وفات شهادت گونه حضرت رسول الله

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت -( كمان كشید غم و سینه را نشانه گرفت ) * حسین صالحی خمینی

2516
2

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت -(  كمان كشید غم و سینه را نشانه گرفت ) كمان كشید غم و سینه را نشانه گرفت
چنان، كه آتش دل تا فلك زبانه گرفت!
خدا گُواست كه خورشید از حرارت سوخت
از آتشى كه از آن سوىِ در به خانه گرفت!
در آن چمن كه دل باغبان چو شمع گداخت
چگونه بلبل دلخسته آشیانه گرفت؟!
شفق ز دیده دل خون گریست، چون زهرا
براى گیسوى زینب به دستْ شانه گرفت!
ز بس كه فاطمه رنجیده بود از امّت
دل از حیات خود آن گوهر یگانه گرفت
على چه كرد و چه گفت اى خدا در آن شب تار
كه زینب از غم بى مادرى، بهانه گرفت؟!
براى آن كه بماند نهان ز چشم رقیب
على، مراسم تدفین او شبانه گرفت!

شاعر : حسین صالحی خمینی

  • شنبه
  • 16
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار رحلت رسول اكرم (ص) به همراه سبک-زمینه -( رفتم از این دار دنیا علی جان ) * محمد رضا انوری

2277
6

اشعار رحلت رسول اكرم (ص) به همراه سبک-زمینه -( رفتم از این دار دنیا علی جان ) رفتم از این دار دنیا علی جان

جان تو و جان زهرا علی جان

جز فاطمه یار و یاور نداری ، دیگر غریبی و تنها علی جان

آه ، واویلا از این بغض و کینه

آه ، امان از غریبی مدینه

وا ، غریبا واویلا واویلا

******

ماندی اگر بی کس و یار و یاور

بنما صبوری تحمل کن حیدر

حتی اگر فاطمه شد فدایی ، در بین کوچه تو طاقت بیاور

آه ، چه گویم من از داغ همسر

آه ، چه گویم چه شد بین آن در

وا ، غریبا واویلا واویلا

دانلود سبک

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(نمیدانم چرا امشب به سر خوف و خطر دارم) * هستی محرابی

816
1

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(نمیدانم چرا امشب به سر خوف و خطر دارم) ‍ ?السّلام علیکِ یا فاطمهً الزّهرا س?

نمیدانم چرا امشب، به سر خوف و خطر دارم؟

چه خواهد بر سرم آید، که من از آن حذر دارم؟

من از این حسِ غم امّا، ز عمقِ جان پریشانم

گمانم تیغِ ظالم را، من امشب پشتِ در دارم

خداوندا امانم ده، مرا از چنگِ بد خواهان

چه مکری گو عدو دارد، که من از آن خبر دارم

الها تو به جانم ده، فقط صبر و شکیبایی

تو میدانی که من امشب، دلی پُر از شرر دارم

عدو در پشتِ در آمد، ولیکن من هراسانم

بسویش می روم امٌا، قدم آهسته تر دارم

نمیدانم چه شیّادی، به پشتِ در کمین آمد

مگر ظالم نمی داند، که من داغِ پدر دارم؟

دلی پُر از عدو دارم، ولی لب مُهرِ خاموشم

که از این واهمه بر او، فقط

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 00:44
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 علی صمدی

زمینه شهادت پیغمبر -(مادر مادر تسلیت مادر) * علی صمدی

1006
2

زمینه شهادت پیغمبر -(مادر مادر تسلیت مادر) بند اول:
ام ابیها یا زهرا واویلا واویلا
شده یتیم و بی بابا واویلا واویلا (-)

مادر مادر تسلیت مادر
حیدر حیدر تسلیت مادر
خیلی سخته (داغ پیغمبر)2

غمی نمایان شد
مدینه ویران شد
حضرت جبرائیل
زار و پریشان شد

میگیره دل زمین
تا به عرش عجب شبی
می خونند ملائکه
مرثیه برا نبی

ام ابیها یا زهرا واویلا واویلا
شده یتیم و بی بابا واویلا واویلا(-)
بند دوم:
زهرا روضه داره میخونه
چشماش مثل ابر بارونه
یک دم بی تو (زنده نمیمونه) 2

میخونه زهرا آه
نرو رسول الله
هرم فراق تو
شراره ای جانکاه

بعد از تو چکار کنم
ای پشت و پناه من
نامردا تو کوچه ها
سد میشند به راه من

ام ابیها یا زهرا واویلا واویلا
شده یتیم و بی بابا و

  • جمعه
  • 11
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • علی صمدی
ادامه مطلب
 علی محلاتی

زمینه(رسول اکرم ص) -(ای روشنی دنیا) * علی محلاتی

826

زمینه(رسول اکرم ص) -(ای روشنی دنیا) ای روشنی دنیا
ای آبروی عالم
در سوگ تو نشسته
عرش خدا به ماتم
(واویلتا واویلا)
در پای بستر تو
زهرا احیا بگیرد
بابا دعا کن امشب
تا دخترت بمیرد
(واویلتا واویلا)
چشمان فاطمه با
اشک غم آشنا شد
آندم که روح پاکت
از پیکرت جدا شد
(واویلتا واویلا)
از سوز سینه ی تو
رنجور و بی قرارم
صورت به صورت تو
با غصه میگذارم
(واویلتا واویلا)
بعد از تو صبر زهرا
با غصه سر بیاید
غربت ز هر طرف بر
قلب حیدر بیاید
(واویلتا واویلا)
آتش کشد به دور
زهرای تو زبانه
رفتی و ناله مانده
در زیر تازیانه
(واویلتا واویلا)
رنگ افق از این غم
گشته به رنگ نیلی
پیچیده بعد تو در
هر کوچه بوی سیلی
(واویلتا واویلا)
اجر رسالت تو
صد کینه و جفا شد
ب

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 6 ـ ذکر / شور ـ مدینه -(امشب دلم اسیر و غمگین و بی قراره) * حسن ثابت جو

1019
1

سبک 6 ـ ذکر / شور ـ مدینه -(امشب دلم اسیر و غمگین و بی قراره) سبک ۶ ـ ذکر / شور ـ مدینه
صلی الله علیک ـ یا رسول الله(۳)
***
امشب دلم اسیر و غمگین و بی قراره
امشب دلم هواي شهرِ مدينه داره
صحن و سراي آقام، دل می بره ز عالم
اون رنگِ سبزِ گنبد، تجلیه بهاره
***
مي‌گن كه تو مدينه، هر كس برات مي‌گيره
تو گلشنِ بقيعش گلهاي بي شماره
مي‌گن كه تو بقيعش، هر روز و شب که باشی
از غربت و غریبیش اشکِ چشات می باره
***
امشبِ كه حسِ ماتم، تو سينه كرده خونه
از رحلت پيمبر زهرا غمین و زاره
اشکِ يتيمي و غم، پای چشاش نشسته
می گه پدر به زهرا پيوسته با اشاره
اوّل كسي که می آد، مهمون می شه كنارم
زهرای من تو هستی، پایانِ انتظاره

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

(حضرت رسول اکرم ص) -(الا ای نور سرمد،تویی عبد مؤید) * رضا یعقوبیان

699

(حضرت رسول اکرم ص) -(الا ای نور سرمد،تویی عبد مؤید) الا ای نور سرمد،تویی عبد مؤید
ز لطف خاص یزدان،تویی رسول امجد
محمد یا محمد۲

رسول آخرینی،در عالم بهترینی
ز الطاف الهی،به ما حصن حصینی
محمد یا محمد۲

ز لطف کبریایی،به عالم مقتدایی
چه این دنیا چه محشر،همه امید مایی
محمد یا محمد۲

تو مشعر تو منایی،تو مروه تو صفایی
به اذن حق تعالی،بشر را رهنمایی
محمد یا محمد۲

بود کویت بهشتم،ولایت در سرشتم
نما از لطف و رحمت،نگه بر روی زشتم
محمد یا محمد۲

ببین محشر به پا شد،مدینه در عزا شد
ز غم سوزان وجود،علی مرتضی شد
محمد یا محمد۲

مدینه شد سیه پوش،پیمبر گشته خاموش
به روی دست حیدر،شده احمد کفن پوش
محمد یا محمد۲

دل عالم گرفته،جهان را غم گرفته
بریزد اشک زهرا،علی مات

  • چهارشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی وفات حضرت فاطمه معصومه(س) -(دلش با غصه مهمان است، بانو!) * حسن ثابت جو

683

دوبیتی وفات حضرت فاطمه معصومه(س) -(دلش با غصه مهمان است، بانو!) دوبیتی وفات حضرت فاطمه معصومه(س)
دلش با غصه مهمان است، بانو!
زمانِ سختِ هجران است، بانو!
از آغازِ مریضی تا به امشب
همه ذکرش رضا جان است، بانو!

  • جمعه
  • 15
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله (واحدسنگین_زمینه) * خادم الزینب

499

شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله (واحدسنگین_زمینه) شور سینه‌زنی
رحلت پیغمبر◾بنداول
وقت پریدن از قفس شده ، اسیرم
دعابکن منم با داغ تو بمیرم
خورشید طاهای چشات چه بی فروغه
میگن که رفتی از پیشم بگو دروغه

چشاتو واکن ، بدون تو بی کسم من
بدون تو میمیره دختر تو ، حتما
چشاتو وا کن ، اومده أم أبیها
تنها نزار منو با این علی فروشا

اگه بری میبندن ، دستای حیدرت رو
به میخ در میدوزن ، پهلوی دخترت رو

پناه عالم ای وای
رسول خاتم ای وای رسول خاتم ای وای

◾بند دوم

دلم میسوزه که تنت روی زمینه
بلوا شده سر خلافت تو مدینه
شده غدیر بازی شورای سقیفه
خدارو شکر چشم تو بسته نمیبینه

نمیبینه چشم تو غربت علی رو
گریه های شبونمو ، نمیشنوی تو
تو رو فروختن به زر و زیور دنیا
زهرا غمه علی ، علی غصه ی زهرا

غربته حیدره که ، کرده خونه خرابم
هرجا که گریه کردم ، سیلی شده جوابم

پناه عالم ای وای
رسول خاتم ای وای رسول خاتم ای وای

◾بند سوم

تو رفتی و تموم دنیا بی پدر شد
بی پدری برای زهرا دردسر شد
تو رفتی و آتیش زدن به خونه ی من
تو رفتی و امانت تو خون جگر شد

با اینکه گفتی فاطمه ، بضعة منی
با اینکه گفتی که منم ، أم أبیها
امانتم دادی به مردم مدینه
اما شکستن دل دخترت رو بابا

رفتی و ارث تو شد ، گریه های شبونه
داغ دلم رو بابا ، فقط خدا میدونه

پناه عالم ای وای
رسول خاتم ای وای رسول خاتم ای وای

  • پنج شنبه
  • 24
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت پیامبر -(وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد) * حسن لطفی

531

شهادت پیامبر -(وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد) وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد
رفتی و بی تو داغت تقدیر را رقم زد
رفتی خوشی پس از تو نامِ مرا قلم زد

در شامِ شک و شبهه تابانده‌ای یقین را
نوری و نور کردی تاریکیِ زمین را
اَبری و آب دادی این خشک سرزمین را

از اول قیامت تا آخرین دقایق
ماندی و ساختی با نامردمی منافق
ماندی که تا بسازی این چند مرد عاشق

کارِ علیست کارَت کارِ تو کارِ حیدر
هشتادوچار غزوه شد کارزارِ حیدر
دینِ تو زد جوانه با ذوالفقارِ حیدر

با التهاب ماندی با اضطراب رفتی
با درد پاشدی و با درد خواب رفتی
دیدم میانِ بستر بابا چه آب رفتی

ماییم و هیچکس نیست لبخندِ شهر پیداست
دیدم که در نگاهت با درد صبر پیداست
اما به پیکر تو آثار زهر پیداست

گفتم دعا بفرما حکمِ قضا بگردان
گفتم بمان و غم را از مرتضی بگردان
"هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان"

تب داشتی و می‌برد این تب توانِ تن را
دیدم به روی سینه داری دو جانِ من را
خوابانده‌ای حسین و چسبانده‌ای حسن را

دیدم که نانجیبی حرف خلافتت گفت
آنروز قاتلِ تو هذیان به صحبتت گفت
هرچه لیاقتش بود وقت وصیتت گفت

گفتی به انتظارت هستند این جماعت
دارند خنجرِ کین در آستین جماعت
تا پشتِ در بیایند تا آخرین جماعت

با پنجه‌های لرزان دستت نوازشم کرد
تا با علی بمانم چشمت سفارشم کرد
تا پایِ او بسوزم با اشک خواهشم کرد

گفتی به پشت او باش من پیش روش رفتم
دشمن به پشت در بود من روبروش رفتم
آنقدر زخم خوردم تا که زِ هوش رفتم

آتش به خانه می‌زد آتش زبانه می‌زد
آن یک به بازویم زد این یک به شانه می‌زد
او با قلاف شمشیر این تازیانه می‌زد

  • دوشنبه
  • 3
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شعری در زبانحال پیامبر در آخرین حظات با دخترشان فاطمه زهرا (س)-(چرا چشمت پر اشک و سینه ات پر آه می باشد) *

4772
2

شعری در زبانحال پیامبر در آخرین حظات با دخترشان فاطمه زهرا (س)-(چرا چشمت پر اشک و سینه ات پر آه می باشد) چرا چشمت پر اشک و سینه ات پر آه می باشد

مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه می باشد

مسوزان قلب بابا را چنین ناله مزن زهرا

که شاد از ناله تو دشمن گمراه می باشد

علی را کرده ام مأمور صبر و تو کنارش باش

پس از من روز های بی کسی در راه می باشد

سپر بهر علی شو وقت آتش سوزی خانه

بدان که قتلگاه تو همین در گاه می باشد

همین که می زند زخم زبان بر من به پیش تو

تو را بعد پدر در کوچه سد راه می باشد

بلرزاند مرا در قبر تا بر تو زند سیلی

که از مهری که من دارم به تو آگاه می باشد

احسان محسنی فر

منبع : سایت شیعتی

  • جمعه
  • 23
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در مصیبت رسول خدا-(مدینه، چه کردی رسول خدا را) *

4023
2

در مصیبت رسول خدا-(مدینه، چه کردی رسول خدا را) در مصیبت رسول خدا
مدینه، چه کردی رسول خدا را
گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را
چه بیدادگر بود، این چرخ گردون
که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را

دریغا! که روح دعا، رفت در خاک
گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد، بگریید، یاران
که زهرا ببیند، سرشک شما را
بیارید گل بر در بیت زهرا
که هم‌درد باشید، خیرالنسا را
الهی الهی که اهل مدینه
نبینند، تنهایی مرتضا را
الهی نبینم که زهرا به صحرا
دهد آب با اشک خود نخل‌ها را
مبادا که در بیت وحی الهی
بدون طهارت، گذارید پا را
ببوسید، روی حسین و حسن را
تسلّا دهید این دو صاحبْعزا را
خدا را چه شد، آن طبیب دو عالم
که آورد، بر زخم‌ جان‌‌ها، دوا را
نه لب بر گلوی حسینش نهاده
نه بو

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 18:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

وفات پیامبر اکرم(ص) -(بابا مرو که بی تو جهانم مکدر است) * وحید زحمتکش شهری

826

وفات پیامبر اکرم(ص) -(بابا مرو که بی تو جهانم مکدر است) بابا مرو که بی تو جهانم مکدر است
داغ پدر غمی به دل و جان دختر است

بابا ترحمی به من و شوهرم نما
بعد تو وقت بی کسی و حزن حیدر است

جانا غم تو را چو تحمل کنم ولی
مظلومی علی ز فراق تو بدتر است

بابا مرو که محسن من بی تو جان دهد
سهم عزیز تو لگد و ضربه ی در است

ای ماه آسمان من ای نور چشم من
گویا که وعده ی من و تو روز محشر است

بابا دعا نما که رسد مرگ فاطمه
مردن ز زندگیِّ بدون تو بهتر است

✍وحید زحمت کش شهری

  • دوشنبه
  • 14
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 21:22
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(خوش به حال آنکه شد مسکین تو_(خوش به حال آنکه شد مسکین تو)) * هستی محرابی

627
1

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(خوش به حال آنکه شد مسکین تو_(خوش به حال آنکه شد مسکین تو)) ‍ "السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِيقَة الشَّهِيدَة"

خوش به حالِ آنکه شد مسکینِ تو
هم نوا شد با دلِ غمگینِ تو
چنگ بر دامانِ دریای تو زد
ذوب شد در آتشِ آیینِ تو

خوش به حالِ آنکه شد مجنون تو
تا بسوزد در تبِ شیرینِ تو
فصلی از دلتنگی آن کوچه ها
گشته بارِ سینه ی سنگینِ تو

آه! ای گلبرگِ پرپر از خزان
بشکند دستی که شد گلچینِ تو
میزند زینب ز اشکِ دیدگان
بوسه بر پیراهنِ خونینِ تو

دردها را با زبان راز گفت
جامه ی از خاک و خون رنگینِ تو
شد از آن پس بیت الاحزان مسکنت
شعرِ غم شد مایه ی تسکینِ تو

گوشه ی بستر فتادی غرقِ خون
عاقبت شد خشتِ غم بالینِ تو
تازیانه خوردی و گفتی علی
سازشِ دشمن نشد تمکینِ تو

  • سه شنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 20:09
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

مدح و مرثیه حضرت محمد(ص) -( ای رسول خدای عزّوجل ) * امیر عظیمی

3170
-3

مدح و مرثیه حضرت محمد(ص)  -( ای رسول خدای عزّوجل ) ای رسول خدای عزّوجل
خاتم الانبیای روز ازل
ای نبیّ ِمکرّمِ مدنی
ای که بت را به غمزه می شکنی
بت ما را به نور خود بشکن
با جلال حضور خود بشکن
ای لبانت محلّ ذکر خدا
قلب تو آستان بکر خدا
تو مِنَ النّوری و اِلَیَ النّوری
از خداوند خویش منصوری
ای نگهبان حضرتت جبرییل
مات و حیران حضرتت جبرییل
پر جبرییل مرد و مردانه
پیش بال تو بود پروانه
تا می آمد امین وحی خدا
از کنار خدا، کنار شما
وحی می خواند تا مقابلتان
تا که می خواند پیشتان قرآن
پیش روی تو درس پس می داد
روبروی تو درس پس می داد
ای حدیث حضور تو لولاک
بی تو نابوده بوده اند افلاک
علت خلقت دو عالم تو
تو علی هستی و علی هم تو
تو سلام و درود و زمزمه ای
پدر م

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار تولد امام جواد (ع) (گل آمد و زد خيمه به گلزار ببينيد ) *

3631
2

اشعار تولد امام جواد (ع) (گل آمد و زد خيمه به گلزار ببينيد ) گل آمد و زد خيمه به گلزار ببينيد
شد ماه رخ يار پديدار ببينيد
گسترد به دامان چمن فرش زمرّد
فراش صبا در قدم يار ببينيد
از نفخه باد سحر و عطر رياحين
صحراست مگر کلبه عطار ببينيد
خورشيد و مه و مشتري و زهره و بهرام
ماتند ز نور رخ دلدار ببينيد
اين رشته جان در کف و آن تاج مرصع
بر يوسف عشقند گرفتار ببينيد
قمري به نواخواني و بلبل به تغزل
در پنجه عشق اند گرفتار ببينيد
سبزي خط عارض گلنار کليم است
يا سرزده گل از شجر نار ببينيد
خورشيد بر آورده سر از مشرق اميد
يا آمده گل بر سر بازار ببينيد
عيد نو و عيد ظفر و عيد جواد است
اي خلوتيان حرم يار ببينيد
بر دامن ريحانه ي ريحانه ي طاهر
ريحانه اي از عترت اطهار ببينيد

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

تو را ملول و پریشان و خسته می بینم *

1562
0

تو را ملول و پریشان و خسته می بینم تو را ملول و پریشان و خسته می بینم
کنار بستر خود دل شکسته می بینم
به دوش توست پس از من رسالتی سنگین
چرا وجود تو را سخت خسته می بینم
تو نور چشم منی، دخترم! تو را چون ماه
میان هاله ای از غم، نشسته می بینم
بهار باغ من! ای عمر تو چو گل کوتاه
کتاب عمر تو را زود بسته می بینم
اگر چه غرق غمی، چون غمت غم دین است

تمام عمر کمت را خجسته می بینم
هر آن چه را که پس از این وداع خواهی دید
ز پشت دیدۀ در خون نشسته می بینم
میان دود و شرار و هجوم اهل ستم
تو را صنوبر پهلو شکسته می بینم
تمام جان «وفائی» ز ناله پُر شده است
که بند بند دلش را گسسته می بینم

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی * قاسم نعمتی

3534
1

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی پیامبر اکرم(ص)-شهادت

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی

فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی

یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی

یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی

بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین

دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی

می خواستی سفارش حقِ علی کنی

امّا چه فایده که تو یاور نداشتی

عمری برای این که هدایت شوند خلق

در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی

وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم

در عرش می شنیدی و باور نداشتی

رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس

تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی

مسمار داغ بود و لب از سینه بر نداشت

آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی

پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا

از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی

وقتی

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ای امت رسول، قیامت به پا کنید *

2286
3

ای امت رسول، قیامت به پا کنید ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
داغ پیغمبر است و بلایی‌ست بس عظیم
حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم
×××
ختم رسل به سوی جنان می‌کند سفر
جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر
کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر
دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است

×××
جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب
واویلتا عزای رسول خدا شده
عالم ز دود فتنه سیه‌پوش می‌شود
حقّ علـی و آل، فـراموش می‌شود
×××
شاعر:غلامرضا سازگار

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

آمدی با تجلیّ توحید *

1732

آمدی با تجلیّ توحید آمدی با تجلیّ توحید
به زمین آوری شرافت را
ببری از میان این مردم
غفلت و کفر و جاهلیت را
ولی افسوس عده ای بودند
غرق در ظلمت و تباهی ها

در حضور زلال تو حتی
پِیِ مال و مقام خواهی ها
سال ها در کنار تو اما
دلشان از تب تو عاری بود
چیزی از نور تو نفهمیدند
کار آن ها سیاهکاری بود
شاعر:یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت رسول ( خاتم‌الانبیا رسول خدا ) *

1877

اشعار وفات حضرت رسول ( خاتم‌الانبیا رسول خدا ) خاتم‌الانبیا رسول خدا
که جهانش هزار بار فدا
کـرد اعـلام بـر سر منبر
به خلایق ز اصـغر و اکبر
که من ای مسلمینِ نیک خصال
دیدم آزارها به بیست و سه سال
کرده‌ام روز و شب حمایتتان
سنگ خوردم پی هدایتتان
ساحرم خوانده‌اید و جادوگر
بـر سـرم ریختیـد خاکستر
گـاه کـردید سنـگ بـارانم
گـه شکستید دُرِّ دنـدانم
مثل مـن از منافق و کفار
هیـچ پیغمبری نـدید آزار
حال چون می‌روم از این دنیا
اجر و مزدی نخواستم ز شما
جـز کـه بـا عتـرتم مودّتتان
حرمت و طاعـت و محبتتان
دو امـانت مـراست بین شما
طاعت از این دو هست، دین شما
ایـن دو از امـر داورِ منّـان
یکی عترت بوَد، یکی قرآن
این دو با هم چو این دو انگشتند
تـا ابـد متصل به

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت رسول ( شهر مدینه، شهر رسول مکرم است) *

1925

اشعار وفات حضرت رسول ( شهر مدینه، شهر رسول مکرم است) شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که سر بسپارد ملک، کم است
شهر مدینه، آینه دار پیمبری است
کز خیل انبیا به فضیلت مقدم است
شهر مدینه، مهبط وحی و نبوت است
چشم و چراغ عالم و مسجود آدم است
شهر مدینه، منظره هایی که دیده است
بعد از هزار سال حدیث مجسم است
شهر مدینه، سنگ صبور است در حجاز
هم ترجمان زمرمه، هم روح زمزم است
شهر مدینه، شاهد راز شب علی است
با چاه های کوفه،هم آواز و همدم است
شهر مدینه سوخنه از داغ مجتبی
برگ و برش ملال و گلش حسرت و غم است
شهر مدینه، انس گرفته است با حسین
بعد از حسین آینه گردان ماتم است
شهر مدینه،گریه سجاد را که دید
چشم انتظار ریزش باران نم نم است
شهر مدینه، شاهد برگشت زینب

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت رسول ( کم گریه کن که گریه امانت بریده است) *

2157
3

اشعار وفات حضرت رسول (  کم گریه کن که گریه امانت بریده است) کم گریه کن که گریه امانت بریده است
گویا که وقت رفتن بابا رسیده است
حق داری از غمش به سر و سینه می زنی
چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است
در روز آخرش چه شده این چنین نبی
جز اهل بیت تو ز همه دل بریده است
بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند
اشکش برای هر دو ز غم ها چکیده است
برگو که مرتضی چه شنیده کنار او
رنگش چنین ز طرح مسائل پریده است
این جا همه برای شما گریه می کنند
چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است
این روزها به پشت در خانه ات مرو
گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است
جان حسین و جان حسن جان مرتضی
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
شاعر : کمال مومنی

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار وفات حضرت رسول ( لطافت موج می‌زد در صدایت ) *

1885
2

اشعار وفات حضرت رسول ( لطافت موج می‌زد در صدایت ) لطافت موج می‌زد در صدایت
که دل برد از خدا هم ربنایت
خدا خلقت نمود و عاشقانه
دمی زل زد به برق چشمهایت
دو دستت تا به سمت عرش می‌رفت
ملک می‌ریخت روی دستهایت
از آن روزی که بالت را گشودی
کرامت می‌چکید از بالهایت
مبادا تا شود آزرده از خاک
فرشته فرش می‌شد زیر پایت
شب معراج دیدی با دوچشمت
که اوج عرش بوده ابتدایت
اگرچه ذره‌ام یا کمتر از آن
تو را می‌خواهم آقا بی‌نهایت
خودت فرموده‌ای بابای مایی
تمام هستی‌ام بابا فدایت
تو را با عشق یکجا آفریدند
برای خاطر ما آفریدند
خدا را آینه هستی ، زلالی
تو را همرنگ دریا آفریدند
برای اینکه برعالم بتابی
دراوج آسمانها آفریدند
هزاران سال قبل از خلق آدم
و قبل از خلق حوا آفر

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

رباعی برای حضرت محمد (ع) (چشمک زدن ستاره وقتی که کم است ) *

1616
0

رباعی برای حضرت محمد (ع) (چشمک زدن ستاره وقتی که کم است ) چشمک زدن ستاره وقتی که کم است
یعنی که نگاه آسمان رنگ غم است
فردا که به آغوش خداوند رود
لبخند به لبهای رسول اکرم است....
شاعر:هدیه ارجمند

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:18
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت محمد (ص) ( روی گل محمّدی از اشک، تر شده ست) *

2098
1

شعر شهادت حضرت محمد (ص) ( روی گل محمّدی از اشک، تر شده ست) روی گل محمّدی از اشک، تر شده ست
با ما مصیبتی ست که عالم خبر شده ست
با ما مصیبتی ست که ورد زبان شده
با ما مصیبتی ست که خون جگر شده ست
دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت
لشکر نبرده ایم و نبردی دگر شده ست
آن سوی خنده ها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان، نیش تر شده ست
از هیچ زاده اند و پی هیچ، زیسته
شیطان، بر این جماعت ابتر، پدر شده ست
نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده ست
عالم، هنوز در صلوات ست و هم چنان
این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده ست
شاعر: میلاد عرفان پور

  • شنبه
  • 16
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت محمد (ص) («یاسین» به درد آمد، تمام بال «طاها» سوخت) *

2569
4

شعر شهادت حضرت محمد (ص) («یاسین» به درد آمد، تمام بال «طاها» سوخت) «یاسین» به درد آمد، تمام بال «طاها» سوخت
قرآن به آتش زد، وَ طور سبز سینا سوخت
سبحانَ... این آغاز عصر جاهلیت نیست؟!
اَسری بعبده لیلاً... آه ای قوم، اسرا سوخت
آه ای محمد! از ابوجهلان چه امیدی
مسجد به تنگ آمد، وَ ناقوس کلیسا سوخت
هدهد! سلیمان را خبر کن، شعله در راه ست
گل را بگو آن مرغ خوش الحان مینا سوخت
مرده ست عشق و عاشقی در کار دنیا نیست
یوسف به یوسف ملک ایمان ذلیخا سوخت
صد بار خواندم آیه های «آل عمران» را
مریم کجایی؟ غنچه ی انفاس عیسی سوخت
گوساله های سامری گرم چرا هستند
آقا عصایت کو؟ زبان حال موسی سوخت
از کعبه تا بیت المقدس اشک باریده ست
یونس به ماهی ها بگو لبخند دریا سوخت
شاعر زبان سوزناکی ا

  • شنبه
  • 16
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر روضه حضرت رسول (ص)- ( دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید) * محمود ژولیده

3262
4

شعر روضه حضرت رسول (ص)- ( دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید) دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید
بالینِ من حسین و حسن را بیاورید
این شرحِ صدر ، مرهمِ جان کَندَنِ من است
از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟
ای نور دیدگانِ من اینگونه بی قرار
امروز بر رسول گریبان چه می درید؟
روزی رسد که هر دو جگر پاره می شوید
با اینکه در بهشت ، شما هر دو سرورید
بوسه اگر به روی لبان شما زنم
روزی ز تشتِ خون ، جگر ، سر بر آورید
زهرای من ! تو اِذنِ دخولِ اَجَل بده
زیرا خدا به غیر تو کوثر نیافرید
او که دری به غیرِ درِ خانه اَت نزد
داند خدا مرا به ولای تو پَروَرید
تا می شود ، حبیبۀ من پشت در نرو!
زود است ، استغاثه کنان پشت این درید
ای دشمنان فاطمه از من حیا کنید!
بعد از پدر چه بر سر ای

  • یکشنبه
  • 17
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) ( گرفته بوی شهادت شب وفاتش را) *

1927
-1

شعر حضرت رسول (ص) (  گرفته بوی شهادت شب وفاتش را) گرفته بوی شهادت شب وفاتش را
بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را
مورخان بنوشتند با سرشک یتیم
هجوم درد به سر تا سر حیاتش را
سه سال شعب ابیطالب و شکنجه و ظلم
چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را
چه سنگ ها که بر آیینهُ وجودش خورد
چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را
برای غارت جانش قریش خنجر بست
ولی خدای علی خواسته نجاتش را
دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما
ندید سبزی یِ باران معجزاتش را
حرا شروع رسالت غدیرخم پایان
ادا نمود تمامی یِ واجباتش را
...و بعد غیر علی هر که رفت در محراب
شنید نعرهٔ لا تقربوا الصلاتش را
شاعر : میثم مؤمنی نژاد

  • یکشنبه
  • 17
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر حضرت رسول (ص) (من که این گونه پدر محو تماشای توام ) *

2304
1

شعر حضرت رسول (ص) (من که این گونه پدر محو تماشای توام  ) من که این گونه پدر محو تماشای توام
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم
باغبانا نه مگر من گل زیبای توام
دم آخر سخنی گوی تسلّایم بخش
زان که افسرده چو آیینه سیمای توام
بارها از شفقت دست مرا بوسیدی
وینت آواز که من ام ابیهای توام
حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت
من که پرورده این دست توانای توام
پاسخش داد نبی کی گل زیبای پدر
از همه بیش به فکر تو و غم های توام
بعد من باز شود باب ستم بر رویت
سخت امروز در اندیشه فردای توام
صبر کن ز آن چه رسد بر تو و بر جان علی
بس جگر سوخته بهر تو و مولای توام
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شاهد زمزمه وا اَبتاهای توام
لیکن از عترت من ز

  • یکشنبه
  • 17
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 09:04
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد