شهادت امام حسن عسکری

مرتب سازی براساس
 محمد مبشری

زمزمه شهادت امام حسن عسکری (ع) * محمد مبشری

3659
5

زمزمه شهادت امام حسن عسکری (ع) از غربتت می خوام بگم بابای خوبم
تو جوونی داری میری ای مهربونم

میون حجره ، تنهایی تنها
جونی نداری ، ای گل زهرا

آه و واویلا - آه و واویلا
********
از این مصیبت نگاه کن گریون چشمام
ببین تو این سن بابا جون میلرزه دستام

بعد تو بابا ، تنها میشم من
تنها توی این ، دنیا میشم من

آه و واویلا - آه و واویلا
********
لحظه ی سخت رفتنت ببین رسیده
موقع پرپر زدنت ببین رسیده

منم مثه تو ، غریب می مونم
یاری ندارم ، خودم می دونم

آه و واویلا - آه و واویلا

شاعر : محمد مبشری

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 9
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعری در مصیبت شهادت امام حسن عسکری (ع) -( وقتی امام عصر ما امشب عزادار است ) * محمد جواد شیرازی

3827
9

شعری در مصیبت شهادت امام حسن عسکری (ع) -( وقتی امام عصر ما امشب عزادار است ) وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است

پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است

بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟

زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است

ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟

با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است

از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."

مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است

رنگش دگرگون می

  • چهارشنبه
  • 10
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 02:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت امام حسن عسکری (ع) -( وقتی طریق و منطق اسلام باشد او ) * جعفر ابوالفتحی

2452

شهادت امام حسن عسکری (ع) -( وقتی طریق و منطق اسلام باشد او ) وقتی طریق و منطق اسلام باشد او
باید همیشه در پی اکرام باشد او
تفسیر آیه آیه ی وحی است حرکتش
باید شبیه ساحل آرام باشد او
وقتی دلیل خلقت هر آنچه هست ، هست
شاید درون خلقت بادام باشد او !؟
از صاحبان منصب و ثقل ولایت است
مفهوم و قصد خطبه ی همّام باشد او
ای شاه زهر خورده ی دوران قهقرا
کی میشویم حاجی صحنین سامرا
ما هم کبوتریم ولی بالمان کم است
خاکی شدیم و غمزده اجلالمان کم است
مشهد ، مدینه ، کرببلا ، سامرا چه شد؟
گویا دوباره روزی امسالمان کم است
یک بار هم ز اشک تو گریه نساختیم
ما غرق معصیت شده و حالمان کم است
بر چشم ما قدم بگذار ای جوان پیر
در مجلس عزای تو تمثالمان کم است
اینقدر غصه ی در و دیوار را ن

  • چهارشنبه
  • 10
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار امام حسن عسکری(ع)-شهادت -( تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست ) * محمد بیابانی

3495
7

اشعار امام حسن عسکری(ع)-شهادت -( تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست ) تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست

حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست

"غم"، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر

با چشم های دائم الاشک تو آشناست

تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات

بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست

این روزها اگر که ندارید زائری

ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست

انگار ماتم تو تمامی ندارد و

هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست

تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای

اما شکستن تو در این داغ، بی صداست

مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز

دستم به دامن تو و امضای کربلاست

شاعر : محمد بیابانی

  • شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:02
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن عسکری(ع)-شهادت -( این داستان زهر و جگر مستمر شده ) * مهدی مقیمی

2331
0

اشعار امام حسن عسکری(ع)-شهادت -( این داستان زهر و جگر مستمر شده ) این داستان زهر و جگر مستمر شده

چشم پسر برای پدر باز ، تر شده

تغییر کرده رنگ رخت یابن فاطمه

کز سوز سینه ات پسرت با خبر شده

آثار زهر، صورتتان را کبود کرد

معلوم شد که هر چه شده با جگر شده

این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود ؟

یا شعلۀ در است ز تو شعله ور شده

این تازگی نداشت که با یاد مادری

در کوچه ، قاتل پسری میخ در شده

آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است

این گونه گر که عمر شما مختصر شده

آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟

که لحظه لحظه داغ دلت بیشتر شده

خنجر نمی برید گلوی حسین را

اما به روی گردن او کارگر شده

خواهر که ان یکاد برای تو خوانده بود !

دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟

ای بی ادب بلند ش

  • یکشنبه
  • 29
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد مبشری

اشعار امام حسن عسگری(ع)-شهادت -( یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست ) * محمد مبشری

2568

اشعار امام حسن عسگری(ع)-شهادت -( یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست ) یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست

دانی که عمری غصۀ دیرینۀ ماست

از غربتت آیین غم آیینۀ ماست

بغض عدویت بغض ما و کینۀ ماست

دارد غبار بی کسی کوی حریمت

گرد عزا بنشسته بر روی حریمت

دشمن به جرم عاشقی کشته شما را

چون جلوه گاه خالقی کشته شما را

چون نور فجر صادقی کشته شما را

پرپر چو یاس و رازقی کشته شما را

چشم زمین و آسمان بر تو بگریند

جانا تمام عاشقان بر تو بگریند

زهر جفا در قتلتان باشد بهانه

جان داده اید از غصه هایی بی کرانه

کوی مدینه، کربلا، این دو نشانه

شام بلا و کوفه و جور زمانه

اینها همه بر جانتان گردیده قاتل

گر چه جهان زهر جفا را دیده قاتل

نامت حسن، خلقت حسن، خویت حسن بود

جمع خصال و

  • یکشنبه
  • 29
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار امام حسن عسگری(ع)-شهادت -( اینست راز روضۀ اشک روان شدن ) * محمود ژولیده

2696
1

اشعار امام حسن عسگری(ع)-شهادت -( اینست راز روضۀ اشک روان شدن ) اینست راز روضۀ اشک روان شدن

خورشید بودن و پسِ پرده نهان شدن

دور از وطن شدن،به شب تار،بی خبر

تبعید از مدینه به یک پادگان شدن

محروم از دیار وَ دیدار شیعیان

زندان شدن،غریب شدن، بی امان شدن

هر شب شبیه سید و مولای خود علی

با چاه در نوا شدن و همزبان شدن

با دست و پای بسته چو اجداد طاهرین

از فرط غصه،پیر و بظاهر جوان شدن

هم حرف بد شنیدن و دم بر نیامدن

هم بارها به دشمن خود میزبان شدن

عمری امام بودن و پیرو نداشتن

هر دم به یک جفا و ستم امتحان شدن

امت گهی وَبالِ سرِ گُردۀ امام

گاهی عجیب،مسخره ی مردمان شدن

گاه از مدینه،یکسره تا سامرا اسیر

چون شام و کوفه، همسفر ساربان شدن

گاهی شهید سَمّ و گ

  • یکشنبه
  • 29
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( اَلا شیعیانم، اَلا عاشقان ) * محمود ژولیده

1421

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( اَلا شیعیانم، اَلا عاشقان ) اَلا شیعیانم، اَلا عاشقان
مرا درد دلهاست با دوستان

غمم روی غم بسکه انباشته
جوانی،مرا پیر اِنگاشته

همه عمرِ من بود، خونِ جگر
من از نوجوانی شدم دربدر

همانان که ما را اَمان خوانده اند
مرا بیست سال از حرم رانده اند

ز فرعونیانِ زمان، آه آه
و از مکرِ مأمونیان، آه آه

بمن دشمنانم چها کرده اند
مرا دوستان هم، رها کرده اند

پس از قتلِ بابای مظلوم من
نشد رحم، بر قلبِ مهموم من

هنوز آب غسل پدر بر تنَش
و نگذشته یکماه، از کُشتنَش

عدویم ز خود، ساخت یک ماجرا
به حیله مرا خواند، تا سامرا

مدینه بهم ریخت از این خبر
که از شهرِ جدم شدم دربدر

یتیمی، گِران بود و غم شد مَزید
که نوبت به روزِ اسیری رسید

اگر چه،

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است ) * مهدی مقیمی

1329
1

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است ) من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است
بارانِ غربتم به روی گونه جاری است
من آن مسافرم که ز اجداد اطهرم
غربت برای زندگی ام یادگاری است
سهم من از تمامیِ دنیاست جام زهر
سهم دو دیدهء پسرم بی قراری است
پهلو شکسته مادرم آمد به سامرا
ایام ماتم و محن و سوگواری است
دردی عجیب پیکر من را فرا گرفت
ضعفی نشسته در تنم این زهر ، کاری است
من می روم به دیدهء خونبار ، سامرا
گردیده کربلای من انگار ، سامرا

زهری که خورده ام به تنم التهاب ریخت
رنگم پرید و بر رخ من ماهتاب ریخت
سوزاند زهر معتمد از پای تا سرم
زهرش شراره بر جگرم بی حساب ریخت
تا اینکه دست و پا بزنم هم رمق نماند
از بس توان ز پیکر من با شتاب ریخت
این غم عذاب د

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد ) * محمد جواد شیرازی

1479

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد ) آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود، حق بی قرارش شد

یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد

اسب چموشی را لگام انداخت...نازش کرد...
آن اسب رامش شد، سپس آقا سوارش شد

وقتی سه سال آقای ما در بین زندان بود
یعنی سه سالِ سخت، غربت... یارِ غارش شد

در روزها، در کنج زندان روزه داری کرد
شب ها مناجات و نماز و گریه کارش شد

گرچه دل تاریک و سنگی داشت زندان بان
آقا دعایش کرد تا تقوا نثارش شد

تا معتمد فهمید با زندان حریفش نیست
با جام زهری سویش آمد... سفره دارش شد

مسموم شد آقا، میان حجره اش افتاد
بر خاک چنگی می زد و دلتنگ یارش شد

از تشنگی آبی طلب کرد از غلام اما
مان

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

امام حسن عسکری(ع)مناجات -( قصد،قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود ) * محسن ناصحی

1518
1

امام حسن عسکری(ع)مناجات -( قصد،قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود ) قصد،قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هرآنکس دید گفت باید به کربلا برود

-نجف و کربلا-دلم لرزید، -مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زد دل من تا بفهمد به سامرا برود

ابتدای مسیر،الله است انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست جاده باید به انتها برود

همه یک روح و یک بدن هستید پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد تا به دیدار مجتبی برود

تو بقیع پر از مخاطره ای،کربلایی و در محاصره ای
یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزه ها برود

دل به غم هرچه مبتلا می شد، پیش تو سر من رءا می شد
بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا ساء من رءا برود...

شاعر : محسن نا

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

امام حسن عسکری(ع)مدح -( در ماتم توست دل اسیر غم توست ) * یوسف رحیمی

1533

امام حسن عسکری(ع)مدح -( در ماتم توست دل اسیر غم توست ) در ماتم توست دل اسیر غم توست
از عشق برافراشته‌تر پرچم توست

حیران حماسه‌ات مسیحا نفسان
این شور و شکوه «اربعین» از دم توست

شاعر : یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است ) * وحید دکامین

1668

امام حسن عسکری(ع)شهادت -( امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است ) امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این، چه چاره است

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است

مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است

در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است

گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است

هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان

شاعر : وحید دکامین

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شهادت امام عسکری (ع) -( بشنو نوای جانگداز ٬ چون سامرا شد کربلا ) *

1662
2

شهادت امام عسکری (ع) -( بشنو نوای جانگداز ٬ چون سامرا شد کربلا ) بشنو نوای جانگداز ٬ چون سامرا شد کربلا
دور از وطن آقای ما ٬ شد کشته از زهر جفا

آه از غریبیّ و غم ِ ٬ مولا امام عسکری
تنهایی و لب تشنه از ٬ آن معتمدِ بی حیا

لب تشنه بودی تو ولی ٬ نه مثل شاه بیکفن
شکر خدا از تو نشد ٬ سر از تن پاکت جدا

حالا دگر تنها شده ٬ آقای ما یابن الحسن
می سوزد از داغ پدر ٬ ای وای از این آه وبلا

مرتضی شاهمندی

  • جمعه
  • 3
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شهادت امام حسن عسكری (ع) -( عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم مهدیا ای پسرم ) *

1535
1

شهادت امام حسن عسكری (ع) -( عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم    مهدیا ای پسرم ) عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم مهدیا ای پسرم

اشك آوارگیت می چكد از چشم ترم مهدیا ای پسرم

******

كرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن تسلیت یابن الحسن

در غمش افتاده ایی یاد شهید بی كفن تسلیت یابن الحسن

  • چهارشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت امام حسن عسگری(ع) -( ریشه کرده مهرت از روز ازل در جان ما ) * علیرضا خاکساری

1300
-2

شهادت امام حسن عسگری(ع) -( ریشه کرده مهرت از روز ازل در جان ما ) ریشه کرده مهرت از روز ازل در جان ما
هست ما از آن تو عشق تو هم از ان ما
کار و بار شاعران با لطف تو رونق گرفت
نام زیبای تو حسن مطلع دیوان ما
نور چشمان تو تدوین کتاب الله کرد
آیه آیه سوره سوره زینت قرآن ما
خط به خط روزی سه وعده بوسه بارانت کنیم
نور و قدر و کوثر و یاسین و الرحمان ما
از خودت تنها خودت را در دوعالم خواستیم
دردمندیم و نگاه رحمتت درمان ما
منفعت یعنی همینی که گدایت میشویم
ازکرامت های تو پر میشود دامان ما
خادمان خانه ات روزی رسان عالم اند
بی گمان پیوند خورده با تو آب و نان ما
ارتباط مستقیمی دارد این زانو زدن
روی فرش روضه با تقویت ایمان ما
مینویسدنام زیبای تو را بر سینه ها
در میان دسته ه

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شهید جوان -( باز هم یک حسن و زهر و شرر بر پیکر ) * اسماعیل تقوایی

1373
2

شهید جوان  -( باز هم یک حسن و زهر و شرر بر پیکر ) امام عسکری(ع)

بازهم یک حسن وزهر وشرر بر پیکر
باز از نسل علی گشته یکی،پاره جگر

باز هم غربت وتنهایی اولاد نبی
زآسمان علوی باز غروب اختر

سامرا غم زده از قتل امامی مظلوم
باز راس پدری بر سر زانوی پسر

عسکری گشته جوانمرگ وبگرید عالم
در غم یازدهم گنج ولا را گوهر

مهدی اش آمده از پرده غیبت به برش
تا که گیرد همه اسرار امامت زپدر

اشکهایش بچکد بر رخ بابای جوان
آن یتیمی که بود عرش وزمین را زیور

تاکه روح از تن مولا حسن آمد به برون
صاحب عصر وزمان گشت عزادار پدر

سامرا گشت سیه پوش غم مولایش
بر دل جمله محبان غم او شد آذر

مهدیش بهر پدر خواند نماز میت
کرد اثبات که باشد به خلایق رهبر

رفت آغاز کند غیبت کبر

  • چهارشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا رسولی

متن رباعی شهادت امام حسن عسکری -( گه نگاهت را به در ، با یاد مادر دوختی ) * رضا رسولی

997

متن رباعی شهادت امام حسن عسکری -( گه نگاهت را به در ، با یاد مادر دوختی ) گه نگاهت را به در ، با یاد مادر دوختی
گه ز فرط تشنگی در خویش می افروختی
کاسه آبی تا که بر لبهای عطشان تو خورد
یاد تشت و خیزران و راس بی تن سوختی

شاعر : رضا رسولی

  • چهارشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:16
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

طریق عشق -( جز "وجه" تو در قدح نبود مهدی جان (عج) ) * مریم موسوی

948

طریق عشق  -( جز "وجه" تو در قدح نبود مهدی جان (عج) ) طریق عشق

جز "وجه" تو در قدح نبود مهدی جان (عج)

جز پرده ی چهره ای کبود مهدی جان (عج)

می گفت: طریق عشق را با صد شرح

از حادثه آن عطش سرود مهدی جان (عج)

پ.ن:

وزن: مستفعل فاعلات مفعولن فع

قدح: اشاره دارد به آن قدح آب جوشانیده با مصطكى که حضرت صاحب الزمان (عج) آن را به دست خویش گرفتند و لبهای نازنین امام حسن عسکری (ع) را حركت دادند و پدر خویش را در آخرین لحظات عمرشان سیراب كردند.

پرده: 1- پوشش، حجاب و 2- نغمه، نوا

شاعر : مریم موسوی

  • پنج شنبه
  • 9
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

#امام_حسن_عسكرى_ع روضه *

17

#امام_حسن_عسكرى_ع روضه #امام_حسن_عسكرى_ع
روضه
? ابن بابويه روايت كرده عبيدالله بن خاقان گفت : پدرم طبيبي به بالين حسن ابن على فرستاد ،
بعد از دو روز، براي پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت صعب شده است و ضعف بر او مستولي گرديده است، پس بامداد سوار شد نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشويد، و قاضي القضاه را طلبيد و گفت: ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند؛ به اين جهت بود كه آن زهري كه به آن حضرت داده بودند، بر مردم معلوم نشود، و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند، تا آنكه بعد از گذشتن چند روز از ماه ربيع الاول، آن امام

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#مقتل #امام_حسن_عسكرى_ع *

263

#مقتل #امام_حسن_عسكرى_ع #مقتل
#امام_حسن_عسكرى_ع
? امام حسن عسكري عليه السلام روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال دويست و شصتم از هجرت هنگام نماز صبح به شهادت رسيد ابن بابويه و ديگران گفته اند كه معتمد عباسي آن بزرگوار را به زهر شهيد نمود. ابوسهل مي‌گويد: در محضر امام عسكري عليه السلام بودم كه امام به خادم خود فرمود مقداري آب بجوشاند پس از آنكه آماده شد مادر حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن را براي امام عليه السلام آورد، همينكه خواست قدح را به دست آنجناب بدهد و حضرت بياشامد دست مباركش لرزيد و قدح به دندانهاي ثناياي نازنينش خورد و قدح را بر زمين گذاشت و به خادم خود فرمود: داخل اين اتاق مي‌شوي و كودكي را به حال سجد

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا امام حسن عسکری(ع)(چوهشتم مه ربیع عیان شد) * اسماعیل تقوایی

781

یا امام حسن عسکری(ع)(چوهشتم مه ربیع عیان شد) شهادت امام عسکری(ع)
چو هشتم مه ربیع عیان شد
بهار عمر عسکری خزان شد

به زهر کینه ای به بستر افتاد
کشیده رنج وزار وناتوان شد

امام ما که بوده در جوانی
قدش مثال پیرها کمان شد

به مدت امامتش مکرر
اسیر حصر وحبس ظالمان شد

غریب سامرا میان غربت
شهید زهر کین حاکمان شد

درآخرین دم حیات نیکش
ز تشنگی غمین ونیمه جان شد

بخورد جرعه ای زدست مهدی
ومرغ روح او به آسمان شد

تمام سامرا سیه بپوشید
به سوگ او زمانه نوحه خوان شد

پسر نماز میتتش ادا کرد
ز دیده ها دوباره او نهان شد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شهادت امام عسکری (زمین وآسمان ماتم گرفته) * اسماعیل تقوایی

692

شهادت امام عسکری (زمین وآسمان ماتم گرفته) شهادت امام عسکر(ع)

زمین وآسمان ماتم گرفته
فضای سامرا راغم گرفته

درون خانه ای مرد جوانی
بود در حال رنج وناتوانی

جگر خون باز یک معصوم گشته
به زهر کینه ها مسموم گشته

امام عسکری در احتضار است
کنارش کودک او بیقرار است

بگوید مهدیا ای نور دیده
دگر وقت رحیل من رسیده

بیا تا بوسمت من بار آخر
زبعد من تویی بر شیعه رهبر

بیا بابا رسان آبی به کامم
بده سوزعطش را التیامم

عطش گفتم حسین آمد به یادم
به یاد کام عطشانش فتادم

چو دادش آب،در سن جوانی
امام عسکری شد آسمانی

زمین محزون این داغ عظیمست
امام آخرین ما یتیم است

امام آخرین ما کجایی
یقینا امشب اندر سامرایی

به سوگی بهر بابای غریبت
بود رنج ومحن امشب نص

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(اي يازدهم امام شيعه) * حسن ثابت جو

507

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(اي يازدهم امام شيعه) دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع)
اي يازدهم امام شيعه
اي مفتخر از تو نامِ شيعه
بر سامره و حريمِ پاكت
بر مهدي تو سلامِ شيعه

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(آمده بالين بابا گوهری درّدانه‌اي) * حسن ثابت جو

547

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(آمده بالين بابا گوهری درّدانه‌اي) دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع)
آمده بالين بابا گوهری درّدانه‌اي
بر سر و سينه زند در كنج غربت خانه‌اي
سوخته بال و پرش از آه بابایش ولی
دور شمعِ عسکري پر مي‌زند پروانه‌اي

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(عمر این ذره ترین ذره فدای پدرت) * حسن ثابت جو

601

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(عمر این ذره ترین ذره فدای پدرت) دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع)
عمر این ذره ترین ذره فدای پدرت
شده ام بر در این خانه گدای پدرت
آمدم گریه کنم پای مصیبت هایش
کاش می دیدمت آقا به عزای پدرت

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(میان خانه جسمی نیمه جان است) * حسن ثابت جو

968

دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع) -(میان خانه جسمی نیمه جان است) دوبیتی شهادت امام حسن عسکری(ع)
میان خانه جسمی نیمه جان است
همان خانه که بین پادگان است
به دورش دشمنان بسیار امّا
سرش بر دامن صاحب زمان است

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت امام حسن عسکری(ع) -(عاقبت خوردن این زهر اثرش پیدا شد) * حسن ثابت جو

552

غزل شهادت امام حسن عسکری(ع) -(عاقبت خوردن این زهر اثرش پیدا شد) غزل شهادت امام حسن عسکری(ع)
عاقبت خوردن این زهر اثرش پیدا شد
اثر زهر ز سوز جگرش پیدا شد
حجت بعد خودش از همگان پنهان بود
ناگهان در قدح چشم ترش پیدا شد
همه ماندند ز رخسار نبی مانندش
تا که آن پرده نشین دور و برش پیدا شد
تا صدا زد جگرم، آب، عطش، می سوزم
گریه از گوشه ی چشم پسرش پیدا شد
گفت لایوم، به یک باره ندا داد حسین
همه دیدند که خون بصرش پیدا شد
سامرا جور دگر بود، ولی کرب و بلا
پسری تشنه صدا زد پدرش پیدا شد
کاسه ی آب که بر آن لب و دندان می خورد
روضه شام و لب و چوب و سرش پیدا شد

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

شعر شهادت امام حسن عسکری(ع) -(در فصل شهادتت خزانم) * حسن ثابت جو

932

شعر شهادت امام حسن عسکری(ع) -(در فصل شهادتت خزانم) شعر شهادت امام حسن عسکری(ع)
در فصل شهادتت خزانم
گفتن ز غمت نمي‌توانم
آهنگ غريبي تو مولا
آتش شده پاي استخوانم
تنها نه به اشك اكتفايي
زخمی ست ز روضه جسم و جانم
تو ابن غريب، ابا الغريبي
خون از غم تو به دل روانم
در خانه‌ و خانه همچو زندان
مولای اسیر پادگانم
آزاد شدی ز زهر دشمن
اي سوخته بينِ آشيانم
اين ناله فدای غربت تو
ای حضرت مظلومَ جوانم
کن مرحمتی که یار باشم
بر مهدی صاحب الزمانم

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:04
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت امام حسن عسکری(ع) -(اي كه چون شمع به پيشِ نظرم آب شدي) * حسن ثابت جو

658

غزل شهادت امام حسن عسکری(ع) -(اي كه چون شمع به پيشِ نظرم آب شدي) غزل شهادت امام حسن عسکری(ع)
اي كه چون شمع به پيشِ نظرم آب شدي
اي پدر جان تو بگو بهرِ چه بي تاب شدي
مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشيدي
سر به دامان منی مضطر و بی خواب شدی
تو مه کامل شب های تلاطم بودی
بر رخت گرد جفا آمد و مهتاب شدي
ای از سوز عطش در برِ من مي‌سوزي
مگر از دست عدو با چه تو سيراب شدي
بسكه پيچيده‌اي از درد در اين حجره‌ي سرد
فارغ از خانه و کاشانه و اصحاب شدي
ديدم آن لحظه ز من روي چو برگرداندي
خون به لب داشتي و خسته ز خوناب شدي
به خداوند قسم درد يتيمي سخت است
پیش چشم پسرت رفتی و نایاب شدي

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد