حال خرابمو ببين
غمت زمين گيرم كرده
فكرِ خودت باش يكمي
نحيف شدي چهرت زرده
حسن چي ميگه توي خواب
ميترسه باز كى برگرده ؟
دارم ميميرم....
ميخندن
به غرور شكسته ي من
ميخندن
به اشك چشماي حسن
تو گوشم
هنوز صداي دوميه
وقتي گفت
مغيره زهرا رو بزن
ميــميـــرم ، با خس خس نفس زدنت
ميــميـــرم ، با دست به پهلو شدنت
ميــميـــرم ، با اين سكوتِ حسنت....
ميــميـــرم....
واويــلا ، نـرو كه ميمــيره حيــدر
بهم ميريزم ميبينم
ميسوزي پيشِ چشم ما
سري تكون بدي بسه
جاي سلام دادن زهرا
آتيش به جونم ميزنه
شكايتِ همسايه ها
دارم ميميرم....
مثل من
غريب شدي خيلي زياد
هيچكي جز
علي عيادتت نمياد
زهرا جان
بيا ازين مدينه بريم
- سه شنبه
- 1
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 12:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور