شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا -(تا سحر را گرفته اند از ما ) *

82

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا -(تا سحر را گرفته اند از ما ) کنج عزلت
تا سحر را گرفته اند از ما

چشم تر را گرفته اند از ما

کنج عزلت نشسته ایم ، آری

بال و پر را گرفته اند از ما

چون درختی که پیر و خشکیده

برگ و بر را گرفته اند از ما

ما گدایی بلد نبودیم و

پشت در را گرفته اند از ما

بس که ناشکری از بلا کردیم

دردسر را گرفته اند از ما

لب مرز میان ما بسته ست

این گذر را گرفته اند از ما

ما فقیران به فکر عقباییم

تا قیامت گدای زهراییم

چاره ای نه … نمانده انگاری

تو که از این دلم خبر داری

همه رفتند و من همین جایم

تکیه دادم به کنج دیواری

شب به دست خودم ادب کردم

چشم وا مانده را ز کم کاری

دست خالی رسیده ام اینجا

تا شنیدم شما خریداری

این دلم را بخر گرفتارم

تا ندادم به دست خود کاری

تو بزرگ قبیله ای زهرا

کافی است از تو یک نگاه،آری

جان به جان آفرین که میدادم

فاطمه میرسد به فریادم

این کرم خانه ای که وا کرده

خشت اول علی بنا کرده

خانه را دست فاطمه داده

لطف زهرا مرا گدا کرده

فاطمه جای خود که سنگم را

فضه ی خادمه طلا کرده

نام زهرا که باطناً سِرّ است

حاجت عالمی روا کرده

هر زمان روضه میروم حتماً

شک ندارم که او صدا کرده

گریه کن های بچه هایش را

سر سجاده اش دعا کرده

با خجالت به یاورش می گفت

همسری که به همسرش می گفت

یک به یک درب خانه ی انصار

رفته ای وا نکرده اند انگار…

نیمه شب شد دوباره زهرا جان

همه خوابیده اند و تو بیدار

جان من در میاید از تن … آه

جابجا می شوی تو که هر بار

بسترت را بیا و جمعش کن

سقف خانه شده سرم آوار

پیش زینب کمی بخند، اصلاً

شده حتی اگر چه بالاجبار

این شب آخری نفس هایت

جان من را به لب رساند اینبار

بعد از این قاتل علی این هاست

در و دیوار و کوچه و مسمار

تا همیشه علی بدهکارت

ای عزیزم خدانگهدارت

رسول عسگری

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر_فاطمیه_1403 -(عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت ) * یونس وصالی خوراسگانی

96

شعر_فاطمیه_1403 -(عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت ) بعد از پیمبر
عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت

میان اهل مدینه چقدر غربت داشت

تمام غربت و غم های بیشمارِ علی

از انحرافِ درونِ سقیفه نشأت داشت

خیانتی که نمودند اهل ظلم به او

به ذات اقدس حق ریشه در حسادت داشت

اگر به صبر نبود آن یل عرب ملزم

کسی برای ورود به خانه جرئت داشت؟

ببین چگونه زند نعره پشت در آن کس

که در فرار ز میدان ، فقط مهارت داشت !

به پاک طینت عالم لگد زده آن که ...

به استناد روایات ، خبث طینت داشت

قسم به ذات خداوند ، فاطمه هر بار

پس از نماز از آن دو نفر برائت داشت

وَ روح فاطمه درحالی از تنش پر زد

که از سقیفه و اهل سقیفه نفرت داشت

علی به خاک سپرد آن امانتی را که

نشانِ ضربه ی سیلی به روی صورت داشت

یونس وصالی

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(شدی آشفته و من هم ز تو آشفته‌ترم) * محمود اسدی

100

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(شدی آشفته و من هم ز تو آشفته‌ترم) شدی آشفته و من هم ز تو آشفته‌ترم
پشت در سوختی و سوخته من هم جگرم

زخم شد پلک تو از بس که به من پلک زدی
با اشاره تو سلامم کنی ای محتضرم

بس که ضربه به سرت خورد سرت را بستی
تو سرت بستی و من بر سر زانوست سرم

پیش چشمم چه بلایی سر چشمت آمد
با همین چشم کبودت بنگر چشم ترم

همه تقصیر مغیره است خودم می‌دانم
قوت بازوی من بازوی تو کرده ورم

مُردم آندم که صدای تو شنیدم زهرا
گفتی ای فضه بیا زود،که من زیر درم

بس که از روی در سوخته دشمن رد شد
از تو و سینه‌ی خونین شده‌ات باخبرم

می‌کشیدند مرا تا که نگاهم افتاد
دیدم از ضربه پا له شده محسن پسرم

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(مادر خانه بستری باشد) *

137

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(مادر خانه بستری باشد) مادر خانه بستری باشد
زندگی زندگی نخواهد شد
شده کابوس مجتبی این حرف
باز هم حال مادرت بد شد

باغ پاییزی است بیت علی
حال خانه چقدر غمگین است
درد شانه اگر که داشت کسی
پیرهن هم براش سنگین است

دست مادر که بی توان بشود
مو پریشان شوند اولادش
فاطمه شد کلافه از دست
شانه ای که دوباره افتادش

شده ابلیس امام مسجد شهر
شده خانه نشین حقیقت دین
آب کرده امیر خیبر را
این که خورده است همسرش به زمین

صورت از من نگیر فاطمه جان
من غریبم خودت که میدانی
کاش با تو می‌آمدم زهرا
کشته من را غم پشیمانی

#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#بهمن_ترکمانی

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یازهرا(س) _دری سوزان وبا یک ضربه بر در * اسماعیل تقوایی

103

یازهرا(س) _دری سوزان وبا یک ضربه بر در یا زهرا(س)
دری سوزان وبا یک ضربه بر در
گل افتاد و کنارش غنچه پرپر

در آنجا باغبانی دست بسته
نگاهش می کند با دیده ی تر

بود گل فاطمه(س) محبوب طاها
عزیز جان و پشتیبان حیدر

فداییِ ولی اش گشته زهرا
پر از واویلتا شد عرش داور

از او فریاد وا بابا بلند است
یل خیبر شکن، درمانده، مضطر

امان از گریه ی طفلان زهرا
امان از ناله های وای مادر

شعر :اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 10
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

زمزمه فاطمیه(سبک خدا مادرم را کجا میبرند) * مرتضی محمودپور

99
1

زمزمه فاطمیه(سبک خدا مادرم را کجا میبرند) ◾زمزمه
◾فاطمیه(سبک خدا مادرم رو کجا میبرند)

◾بنداول
سراپا همه شور و ماتم شدم
به رخسار گل مثل شبنم شدم
تویی مادر من
دو چشم تر من
مرو مادرم(۲)

◾بند دوم
به کوچه دو چشمم پر از خون شده
رخ مادرم دیده گلگون شده
دلم بی شکیبه
حسینت غریبه
مرو مادر(۲)

◾بندسوم
بگوشم رسد ناله و آه تو
نظر میکنم من رخ ماه تو
رخت نیلی از کین
دو چشم ترم بین
مرو مادرم(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه عزای حضرت زهرا(س) _گل به زمین فتاده در پشت در * اسماعیل تقوایی

149

نوحه عزای حضرت زهرا(س) _گل به زمین فتاده در پشت در نوحه عزای حضرت زهرا(س)
گل به زمین فتاده در پشت در
حیدر مظلوم شده بی پسر) ٢

یا ابتا گفتا، فاطمه ی زهرا
ناله او این بود، فضه بیا اینجا
فاطمه یا زهرا، فاطمه یا زهرا ٢
_______________________________
چون به زمین آن گل لاله افتاد
عرش خداوند به ناله افتاد) ٢

در آسمان پیچید، ندای واویلا
گریید پیغمبر، در جنت الاعلی
فاطمه....
______________________________
دست علی بسته وبا چشم تر
می نگرد فاطمه را خونجگر) ٢

زمانه چه کرده، با فاتح خیبر
در پیش چشمانش، زخمی شده همسر
یا فاطمه...
_______________________________
فاطمه در بستر بیماری است
ضربه میخ در بر او کاری است) ٢

جان‌ها بسوزد بر، حال پریشانش
رحمی خدایا بر، علی وطفلانش
یا فاطمه...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 12
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب شهادت حضرت زهرا(س)سبک سنتی * مرتضی محمودپور

112
3

نوحه سینه زنی شب شهادت حضرت زهرا(س)سبک سنتی ◾نوحه سینه زنی (سبک سنتی)
◾شب شهادت حضرت زهرا(س)

◾بند اول
شام وداع فاطمه رسیده
قامت دین ز داغ او خمیده
مدینه سیه‌پوش
ناله‌آید بگوش
وقت وداع آخرین است
تنها امیرالمومنین
یا فاطمه فاطمه جانم(۲)

◾بند دوم
موقع کف‌ن و دفن زهرا رسید
نیمه‌ی شب ناله‌ی حیدر شنید
دیده روی کبود
جای دست یهود
تا دیده بازوی شکسته
کنار پیکرش نشسته
یا فاطمه فاطمه جانم(۲)

◾بندسوم
تابوت زهرا روی دوش علی
به آسمان رفته خروش علی
یتیمان زهرا
به همراه مولا
اگر عزیزان خدایند
گریه‌ی آهسته نمایند
یا فاطمه فاطمه جانم(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

متن شعر فاطمیه -(اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست ) * حسن لطفی

17

متن شعر فاطمیه -(اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست ) اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست
حاجاتِ هیچ ما و لطفِ زیاد زهراست

تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز
چشم امید ما در روزِ معاد زهراست

ما همچو برگ ریزان چون ابرها گریزان
آورد آنکه ما را در اتحاد زهراست

ارث از مکارمِ او برده است هر امامی
آری کریم زهرا آری جواد زهراست

آن‌کس که وقت فتنه بازیِ خصم روکرد
آن‌کس که فرصتی بر دشمن نداد زهراست

در زیرِ چادرِ او حرف از شکست، هیهات
بی او تنفسِ ما یک دم مباد، زهراست!

وقت مصاف مولا می‌رفت با دل قرص
می‌دید آنکه پشتش می‌ایستاد زهراست

ای شهرِ سرد و سنگی بی مهری و دو رنگی
آنکه تو را درآورد از انجماد زهراست

ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش
یک عمر گریه زهرا یک عمر داد زهراست

هیزم به روی هیزم تا دید گفت مقداد
اینکه به پشت در هست ای قومِ‌عاد زهراست

گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
آنکه میان این دو در خون فتاد زهراست

(حسن لطفی ۴۰۳/۰۹/۱۴)

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

متن شعر فاطمیه ،روضه وداع -(با تو برای من غم عالم نماندنی است) * حسن لطفی

23

متن شعر فاطمیه ،روضه وداع -(با تو برای من غم عالم نماندنی است) با تو برای من غم عالم نماندنی است
با من بمان که با من و تو غم نماندنی است

این غم کجا برم که برایم میان شهر
یک یار مانده است که آن هم نماندنی است

گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در
برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است

پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من
با این همه جراحت مبهم نماندنی است

مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد
با گریه گفت این تن درهم نماندنی است

مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت
بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است

سهمِ حسین بی کفنی شد، کفن چه سود ؟
وقتی کفن نه پیرهنی هم نماندنی است

تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که..
از زخمِ نیزه‌های دمادم نماندنی است

بوسه بگیر از بدنش که همین بدن
زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است

(حسن لطفی ۴۰۳/۰۹/۱۴)

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید محمدی

زمزمه یا زمینه شهادت حضرت زهرا(س) -(دردمو به کی بگم) * وحید محمدی

22

زمزمه یا زمینه شهادت حضرت زهرا(س)  -(دردمو به کی بگم) زمزمه یا زمینه شهادت حضرت زهرا(س)

دردمو به کی بگم
زن پا به ما(ه) مو پشت در زدن
دردمو به کی بگم
زن پا به ما(ه)مو چل نفر زدن

یه جوری زدنش که، نمیشه حرفشم زد
میون دود و آتیش، صداش در نمیومد
یه جوری زدنش که، سرش خورده به دیوار
نمیشه حرفشم زد، بمونه حرف مسمار

تنها بود
چوب در رو بدن زهرا بود
روی چادرش یه جای پا بود
قتلگاه محسنم اینجا بود

واویلا، از کنار من نرو یا زهرا

دردمو به کی بگم
خانم خوونه ی من جون به لبه
دردمو به کی بگم
موی زینبم چه نا مرتبه...

یه جوری شده دیگه، نمی تونه بشینه
حسین و حسنش رو، نمی تونه ببینه
یه جوری شده شب ها، نمی تونه بخوابه
همین نفس کشیدن، براش مثل عذابه

یارالی
این روزا توو بدترین احوالی
کشته حیدرو همین بی حالی
پشتمو نکن تو زهرا خالی

واویلا، از کنار من نرو یا زهرا

حامد محمدی، وحید محمدی
آذر ۱۴٠۳

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زمزمه ، زمینه بعد از شهادت به سبک آه ریان ... -(آه عمار ، من غریب بی کس ویارم ) * حسین رحمانی

33

زمزمه ، زمینه بعد از شهادت  به سبک آه ریان ... -(آه عمار ، من غریب بی کس ویارم ) زمزمه ، زمینه بعد از شهادت
به سبک آه ریان ...

آه عمار ، من غریب بی کس ویارم
آه عمار ، سرمو رو زانو میذارم
آه عمار ، گره افتاده توی کارم
مگه یادم میره مردا اومدن ، زهرامو زدن ۲
راه کشتن علی رو بلدن ، زهرامو زدن ۲

مگه یادم میره باهم زدنش ، محکم زدنش ۲
شنیدم تو کوچه بازم زدنش ، محکم زدنش ۲

ــــــــــــــــــــــــــــــ

آه عمار، شب غسلش اون شب پر درد
آه عمار ، غم زهرا آتیشم می زد
آه عمار ، خون پهلو بند نمی اومد

درداشو حتی به محرمش نگفت ، از غمش نگفت۲
چیزی از پهلوی درهمش نگفت ، از غمش نگفت۲

تا دیدم که بازوشم داره ورم ، شد خاک به سرم ۲
دیگه از کبودیه رخش نگم ، شد خاک به سرم ۲

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آه عمار ، یه چِشَم اشک و یکی خونه
آه عمار ، کی غم دلم رو می‌دونه
آه عمار ، قتلگاهشه همین خونه

چادر خاکیه زهرامو ببین ، دنیامو ببین ۲
حال و روزِ این یتیمامو ببین ، دنیامو ببین ۲

می‌شینم یه گوشه واسه ی زنم ، گریه می کنم ۲
با حسین و زینبین و حسنم ، گریه می کنم ۲

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد