مروای نور چشم و جان حیدر
مروای دختر پاک پیمبر
نگر حیدر شده تنهای تنها
مرو از پیش من ای دخت طاها
نگر یا فاطمه بر حال زینب
که روز دخترت گشته چنان شب
ببین اشک حسن نور دو عینم
کنار بسترت گرید حسینم
شرر زد اشک تو بر تار و پودم
مکن ناله تو ای یاس کبودم
مرو ای بانوی پهلو شکسته
علی غمگین کنار تو نشسته
وصیّت کردی و خون شد دل من
شرر زد این سخن بر حاصل من
نگر بر این همه رنج و ملالم
مگو بر من که حیدر کن حلالم
مرو ای همسر قامت خمیده
کسی چون تو غم دوران ندیده
چه ها دیدی پس از داغ پیمبر
چه شد یا فاطمه در پشت آن در
چگونه در ز ظلم و کینه وا شد
شدی نقش زمین محسن فدا شد
چرا با سوز و آهنگ حزینی
بگفتی پشت در فضّه
- پنج شنبه
- 6
- دی
- 1397
- ساعت
- 19:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور