شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(گلی که جنتی از یاس و شاپرک دارد) *

2832
1

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(گلی که جنتی از یاس و شاپرک دارد) گلی که جنتی از یاس و شاپرک دارد

چه احتیاج به آبادی فدك دارد

فدک نشانه ی حقی ست گرم و بغض آلود

ز بغض چاه بپرسد هر آن که شک دارد

چگونه می شود از عشق خاندانی گفت

که نخل عصمتشان ریشه در فلک دارد

اگر چه سوخته درهای خانه ی دلشان

اگر چه گوشه ی دیوارشان ترک دارد

همیشه دست دعاشان برای غیر بلند

همیشه سفره ی احسانشان نمک دارد

بگو چگونه سُراید بشر ز بانویی

که با خدای خودش راز مشترک دارد

به باغبانی چشمت همیشه محتاجم

که بی عنایتتان سیب شعر لک دارد

شاعر:عباس احمدی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند) * یاسر مسافر

7831
11

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند) شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خدارحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟

نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند

همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند

در میانِ کوچه دعواست خدا رحم کند

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند

همه جمع اند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند

مادر افتاد و پسر رفت ز دست، درد این است

چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند

مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند

ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)-(شایسته است گر تو سر حرف وا کنی) * محمد سهرابی

3987
4

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)-(شایسته است گر تو سر حرف وا کنی) شایسته است گر تو سر حرف وا کنی
مثل قدیم، شوهر خود را صدا کنی
این گونه که نمی شود ای باوفا عروس
در خانه ام برای وفاتت دعا کنی

دیشب دوباره زینبت از من سوال کرد
بابا چه می شود که طبیبی صدا کنی؟
من از ضریح زلف تو حاجت گرفته ام
باید دوباره آرزویم را روا کنی
من آرزو نموده ام ای دختر رسول
تو آرزوی خوب شدن از خدا کنی
طرز قیام تو چو رکوع است در نماز
وقت رکوع از چه قدت را دو تا کنی؟
سائل سراغ نان تنور تو را گرفت
وقتش رسیده فکر به حال گدا کنی
از گودی دو چشم تو روزم سیاه شد
زین کاسه ها تو خون به دل مرتضی کنی
آیا شود که از سفر خود حذر کنی؟
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنی؟
شاعر:محمد سهرابی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ظالم به جفا كاری خود عار ندارد) *

3138
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ظالم به جفا كاری خود عار ندارد) ظالم به جفا كاری خود عار ندارد

بر مظلمه و ننگ خود اقرار ندارد

خواهد كه شود منكر ظلم و ستم خویش

تاریخ ولیكن سر انكار ندارد

مظلومیت فاطمه و محسن مقتول

تاریخچه ای جز در و دیوار ندارد

زان دم كه پدر داد ز كف فاطمه حقاً

كس یار از او جز غم بسیار ندارد

ای كاش یكی بود كه با خصم بگوید

تاب ستم این دخت عزادار ندارد

از داغ عظیمی كه به جانش زده آتش

در سینه به جز آه شرر بار ندارد

فریاد كه یار ضعفا یار ندارد

مولود حرم محرم اسرار ندارد

شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر

بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد

سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ

مظلوم تر از حیدر كرار ندارد

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید

گل تاب فشار

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست) *

3219

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست) تا خانه به جز راه کم و مختصری نیست

آهسته برو صبر کن این جا خطری نیست

بعد از پر و بالی که زدم دور و برم را

گشتی که ببینی اثر از بال و پری نیست؟

رفتیم به خانه نکند گریه کنی خُب!

قربان تو که خوبتر از تو پسری نیست

وقتی که رسیدیم تنت باز نلرزد

یک طور نشان می دهی اصلاً خبری نیست

حالا به رخم خیره شو تا خوب ببینی

از ضربه ی آن حادثه دیگر اثری نیست؟

از روسری و گوش من این منظره پیداست

بر شاخۀ خونی شده دیگر ثمری نیست

شاعر:حسین رستمی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها) *

2541

اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها) روی دل ها می شود غم بار بعضی وقت ها

زندگی هم می شود غمبار بعضی وقت ها

در هجوم دردها وقتی که سینه بشکند

می کشی حتی نفس دشوار بعضی وقت ها

شِکوه وقتی جای تشریک مساعی را گرفت

گریه مشکل می شود انگار بعضی وقت ها

باورش سخت است اما می شود یک زن شود

با چهل نامرد در پیکار بعضی وقت ها

منکر معروف را دیدند و همراهش شدند

حقِّ حق هم می شود انکار بعضی وقت ها

عده ای در خانه ای هستند و بالا می رود

دود و آتش از در و دیوار بعضی وقت ها

حال و روز بچه ها را سخت می ریزد بهم

مادری که می شود بیمار بعضی وقت ها

فضّه هم باشد کنارت باز هم بی فایده است

کار وقتی بگذرد از کار بعضی وقت ها

بی هوا وقتی که با شدت

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

من ای کاش هم چو گل پژمرده بودم *

2448
3

من ای کاش هم چو گل پژمرده بودم من ای کاش همچو گل پژمرده بودم

همانجا بین کوچه مرده بودم

همیشه حسرتم این بود مادر

که من جای تو سیلی خورده بودم

حسن جواهری

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو) *

2168
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو) رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو

چه زود مستجاب شد فاطمه جان دعای تو

تو تا حیات داشتی بهر علی گریستی

علی به طول عمر خود گریه کند برای تو

دست خزان رسید و زد لطمه به برگ یاس من

کاش کبود می‌شدی صورت من به جای تو

بعد شهادت تو چون وارد خانه می‌شوم

می‌نگرم به هر طرف می‌شنوم صدای تو

بود من و نبود من، رکن همه وجود من

با چه گناه پشت در شکست دنده‌های تو

روز ز پا نشسته‌ای روز دو دیده بسته‌ای

شب ز چه رفت زیر گل روی خدا نمای تو

تویی که با نثار جان گشود بین دشمنان

بازوی بستۀ مرا دست گره‌گشای تو

هم ‌زره علی شدی هم‌ سپر علی شدی

فدایی ره علی، علی شود فدای تو

تو زیر تازیانه‌ها دویده در قفای من

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(رفتـی مــرا بــه وادی غــم وا گـذاشتی) *

2082

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(رفتـی مــرا بــه وادی غــم وا گـذاشتی) رفتـی مــرا بــه وادی غــم وا گـذاشتی

تنهـای مـن! مـرا ز چـه تنهـا گذاشتی؟

یادش به خیر باد کـه نـه سال پیش بود

آن شب کـه تـو به خانۀ من پا گذاشتی

حوریـۀ بـهشت علـی! نیمه‌هــای شـب

رفتـی سوی بهشت و مـرا جـا گذاشتی

یـاسین مـن! چـقــدر غریبـانه از وطن

رفتی و سـر بـه دامـن طاهــا گذاشتی

کردی بـه هر نفس طلب مـرگ از خدا

تـا داغ خـویش بــر جگـر مـا گذاشتی

گردون به دیده‌ام چه قدر زشت گشته بود

آن شب که سر به سینۀ صحرا گذاشتی

تا ننگرم چه با تو شده، دست خویش را

هنـگام مــرگ بــر رخ زیبـا گـذاشتی

هر کس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود

یک قبـر بی‌نشـانه بــه دنیــا گذاشتی

دار و نــدار من همـه ر

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(بعد از تو مادر خانه جور دیگری شد) *

2707
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(بعد از تو مادر خانه جور دیگری شد) بعد از تو مادر خانه جور دیگری شد

رنگ تمام یاس ها، نیلوفری شد

از شرم پهلویت که زخم میخ برداشت

دیوار خانه تا ابد خاکستری شد

ای وای از آن شب های خاموش مدینه

روز فراقت، روز گریه آوری شد

وقتی که رفتی زیر لب آهسته گفتم :

ای وای، تازه اول بی مادری شد

سی سال بعد از رفتنت با ضرب شمشیر

فرق پدر بشکافت، او هم بستری شد

آن کودکی که زینت دوش نبی بود

در قتلگاه عشق، شاه بی سری شد

شاعر:حمید رمی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشم خشک از چشم های تر خجالت می کشد) * علی اکبر لطیفیان

3108

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشم خشک از چشم های تر خجالت می کشد) چشم خشک از چشم های تر خجالت می کشد

چشمه وقتی خشک شد، دیگر خجالت می کشد

سوختن در شعلۀ دل، کمتر از پرواز نیست

هر که این جا نیست خاکستر، خجالت می کشد

بستن در بهر شرمنده شدن بی فایده ست

این گدا وقت کرم بهتر خجالت می کشد

لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم

دست های سائل از این در خجالت می کشد

طفل بازیگوش را شرمی نباشد از کسی

بیشتر با دیدن مادر خجالت می کشد

تا عروج فاطمه جبریل را هم راه نیست

در مسیر عرش، بال و پر، خجالت می کشد

حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است

با ورود فاطمه، محشر خجالت می کشد

نامۀ اعمال نوکرها به دست فاطمه ست

آن قدر می بخشد و.... نوکر خجالت می کشد

×××

آن چه مادر

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آه... در می زدند... آه... آه... آه) * علی اکبر لطیفیان

2870

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(آه... در می زدند... آه... آه... آه) آه... در می زدند... آه... آه... آه

چهل نفر می زدند... آه... آه... آه

هرکه را بیشتر آینه داشت

بیشتر می زدند... آه... آه... آه

از خدا بی خبرهای کوچه

بی خبر می زدند... آه... آه... آه

دست و پا می زد و بچه ها هم

بال و پر می زدند...آه... آه... آه

دست ها را نمی شد بگیرند

هی به سر می زدند... آه... آه... آه

تازیانه به پهلو به بازو...

...شانه، سر می زدند... آه... آه... آه

وضع او را کنیزان که دیدند

سر به در می زدند... آه... آه... آه

علی اکبر لطیفیان

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد) * علی اکبر لطیفیان

5389
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد) پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد

این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد

بین نفس سینه ی من فاصله افتاد

تا این که در این شهر صدای تو نگیرد

تا این سپر تا شده ات فایده دارد

ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد

پهلو زدم آن قدر که مسمار بیفتد

تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد

افتادن من در وسط کوچه صدا کرد

آری خبری نیست برای تو نگیرد

من شیشه سپر می کنم امروز برایت

تا سنگِ سر کوچه به پای تو نگیرد

تو خواستی این بار فدایم شوی اما

من خواستم این بار دعای تو نگیرد

علی اکبر لطیفیان

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ای سینه صاف و ساده ی من به فدات) * علی اکبر لطیفیان

2700
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ای سینه صاف و ساده ی من به فدات) ای سینه صاف و ساده ی من به فدات

این قامت ایستاده ی من به فدات

تا این که بمانی و همیشه باشی

یک سوم خانواده ی من به فدات

×××

پروانه ی شمع سحرت می گردم

ای کعبه خودم دور سرت می گردم

امروز به جبران نود زخم اُحد

بنگر که چگونه سپرت می گردم

×××

من رفتم از این خاك كه دریا باشد

مولای همه، همیشه مولا باشد

در پای علی موی سپیدم دادند

تا باشد از این پیر شدن ها باشد

علی اكبر لطیفیان

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( مدینه رنگ ماتم و غم داره) *

2958
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( مدینه رنگ ماتم و غم داره) مدینه رنگ ماتم و غم داره

تگرگ غربت از فلك می باره

علی میون مدینه بی یاره

نشسته غم های دو عالم یكجا

میون قلب بی قرار زهرا

ذكر خود خدا شده واویلا

وای امون از زمونه

غصه ها بی اَمونه

فصل باد خزونه واویلا

باغ یاس پیمبر

شد خرانی و پرپر

می زنه ناله حیدر واویلا

ای وای ای وای رخت عزای عالم ِ

ای وای ای وای مدینه مركز غم ِ

امان امان از این همه نامردی

بود غم بی یاوری بد دردی

علی به سینه دارد آه سردی

شده علی اسیر قوم كافر

فاطمه افتاده میان بستر

رمق نماده در تن این مادر

می رسه بوی ماتم

قلب شیعه پر از غم

شد عزای دو عالم واویلا

خون زدیده روان شد

بغض و كینه عیان شد

سیل غم بی امان شد وا

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(فاطمه یا فاطمه یا فاطمه) *

2670

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(فاطمه یا فاطمه یا فاطمه) فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

نـور آدم، سـرّ خاتم: فاطمه
مصطفی را اسم اعظم: فاطمه
مرتضی را کاشف‌الهم: فاطمه

نام پاکش را ملک در زمزمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

***
ای حضورت شادی قلب رسول
طاهـره! مـرضیّه! راضیّه! بتول!
توبۀ آدم به نامت شد قبول

آفرینش را شروع و خاتمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

***
جـان عالـم غـرق در نـور از تو شد
اهل دوزخ هر که شد، دور از تو شد
دیــدۀ فـردوس مسـرور از تو شد

ای فکنده در ملائک همهمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
***
در جهان انسیةالحورا تویی
آسمـان را زهرۀ زهرا تویی
آفرینش ساحل و، دریا تویی

فاطمه یعنی تو یعنی «فاطمه»
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

***
فاطمه یعنی دعاها را اثر
فاطمه

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دست نوازشش دگر از کار مانده است) *

4468
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(دست نوازشش دگر از کار مانده است) دست نوازشش دگر از کار مانده است

بر بازویش مدال غم یار مانده است

با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده

چون کوه پشت حیدر کرار مانده است

هر شب برای غربت و مظلومی علی

تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است

حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها

غصه زیاد خورده که بیمار مانده است

زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد

در کار این مریضه پرستار مانده است

از نحوه قدم زدنش حدس میزنم

چشمان ضرب دیده او تار مانده است

کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز

بر پیکرش جراحت بسیار مانده است

هر ثانیه تنفس او کند میشود

بد جور در میان در انگار مانده است

از پارگی پیرهنش چند رشته نخ

با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است

ای فضه لا اقل ت

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک) *

2927
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک) مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک

با شیون و اشک همزبان باش ای خاک

پهلوش شکسته، بازویش مجروح است

با یاس بهشت مھربان باش ای خاک

**

افسوس خزان شده بهارم ، عید‌م

گفتم که فراق را نبينم ديدم

تابوت تو را به روی دوشم بردم

آمد به سرم از آنچه می ترسیدم

**

در شیون و ناله و خروشم زهرا

خونبار، دو چشم گریه پوشم زهرا

دیدی که گذاشت جور این قوم آخر

تابوت تو را به روی دوشم زهرا

**

اندوه ‌فراق ، غربتي ديرين است

پيشاني صبر بعد تو پُر چين است

از قد شکسته علي روشن شد

تابوت سبک ولی ‌غمت سنگين ا‌ست

**

این تربت بی نشانه راز من و توست

هم ناله‌ي این سوز و گداز من و توست

بر دوش ببر شبانه زهرا را ، این

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ای مرتضای خسته فراموش چشمهات) *

2558

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(ای مرتضای خسته فراموش چشمهات) ای مرتضای خسته فراموش چشمهات

از من فرار میکند آغوش چشمهات

دلتنگم آنقدر که به یک پلک قانعم

پلکی بزن ز صفحه ی گلپوش چشمهات

سرد است این فضای غم انگیز پر شرار

دور از فروغ پرتو خاموش چشمهات

افتاده بار گریه ی بر غربت علی

ای یار خسته پلک ؛روی دوش چشمهات

زهرا منم ، همان که به من خیره میشدی

بودم همیشه واله و مدهوش چشمهات

حاجت روا شده ست دلم سالهای سال

بانوی من ز مرحمت گوشه چشمهات

افتاده پیش بسترت امشب جنازه ام

پلکی بزن که باز دهی جان تازه ام

ای سایه ی نگاه تو بر روی چشم هام

دلتنگ توست پرتو کم سوی چشم هام

از دامِ بی وفاییِ دنیا گریخته

صیاد دلربای من آهوی چشم هام

در گیرودار چشم تو لبریز

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(از سینه دگر آه شرر بار نکش) *

3614
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(از سینه دگر آه شرر بار نکش) از سینه دگر آه شرر بار نکش

برخیز ولی منت دیوار نکش

من شانه نخواستم به جان بابا

از دست شکسته این قدر کار نکش

**

با اشک دلیل اشک مهتاب شدی

هر نیمه ی شب همین که بیتاب شدی

از بس که غذا نمیخوری مادر من

در عرض سه ماه این همه آب شدی

**

ای کاش که درد سینه غوغا نکند

خیلی نفست فاصله پیدا نکند

پهلوی تو را همین که دیدم گفتم

این زخم خدا کند دهن وا نکند

**

امروز یکی دو رنج مبهم داریم

از چیست که ناخواسته ماتم داریم

در بقچه روبرویمان دقت کن

من فکر کنم که یک کفن کم داریم

**

بیتاب حسین آمده تابش بدهی

انگار بنا نیست جوابش بدهی

اصلاً تو خودت بگو دلت می آید

او تشنه شود نباشی آبش بدهی

شاعر:ع

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود) *

2699
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود) اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود

چاه،تنها محرم یک مرد تنها میشود

هیچکس در پشت حیدر نیست دیگر،فاطمه!

بعد تو حتی نماز او فرادی میشود

قطره قطره اشک از چشمان حیدر میچکد

سهم او وقتی فقط رنج تماشا میشود

آب میریزد ولی گاهی توقف میکند

زخم های پیکرت دارد معما میشود

هر قَدَر شب باشد و چیزی نبیند همسرت

هر ورم زیر لباست زود پیدا میشود

آخرش این چوبها گهواره ی محسن نشد

حداقل قسمت تابوت زهرا میشود...

سینا نژاد سلامتی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در راه علی درد همان درمان است) *

3021

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در راه علی درد همان درمان است) در راه علی درد همان درمان است

این درد غریب هدیه جانان است

این روح بزرگ ضربه گیر است هنوز

تا روی کبود از علی پنهان است

در هر ستمی بلا کشیدن سخت است

در راه علی درد و بلا آسان است

یاری علی هیبت کوثر می خواست

اینکار نه حدّ بوذر و سلمان است

هر چند گل لاله گوشم پاچید

غم نیست مرا که فصل گلریزان است

رویی که شفق ز پرتوش وا ماند

در کوچه تنگ طعمه طوفان است

با یا ابتای خویش گفتم به نبی

این شهر پس از تو شهر نامردان است

این امت مرحومه چه بی درد شدند

این اجر رسالت است یا تاوان است

تنها سپر علی شکسته اما

شمشیر زبان هنوز در میدان است

از پا ننشست هر که زهرایی شد

اسلام مگر که بی سر و سامان است

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(هی بال بال می زند این روز آخری) *

2817

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(هی بال بال می زند این روز آخری) هی بال بال می زند این روز آخری

گشته هوای خانه مادر کبوتری

آغوش باز کرده به دنبال بچه هاست

گل کرده باز در دلش احساس مادری

دست شکسته اش به قنوت دعا شده

مشغول بچه ها شده با دست دیگری

پا شد که باغ پیرهنش را بشوید از

گل های زخم خورده ی ایام بستری

گاهی میان گریه ی خود حرف می زد و

می گفت آه ای پدر آیا دم دری؟

اسپند دود می کند اسما برای او

کوری زخم چشم مدینه که بهتری

اسما غروب شد دل خانم گرفته است

باید لباس رفتن او را بیاوری

رحمان نوازنی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا بيايد اجلش ذكر هوالهو دارد) *

2968
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا بيايد اجلش ذكر هوالهو دارد) تا بيايد اجلش ذكر هوالهو دارد

بانويي كه همه شب دست به پهلو دارد

چند وقتي ست كه پنهان شده زير چادر

تا نفهميم چه رازي به گُل رو دارد

اصلا انگار نه انگار تنش خرد شده

بسکه این یار فداکار علی تو دارد

اين سوالي است كه زينب ز حسن ميپرسد

دستش آيا رمق بافتن مو دارد؟

اشتباه است گمان کردی اگر رفته رکوع

کار پیری است چنین دست به زانو دارد

قاتل محسنش امروز عيادت آمد

اي خدا كافر ملعون چقدر رو دارد

آمده بود بفهمد كه چه شد ؟ آيا مُرد؟

بي حيا نيت دق دادن بانو دارد

پر و پا قرص ترين يار ولايت زهراست

سندش هست مدالي كه به بازو دارد

باز اگر پاش بيفتد به خدا آماده است

قدر مردن به ره يار كه نيرو دارد؟

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در روضه های آل عبا قد کشیده ام) *

5144
4

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در روضه های آل عبا قد کشیده ام) در روضه های آل عبا قد کشیده ام

این خانواده را ز ازل برگزیده ام

همچون کبوتری که به دنبال دانه است

هرجا که روضه ای شده بر پا پریده ام

این جا گدا شدن به خدا اوج عزت است

این را من از کلام سلیمان شنیده ام

من اهل روضه ام به دعاهای مادرم

گفته تو را برای همین پروریده ام

دست خودم نبوده که اینجا نشسته ام

ممنون لطف بانوی قامت خمیده ام

لبخند من به عرش خدا میرسد اگر

زهرا بگویدم که تو را من خریده ام

یا فاطمه به چادر تو میدهم قسم

با گریه بر شماست به جایی رسیده ام

از برکت همین دهۀ فاطمیه است

عمری به زیر بیرقتان آرمیده ام

شاعر:؟؟؟

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(این فتنه ها زداغ پیمبرشروع شد) *

2475
2

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(این فتنه ها زداغ پیمبرشروع شد) این فتنه ها زداغ پیمبرشروع شد

از صحنه ی شکستن یک در شروع شد

وقتی چهل نفر به درخانه می زدند

درد شدید پهلوی مادر شروع شد

می خواست تا دفاع کند از علی،ولی

باران تازیانه به کوثر شروع شد

پا در میان گذاشت غلاف و بهانه شد

تا خون سرخ بال کبوتر شروع شد

افتاد کنج بستر و دیگر مریض شد

ازاین به بعد،روضه ی دخترشروع شد

دستی رسید و صورت مادرکبودشد

اینبار روضه از سوی دیگر شروع شد

چندیست روی مادرخود را ندیده ام!

دیگر بهانه های برادر شروع شد

کم بود داغ محسن و ازهرکجای شهر

زخم زبان وطعنه به حیدر شروع شد

وقتی امان فاطمه را زخم هابرید

دیگر وصیت شب آخر شروع شد

جای کفن به بی کفنی پیرهن رسید

تا درد ر

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( فدای گریه ی خونین چشم بیمارت) *

2457
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،( فدای گریه ی خونین چشم بیمارت) فدای گریه ی خونین چشم بیمارت

چه سخت میگذرد لحظه های تبدارت

تمام شهر دعا می کنند جان بدهی

تمام شهر ندارند چشم دیدارت

کسی به خانه ما سرنمی زند دیگر

مگر به نیت سوزاندن دلِ زارت

پدر رسیده و در می زند ولی تنها

چگونه می روی این راه را پیِ یارت

دو دست روی زمین می کشی به جای نگاه

تو می روی و به سر می زند پرستارت

دوباره پهلوی تو درد میکند مادر؟

که سرخ تر شده امشب لباس گل دارت

برای نیم نفس هم نمیشوی آرام

که می دهد ترک کنج سینه آزارت

حسن لطفی

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س),(می آمد از آن دور و به دستش تبری بود) *

2824
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س),(می آمد از آن دور و به دستش تبری بود) می آمد از آن دور و به دستش تبری بود

انگار در آن كوچه خاكی خبری بود

دیری نگذشت از غم خاتم كه زمانه

آبستن پیشامد جانسوز تری بود

ای كاش مسیرت سر آن كوچه نمی خورد

آن كوچه كمین كرده كفتار نری بود

از سرخی سیمای شما فال گرفتم

در فال شما شعله و دیوار و دری بود

بین در و دیوار...علی... گفتی و تاریخ

خود شاهد ترتیب عروج پسری بود

هر لحظه هلالی تر و هر لحظه مدینه

مبهوت تماشای افول قمری بود

مجروح به دیدار پدر رفتی و آن شب..

فرخنده شبی بود و مبارك سحری بود

بادی به در ختی زد و برگی به هوا برد

بادی كه پی یافتن همسفری بود

علی آمره

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در سینه ناله ای ست شرر بار ای پدر) *

2935
1

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در سینه ناله ای ست شرر بار ای پدر) در سینه ناله ای ست شرر بار ای پدر

هر ناله ای ست حاوی اسرار ای پدر

از رازهای من احدی با خبر نشد

نه بچه ها نه حیدر کرار ای پدر

باز آمدم که با تو کمی درد دل کنم

از روزگار و مردم بی عار ای پدر

یادت که هست از همه بودم عزیزتر

حالا ببین چگونه شدم خار ای پدر

دیگر کسی سری به یتیمت نمیزند

از یاد رفته دخترت انگار ای پدر

داماد تو ،وصیّ تو خانه نشین شده

اصلاً وصیتت شده انکار ای پدر

حتی جواب هم به سلامش نمیدهند

افتاده مثل اشک ز انظار ای پدر

آن مهر و رأفتی که تو گفتی حقوق ماست

تبدیل شد پس از تو به آزار ای پدر

شهری که تا تو بودی امان داشت کافرش

یکباره شد به فرق من آوار ای پدر

هیزم رسید و در

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشمم ز گريه حسرت درياست مادر) *

5303
3

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(چشمم ز گريه حسرت درياست مادر) چشمم ز گريه حسرت درياست مادر

قلبم به سينه گرم واويلاست مادر

بي مادري سخت است سنگين است آري

مادر كه باشد زندگي زيباست مادر

هرچند از كوچه به من چيزي نگفتي

اين چشم هاي بسته خود گوياست مادر

يعني كه دستي بر رخت كرده جسارت

آثار سيلي بر رخت پيداست مادر

اين كه نهاده سر به زانوي غريبي

ميگريد اما بي صدا باباست مادر

از گريه چشمان حسينت ارغواني است

يك كربلا غم در دلش پيداست مادر

تا فرصتي باقيست چون گل در برش گير

چون مهلت ما تا همين فرداست مادر

تابوت و لبخندت برايم كرده روشن

فردا اجل در غم سراي ماست مادر

سيد محمد جوادي

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد