شهادت امیرالمومنین علی (ع)

مرتب سازی براساس

نوحه یا واحد سنگین شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(علی حاجت روا شد...) * مرتضی شاهمندی

757
1

نوحه یا واحد سنگین شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(علی حاجت روا شد...) علی حاجت روا شد
کوفه غرق عزا شد

صورت مولا غرق خونه ، ای وای
مسجد کوفه روضه خونه ، ای وای
دخترش دل پریشونه ، ای وای

یاعلی حیدر مظلوم ، مولا (۳)

ببین که از غم زینب
جونش رسیده بر لب

الهی زینبت بمیره ، بابا
عزا برای تو نگیره ، بابا
دلم دیگه ز دنیا سیره، بابا

یا علی حیدر مظلوم ، مولا

خدا دلم گرفته
نوای غم گرفته

الهی بودم تو سرای، حیدر
کفتر ایوون طلای حیدر
تا بزنم پر به هوای حیدر

یاعلی حیدر مظلوم ، مولا

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن راحت حق

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(بین محراب دعا، بابا پرت خونین شده...) * محسن راحت حق

337

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(بین محراب دعا، بابا پرت خونین شده...) بینِ محرابِ دعا..بابا پرت خونین شده
در میانِ سجده بودی که سرت خونین شده

تا ندای جبرئیل آمد زمین خوردم ز خوف
یک نظر کن دیدگانِ دخترت خونین شده

بعدِ عمری خونِ دل خوردن چه آمد بر سرت؟
زخمی زینب!! ببین که بسترت خونین شده

کاش می مُردم نمی دیدم چنین احوالِ تو
ای پرستوی خدایی.. شهپرت خونین شده

خون گرفته پلک هایت را عزیزِ مصطفا
ای بقربانِ دو چشمانِ ترت خونین شده

این شکافِ سر مرا تا شهرِ پیغمبر رساند
من خودم دیدم چگونه همسرت خونین شده

روضه ای شد در کنارِ بسترت برپا پدر..
چشمهای بچه هایت در برت خونین شده

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:43
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(تا توان داری خودت را بر من مضطر بزن...) * محسن راحت حق

475

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(تا توان داری خودت را بر من مضطر بزن...) تا توان داری خودت را بر منِ مضطر بزن
این من و این هم سرم،ای تیغ محکم تر بزن

سالها چشم انتظاری ها کشیدم ..آمدی..
خوب شد آغشته ای با زهر..بر حیدر بزن

موقع سجده بیا..گرمِ مناجاتم عجیب...
اشتیاقم را ببین محکم به فرقِ سر بزن

هر چه باشد تیغ گرمایی نداری مثلِ میخ
گر هنر داری خودت را مثلِ میخِ در بزن

بعدِ زهرا ..نیست انگیزه برای زندگی..
آه ! ای شمشیر با قدرت روی شهپر بزن

راهی ام کن از همین مسجد به جنّاتِ نعیم
پس برای رفتنم همّت کن و هی در بزن

فزت رب الکعبه گفتم باز هم آماده ام
تا توان دارید خودت را بر منِ مضطر بزن

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:43
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع)، زبانحال حضرت زینب(س) -(قرآن زینب سوره ات کوتاه تر شد...) * رضا دین پرور

616

ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع)، زبانحال حضرت زینب(س) -(قرآن زینب سوره ات کوتاه تر شد...) قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد

نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم دردسر شد

من دختری بابایی ام دلشوره دارم
در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد

امشب زمین و آسمان کرد التماست
امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد

حتی همین نعلین پُر از وصله پینه
گفتند آقا جان نرو مسجد اگر شد

اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته
دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد

یادم نرفته خانه ای که در مدینه
آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد

یادم نرفته کوچه دستان تو را بست
مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد

یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما
یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد

یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر
خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد

یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند
صدها جسارت از حرامی ها به سر شد

چه فکرهایی که نکردم از سر شب
بازار و چوبِ محملِ خونی زینب

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) -(مرد خطر و اهل دعا بود علی..) * مجتبی دسترنج

543
0

ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) -(مرد خطر و اهل دعا بود علی..) مردِ خطر و اهل دعا بود علی
همواره دوای درد ها بود علی
سرّ سرِ بشکافته اش جز این نیست_
سر تا سر عمر با خدا بود علی
*
در رکعت هر نماز او را کشتند
با خواندن هر فراز او را کشتند
در کوچه اگر چه کشته بودند او را
افسوس به سجده باز او را کشتند
*
از درد دلش چاه خبر داشت فقط
از غربت او ماه خبر داشت فقط
شد قاتل او جهل، نه شمشیر عدو
از قاتلش الله خبر داشت فقط
*
از هرچه که داشت در کَفَش بهتر داد
خونِ دل و دستِ لطف و چشمِ تر داد
در وقت عبادت سر خود داد و سپس
فریاد رسای رستگاری سر داد...

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

امیرالمؤمنین(ع)، ضربت خوردن -(دیگر کتاب عمر من زار بسته است...) * سید پوریا هاشمی

495

امیرالمؤمنین(ع)، ضربت خوردن -(دیگر کتاب عمر من زار بسته است...) دیگر کتاب عمر من زار بسته است
راه نفس کشیدنم انگار بسته است
تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است
کامم برای سفره افطار بسته است

از روزگار گندم و خرما نخواستم
چیزی به غیر دیدن زهرا نخواستم

امشب ستارگان به نگاهم چه میکنند
با گریه های گاه به گاهم چه میکنند
مرغان خانگی سرراهم چه میکنند
چیزی بغیر مرگ نخواهم چه میکنند

راهی مسجدم که دوباره اذان دهم
راحت بگویم اشهد خود را و جان دهم

قد قامت الصلاه علی را رها کنید
دینی که مانده گردنتان را ادا کنید
دروقت سجده فرق سرم را دوتا کنید
جسم مرا دم در مسجد رها کنید

شمشیر نه!که عمر علی را دری گرفت
مسمار لعنتی ز علی همسری گرفت

در کوچه ها به قامت خم راه میروم
خون لخته بسته است سرم راه میروم
با یاری حسن دو قدم راه میروم
نزدیک خانه است خودم راه میروم

زینب نشسته تا که بحالم نظر کند
ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند

زن را توان دیدن این زخمها که نیست
با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست
در قلب او تحمل هول و ولا که نیست
پس حق زینبم سفر کربلا که نیست

دلشوره دارم از روی تل نیمه جان شود
همراه زخمهای حسینش کمان شود

یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست
از تیر و نیزه دوربه دورش حصارهاست
از یک طرف محاصره ی نیزه دارهاست
از یکطرف معذب سم سوارهاست

اسلام را دومرتبه بر نیزه میزنند
سر را که میبرند به سر نیزه میزند

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حسن لطفی

دو بیتی های شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(ای تیغ مرا لبالب از یارب کن...) * حسن لطفی

539
1

دو بیتی های شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(ای تیغ مرا لبالب از یارب کن...) ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن

ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است

ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند

امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد

ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شهادت امیرالمؤمنین(ع)، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(آن شب دوباره رفت پشت در بهم ریخت...) * محسن صرامی

1283

شهادت امیرالمؤمنین(ع)، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -(آن شب دوباره رفت پشت در بهم ریخت...) آن شب دوباره رفت پشت در به هم ريخت
باروضه هاي حضرت مادر به هم ريخت

آيات كوثر را فراوان خواند آن شب
از اول شب ساقي كوثر به هم ريخت

قلابه ي در چنگ زد بر دامن او
با ياد ميخ در يل خيبر به هم ريخت

محراب را آماده ي معراج خود ديد
با ديدن اشك علي منبر به هم ريخت

جوري به فرق مرتضي شمشير زد كه
با ضربه ي سنگين ظالم سر به هم ريخت

آه از نهاد جبرئيل آنجا در آمد
اركان هستي در غم حيدر به هم ريخت

از ناله ي فزت و رب الكعبه ي او
عرش خدا همراه پيغمبر به هم ريخت

با آنكه حيدر گفت دستم را نگيريد
با ديدن رنگ رخ اش دختر به هم ريخت

اي واي برحال دل طفل سه ساله
باديدن رگ هاي آن حنجر به هم ريخت

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 04:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(شمشیر زهر خورده به به سر تکیه داده است...) * مهدی رحیمی زمستان

533

شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(شمشیر زهر خورده به به سر تکیه داده است...) شمشیرِ زهر خورده به سر تکیه داده است
برعکس گشته خیر به شر تکیه داده است

گاهی شود هویت جنگل صنوبری
آن هم حساب کن به تبر تکیه داده است

از پنج تن چهار تنش هم به مرتضی
عالم اگر به پنج نفر تکیه داده است

این ماه ماه منشق شب های کوفه است
ماهی که ظاهراً به سحر تکیه داده است

عباس زیر بازوی او را گرفته است
این دفعه کهکشان به قمر تکیه داده است

گفتم که رفتنی است همان دم که دیدمش؛
می آید و پدر به پسر تکیه داده است

زینب سی و سه سال پس از داستان میخ
چون مادرش نشسته به در تکیه داده است

زخمی به نام فاطمه سر ریز می شود
زخمی که سال ها به جگر تکیه داده است

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 04:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه شهادت امیرالمؤمنین(ع)، بانوای حاج محمدرضا طاهری -(داره میره برا نماز غریب ترین مرد زمین...) *

1009
1

روضه شهادت امیرالمؤمنین(ع)، بانوای حاج محمدرضا طاهری -(داره میره برا نماز غریب ترین مرد زمین...) داره میره برا نماز، غریب ترین مرد زمین
إنا الیه راجعون، شده با لبهاش همنشین
کسی خبر نداره از، دل امیرالمؤمنین...
یه عمره که تو کوفه زخم زبون شنیده
خیرات کرده ولی از، مردم خیری ندیده
کیسه نون و خرما، روی شونه کشیده
آقام آقام علی جان...

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت امیرالمؤمنین(ع)، وصیت -(ای گل ام البنین که دلربایی میکنی...) * محسن راحت حق

447

مرثیه حضرت امیرالمؤمنین(ع)، وصیت -(ای گل ام البنین که دلربایی میکنی...) ای گلِ امّ البنین که دلربایی می کنی ..
مثل ماهی در برم جلوه نمایی می کنی

گوش کن آخر وصیّت های من ای باوفا
مثل نی می نالی و غربت سرایی می کنی

بعدِ من جانِ تو و جانِ حسینم ای پسر
مطئنم خویش را آخر فدایی می کنی..

جان به کف باش و بزن بر قلبِ دشمن مثلِ من
کربلا را... باز هم کرببلایی می کنی...

زینتِ دامانِ خود را می سپارم دستِ تو
باز هم با زینبِ من...با وفایی می کنی؟

حفظ کن در هر شرایط خواهرِ مظلومه را
بینِ شاماتِ بلا ..قدرت نمایی می کنی

روی نیزه هم که رفتی غافل از بانو نشو
بینِ بازارم که باشی مقتدایی می کنی

سعی کن تا مجلسِ نامحرمان برهم زنی
دردِ اهل البیت را حتماً دوایی می کنی

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

رباعی شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(راحت از غم شد علی، آنکس که غم بسیار داشت...) * امیررضا فرجوند

464

رباعی شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(راحت از غم شد علی، آنکس که غم بسیار داشت...) راحت از غم شد علی ، آنکس که غم بسیار داشت
خاطراتی تلخ از بین در و دیوار داشت
گرچه زینب گفت بابا جان به این زودی مرو ،
رفت حیدر چونکه زهرا در جنان اصرار داشت

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک شور یا زمینه شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(به چشمای زینبت خواب نمیاد بابا...) * رضا نصابی

648

سبک شور یا زمینه شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(به چشمای زینبت خواب نمیاد بابا...) به چشمای زینب
خواب نمیاد بابا

امشب گرفتم من
کناره تو احیا

نداری نا دیگه
پهلوونه خیبر

با سره غرق خون
افتادی تو بستر

تنم می لرزه تا. می بینم چشمای ترت
کاشکی به جای تو بمیره بابا دخترت

وااای
هنوز داغی بر روی جگر داری
هنوزم نگاه به میخ در داری

ابر بهاری
. از غم میباری

بابای خوبم. باباجون بابا جون
بابای خوبم

می زارم تو دستم
دسته پینه بستت رو

می بوسم با گریه
چشم نیمه بستت رو

معلومه از حالت
مسافری بابا

اینجوری که پیداس
می خوای بری بابا

شبیه مادرم توهم وصیت می کنی
میگی از قتلگاه صحبت غارت می کنی

واای

می گی از سره بریده از قفا
می گی از تنه به روی خاک رها

از دریا می گی
از سقا می گی

بابای خوبم. بابا جون بابا جون. بابا ی خوبم

رسیده روضه به
غروبه عاشورا

پیکری افتاده
عریان روی خاکا

می بوسه رگهای
بریده رو خواهر

می خونه روضه با
چشمای خون مادر

کناره اب بودی با لب تشنه کشتنت
بی یارو بی پناه با تیر و دشنه کشتنت

واای
روی نیزه ها زدن سره تورو

می برن اسارت خواهره تورو

میره به بازار
در بین انظار

غریبم حسین. غریبم غریبم حسین

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:45
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات و توسل ویژه شهادت امیرالمؤمنین(ع) بانوای حاج مهدی رسولی -(کفاره ی گناه ما را حسین داده...) *

883

مناجات و توسل ویژه شهادت امیرالمؤمنین(ع) بانوای حاج مهدی رسولی -(کفاره ی گناه ما را حسین داده...) دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده

به آشتی بنده مشتاق تر خدا بود
از توبۀ گنهکار غفار گریه کرده

درد مریض را جز، درد آشنا نفهمید
گاهی طبیب هم با، بیمار گریه کرده

شرمنده از گناهان دانی مثال ما چیست؟
خانه خراب زیر آوار گریه کرده

یک شهر را دعای یک مست زنده کرده
مستی که در مناجان هشیار گریه کرده

در کسوت گدایی حرفی بلد نبودیم
سائل همیشه جای اصرار گریه کرده

با گریه طفل هر چه که خواسته گرفته
حاجت گرفته کودک هر بار گریه کرده

ما را فقط دعای زهرا نجات داده
مادر برای طفلش بسیار گریه کرده

بر حال مادر ما در بین آتش و خون
دیوار دم گرفته مسمار گریه کرده

کفاره ی گناه مارا حسین داده
ارباب بین گودال خونبار گریه کرده

کف میزند لشگر قلب رباب میسوخت
او بین خنده های اغیار گریه کرده

گهواره بعد اصغر در دست ابن سعد است
گهواره در حراج بازار گریه کرده ....

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

سبک سینه زنی شهادت امیرالمؤمنین و شب 21 ماه رمضان -(دیگه ساعت رفتن حیدر اومده...) * مجتبی خرسندی

1172

سبک سینه زنی شهادت امیرالمؤمنین و شب 21 ماه رمضان -(دیگه ساعت رفتن حیدر اومده...) بند اول
دم آخر اومده - شب غم سر اومده
دیگه ساعت رفتن حیدر اومده۲
پیش چشم پسرش - رد خون رو سرش
آسمونُ ببین که شکسته کمرش۲

بارونی شده چشاش
غم داره توی نگاش
زهرا - از عرش - مرهم - میاره براش ۲

داره میره اما آه - می‌کشه از دل علی؛
عالم با مولا میگه؛ " فُزتُ وَربَّ العَلی "

"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳

بند دوم
داره با غم زیاد - هنوز اون روزو به یاد
میگه کاش علی‌ام تو مدینه جون میداد۲
همه اومده بودن - برای بردن من
بین اون همه بی‌معرفت مونده یه زن۲

پیش چشم تر من
زهرای منو زدن
زینب - با اشک - می‌رفت - کنار حسن۲

قنفذ من و زهرا رو - می‌زد بی‌معطلی
واسه اینه که میگم - "فُزتُ وَربَّ العَلی"

"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳

بند سوم
خونی شد سر علی - پیش دختر علی
روضه‌ی کربلاست حرف آخر علی۲
تو چشاش میشینه غم - وقتی میگه پسرم
جون تو جون دخترامون توی حرم۲

خون میشه به جگرا
رو نیزه میره سرا
ناقه - مرکب - میشه - برا اُسرا۲

به سمت کوفه و شام - زینبم میره ولی
من نیستم که ببینم - "فُزتُ وَربَّ العَلی"

"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک واحد شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(کوفه از امشب، میشه عزادار...) * امیرحسین سلطانی

754

سبک واحد شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(کوفه از امشب، میشه عزادار...) بند اول:

کوفه از امشب ، میشه عزادار
به غصه و غم ، میشه گرفتار
زینب از امشب دوباره ، میشه پرستار

امشب دلِ پیغمبر و ، فاطمه خونه
امشب علی هر دم داره ، نوحه میخونه
ذکرِ لبش اِنّا اِلیهِ راجعونه
امون ای دل

امون ای دل امون ای دل
از داغِ حیدر ، آه و واویلا

بند دوم:

محراب مسجد ، شده پُر از خون
حال و هواتم ، شده دگرگون
شبیه مادرم شده ، روی تو گلگون

بشکنه دستی که زده ، سرِ تو شمشیر
نگو که از دنیا شدی به این زودی سیر
اگه بری بعدت میشه دخترِ تو پیر
نرو بابا

نرو بابا نرو بابا
برات بمیره زینب کبری

بند سوم:

بابای خوبم تنهام نذار که
حالِ دلِ من ، با غم شریکه
بعده تو دیگه خونمون ، خیلی تاریکه

پاشو بابایی که دارم میافتم از حال
نرو بابایی میمیره حسین تو گودال
میشه سرِ انگشترش ، دعوا و جنجال
نرو بابا

نرو بابا نرو بابا
برات بمیره زینب کبری

#امیرحسین_سلطانی
#یاحسین(طاها تحقیقی)

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 داود تیموری

سبک زمینه شهادت امیرالمؤمنین(ع)، زبانحال حضرت زینب(س) -(ای پدرجان روی ماهت...) * داود تیموری

835

سبک زمینه شهادت امیرالمؤمنین(ع)، زبانحال حضرت زینب(س) -(ای پدرجان روی ماهت...) بند اول

ای پدر جان روی ماهت ازستمهالاله گون شد
بین سجده تیغ کینه با سر تو غرق خون شد
کن تماشا ای پدر جان
زینبت را دیده گریان
در کنار بستر تو
موی خود کرده پریشان
ای پدرجان ای پدرجان...

بنددوم

قاتلت با خنده خودقلب زینب را شرر زد
دخترت باشادیِ او هر دو دستش را به سرزد
اشک من گردیده جاری
می نمایم اش و زاری
او به من گوید ز کینه
تو دگر بابا نداری
ای پدرجان ای پدرجان...

بندسوم

کوچه های شهر کوفه گشته غمگین از غم تو
گرید اینجا اشک خونین آسمان در ماتم تو
میروی بابا شبانه
سوی مادر مخفیانه
از دل زینب دوباره
میکشد آتش زبانه
ای پدرجان ای پدرجان...

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه ی سینه زنی بعد از شهادت امیرالمومنین(ع ) * مرتضی محمودپور

800
2

نوحه ی سینه زنی بعد از شهادت امیرالمومنین(ع ) ◾نوحه ی سینه زنی
◾بعد از شهادت
◾شب بیست و سوم

◾بنداول
خالی اگر که جای باباست
داداش دلم اسیر غمهاست
پاشو بریم باهم مدینه
منتظر ما چشم زهراست
داداش داداش داداش داداش (۲)
دلشوره داره خواهرم
ببین حسین برادرم
منتظر تا که بریم
به پیش قبر مادرم
داداش داداش داداش داداش (۲)

◾بنددوم
مردم کوفه مثل خارند
رحم و مروتی ندارند
طعنه به ما میزنن هر شب
نامه ز کینه مینگارند
داداش داداش داداش داداش (۲)
به کف گرفته تیغ کین
سنگ زند به شاه دین
میبینم از نیزه داداش
سر حسین روی زمین
داداش داداش داداش داداش (۲)

  • پنج شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:16
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اصغر سرابی

ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(خبر آمد که علی زخمی شد) * اصغر سرابی

484

ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(خبر  آمد که علی زخمی شد) خبر آمد که علی زخمی شد
شاه بین المللی زخمی شد

تاکه صمصام سر شاه نشست
گوئیا بر وسط ماه نشست

ریخت تا خون سرش در محراب
جامه حزن به تن کرد اصحاب

روی آئینه دل چاک افتاد
پدر خاک چو در خاک افتاد

مهر از خون سرش تا گل شد
لیله القدر علی کامل شد

از وسط فرق علی تا وا شد
سرشان مثل دل زهرا شد

به خدا جهل امامم را کشت
جهل نا اهل امامم را کشت

  • چهارشنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

شام غریبان حضرت علی(ع) -(امشب که شب شام غریبان علیست) *سید ناصر ولائی زنجانی

1344
1

شام غریبان حضرت علی(ع) -(امشب که شب شام غریبان علیست) امشب که شب شام غریبان علیست
ارکان جهان زغصه نالان علیست

امشب که حسین گرید ازهجر پدر
اهل ملکوت هم پریشان علیست

امشب که امام مجتبی گرید زار
در حسرت ماه روی تابان علیست

زینب به کجا پدرپدر می گوید
کلثوم به کنج خانه گریان علیست

خون گریه کن ای دودیده در ماتم او
زیرا که شب شام غریبان علیست

همواره ولایی از علی میگوید
جویای نمک ز خوان احسان علیست

  • دوشنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(مولا علی سوی مسجد شده روان) *سید ناصر ولائی زنجانی

512

ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(مولا علی سوی مسجد شده روان) مولا علی سوی مسجد شده روان
در صبح نوزده تا شد سحر عیان
خواند نماز صبح با جمع مردمان
گوید خدا خدا مولا ز سوز جان
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
بنگر عدالت آن مرد پاکباز
بیند که قاتلش باشد به خواب ناز
مولا ندا دهد از موسم نماز
وانگه اقامه ای در حال سوز و ساز
او بی خبر ز خود با حق به گفتگوست
مولا که با خدا هر لحظه روبروست
قاتل ز پشت سر دارد از آن خبر
شمشیراوبه کف شخصی که فتنه جوست
شمشیر در هوا در حالت صعود
مولا علی بود مست می سجود
با ضربت تمام بر فرق آن امام
آید ز پشت سر شمشیر او فرود
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
فواره زد ز سر تا خون مرتضی
گفتا که رستگار گشتم من ای خدا
سجاده غرق خون شد فرق او دو تا
در ناله آمد از این غصّه ماسوا
ای آسمان شوی از این خبر خراب
شد موی مرتضی با خون خود خضاب
افتاده روی خاک رخسار بوتراب
بر مهر مصطفی این بود آن جواب
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
هر شیعیة علی گرید ز سوز جان
از غصه زمین می گرید آسمان
در گریه مسلمین در ناله قدسیان
شد کشته مرتضی شد ناله ها فغان
در کوفه زین خبر افتاده ولوله
در مسجد آمده گویا که زلزله
مردم به پرس و جو هر گوشه گفتگو
یاران همه غمین دشمن به هلهله
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
یاران مرتضی گریان به هر طرف
پیچیده این خبر در کوفه و نجف
شد فرق مرتضی آن مظهر شرف
بر ضرب خصم دون آه ای خدا هدف
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
بر روی یک گلیم ان جسم خونفشان
بنهاده شیعیان جمله به سر زنان
آید ز هر مکان فریاد الامان
شد جسم نیمه جان تاخانه اش روان
مولا در آن گذر شد تا که با خبر
شاید که دخترش باشد به پشت در
فرموده مرتضی با فرق غرق خون
با پای خود کنون در خانه پا نهم
راضی نمی شوم تا دختران من
از دیدنم شوند اکنون دچار غم
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی
راضی نمی شوی ای مشعل هدی
زینب ببیند آن خونین سر تو را
بنگر به صحنه ای خواهر کند نظر
برجسم غرق خون در خاک کربلا
آندم که بیند او درخون حسین تو
گیرد زخون وضو آن نورعین تو
کی میشوی رضا در دشت کربلا
افتد به خاک .خون آن مظهر صفا
گوید ولایی از مهر و ولای تو
پیوسته بر درت باشد گدای تو
یا مرتضی علی ای بر همه ولی
جانهای ما همه باشد فدای تو
جانها فدای تو مولا علی علی
گریم برای تو مولاعلی علی

  • سه شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

شهادت حضرت علی(ع) -(کنون حسین تو نشسته پهلویت) *سید ناصر ولائی زنجانی

404

شهادت حضرت علی(ع) -(کنون حسین تو نشسته پهلویت) کنون حسین تو نشسته پهلویت
کند نظر این دم به خون گیسویت
توکشتة عدل و عدالتی مولا
کند کنون زینب نظاره بر رویت
دراین طرف زینب درآن طرف کلثوم
زپشت سرعباس نگه کند مظلوم
حسن شده گریان حسین پریشان است
تمام یارانت زغصه نالانند
کنون زجسم او جدا شده جانش
به سر زند شیعه که رفته جانانش
ز جنت الا علی روان شده زهرا
که با سر زخمی علی است مهمانش
زدیده ها بارد سر اشک غم امشب
یتیمها دارند زغم فغان بر لب
کجاست ای مادر کسی که می آورد
ز نان و از خرما برای ما هر شب
ولایی ای مولا زد از ولایت دم
بکویت آمد تا شود شریک غم
بسوزد از این غم دل همه عالم
چه می شود بر ما نظر کنی یک دم
فدای تو مولا شوی رضا از ما فدای تو مولا
فدای تو مولا فدای تو مولا

  • سه شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

شهادت حضرت علی(ع) -(خداحافظ ای کوفه شهر بلا) *حاج نادر بابایی

764

شهادت حضرت علی(ع) -(خداحافظ ای کوفه شهر بلا) خداحافظ ای کوفه شهر بلا
خداحافظ ای وادی بی وفا

خداحافظ ای جمع نامردمان
علی میرود از میان شما

خدا شاهد ،خون دلهای من
وفا کردم و دیدم امّا جفا

زِ زَخم سر حاشا شکایت کنم
اگر چه به بَستر فِکنده مرا

مرا کُشته زخم زبانهایتان
علی میرود باهمه عُقده ها

روم پیش زهرای اَطهر کنون
گشایم سخن از گِله بَرملا

زدنیا فقط (نادرا) چاه بود
به درد دل مرتضی آشنا

  • شنبه
  • 12
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 موسی جوانی تبریزی

شهادت حضرت علی(ع) -(خصم دون ره بر حریم نور یافت) * موسی جوانی تبریزی

550

شهادت حضرت علی(ع) -(خصم دون ره بر حریم نور یافت) خصم دون ره برحریم نور یافت
تیغ ملجم فـرق مولا را شکافت

ضـربت شمشیر زهـر آلود کین
تانشست برفـرق سلـطان مبین

شدعیــان باردگـر شــق القــمر
عــالمی زین واقعــه شدباخبــر

شیرحق افتــاد در محـراب خون
گــوئیا طـاق سما شد واژگــون

سجـده را مولا علـی تکــرار کرد
فـُـزت رب الکــعبه را اقــرار کرد

کـوفه را اندوه و ماتم سرگــرفت
نـاله ی وامحـــنتا دربـرگــرفت

ازنـوای دلخـــراش عــرشــیان
محشرکبــری درآن دم شد عیان

عرش وفرش درسوگ فخرکائنات
فــاتح خــیبر امیــر ممکنــات

نـاله سردادنــدباصــوت جلــی
آمــدآوای جگـــر ســوز علــی

دیـده هــا بارید چون ابر بهــار
زین مصیبت ماخلق شددلفــکار

بسکه جاری گشت از فرقش دما
رنگ رخسـار علــی شد کهــربا

جسم خونینش به خیل عاشقان
حمـل شد تامنـزلش نــاله کنان

درکنــارش مجـتبا باسوز و شین
ناله سرمی داد دلبـندش حسین

ازغـم زخــم پـدر دراضطـــراب
آید ازدیده (جوانــی) اشگــناب

  • یکشنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 23:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

-(تا بیابان نجف، او را شبانه می برند) *استاد سید هاشم وفایی

690

-(تا بیابان نجف، او را شبانه می برند) تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند

آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند

باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند

بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند

کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند

کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند

ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

-(پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند) *استاد سید هاشم وفایی

711

-(پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند) پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند

علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او ،صد لشگر آوردند

اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند

تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد
ز بس باران تیر کینه برآن پیکر آوردند

ز فولادی که شد شمشر و برفرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند

چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او
ز گوش کودکانش گوشواره ها در آوردند

سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند

«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه درکوفه می گفتند گویا حیدر آوردند

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

-(به غیر مهر و محبت چه دیده ای برگرد) *استاد سید هاشم وفایی

386

-(به غیر مهر و محبت چه دیده ای برگرد) به غیر مهر و محبت چه دیده ای برگرد
کبوترانه چرا پر کشیده ای برگرد

تمام عمر قدم در ره خطا زده ای
به جز تباهی و ذلت چه دیده ای برگرد

اگر چه عبد من آلوده و سیه رویی
کجا ز رحمت من دل بریده ای برگرد

چرا اسیر شب تیره ی گنه شده ای
اگر که چشم به راه سپیده ای برگرد

هوای نفس تو را می برد به سوی جهیم
«ز برزخی که خودت آفریده ای برگرد»1

چقدر فاصله داری میان خود با من
نفس بریده شدی بس دویده ای برگرد

دوباره تشنه ی لاتقنطوی ...من شده ای
همیشه از می رحمت چشیده ای برگرد

ره انابه و توبه به روی تو باز است
اگر که میوه ی ممنوعه چیده ای برگرد

خدای توبه پذیر توام کجا رفتی
اگر به آخر خط هم رسیده ای برگرد

پرندگان مهاجر تمام برگشتند
تو هم به همره آنان پریده ای برگرد

«وفایی»از چه ز درگاه من گریزانی
صدای دعوت من را شنیده ای برگرد

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:27
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

-(بر درگه تو آبرویی من ندارم) *استاد سید هاشم وفایی

731

-(بر درگه تو آبرویی من ندارم) بر درگه تو آبرویی من ندارم
حرفی حضورت درخور گفتن ندارم

پرونده ام تیره تر از شب های درد است
درنامه ی خود نقطه ای روشن ندارم

جز آستانت برکجا رو آورم من
رویی اگرچه بهر برگشتن ندارم

سیل سرشک من دلیل شرمساری است
درمحضرت جز ناله وشیون ندارم

تقوا لباس میهمانان تو باشد
افسوس دربزم تو پیراهن ندارم

با رأفت ومهرت نگاهم می کنی باز
با آن که من هرگز چنین دیدن ندارم

دارم خدایی که رحیم است وغفوراست
شکی به قدر یک سرسوزن ندارم

جز گوهرمهر علی وآل عصمت
رهتوشه ای در لحظه ی مُردن ندارم

غافل مشو ازنفس خود هرگز«وفایی»
بدتر زنفس خود دگر دشمن ندارم

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 18:03
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

در مرثیه امام علی (ع) -(چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی) * سعید تاج محمدی

672

در مرثیه امام علی (ع) -(چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی) چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی

جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما
تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی

من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم
که تو دست توانمند خدا در آستین هستی

سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟
که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی

بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت
که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی

بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛
برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی...

از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند:
«که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی»

  • سه شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در زمینه مرثیه امام علی (ع) -(پیچیده نیست مساله، بر ما مُسَلّم است ) * علی علی بیگی

527

در زمینه مرثیه امام علی (ع) -(پیچیده نیست مساله، بر ما مُسَلّم است ) پیچیده نیست مساله، بر ما مُسَلّم است
دنیا بدون روضه شبیه جهنم است

هنگام نا امیدی و در موقع بلا
دلگرمی همه به همین رقص پرچم است

در بین سفره های کریمانه ات حسین
روزیِ سالِ عالم و آدم فراهم است

بر دردهای نوکرت این روزها فقط
اذن زیارت است که ارباب، مرهم است

یا أیها الغریب! برای عزای تو
دریایِ اشک هم بشود چشم مان کم است

در واژه های خنجر و گودال و بوریا
آری تمامِ روضه ات آقا مجسم است
.
.
.

«وَالشِّمرُ جالِسٌ» ، نَفَسَت را بُریده است
این ضربه های آخرش از بس که محکم است

  • سه شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد