شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( گنجینه ی تمام علوم و معارف است) *

2257

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( گنجینه ی تمام علوم و معارف است) گنجینه ی تمام علوم و معارف است

بر هر سوال و مسئله ای خوب واقف است

حُسن تمام و سیرت وجه رسولی است

طرز نگاه و صوت صدایش بتولی است

از علم واعتبار ومقامش مشخص است

او با عبای سبز ولایت مُلَبَّس است

من روی صحبتم پسر مرتضی ! تویی

سلطان اهل سخا ، ملجا گدا ! تویی

هر آن کسی که ز جود تو با خبر گشته

ما که ندیده ایم ز درت نا امید برگشته

بر کلبه های فقیران یگانه امیدی

آقا ! تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی

رو سوی خانه ی معبود ساده می رفتی

مرکب کنارتان ، لیک پیاده می رفتی

آقا کریم آل محمد(ص) غریب و مظلومی

و خار در چشمتان ، استخوان به حلقومی

و آن زمان که همراه مادرت بودی

خبر رسیده تکیه گاه مادر

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شکست حرمت حیدر ، یگانه سربازش) *

2050

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شکست حرمت حیدر ، یگانه سربازش) شکست حرمت حیدر ، یگانه سربازش

میان آتش نمرودیان گرفتار است

سه روز و ساعتی از رحلت نبی(ص) نگذشت

که دخترش هدف ضربه های مسمار است

سيدصادق موسوي

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست) *

2402

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست) آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست

رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست

هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

بی صدا گفت که خانم بپر امیدی نیست

گفته بودم سپر درد و بلایت باشم

دست من نیست علی (ع) بر سپر امیدی نیست

به گمانم که بنا نیست کنارت باشم

میروم از بر تو همسفر امیدی نیست

این قَدَر زحمت دارو و دوا را نکشید

حتم دارم به علاج کمر امیدی نیست

احتیاجی نبود تا که طبیبی دیگر...

گفته بودم که به دفع خطر امیدی نیست

فضه و زینبم این بار بلندم کردند

به توانایی این بال و پر امیدی نیست

شوهر من به کسی که گله میکرد بگو

خوش خبر باش به زخم جگر امیدی نیست

عجبی نیست علی جان که مَحَلَّت ندهند

به چنین طایفه ی

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(محمّد ص را گرامی دخت احمــدپروری زهرا" ) *

2336
1

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(محمّد ص را گرامی دخت احمــدپروری زهرا" ) محمّد ص را گرامی دخت احمــدپروری زهرا"
ابـر مـرد دو عالـم را یگانــه همسری زهرا"
تــو امّ الاحمــد و امّ الکتـاب و امّ اسلامی
تو فرقانی، تو طاهایی، تو قدر و کوثری زهرا"

امیـرالمؤمنین حیدر بوَد، حبل‌المتین حق
به حق حق تو که تو حبل‌المتین حیدری زهرا"
تو از سر تا قدم احمّد، محمّـد پای تا سر تو
علی زهرای دیگر، تو علـیِّ دیگری زهرا"
بـه گـرداب تحیـر غرق شد عقلم، نمی‌دانم
علی از توست برتر یا تو از او برتری زهرا"
نبـوّت بـر زنــان نبــوَد، وگرنـه فـاش می‌گفتم
تو روی دست، مصحف داری و پیغمبری زهرا"

تو پیغمبــر نـه، تــو بالاتـر از پیغمبران استی
تو روح پـاک ختــم الانبیا در پیکری زهرا"
تو بانــوی همـه

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(زکوی فاطمه، سائل گذر کرد) *

2734

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(زکوی فاطمه، سائل گذر کرد) زکوی فاطمه، سائل گذر کرد

حکایت بر رسول الله اثر کرد

گدا چون بوده نابینا و محتاج

صله از درگه خیرالبشر کرد

گشوده فاطمه در را به سائل

سلامی داد و بابا را خبر کرد

ولی برگشت زهرا داخل بیت

هماندم رفت و چادر را به سر کرد

پدر فرمود:این اعما است زهرا*

که نتواند نگاهی از بصر کرد

بگفتا:من که بینایم پدر جان

پدر باید ز نامحرم حذر کرد

پدر بر دختر خود گفت :مادر

به دست دخترش بوسه پدر کرد

اعما:نابینا

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شهرنبی ولی زنبی غرق کینه است) *

2261
1

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شهرنبی ولی زنبی غرق کینه است) شهرنبی ولی زنبی غرق کینه است

باکینه زخم سینه همیشه قرینهاست

آتش برای تسلیت داغدیده ها

رسم عجیب مردم پست مدینه است

ظالم نزن که فاطمه درپشت این دراست

ظالم نزن که فاطمه جان پیمبراست

مسمارودرزآتش کین شعله ورکه شد

زهراشکسته بال وپرازمیخ درکه شد

تنها زجان شوهرتنها دفاع که کرد

در آن هجوم ددمنشانه سپر که شد

یک تن نگفت فاطمه آیات کوثر است

این فاطمه که می زندش خصم‌‌؛ مادراست

ازمیخ وآتش ودرو دیواروازلگد

ازآن غلاف وسیلی وشلاقها که زد

ازکوچه ای که فاطمه خورده درآن زمین

آن کوچه ای که پاره شده بین آن سند

زهراشکسته بال ودل وزارو مضطراست

این حال وروزعاشق ودلدارحیدراست

کشتی شکست خورده ی پهلوگر

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( ای مادری که طعم آتش را چشیدی) *

2775
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( ای مادری که طعم آتش را چشیدی) ای مادری که طعم آتش را چشیدی

ای مادری که محسن خود را ندیدی

من زینبم پاسخ بده با این همه زخم

از خانه تا مسجد چگونه می دویدی

شرمنده شد حتی غلاف از بازوی تو

وقتی کمربند علی را میکشیدی

وقتی پدر را سوی مسجد میکشاندند

خود را کشاندی بر زمین اما رسیدی

میخواستی نفرین کنی اما نکردی

وقتی که بالای سر او تیغ دیدی

دور علی پروانه سان می گشتی اما

شکوه نکردی هر قدر طعنع شنیدی

او از نگاه تو خجالت میکشید و

تو از نگاه او خجالت میکشیدی

با این همه گل زخم و با آن چشم تر

باز تو کوثر جاری قرآن مجیدی

پهلو به پهلو میشوی و در تن

سر باز کرده باز هم زخم جدیدی

تو آنقدر فکر امامت بوده ای که

آتش گرفتن را به

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( این چـند وقتی که تـنم از کار مـانده) *

2646
0

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( این چـند وقتی که تـنم از کار مـانده) این چـند وقتی که تـنم از کار مـانده

بر شانه ات ای فضه خیلی بار مانده

شرمنده ام دیگر دعا کن که بمیرم

آقـای من بعد از پیـمبر خوار مانده

فـضه دوباره سر بزن زینب نبیند

خونـم گمانم بر در و دیوار مانده!!

پیراهن تازه نیــاوردی مهــم نیست

که چند رشته نخ روی مسمار مانده

ناراحتم در خـانه ی خود رو گرفتم

روپــوش روی صـورتم ناچار مانده

طوری مرا پرتاب دستش زد به دیوار

از من همین چشمان خیس و تار مانده

مادر به قربانش حــســن از پا نیفتد ؟

این چـند ماهه بــی غــذا بیدار مانده

پایین نمی آید تبم یک ساعـتی هست

دور سرم این پارچه ی نـمدار مانده

شب شد دوباره عشق زهرا دیر کرده

دنبال مـرهم کــوچه و بـ

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( السلام ای طلیعه ی انوار) *

2753
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( السلام ای طلیعه ی انوار) السلام ای طلیعه ی انوار

مادر طیّبات و پاکی ها

اعتبار قنوت اهل زمین!

آسمانی ترین خاکی ها

**

با نفس های خویش آوردی

عطری از یاس و سیب را در باد

آن قدر اوج عرش رفتی که

روی خورشید سایه ات افتاد

**

نور چشمانت ای ولایت محض

معرفت داده هر وجودی را

تو خودت نه! که جای خود بانو

چادر خاکی ات یهودی را

**

یک مسلمان نمود و جان بخشید

تن بی روح اعتقادش را

مثل این که به تازگی پیدا

کرده گم کرده و مرادش را

**

رفته دل های ما به روزی که

از غم و درد پیکرت گفتی

درد دل کردی و به آهی سرد

حرف هایت به دخترت گفتی:

**

زینبم ای عصای کوچک من

کمکم کن زجای برخیزم

من که طوبای سبز بودم آه...

لیک حالا ش

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( دیو را با خانه ی انسیّة الحورا چه کار؟) *

2593

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( دیو را با خانه ی انسیّة الحورا  چه کار؟) دیو را با خانه ی انسیّة الحورا چه کار؟

دود را با چشم خورشید جهان آرا چه کار؟

دشمن و بیت و لایت، هیزم و باغ بهشت

شعله ی آتش ، تو را با صورت زهرا س چه کار؟

تازیانه شرم کن این دست، دست فاطمه س است

ای فشار در ، تو را با عصمت کبرا چه کار؟

مرد کو، تا آورد دستی برون از آستین

این همه نامرد را با یک زن تنها چه کار؟

بوستانِ وحی و شیطان روبه و شیر خدا

ریسمان ظلم را با بازوی مولا چه کار؟

بیت حقّ را هیچکس نگشود با ضرب لگد

درد را با پهلوی انسیّة الحورا چه کار؟

فاطمه س پشت در آمد گفت با آن سنگ دل

ما عزا داریم ای ظالم تو را با ما چه کار؟

ای مغیره بشکند دستت که کوثر را زدی

هیچ دانی ضرب دستت کرد

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است) *

2407

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است) درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است

سوز مرا شرارِ دل زار شاهد است

غم های ناشنیده و ناگفته ی مرا

موی سفید و زردی رخسار شاهد است

شب ها هر آنچه می گذرد بر من و دلم

اشگ دو دیده، دیده ی بیدار شاهد است

من بارها فدایی راه علی ع شدم

مسمار و سینه و در و دیوار شاهد است

من رو گرفتم از علی ع امّا هر آنچه شد

روی کبود احمد ص مختار شاهد است

آتش زدند خانه ی در بسته ی مرا

دود و مدینه و شررِ نار شاهد است

در شهر خود غریب تر از من کسی نبود

دفن جنازه ام به شب تار شاهد است

فریاد آه و ناله ی من بی جواب ماند

تا حشر بی وفایی انصار شاهد است

غسل شبانه و ورم بازوی مرا

اشگ دو چشم حیدر ع کرّار شاهد است

«میث

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه) *

2340
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه) دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه
نگو تو مدینه خاموشه چـراغ فاطمه
قصــۀ کبوتــرِ مدینــه رو دیگــه نـگو
حرف میخ داغ و زخم سینه رو دیگه نگو

آخه روشنیِ آسمون به نور فاطمه‌س
فاطمه‌- ستاره‌ای که پرفروغتر از همه‌س
واسـۀ دیدن اون، ماه و ستاره جون میدن
تو بهشت فرشته‌ها به نام اون، اذون میدن
تو بهشت یـه قصر روشنه که با ستاره‌ها
همـۀ اهل بهشت اونو به هم نشون میدن
دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه
نگو تو مدینه خاموشه چـراغ فاطمه
قصــۀ کبوتــرِ مدینــه رو دیگــه نـگو
حرف میخ داغ و زخم سینه رو دیگه نگو

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( صحبت از کوچ پرستو نکنین) *

2685
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( صحبت از کوچ پرستو نکنین) صحبت از کوچ پرستو نکنین
صحبت از زخم‌ِ یه آهو نکنین
با شمام ستاره‌های آسمون
جای قبرِ ماهمو رو نکنین

با شمام فرشته‌های مهربون!
عطر یاس پرپرو بو نکنین
وقتی که دارین به خاکش می‌ذارین
گلمو پهلو به پهلو نکنین

چی می‌خواین فرشته‌ها از خونه‌مون؟
چی می‌خواین فرشته‌ها از خونه‌مون؟
حالا که رسیده اون بـه آرزوش
اونکــه آبــروی آبــه آبروش
شاید افتاده یه جا یه تـارِ موش
دیگه این خونه رو جارو نکنین

بچه‌ها به من نگین روضه بخون!
بچه‌ها به من نگین روضه بخون!
دیگه واسه روضه خیلی دیر شده
دیگه آسمون تو خاک اسیر شده

هی نگین به خاطرِ چی پیر شده؟
صحبت از سفیدی مو نکنین

با شمام ای مردم نامهربون!
با شمام ای مردم نا

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( شعله‌هـا بـه مـا نخونده سرزدن) *

2317

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،( شعله‌هـا بـه مـا نخونده سرزدن) شعله‌هـا بـه مـا نخونده سرزدن
وانکردیم در و، هر چی در زدن

شعله‌هـا از درِ خونـه رد شـدن
شعله‌هـا راه بهـارو سـد شدن

اهلِ خونه وقتـی دستِ رد زدن
شعله‌ها وحشی شدن، لگد زدن

وقتـی سینـۀ گـلا سپـر شدن
شعله‌ها سرخی میـخِ در شدن

شعله‌هـا کـه بـی‌اجازه اومدن
دل اهلِ خونـه رو آتیش زدن
شعله‌ها بالا کشیدن از درخت
رفتن آشیونـه رو آتیش زدن

شعله‌ها بهشت و حورو ندیدن
سوختـن آیـۀ نــورو نـدیدن
شعله‌ها کینه شدن، بـدی شدن
قاتــل گــل محمّــدی شدن

شعله‌هـا کینـه شده زبونه‌شون
شعله‌ها دشنامـه رو زبونشون
وقتی بسته دستهای سبز بهار
شعله‌هـا بلنـده تازیونه‌شون

شاعر:؟؟؟

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( اسبحان لله ربی الاعلا) *

2890

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( اسبحان لله ربی الاعلا) اسبحان لله ربی الاعلا
آتش و دود و خانه مولا

آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا

کوثر و نور و طاها را کشتند
دار و ندار مولا را کشتند
مردم عالم زهرا را کشتند

آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا

شده بی زهرا خانه حیدر
فاتح خیبر گشته بی یاور
زینب کبری می زند بر سر

آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا

شمع خاموش و سوز پروانه
قنفذ و بیت حی سبحانه
آتش و دود و بانوی خانه

آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا

باغ رضوان و شعله سوزان
صورت حور و سیلی شیطان
شد جسارت بر کوثر قرآن

آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا

حق پیغمبررا ادا کردند
حمله ب

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شام هجران گشته و در دل هوای مادر است) * حسن ثابت جو

2166
1

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(شام هجران گشته و در دل هوای مادر است) شام هجران گشته و در دل هوای مادر است
نه فلک، هفت آسمان بزم عزای مادر است
خاطراتش خانه را بیت الحزینی کرده است
هر کجا را بنگری در ناله‌های مادر است
زیر لب می‌گفت فضه پشت در، کنج حیاط
بین این دیوار و در هم جای پای مادر است
لحظه‌ای اسماء کنار چرخ دستاسش نشست
دسته‌ای چرخاند و گفتش آشنای مادر است
خواهرم کلثوم گریان بین حجره داد زد
ای خدا این بستر خونین برای مادر است
ناگهان زینب هراسان چادری سر کرد و گفت
تا قیامت این سند بهر حیای مادر است
اهل خانه منقلب گردیده دنبال حسن
تازه فهمیدند امشب او عصای مادر است
دم نزد بابایمان از آیه‌های کوثرش
منشاء صبر پدر تنها دعای مادر است
من حسینم من که امشب غصه از بر

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(تا همین چند شب پیش که پیغمبر بود) *

2149

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(تا همین چند شب پیش که پیغمبر بود) تا همین چند شب پیش که پیغمبر بود

محور آل کسا فاطمۀ اطهر بود

رفت پیغمبر و پاشید ز هم آل عبا

نه همین غصّه، غم آخریِ کوثر بود

می درخشید رخ فاطمه ام روزی چند

نور زهرا نفسِ زندگی حیدر بود

دستِ من، بند به غسل و کفن احمد شد

ناگهان قتلگه فاطمه پشت در بود

در کمین آمد و صیاد طنابم افکند

آتش و دود در اطراف حرم یکسر بود

ریسمان بسته مرا بُرد که دیدم بانو

چادرش خاکی و خونی است ولی بر سر بود

چه کنم امر نبی بود که من صبر کنم

طاقتم رفت ولی طاعت من برتر بود

دست من بسته ولی دست حریفانم باز

روی این آتش نمرود چه خاکستر بود

بازوی فاطمه ام نیروی من بود ولی

چه بگویم که غلاف آهن سنگین تر بود

منبر و م

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آیینه ی پلک ها ترک می خواهد) *

2666
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آیینه ی پلک ها ترک می خواهد) آیینه ی پلک ها ترک می خواهد

زخم جگر انگار نمک می خواهد

با گریه بیایید به دادش برسیم !

مادر وسط کوچه کمک می خواهد

***

ما مردم ری اگر چه با احساسیم !

ما وارث خشم و غیرت عباسیم

دست خودمان نیست ! نگو از کوچه

نسبت به غم مادرمان حساسیم

شاعر:وحید قاسمی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) *

1990

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو

یعنی منم تلاطم اوقات چشم تو

یک زخم تازه روی تنت کشف کرده ام

هر بار آمدم به ملاقات چشم تو

درد کبود صورت تو داد می زند

سیلی کمی نکرده مراعات چشم تو

سر تا به پای عرش همگی گوش می شدند

تا می رسیده وقت مناجات چشم تو

حالا همه شبیه دلم بغض کرده اند

از هالۀ کبود جراحات چشم تو

گیرایی بهار منی ! سبز رو به زرد

دستان من به دامن سادات چشم تو

شاعر:علرضا لک

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) *

2251
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو

یعنی منم تلاطم اوقات چشم تو

یک زخم تازه روی تنت کشف کرده ام

هر بار آمدم به ملاقات چشم تو

درد کبود صورت تو داد می زند

سیلی کمی نکرده مراعات چشم تو

سر تا به پای عرش همگی گوش می شدند

تا می رسیده وقت مناجات چشم تو

حالا همه شبیه دلم بغض کرده اند

از هالۀ کبود جراحات چشم تو

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

در زیر بار غم، بدنت آب رفته است

حالت شبیه حال دل محتضر شده

در خانه هم برای علی رو گرفته ای!

این صورت کبود تو هم دردسر شده

حرفی بزن وگرنه که دق می کند حسن

حرفی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است) *استاد محمد جواد غفورزاده

2422
1

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است) بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است
اذان بگو! که اذان تو، آسمان رنگ است

اذان بگو! که پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است

اذان بگو! به صدای بلند و جار بزن
که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است

اذان بگو! که بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه ها ی خدانما سنگ است

نه من، غبار یتیمی نشسته بر رویم
جمال آینه هایم، مکدّر از زنگ است

بگو که «اشهد ان علی- ولی الله»
بگو که لحن مناجات من، غماهنگ است

تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن
«به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»

مرا ز گریه چرا منع می کنند، بپرس
که این چه رسم مسلمانی؟ این چه فرهنگ است؟

بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است
سفر به خیر بگ

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(سرای دیده بارانی است مردم) * قاسم نعمتی

2452

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(سرای دیده بارانی است مردم) سرای دیده بارانی است مردم

دگر وقت پریشانی است مردم

رسیده باز بوی فاطمیه

هوای شهر طوفانی است مردم

گرفته غم چنان راه نفس را

که گریه هست، آوا نیست مردم

کسی که سوز زهرا در دل اوست

ندایش بیت الاحزانی است مردم

رسد از آسمان ها یک صدایی

ببینید صوت زهرایی است مردم

یکی گوید به این هیزم بدستان

سرایم عرش رحمانی است مردم

به آن دسته که در راهند گویید

به پشت در دگر جا نیست مردم

لگد، مسمارِ در، فضه کجایی

که دیگر وقت افشاء نیست مردم

چنان در سینه جا خوش کرد مسمار

نیازی بر لگدها نیست مردم

بیاور زود فضه چادرم را

زمانی بر مدارا نیست مردم

علی را دست بسته می کشند و

کنون وقت تماشا نیست مردم

گرفت

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آسمان را پشت در روی زمین انداختند) *

2347
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آسمان را پشت در روی زمین انداختند) آسمان را پشت در روی زمین انداختند

ریسمان بر گردن سلطان دین انداختند

بغض ها را جمع کردند اهل کین در یک هجوم

شعله بر بیت امیر المومنین انداختند

رشتۀ حبل المتین را پاره کردند ای دریغ

پنجه بر بال و پر روح الامین انداختند

چارده کرب و بلا را پشت این دیوار و در

طرح کردند و لگد بر یک جنین انداختند

عصمت الله از نفس افتاد امّا باز گفت:

یا رسول الله عصمت را نگین انداختند

شاخۀ طوبی جدا و غنچۀ طاها جدا

در مدینه نالۀ فضّه خذین انداختند

چهرۀ نَمرود و فرعون از بدیشان شد سپید

نامۀ خود را بدست ظالمین انداختند

گفت: پشت در شنیدم چون صدای استخوان

حکم دادم؛ درب را با ضربِ کین انداختند

خویش را بر مسن

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(وقتی که آسمان و زمین تار می شود) *

2461

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(وقتی که آسمان و زمین تار می شود) وقتی که آسمان و زمین تار می شود

دست سیاه فتنه پدیدار می شود

یا رب ببین چگونه علمدار لافتی

در حلقۀ طناب گرفتار می شود

هنگام ثبت واقعۀ غربت علی

خون جوهر و قلم نوک مسمار می شود

بر بازویم نوشته که در کوچه شوهرم

با یک غلاف تیغ عزادار می شود

وقتی که می دوم سوی حیدر؛ نفس زدن...

...با سینۀ شکسته چه دشوار می شود

زینب مریز اشک که این تازیانه ها

در کربلا برای تو تکرار می شود

شاعر:علی صالحی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(حق شکرش نتوان کرد ادا سبحان را) *

2526
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(حق شکرش نتوان کرد ادا سبحان را) حق شکرش نتوان کرد ادا سبحان را

که عطا کرده به ما فاطمه قرآن را

چه بگوئیم خدایا ز جلالت هایش

که سراپردۀ نور است همه نیکان را

وصف توحید هم از منظر خورشید سزاست

شرح آن خطبه کند حمد و ثنا رحمان را

مدح احمد همه در آینۀ فاطمه بین

در خور شأن رسالت بنگر برهان را

ایها الناس بدانید که من فاطمه ام

بضعۀ آن که خداوند ستاید آن را

پدرم هست پیمبر ولی ام هست علی

افتخاری ست چنین شخصیت انسان را

راستی راز پس پرده برون کرد نبی

چون برافکند نقاب سپهِ شیطان را

حکمت و پند ره آورد قیام نبوی ست

مکتب وحی زدوده ز بشر طغیان را

بت پرستی همه برچید و موحد ها ساخت

داد در دست شما سلسلۀ ایمان را

حال ای مردم گمر

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(در این مسیر هر که هوادار می شود) *

2803
2

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(در این مسیر هر که هوادار می شود) در این مسیر هر که هوادار می شود

از شیعیان حیدر کرار می شود

هر کس گدای فاطمه شد عاقبت به خیر

هر کس نشد، به پیش همه خار می شود

ذکر علی طنین لب قوم فاطمه است

هر کس مگر که میثم تمار می شود!

خاک وجود من ز کف پای فاطمه است

کارم بدون مادریش زار می شود

این رشته های چادر مادر که حَبل ماست

فردا برای خصمِ علی دار می شود

آن کس که بین کوچه لگد زد به فاطمه

فردا حواله اش به علمدار می شود

در بین روضه هر که به زهرا ادب کند

او را امیر شیعه نگهدار می شود

هر کس که بغض دشمن مولا به دل گرفت

با گوشه چشم فاطمه مختار می شود

این چند روزه صورت زهرا گرفته است

اما چرا نگاه علی تار می شود

زهرا اگر که رفت

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چه بلایی ست که دارد به سرم می آید) *

2535

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چه بلایی ست که دارد به سرم می آید) چه بلایی ست که دارد به سرم می آید

هر زمان اشک ز چشمان ترم می آید

و چه می سوزد از این اشک کبودی رخم

نمک اشک که بر روی ورم می آید

و چه آهی ست برافروخته از آتش عشق

که در این بین ز سوز جگرم می آید

جگرم سوخت، دلم سوخت ز مظلومیتش

بوی این سوختن از بال و پرم می آید

تازیانه چه به روز بدنم آورده

دائماً کرببلا در نظرم می آید

آن زمانی که ز گودال پر از نیزه و تیغ

اسب بی صاحب او سوی حرم می آید

استخوان بدنم زیر لگد خُرد شده

زیر مرکب چه به روز پسرم می آید

شاعر:امیرحسین الفت

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دلیلی هست اگر بی تاب و گریان کسی هستم) *

2365

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دلیلی هست اگر بی تاب و گریان کسی هستم) دلیلی هست اگر بی تاب و گریان کسی هستم

که من عمری ست در این خانه مهمان کسی هستم

برای گریه می میرم، به پای گریه می سوزم

که شمع روضه ی شام غریبان کسی هستم

در این قحطی کبوتر می شود گاهی نم اشکی

به گریه سایه بان بیت الاحزان کسی هستم

مریضی دارد این خانه، بهار امسال پاییز است

پریشان حال داغ برگ ریزان کسی هستم

کسی این جا دعا خوانده: خدایا، جان زهرا را...

کنار بستری حیرانِ طفلان کسی هستم

بیا ای عید! اما شادی من را نخواهی دید

مریضی دارد این خانه، پریشان کسی هستم

شاعر:سیدعلی رکن الدین

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشم فلک چون ابر نیسان گریه می کرد) *

2473
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشم فلک چون ابر نیسان گریه می کرد) چشم فلک چون ابر نیسان گریه می کرد

روزی که زهرا در بیابان گریه می کرد

دیوار و در آغشتۀ خون بود و می سوخت

جبریل بر لب ذکر قرآن گریه می کرد

پژمرد گلزار بتول از باد بیداد

بر زردی گل ها گلستان گریه می کرد

از من مپرس احوال او از میخ در پرس

در پشت در زهرا پریشان گریه می کرد

تا آمد از صدیقه فریاد «خُذینی»

فضه دوید و سینه سوزان گریه می کرد

بعد از پدر آشفته شد احوال زهرا

یار علی در بیت الاحزان گریه می کرد

غوغای محشر بود گویی در مدینه

آن شب که مولا زار و نالان گریه می کرد

بر پیکر مجروح، اسماء آب می ریخت

غسال در شام غریبان گریه می کرد

حال حسین، محزون چو احوال حسن بود

کلثوم با زینب هراسان

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چه ها کرده این شهر با ما پس از تو) *

2879
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چه ها کرده این شهر با ما پس از تو) چه ها کرده این شهر با ما پس از تو

همه خوب بودند اما پس از تو

ندارد خریدار آه غریبان

شده کار مردم تماشا پس از تو

تنت بر زمین بود و شد در سقیفه

سر جانشینی‌ت دعوا پس از تو

وصی تو را دست بستند آخر

دگرگون شده رسم دنیا پس از تو

اگر چه «مرا» می‌زدند این جماعت

«علی» را شکستند بابا پس از تو

فدایش شدم با تمام وجودم

ولی باز تنهاست مولا پس از تو

کسی غیر شیون، کسی غیر ناله

نیامد به دیدار زهرا پس از تو

ببر دخترت را از این شهر غربت

که خیری ندیدم ز دنیا پس از تو

دگر پای آتش به اینجا شده باز

دلم غرق خون شد، مبادا پس از من ...

شاعر:یوسف رحیمی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد