وفات شهادت گونه حضرت رسول الله

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

متن نوحه وفات حضرت رسول (ص) , (شدم عزادار، رسول آخرالزمان) * رضا تاجیک

3527
3

متن نوحه وفات حضرت رسول (ص) , (شدم عزادار، رسول آخرالزمان) دانلود متن و سبک زمینه سینه زنی برای وفات پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی (ص)

شدم عزادار، رسول آخرالزمان
دل منو آتیش زده، با غصه های بی کران
قصه های رسالتش قصه های عجیبیه
سهم آقا ز امتش بی کسی و غریبیه
تنها و بی یاور در این مدت مدید
خون دل می خوردی ای پیغمبر شهید
مولانا مولانا صلی الله علی رسول

بیست و سه ساله که، شده شکسته قامتت
دلم میخواد که جون بدم، به پای اوج غربتت
دستای بسته علی جواب و رنج و زحمتت
شعله های آتیش میشه اجر و مزد رسالتت
آقای تنهای شهر ظلم و کینه ای
مظلومی گرچه مدفونِ در مدینه ای
مولانا مولانا صلی الله علی رسول

شب عروج تو، شب زیارتی شده
بیا ببین کرببلا، عجب قیامتی شده
شب جمعه با

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا تاجیک

دانلود متن و سبک نوحه وفات شهادت گونه حضرت محمد مصطفی(ص),(ای رسول عشق و رحمت کرده ای تو عزم هجرت ) * رضا تاجیک

3168
3

دانلود متن و سبک نوحه وفات شهادت گونه حضرت محمد مصطفی(ص),(ای رسول عشق و رحمت   کرده ای تو عزم هجرت ) ای رسول عشق و رحمت کرده ای تو عزم هجرت 2
وای؛ طعنه و تهمت شنیدی
خیری از مردم ندیدی
وامصیبت وامصیبت
آقا! کشته زهر جفا آقا! سیدی یا مصطفی 2
آقا! رَحمَتٌ لِلعالَمین 3

دیدگانت مثل دریا تو شنیدی ناسزاها 2
وای؛ این جماعت حلقه بستند
سر و دندانت شکستند
وامصیبت وامصیبت
آقا! از غم تو دیده تر آقا! فاطمه شد خونجگر 2
آقا! رَحمَتٌ لِلعالَمین 3

پیرمرد سوره ی هود شرح صدر تو حسین بود 2
وای؛ با دل پر شور و شینت
روضه خواندی از حسینت
وامصیبت وامصیبت
گفتی شاه، عطشان می شود بعد از قتل، عریان می شود 2
آقا! رَحمَتٌ لِلعالَمین 3

شاعر :رضا تاجیک
منبع : بی پلاک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دانلود متن نوحه مداحی وفات پیامبر اکرم به همراه دانلود سبک نوحه ,(عاقبت از شهر کینه پر گرفتی) * رضا تاجیک

8961
21

دانلود متن نوحه مداحی وفات پیامبر اکرم به همراه دانلود سبک نوحه  ,(عاقبت از شهر کینه پر گرفتی) متن نوحه وفات حضرت محمد (ص) به همراه لینک مستقیم دریافت سبک مداحی

عاقبت از شهر کینه پر گرفتی

روز آخر دخترت در بر گرفتی

با دل خون وقت رفتن ذکر یا حیدر گرفتی

وای؛ رنج و زحمت ها کشیدی خیری از مردم ندیدی وامصیبت

وای؛ طعنه و تهمت شنیدی زیر بار غم خمیدی وامصیبت

أنت شهیدٌ مسموم واویلا واویلا

سیّدُنا یا مظلوم واویلا واویلا

جبرئیل هم رخصت از این در بگیرد

گرچه اشک از دیده اش حیدر بگیرد

همسرش نیست تا ز رویش خون و خاکستر بگیرد

وای؛ آسمانها سوگوارش عرشیان دل بی قرارش وامصیبت

وای؛ پیر مرد سوره هود شرح صدر او حسین بود وامصیبت

دشمن نادان او واویلا واویلا

شکسته دندان او واویلا واویلا

این جماعت ب

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب ) *

1789
3

شعر حضرت رسول (ص) ( هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب ) هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشكم، كه رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آنكه زنو ماه محرّم شده امشب
مهتاب، رخ خویش نهان كرد زماتم
چون رحلت پیغمبر خاتم شده امشب
از داغ جگر سوز نبى سیّد ابرار
نخل قد زهرا و على خم شده امشب
شد كار فلك، خون جگر خوردن از این غم
گردون، ز محن با رخ درهم شده امشب
سیماى جهان، غرقه خون دل «یاسر»
در سوگ رسول اللّه اعظم شده امشب
شاعر : محمود تاری

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 07:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب) *

1916
2

شعر حضرت رسول (ص) ( مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب) مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مكن اى آسمان روشن چراغ ماه را كز كین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است
كه هستى شد سیه پوش امام ممتحن امشب
گهى گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم
گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب
فدا شد ناخداى فلك حق در بحر طوفان زا
كه شد دریاى دیده در عزایش موج زن امشب
دهد غسل از سرشك دیدگان با زارى و شیون
علىّ بت شكن جسم نبى بت شكن امشب
نمى دانم چه حالى مى كند پیدا امیر عشق
چو مى سازد تن آن جان جانان را كفن امشب
شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لاله سان خونین
كه در دشت بلا گم كرده یاس و یاسمن امشب
چراغ انجمن آ

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند ) *

1639
1

 اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند              ) مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند
بختیان را ز جرس صبح‌دم آوا شنوند
عارفان نظری را فدی اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندی اینجا شنوند
خاکیان را ز دل گرم روان آتش عشق
باد سرد از سر خوناب سویدا شنوند
همه سگ‌جان و چو سگ ناله کنانند به صبح
صبح دم نالهٔ سگ بین که چه پیدا شنوند
خاک پر سبحهٔ قرا شود از اشک نیاز
وز دل خاک همان نالهٔ قرا شنوند
خاک اگر گرید و نالد چه عجب کاتش را
بانگ گریه ز دل صخرهٔ صما شنوند
گریه آن گریه که از دیدهٔ آتش بینند
ناله آن ناله که از سینهٔ خارا شنوند
چون بلرزد علم صبح و بنالد دم کوس
کوه را نالهٔ تب لرزه چو دریا شنوند
صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند
کوس گلبام زد ابدال بگو تا شنون

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( هر صبح سر ز گلشن سودا برآورم ) *

1447
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( هر صبح سر ز گلشن سودا برآورم ) هر صبح سر ز گلشن سودا برآورم
وز صور آه بر فلک آوا برآورم
چون طیلسان چرخ مطرا شود به صبح
من رخ به آب دیده مطرا برآورم
بر کوه چون لعاب گوزن اوفتد به صبح
هویی گوزن‌وار به صحرا برآورم
از اشک خون پیاده و از دم کنم سوار
غوغا به هفت قلعهٔ مینا برآورم
خود بی‌نیازم از حشر اشک و فوج آه
کان آتشم که یک تنه غوغا برآورم
اسفندیار این دژ روئین منم به شرط
هر هفته هفت‌خوانش به تنها برآورم
بس اشک شکرین که فرو بارم از نیاز
بس آه عنبرین که به عمدا برآورم
لب را حنوط ز آه معنبر کنم چنانک
رخ را وضو به اشک مصفا برآورم
قندیل دیر چرخ فرو میرد آن زمان
کان سرد باد از آتش سودا برآورم
دلهای گرم تب زده را شربتی کنم
ز آن خوش

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( از بس که چهره سوده تو را بر در آفتاب ) *

1570
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) (  از بس که چهره سوده تو را بر در آفتاب  ) از بس که چهره سوده تو را بر در آفتاب
بگرفته آستان تو را بر زر آفتاب
از بهر دیدنت چو سراسیمه عاشقان
گاهی ز روزن آید و گاه از در آفتاب
گرد سر تو شب پره شب پر زند نه روز
کز رشک آتشش نزند در پر آفتاب
گر پا نهی ز خانه برون با رخ چه مهر
از خانه سر به در نکند دیگر آفتاب
گرد خجالت تو نشوید ز روی خویش
گردد اگر چه ریگ ته کوثر آفتاب
از بس فشردن عرق انفعال تو
در آتش ار دود به در آید تر آفتاب
گویی محل تربیت باغ حسن تو
معمار ماه بوده و برزیگر آفتاب
آیینه ی نهفته در آیینه دان شود
گیرد اگر به فرض تو را در بر آفتاب
از وصف جلوه ی قد شیرین تحرکت
بگداخت مغز در تن بی‌شکر آفتاب
گر ماه در رخت به خیانت نظر کند
چشمش ب

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( کنون گویم ثناهاى پیمبر) *

1303

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص)  (  کنون گویم ثناهاى پیمبر) کنون گویم ثناهاى پیمبر
که ما را سوى یزدانست رهبر
چو گمراهى ز گیتى سر بر آورد
شب بى دانشى سایه بگسترد
بیامد دیو و دام کفر بنهاد
همه گیتى بدان دام اندر افتاد
ز غمرى هر کسى چون گاو و خر بود
همه چشمى و گوشى کور و کر بود
یکى ناقوس در دست و چلیپا
یکى آتش پرست و زند و استا
یکى بت را خداى خویش کرده
یکى خورشید و مه را سجده برده
گرفته هر یکى راهِ نگونسار
که آن ره را به دوزخ بوده هنجار
به فصل خویش یزدان رحمت آورد
ز رحمت نور در گیتى بگسترد
بر آمد آفتابِ راست گویان
خجسته رهنماى راه جویان
چراغ ِ دین ابوالقاسم محمّد
رسول ِ خاتم و یاسین و احمد
به پاکى سیّد ِ فرزندِ آدم
به نیکى رهنماى خلق عالم
خدا از آفرینش آف

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم) *

1458
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) (  روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم) روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم
ای رای تو شمس‌الضحی وی روی تو بدرالظلم
مایه ده آدم تویی میوۀ دل مریم تویی
همشهری زمزم تویی یا قبلة الله فی العجم
دانم که از بیت‌اللهی شیری بگو یا روبهی
در حضرت شاهنشهی بوالقاسمی یا بوالحکم
نی نی پیت فرٌخ بود خلقت شکر پاسخ بود
آنرا که چونین رخ بود نبود حدیثش بیش و کم
ای جان جانها روی تو آشوب دلهای موی تو
وندر خم گیسوی تو پنهان هزاران صبحدم
رو رو که از چشم و دهان خواهی عیان خواهی نهان
خلق جهان را از جهان هم کعبه‌ای و هم صنم
رویت بنامیزد چو مه زلفت بنامیزد سیه
هم عذر با تو هم گنه هم نور با تو هم ظلم
هر چینت از مشکین کله دارد کلیمی در تله
هر بوست از لب حامله دار

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( ای گزیده مر ترا از خلق رب‌العالمین ) *

1357
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص)  ( ای گزیده مر ترا از خلق رب‌العالمین ) ای گزیده مر ترا از خلق رب‌العالمین
آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین
از برای اینکه ماه و آفتابت چاکرند
می طواف آرد شب و روز آسمان گرد زمین
خال تو بس با کمال و فضل تو بس با جمال
روی تو نور مبین و رأی تو حبل ‌المتین
نقش نعل مرکب تو قبلهٔ روحانیان
خاکپای چاکرانت توتیای حور عین
مرگ با مهر تو باشد خوشتر از عمر ابد
زهر با یاد تو باشد خوشتر از ماه معین
ای سواری کت سزد گر باشد از برقت براق
برسرش پروین لگام و مه رکاب و زهره زین
بر تن و جان تو بادا آفرین از کردگار
جبرییل از آسمان بر خلق تو کرد آفرین
از برای اینکه تا آسان کند این دین خویش
آدمی از آدم آرد حور از خلد برین
جبرییل ار نام تو در دل نیاوردی به ی

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( اين روايت كه رسيده به همه ) *

1450
0

شعر حضرت رسول (ص) ( اين روايت كه رسيده به همه ) اين روايت كه رسيده به همه
نقل گرديده ز ام‏السلمه
گفت ديدم كه به هنگام وداع
با نبى دشمن او كرد نزاع
خواست احمد كند از حق تأييد
جانشينى على را تأكيد
لب چوتر كرد به تمجيد على
شد عيان كينه خصم ازلى
دست ديرين عداوت رو شد
مصطفى را، عدويش بد گو شد
تير كين در هدف جانش كرد
خسته از تهمت هذيانش كرد
بين حضار پر از همهمه شد
نگران‏تر ز همه فاطمه شد
به عدو خرده گرفتند همه
اشك از ديده بسفتند همه
شد پيمبر چو مهياى جنان
آمد از مأذنه آواى اذان
راه ابليس به محراب افتاد
اولى، جاى پيمبر استاد
مصطفى خسته و بى تاب آمد
سر خود بسته به محراب آمد
دل پر غصه حيدر بگرفت
زير آغوش پيمبر بگرفت
با تب و تاب به محراب رسيد
خويش را

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( مصطفایی به صفای دو رخ و لعل تو آل) *

1437
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص)  (  مصطفایی به صفای دو رخ  و لعل تو آل) مصطفایی به صفای دو رخ و لعل تو آل
ابرو و خال سیاه تو هلال است و بلال
صورت بینی ِسیمین تو اشک نبی است
که رُخت گشته دو نیمه است ازو ماه مثال
طرف رویت به خط سبز بود لوح کلیم
که برو کرده یدالله رقم آیات جمال
نیست گنجایی مستقبل و ماضی ما را
مرکز همٌت ما نیست بجز نقطه و خال
شویم از اشک ِ نَدَم میل می از دل حاشا
کی به شورا به قناعت کنم از آب زلال
محتسب خُمّ و سبو می شکند رندی کو
کش کند ریش تًر از دُرد و تراشد به سفال
مَی به عشرت طلبان ده که بود جامی را
قدح از دیده پُر و دیده ز دل مالامال
منبع:بایگاه اشعار محمدی

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص) ( دیده پر غم ز غم ِ زمزم و بطحا دارم) *

1427
1

اشعار مدح بیامبر اکرم (ص)  ( دیده پر غم ز غم ِ زمزم و بطحا دارم) دیده پر غم ز غم ِ زمزم و بطحا دارم
دیدن کعبه بدین دیدۀ بینا دارم
راویه چشم تر و زاد غم و راحله شوق
بهر این ره همه اسباب مهیّا دارم
خار پایم شده خاک وطن ای کاش کند
ناقۀ خارکن این خار که در پا دارم
تن من خاک عجم , مرغ دلم مرغ حجاز
تنم اینجاست ولی جان و دل آنجا دارم
کعبه عذرست پس ِ پرده و من وامق وار
دست همّت زده در دامن ِ عذرا دارم
نیست جز خال ِ سیاه حجرالاسود او
در سویدای دلم بین که چه سودا دارم
کردم از شوق مغیلان به ره بادیه روی
تنگ دل گشته هوای گل و صحرا دارم
ساربان گفت که جامی مکن از فرق قدم
که قوی راحلۀ بادیه پیما دارم
گفتمش رو که دو صد راحله نتواند برد
این همه بار که من بر دل شیدا دارم
منب

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

رباعی مدح پیامبر اکرم( ص) ( از نور نبی واقف این راه شدیم) *

3585
8

رباعی مدح پیامبر اکرم( ص)  (  از نور نبی واقف این راه شدیم) از نور نبی واقف این راه شدیم
وز مهر علی عارف الله شدیم
چون پیروی نبی و آلش کردیم
ز اسرار حقایق همه آگاه شدیم
منبع:بایگاه اشعار محمدی

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( نصيبم شد غمت الحمدللَّه) *

2586
3

شعر حضرت رسول (ص) (  نصيبم شد غمت الحمدللَّه) نصيبم شد غمت الحمدللَّه
دلم شد محرمت الحمدللَّه
من و درماندگى صد شكر يارب
من و بيش و كمت الحمدللَّه
تبارم كوثر و از طيف نورم
سرشكم زمزمت الحمدللَّه
دلم در صيقل دستت جلا يافت
فتادم در يَمَت الحمدللَّه
تو را تا وسعت رب مى‏پرستم
اگر مى‏گويمت الحمدللَّه
تويى كه ريشه هر ذوالمعالى
اميرالمؤمنين مولى الموالى
به دشت سينه‏ها اُلفت نشينم
كه مدّاح اميرالمؤمنينم
گره بند قباى مرتضايم
پى يك رشته از حبل المتينم
اگر خواهى بسوزان يا كه بردار
هر آنچه كشت كردى در زمينم
تملّك نيست حتى در حياتم
تصرّف كن دلم را مستكينم
يمينى گم شده، اندر يسارم
يسارى نيست گشته در يمينم
غمت باده، دلم جام هلالى
اميرالمؤمنين مولى الموال

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار رحلت بیام بر اکرم (ص) ( یا محمد شده دیوانۀ رویت دل ما ) *

1818
5

اشعار رحلت بیام بر اکرم (ص) (  یا محمد شده دیوانۀ رویت دل ما  ) یا محمد شده دیوانۀ رویت دل ما
دائما مست می جام سبویت دل ما
ای فدای تو که صد معجزه بر پا کردی
غنچۀ دین خدارا تو شکوفا کردی
یا محمد همه از داغ غمت حیرانند
تا سحر جن وملک واله وسرگردانند
توبه رحلت نرسیدی تو شدی کشتۀ حق
شد دل عاشق تو عاقبت آغشتۀ حق
ای شهیدی که جهانی به تو ایمان دارد
اینهمه دهر به عشق تو مسلمان دارد
گرچه یک عده به اسلام تو توهین کردند
گرچه با بی هنری خون به دل دین کردند
ما ولی پای تو تا آخر جان می مانیم
سرفرازیم که بی نام ونشان می مانیم
پیروان تو همه متحد وبیدارند
تا ابد دین تورا عاشق وپرچمدارند
اشک ریزان همه از هجر تو بی تاب وتبیم
این چه داغیست که از آمدنش در عجبیم
لحظۀ رحلت پیغمب

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:24
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

اشعار رحلت بیامبر اکرم (ص) ( ای محمّد ای رسول بهترین کردارها) *

2535
3

اشعار رحلت بیامبر اکرم (ص) (  ای محمّد ای رسول بهترین کردارها) ای محمّد ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها
در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها
طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو عمّارها
تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها
پای بوسی تو عزّت داده ما را اینچنین
گُل نباشد کس نمی آید سراغ خارها
کی رود از خاطرم یادت؟ که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجّارها
داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک توایم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارها؟
گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( ) *

2322
-1

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) (  ) ختم رسل امشب بار سفر بسته
از ماتمش گریان زهرای دلخسته
از رحلت بابا سیه پوش است
آن اسوده ی تقوا ا گریه مدهوش است
امشب فلک ازدل شور و نوا دارد
خیل ملک برسر دست عزا دارد
شب رحلت جانگداز رسول خدا است ، شب شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ،عاشقان مدینه دلها را روانه مدینه منوره کنیم ، یا رسول الله اگر چه این عاشقان مدینه نیستند اما به یاد شما در این جا اقامه عزا گرفتند . میان بستر قلب عالم خلقت افتاده ،اطراف بستر عزیزانش نشسته اند . ( پدر چراغ خانه است ) پیغمبر گاهی از هوش می رود گاهی به هوش می آید ، علی گریه می کند ، فاطمه گریه می کند ، وقتی پیغمبر اشکهای چشم دخترش فاطمه را دید فرمود : گریه نکن د

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( ختم رسل امشب بار سفر بسته ) *

1810
2

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( ختم رسل امشب بار سفر بسته ) ختم رسل امشب بار سفر بسته
از ماتمش گریان زهرای دلخسته
از رحلت بابا سیه پوش است
آن اسوده ی تقوا ا گریه مدهوش است
امشب فلک ازدل شور و نوا دارد
خیل ملک برسر دست عزا دارد
شب رحلت جانگداز رسول خدا است ، شب شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ،عاشقان مدینه دلها را روانه مدینه منوره کنیم ، یا رسول الله اگر چه این عاشقان مدینه نیستند اما به یاد شما در این جا اقامه عزا گرفتند . میان بستر قلب عالم خلقت افتاده ،اطراف بستر عزیزانش نشسته اند . ( پدر چراغ خانه است ) پیغمبر گاهی از هوش می رود گاهی به هوش می آید ، علی گریه می کند ، فاطمه گریه می کند ، وقتی پیغمبر اشکهای چشم دخترش فاطمه را دید فرمود : گریه نکن د

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( مدینه شهر ناله های رسول ) *

3051
4

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( مدینه شهر ناله های رسول ) مدینه شهر ناله های رسول
شهرلاله های سرسبز بتول
تو بهشتی ولی بهارت كو
ای قرار همه قرارت كو
شكوه بر درگه خدا داری
ناله وا محمدا داری
شهر احمد كجاست احمدتو
از چه خاموش شد محمد تو
آسمانها همه خراب شوید
كوهها در شراره آب شوید
ناله ها، آه از جگر خیزید
اختران بر زمین فرو ریزید
لحظه ها محشری عظیم شُدید
امت مصطفی یتیم شُدید
ای جهان وجود هستت رفت
خاتم النبیاء ز دستت رفت
گرد غم بر فلك نشست
پشت شیر خدا شكست
گرد غربت مدینه را به سر است
از مدینه علی غریب تر است
دیگه كسی رو نداره علی،یه پیغمبر بود حامی علی بود،دیگه یه مدینه می مونه، یه زهرا و علی،اونم زهرایی كه از رنگ و روش پیداست دیگه نمی دونه.
او كه بار بل

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( آقا جان ممنونم ) *

1784
2

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( آقا جان ممنونم   ) آقا جان ممنونم که باز امشب من روسیاه رو به مجلس روضه ی مادرت راه دادی، ممنونم با این بار گناه که هیچ کجا راهم نمیدن شما منو به مجلس عزای مادرت، برای اینکه پاکم کنی راهم دادی ،آقا جان تو این ایام فاطمیه شما کجا برای برای مادر پهلو شکسته ات مجلس عزا بر پا کردی ؟اقا جان امشب بیا با هم سری بزنیم به مدینه ،مدینه بعد از رحلت یه خبرایی هست !توی ایامی که امیر المومنین در پی مراسم کفن و دفن بدن رسول اکرم است یه عده نامرد توی سقیفه جمع شدن و برای غضب خلافت برنامه ریزی کردن، آقا جان سرت سلامت یا صاحب الزمان !آجرک الله فی مصیبت امک فاطمه الزهرا سیده نساءالعالمین...
منبع:باب الحرم

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( در آن مرضی که پیامبر اکرم از دار دنیا رحلت کرد ) *

1903
4

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( در آن مرضی که پیامبر اکرم از دار دنیا رحلت کرد   ) در آن مرضی که پیامبر اکرم از دار دنیا رحلت کرد حضرت فاطمه به حضور پیامبر آمد و پیامبر مطلبی در گوش او فرمود که خندان شد عایشه می گوید من از علت تبسم فاطمه سوال کردم آن حضرت فرمود الان صلاح نیست وقتی که پیامبر خدا از دنیا رحلت کرد من راجع به تبسم از او پرسیدم حضرت فاطمه فرمود وقتی پیامبر خدا خبر وفاتش را به من داد من گریان شدم چون فرمود تو اولین کسی هستی از اهل بیتم که به من ملحق میشود خندان شدم و از این عباس روایت شده است که پیامبر اکرم (ص)زمان مرگ صدیقه طاهره را هم تعین کرده و به دخترش فاطمه زهرا فرمود فاطمه گریه نکن بعد از من هفتاد و دو روز بیشتر عمر نمیکنی تا به من ملحق شوی و از این خبر زهر

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:18
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند، ) *

1838
3

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند،   ) گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند، یه دفعی خانمی می اومد خودش را سپر قرار می داد، سنگ ها را به جان می خرید، اون خدیجه بود ... باید از چنین مادری دختری مثل فاطمه (سلام الله علیها) بیاید که سپر ولایت بشه ... .
منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:19
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( شروع به وصیت کردن، ) *

1789
1

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( شروع به وصیت کردن،  ) شروع به وصیت کردن، پیغمبر فرمود: دو چیز برای شما امانت می گذارم که با این دو چیز دنیا و آختر سعادتمند بشوید. یکی قرآن و یکی هم عترت عرضه بداریم یا رسول الله ! عجب این اُمت امانت داری کردند. قرآن را که پشت در و دیوار قرار دادند.
قرآن را که ریسمان به گردش انداختند، میان کوچه ها کشاندند ... .
قرآن را پاره پاره کردند، تیرباران کردند.
عترت را هم به کربلا کشیدند و بر نیزه ها کردند، آواره ی کوه و بیابان کردند.
منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) ( مگه پیغمبر برا علی وصیت نکرده، می شه برا امام حسن (علیه السّلام) ) *

1622

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) (  مگه پیغمبر برا علی وصیت نکرده، می شه برا امام حسن (علیه السّلام) ) مگه پیغمبر برا علی وصیت نکرده، می شه برا امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) که امامند، وصیت نکرده باشه؟ (زبانحال) پسرم یه روز با مادرت می ری مسجد، فدک را مادر می گیره، دست در دست مادرت داری ...
امام حسن (علیه السّلام) فرمود: حسین جان !
ما قصه ی یک روح و دو پیکر بودیم
از حق برادری فراتر بودیم
در نرگس تو طشت طلا را دیدم
آن شب که گل سینه ی مادر بودیم
امروز سر به سینه ی پیغمبرند، دو تا داداش به هم خیره شدند، چند جا اینطور، چشمشون به هم افتاده، یکی امروز رو سینه ی پیغمبر، یه دل شب هم علی گفت: بیایید وقت وداع با مادره، همین که سر به سینه ی مادر گذاشتند، چشمشون به هم افتاد ... .
منبع:

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) (دشمنان و حسودها برای هر کسی که پیغمبر به او مهر می ورزید . ) *

1628

روضه رحلت بیامبر اکرم (ص) (دشمنان و حسودها برای هر کسی که پیغمبر به او مهر می ورزید . ) دشمنان و حسودها برای هر کسی که پیغمبر به او مهر می ورزید یک نقشه ای کشیدند.
دیدند پیغمبر عاشق علیست یک نقشه برای علی کشیدند، علی را خانه نشین کردند.
دیدند همه باید پیغمبر را یا رسول الله صدا بزنند، تنها کسی که در عالم می تونه به پیغمبر بگه «بابا» ، فاطمه (سلام الله علیها) است که نقشه برای فاطمه (سلام الله علیها) کشیدند.
دیدند پیغمبر حسین را می گیرد و از نوک پا تا سر او می بوسد و می بوید لذا به جای جای بوسه های پیغمبر زخم زدند ... .منبع:كتاب گلواژه های روضه

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 21:22
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت ) *

2102
1

شعر حضرت رسول (ص) ( فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت ) فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت
دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت
رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو
با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت
همسایه ها به گریه من طعنه میزنند
همسایگی و رحم و مروت کنار رفت
دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند
از خانواده ام سند اعتبار رفت
با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت
با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت
تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد
شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت
بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد
با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد
شاعر: محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( هر کس خماری می و صهبا کشیده است) *

2975
2

شعر حضرت رسول (ص) ( هر کس خماری می و صهبا کشیده است) هر کس خماری می و صهبا کشیده است
خود را به زیر سایه آقا کشیده است
دستی که بالهای مرا التیام داد
من را به طوف گنبد خضرا کشیده است
او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم
شصت وسه سال زحمت من را کشیده است
ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم
آقا عبای خود به سر ما کشیده است
ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است
ما را دخیل چادر زهرا کشیده است
با گریه می رسد نسب ما به دخترش
او قطره را نواده ی دریا کشیده است
حالا کنار بستر او گریه می کنیم
با گریه های دختر او گریه میکنیم
شاعر: محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

نوحه زمینه برای حضرت رسول (ص) ( واویلا بی تو ای بابا ) *

3248
3

نوحه زمینه برای حضرت رسول (ص) ( واویلا بی تو ای بابا ) واویلا بی تو ای بابا
منم و غصه ها و غمها 2
نه خواهری و نه برادر نه سایه ی مادری
تموم هستم تویی بابا که اینطوری پرپری
الهی بمیرم خسته بابا
خون دل تو از دست دنیا
برا تو می باره چشمای زهرا
وای وای یا اباالزهرا وای وای یا رسول الله

پر دردم خسته و زردم
بابا جونم دورت بگردم 2
اگه نباشی بی تو بابا مدینه ماتم میشه
بابای خوبم بی تو غمها دیگه دمادم میشه
الهی بمیرم من برا تو
دشمنا شکستن دندوناتو
خیلی بدی کردن امتت با تو
وای وای یا اباالزهرا وای وای یا رسول الله
تا حالا اشکای زهرا
مخفی بوده ز چشم بابا 2
چطور ببینم بابا جون که نفس نفس می زنی
بودش امیدم که تا آخر قرار من! با منی
بدون تو بابا دنیا تاره
برا

  • پنج شنبه
  • 21
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد