رنج و هجران وبلا از غربتم لبریز بود
دیده،عمری بود از غمهای من خونریز بود
کربلایم سامرا و قاتلم زهر جفا
گوشه تبعیدگاهم ، قتلگاهم نیز بود
دیده ام از نینوا هردم زیارتگاه داشت
ناله ام ، صبح و مسا مانند رستاخیز بود
درد تحقیر و حکایت نامه بی حرمتی
گوشه هایی زان غضبهای جنون آمیز بود
این همه درد و شکنجه این همه صبر و فراق
در بر خانه نشینی علی (ع) ناچیز بود
خاطر رنجیده ام ، داغ در و دیوار داشت
عمر کوتاهم تماما یاد آن دهلیز بود
اولین دست ستمگر ، یاس طاها (ص) را شکست
بعد از آن غم ، هر بهاری نزد ما پاییز بود
نقشه قتل من از دیرینه مطرح شد ولی . . .
پیش دشمن فتنه تبعید دستاویز بود
زخم پنهان دلم ، مرهم ندارد
- چهارشنبه
- 20
- دی
- 1391
- ساعت
- 11:51
- نوشته شده توسط
- عفاف