شد نبود و ندید
فقط از ماجرا خبر دارد ...

کربلا هم نمایش عشق است
عشق هر جا رود اثر دارد

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(از شیر غیر از شیر بودن برنمی آید...) * سید پوریا هاشمی

379

حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(از شیر غیر از شیر بودن برنمی آید...) از شیر غیر از شیر بودن بر نمی آید
یعنی که درپای شما جز سر نمی آید
از سینه ات جز عشق احمد در نمی آید
مثل تو در کل عرب دیگر نمی آید
تو حمزه ای سنگر شدی حتی پیمبر را
اسم تو تار و مار کرده کل لشگر را

وقتی که افتادی زمین دین هم زمین افتاد
پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد
حتی امیرالمومنین محکم زمین افتاد
زهرا میان خانه از این غم زمین افتاد
مثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر
بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر

بالا تنت آمد همینکه خواهری جان داد
حرف عبا شد پا به پایش مادری جان داد
با روضه های ثانی پیغمبری جان داد
شمشیرها آمد علیِ اکبری جان داد
یک کوچه وا شد از روی مرکب سوار افتاد
کل حرم مثل علی به احتضار افتاد

آیات قرآن را روی سرنیزه ها بردند
سر را جدا بردند و پیکر را جدا بردند
کار جوانان شد علی را با نوا بردند
با چه عذابی نور را بین عبا بردند
عمه اگر بیرون نمی آمد پدر میمرد
بابا خودش در وقت تشییع پسر میمرد

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت حمزه(ع) -(بسم رب الوحی، رب هل أتی...) * محمود ژولیده

505

حضرت حمزه(ع) -(بسم رب الوحی، رب هل أتی...) بسم رب الوحی، رب هل اتا
رب احمد، رب خیرالمرسلین
رب عترت، رب مولانا علی
رب سادات نساءالعالمین

صحبت از یاران دین کبریاست
یاد باید کرد از اصحابِ حق
درس عبرت از اُحد باید گرفت
تا شود سرلوحۀ احبابِ حق

از چه رو دندان پیغمبر شکست
وز چه احمد حمزه را از دست داد
«لحظه ای غفلت» ز فرمان نبی
جبهۀ حق، تنگه را از دست داد

هیچکس باور ندارد اینچنین
حیدر و بر تن نَود زخمِ عمیق
کینۀ هندِ جگرخوار عاقبت
حمزه را مُثله کند در زیر تیغ!

کیست حمزه، یار احمد یار وحی
حافظ آیات، بعد از هر نزول
کیست حمزه، مرد ایمان و نبرد
عبد صالح شیرِ میدان رسول

کیست حمزه، غرّشِ شمشیر عشق
کیست حمزه، عبد فرمان علی
کیست حمزه، مرد میدان اُحد
جان او بسته است بر جان علی

هر کجا احمد ز دشمن فتنه دید
بود یارِ حضرتش آن پهلوان
حال افتاده بزیر دست و پا
بی نفَس، بی جان، شکسته استخوان

سینه ای که سخت تر از کوه بود
حال از تیزیِ خنجر نرم شد
این همان یکتا عموجان است که
بارها زهرا به او دلگرم شد

سالها بگذشت از جنگ اُحد
شهر از بعدِ نبی تاریک بود
بی حیایی راهِ زهرا را گرفت
راهِ بانو، کوچه ای باریک بود

روزِ سیلی خوردنِ زهرا رسید
دید دشمن تا که بنچاقِ فدک
مادرِ سادات را آن بی حیا
پیش چشمِ مجتبایش زد کتک

گوشواره پخش شد روی زمین
دست مادر بود در دست پسر
راه را گم کرد آن یاسِ کبود
آنکه خود از بهر مولا شد سپر

پس کجا بودی ببینی ای عمو!
فاطمه افتاد زیر دست و پا
تو بزیر خاک و زهرا بی پناه
بسته شد در ریسمانی مرتضی

بولهب یک حرف بد زد بر نبی
ای عمو! خشمَت امان از او گرفت
ثانی اما سیلی ام زد بی هوا
هیچکس آیا نشان از او گرفت؟

راهِ زهرا راهِ یاریِ علیست
تاعلی تنها نماند هیچگاه
درسِ عبرت از اُحد این است و بس
شیعه در غفلت نباشد هیچگاه

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سینه زنی شهادت حضرت حمزه(ع)، به نفس حاج حسین سازور -(شهر مدینه شده ماتم سرا...) *

409

سینه زنی شهادت حضرت حمزه(ع)، به نفس حاج حسین سازور -(شهر مدینه شده ماتم سرا...) [( شهر مدینه شده ماتم سرا
نوای عالم شده وا حمزتا ) 2
( ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا
کشته شده شیر خدا واویلا واویلا )2] 3
صدای ناله رسد از آسمان
خیل ملائک همه بر سر زنان
شکسته دندان نبی واویلا واویلا 2
خون رود از جسم علی واویلا واویلا
شهر مدینه شده ماتم سرا 2
نوای عالم شده وا حمزتا 2
ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2
کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2

( ببین نشان کینه ی دشمنش
به دست یک زن شده غارت تنش ) 2
عبا کشیده رو سرش واویلا واویلا 2
تا که نبیند خواهرش واویلا واویلا
[شهر مدینه شده ماتم سرا 2
نوای عالم شده وا حمزتا 2
ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2
کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2]2
نگاه زینب شده خیره ز تل
کشیده دشمن خنجرش از بغل
چکمه به پا ز کینه اش واویلا واویلا
نشسته روی سینه اش واویلا واویلا

*حسین .....
دیگه این سر و جدا نکردن،دیگه به این بدن اسب نتازوندن ... اما خواهرش فرمود یا جدا ! هذا مرمل بدما ..." مقطع الاعضا ..." حسین ....*
[شهر مدینه شده ماتم سرا
نوای عالم شده وا حمزتا
(ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا
کشته شده شیر خدا واویلا واویلا)2]2
*بوی خون آید از دل صحرا ....*
واویلا واویلا واویلا خدا واویلا ....
خاک عالم به سر چه رخ داده ...
بین لشگر به پا شده غوغا
حمزه دیگر ز پای افتاد ...
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد مبشری

نوحه شهادت حضرت حمزه(ع) -(در راه مصطفی بشکسته پر شدم...) * محمد مبشری

487

نوحه شهادت حضرت حمزه(ع) -(در راه مصطفی بشکسته پر شدم...) در راه مصطفی / ( بشکسته پر شدم )2
با خنجر جفا / ( پاره جگر شدم ) 2

من شیر داورم
عبد پیمبرم
در خون شناورم

آه و واویلتا 3

از جور مشرکین / ( شد مثله پیکرم )2
جسم مرا ببین / ( صفیه ی خواهرم )2

بینی مرا چنین
تا روز واپسین
گردی دل آتشین

آه و واویلتا 3

گر چه عدو مرا / ( از مصطفی گرفت ) 2
با اشک فاطمه / ( این غم صفا گرفت ) 2

با گریه های او
در خاک پای او
گشتم فدای او

آه و واویلتا 3

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک زمزمه شهادت حضرت حمزه(ع) -(شیر میدون نبرد..) *

323
1

سبک زمزمه شهادت حضرت حمزه(ع) -(شیر میدون نبرد..) شیرِ میدونِ نبرد با دشمنایی
تکیه گاهی و سپاهِ مصطفایی
نگاه کن چی به سرت آورده دشمن
بدنت جا می گیره رویِ عبایی

عبایِ پیمبرِ دین
شده تابوتِ تنِ تو
جایِ نیزه یِ ستمگر
مونده رویِ بدنِ تو

لقبِت لقبِ ارباب
امّا واسهَ ت کفنی هست
سینهَ تو دَریدن امّا
به تنت پیرهنی هست

ای امان از این غریبی (۴)

نه فقط عمو که واسهَ م بودی بابا
بستی چشماتو چرا عمویِ زهرا
بعدِ تو همین بقیع می بینه یک شب
غریبونه تابوتی می بره مولا

من و تو نیستیم ببینیم
دستِ حیدرو می بندن
تو کوچه به گریه هایِ...
کوثرِ حرم می خندن

باورت می شه مدینه
جلو در می کِشه لشکر
می شینه غلافِ کینه
رو بازویِ یاسِ حیدر

ای امان از این غریبی (۴)

(حضرت عبدالعظیم)

وقتی پا تویِ حریمِ تو می ذارم
بارونی می شم مثِه ابرِ بهارم
برا کربلا دلم تنگه و باید
صورتم رو رو ضریحِ تو بذارم

پسرِ کریمِ طاها
حَرمت کرب و بلامه
نوکریتون افتخارِ...
من و کُلِّ رفقامه

نمی شه سفره یِ نوکر...
خالی آخه تو کریمی
داره مجتبی تو شهرِ...
ما برا خودش حریمی

ای امان از این غریبی (۴)

تو که روضه خونِ اربابِ غریبی
تو که از ایل و تبارِ مجتبایی
تویِ هیاتت می پیچه بویِ سیبی
یعنی نوکرا شدن کرب و بلایی

از تبارِ مجتبایی
حرمی داری تو آقا
عاشقِ حسینی امّا
نشدی تو اِرباً اِربا

جگرت سوخته ولی تیر
به تن و تابوت نخورده
دشمنت سرِ بریده
به رویِ نیزه نبرده

یا حسین غریبِ مادر (۴)

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

نوحه زمینه شهادت حضرت حمزه(ع) -(به روی عبای مصطفایی..) * حسین ایمانی

541

نوحه زمینه شهادت حضرت حمزه(ع) -(به روی عبای مصطفایی..) سبک: رسیده یه زائر...

به رویِ عبایِ مصطفایی
تو مردِ خدایی باوفایی
سیّدالشهدایِ مدینه
روضه ت داره بویِ کربلایی

ای عمویِ پیمبرم
سایه یِ تو رویِ سرم
آرزومه که یه حرم
داشته باشی دلبرم

آقاجون یه روزی این سینه زن
می زنه دم از حسین و حسن
میونِ... صحن و سرات عشقِ من

عشقِ من عشقِ شما کربلا (۴)

سینه تو دَریدن مثلِ آقام
شدی فداییِ دینِ اسلام
می زنه پیمبر رویِ سینه
میگه تو که رفتی خیلی تنهام

رو مزارِ تو می شینه
یاسِ نیلیِ مدینه
تو میری و میره فرو
مسمارِ در تو سینه

تو سینه می شینه مسمارِ در
مدینه میشه عذابِ کوثر
می بینه علی که می شْکنه پر

عشقِ من عشقِ شما کربلا (۴)

(حضرت عبدالعظیم)

دلم که می گیره بی قرارم
میام تویِ صحنت پا می ذارم
چشامو می بندم صورتم رو
رو ضریح می ذارم تا ببارم

حرمِ تو کرب و بلا
زائرت زائرِ خدا
قبله یِ ری صحن و سرات
نینوایِ سینه زنا

آقاجون نوکرتم از قدیم
خادمَم خادمِ عبدالعظیم
سائلم روزی مو میده کریم

عشقِ من عشقِ شما کربلا (۴)

تو مُحدِّثِ عالی مقامی
صاحبِ جلال و احترامی
تویِ حرمِ تو می شینه رو...
لبِ زائرِ تو چه سلامی

السّلام ای دلبرِ من
ای شهیدِ دور از وطن
کشته یِ صد پاره تنی
ای سلیمانِ بی کفن

عشقِ من سر رویِ تن نداری
عشقِ من تو پیرهن نداری
عشقِ من چرا کفن نداری؟!

عشقِ من عشقِ شما کربلا (۴)

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شهادت حضرت حمزه(ع) -(خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد...) * یوسف رحیمی

326
2

شهادت حضرت حمزه(ع) -(خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد...) خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهی ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

پيمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

شهادت حضرت حمزه(ع) -(وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد...) * حمید رمی

301

شهادت حضرت حمزه(ع) -(وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد...) وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد،
خویشِ پیمبر بینِ اغیارِ پیمبر شد،

وقتی کسی در قعرِ چاهِ جهلِ یک امّت
برخاست و چشمانِ بیدارِ پیمبر شد،

وقتی کسی دورِ بلا چرخید و بعد از آن
حلقه به گوشِ حلقۀ دارِ پیمبر شد،

باید که جبرائیل در مدحش سخن گوید
باید چنین محبوب و دلدار پیمبر شد

حیدر نبود امّا به دستش ذوالفقار آورد
شمشیر برّان، وقت پیکار پیمبر شد

تکبیرگویان، ناگهان بدر و اُحد دیدند
با حیدر کرّار، کرّار پیمبر شد

اصلاً نمی‌چسبد که شعری بی علی باشد
مردی که تا محشر، علمدار پیمبر شد

عمار، راه حمزه را پیمود؛ این یعنی
حمزه، جوابِ " أینَ عمّارِ " پیمبر شد

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شهادت حضرت حمزه و گریز روضه ی کربلا * مرتضی محمودپور

755
2

شهادت حضرت حمزه و گریز روضه ی کربلا ◾روضه حضرت حمزه
◾و گریز به کربلا

بر خاک و خون فتاده خدایا دلاورم
من داغدار حمزه علمدار و یاورم

دیدم که پیکرش شده مثله به روی خاک
یارب ببین تو سوز دل و دیده ی ترم

آمد صفیه خواهر حمزه ولی نشد
بیند عموی مثله در خون شناورم

من با عبا کفن به تنش کردم و نشد
پوشم تمام پیکر چون لاله پرپرم

روضه فقط برای شهیدان کربلاست
من داغدار سینه ی مجروح و حنجرم

از شام و کوفه کنج تنور و میان دیر
راسی به نیزه دیدم و مفتون آن سرم

ای وای من به کرببلا خواهری رسید
از خیمه گاه با لب خشکیده میدوید

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

سبک نوحه شهادت حضرت حمزه(ع) -(سلام و درود خدا برتو حمزه...) * مجتبی دسترنج

345

سبک نوحه شهادت حضرت حمزه(ع) -(سلام و درود خدا برتو حمزه...) سلام و درودِخدا بر تو حمزه
تحیات اهل ولا بر تو حمزه

تو شیر اُحد شیر بدری
به شامِ نبی نور قدری

مدد یا حمزه مدد یا حمزه..

تو نور دو چشم علی و بتولی
پسرعم و جان و امینِ رسولی

تویی اوجِ شور و شهامت
تویی غرقِ نور نُبوت

مدد یا حمزه مدد یا حمزه..

به هر معرکه یاور مسلمینی
تو هرلحظه بامرتضی همنشینی

نوای علی بر لب توست
علی ذکر روز و شب توست

مدد یا حمزه مدد یا حمزه..

زِ کینه شده پیکرت پاره پاره
دل مصطفی از غمت بی قراره

پُر از خون شده پیکر تو
امان از دل خواهر تو

مدد یا حمزه مدد یا حمزه..

اگر چه تنت مُثله و غرق خون است
کجا صورت دخترت لاله گون است

به نیزه نرفته سر تو
مُعَذّب نشد خواهر تو

غریب مادر غریب مادر..

شب جمعه زهرا توی قتلگاه است
برای حسینش پر از سوز و آه است

بگوید حسین بی کفن بود
لب تشنه خونین دهن بود

غریب مادر غریب مادر..

الهی مرا زائر کربلا کن
پس از آن سرم را برایش فدا کن

هوائیه کوی حسینم
که مشتاقِ روی حسینم

حسین ای جانم حسین ای جانم..

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه و توسل شهادت حضرت حمزه(ع)، روضه حضرت زینب(ع)، کربلایی حنیف طاهری -(ای کعبه خودم دور سرت میگردم...) *

499

روضه و توسل شهادت حضرت حمزه(ع)، روضه حضرت زینب(ع)، کربلایی حنیف طاهری -(ای کعبه خودم دور سرت میگردم...) حمله کرد خالد ابن ولید (لعنت الله) همه فرار کرده بودن .. یه عده پِیِ غنیمت ،یه عده لشکرُ دیدن از پشت داره هجوم میاره جنگی که پیروز شده بودن ،مغلوبه شد .. همه فرار کردن ،پیغمبر محاصره شد .. هیچ کسی نموند ،تک و تنها امیرالمومنین ایستاد پیشانیِ پیغمبر شکست .. دندانِ مبارک شکست ..تنها کسی که ایستاد و یه تنه دور پیغمبر میگشت امیرالمومنین بود .. نود زخمِ کاری به بدن آقا رسید ولی از پا ننشست .. آسمانی ها مبهوتِ جنگِ علی شدن ..

انقده تک و تنها دورِ پیغمبر گشت خطاب اومد همه شنیدن این ندا رو منادی بین زمین و آسمان ندا داد : لا فَتی اِلاّ عَلی لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار .. این برا امروز بوده .. یه تنه ایستاد جانِ پیغمبرُ نجات داد .. زخم هاشُ بی بیِ ما حضرت زهرا مرهم می گذاشت بعدِ جنگِ اُحد ؛ پرستارِ علی ابن ابیطالب فاطمه بود .. هر زخمی رو مرهم میذاشت میگفت علی جان ان شالله جبران کنم .. دست مریزاد علی چه کردی امروز .. جانِ بابایِ منو نجات دادی .. ان شالله جبران کنم .. یه گریز بزنم برگردم .. فرمود علی جان ان شالله عمرم باقی باشه برات جبران کنم .. میدونی کجا جبران کرد .. وقتی دستایِ علی رو بستن .. داشتن میبردنش سمتِ مسجد .. حائل شد ، کمرِ مولا رو گرفت .. صداش بلند شد ..

ای کعبه خودم دورِ سرت میگردم
پروانۀ شمعِ سحرت میگردم
امروز به جبرانِ نود زخم احد
بنگر که چگونه سپرت میگردم

*رکنی بود حمزه .. بیخود نبود نامش شد حمزۀ سیدالشهدا فاطمه (س) با این که آسیب دیده بود ،با این که پهلوش شکسته .. بازو آسیب دیده .. میاد سرِ قبرِ حمزه .. ببین چه مقامی داره فاطمه میاد اونجا حرفاشُ بزنه آرام بشه .. خودِ مولا وقتی داشتن میبردنش سمتِ مسجد ( میخوام مقامِ حمزه جا بیفته ، بدونیم امشب برا کی داریم گریه میکنیم ) انقدر مقام بالاست اسدالله علی ابن ابیطالب دارن میبرنش ، یه نفر از اونایی که اسم برده جلو درِ خونه ،حمزۀ سیدالشهداست .. فرمود حمزه اگه تو بودی اینا جرات نمی کردن درِ خانۀ ما رو آتش بزنن .. بعد از اینی که پیغمبر فرمود عمویِ من گریه کن نداره ، زن ها همه کشته هاشونُ رها کردن ،برا حمزۀ سیدالشهدا گریه کردن .. رسم شد تو مدینه هرکی کشته ای می داد ، شهیدی می داد اول برا حمزۀ سیدالشهدا گریه می کردن بعد برا شهید خودشون ..

در غزوۀ اُحد چو اُحد بود پا به جا
تا عاقبت ز حربۀ وحشی زپا فتاد

دشمن همین به کشتنِ او اکتفا نکرد
در فکرِ مثله کردنِ آن پارسا فتاد

جسمش درید و دیگر اجزایِ او برید
قلبش به دستِ هندۀ شوم دغا فتاد

این قرعۀ ستم که ز تزویر هنده بود
آوخ به نام حمزۀ شیر خدا فتاد

*مثله کردن بدنُ .. نوشتن با اجزایِ بدنِ حمزه گردن بند درست کرد به گردن انداخت ..*

هر کس برفت تا خبر آرد به مصطفی
زان کشته در کنارِ وی از غم ز پا فتاد

*هرکی میومد بدنُ میدید دیگه نمی تونست برگرده .. *

تا خود پیمبر آمد و چون حال حمزه دید
زد ناله آنچنان که طنین در فضا فتاد

*نشست شروع کرد گریه کردن یه وقت خبر آوردن یا رسول الله خواهرش داره میاد .. عمۀ شما صفیه خانم داره میاد .. خودش جلو دوید فرمود عمه برگرد .. اگه میشه شما بالاسرِ برادر نیا .. ( نمیشه که )خواهره .. خبرِ شهادتُ شنیده ولی تا بدنُ نبینه دلش آرام نمیشه .. فرمود عمه جان شرط داره .. اول فرمود عبا بندازن رو بدنِ حمزه .. انقدر رشید بود پاهایِ حمزه از زیرِ عبا بیرون آمد ، فرمود خار و خاشاکِ بیابون هارو جمع کردن حتی خواهر پاهایِ برادرم نبینه .. عمه جان شرط داره ، اگه میخوای بدنُ زیارت کنی عبارو کنار نمیزنی .. اگه می خوای بدنُ ببوسی از رویِ عبا .. بغل میکنی از رو عبا .. (چه بدنی ؟..) تازه این بدنی که مثله شده سر در بدن داره ...*

در شرح این مصیبت جانسوز ناگهان
دل در هوای واقعه ی کربلا فتاد

وقتی که راه قافلۀ غم نصیب شام
برکشتگان بی سر دشت بلا فتاد

*راوی میگه همچین که این زن و بچه رو از کنارِ کشته ها رد میکردن دونه دونه از رو ناقه ها می افتادن ...*

وقتی که چشم زینب کبری به قتلگاه
بر جسم نورِ دیدۀ خیرالنسا فتاد

بی اختیار نعرۀ هذا حسین او
سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد

شاعر : موید

پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

حسین......

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 20:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(افسوس که قلب بی قرارش سوزد..) * امیررضا فرجوند

283

شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) -(افسوس که قلب بی قرارش سوزد..) افسوس که قلب بی قرارش سوزد
آتش به درون لاله زارش سوزد
آن گل که خزان نمود پرپر او را
دل ، بهر غریبیِ مزارش سوزد

  • جمعه
  • 7
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

رباعی شهادت حضرت حمزه(ع) -(افسوس که قلب بیقرارش سوزد..) * امیررضا فرجوند

585
2

رباعی شهادت حضرت حمزه(ع) -(افسوس که قلب بیقرارش سوزد..) افسوس که قلب بی قرارش سوزد
آتش به درون لاله زارش سوزد
آن گل که خزان نمود پرپر او را
دل ، بهر غریبیِ مزارش سوزد

****
احمد ز غم عموی خود زار گریست
از سینه کشید آه و غمبار گریست
بر قبر غریبِ حمزه ، در شهر نبی
هر رهگذر و زائر و زوار گریست

  • سه شنبه
  • 11
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد