شهادت امام حسن عسکری

از چه سوسو زنانی
چون شمعی رو برویم
گریه کنان بگویم پدر جان

من بر توام پرستار
ای افتاده به بستر
گردیدی همچو مادر پدر جان

چه رسیده ای جوان بر سرت
لرزه افتاد از چه بر پیکرت

یا ابتا ابتا یا مظلوم

کنار بستر تو
شد کودکت عزادار
بابا خدا نگهدار پدر جان

بعد از تو من غریبم
در بین کوه و صحرا
گردم تنهای تنها پدر جان

خیمه ی من خانه ی غم گردد
گریه هایم چشم زمزم گردد

یا ابتا ابتا یا مظلوم

یاد کرب و بلایم
وقتی با کام عطشان
در پیش من دهی جان پدر جان

اما بر پیکر تو
دیگر نشد جسارت
بابا سرت سلامت پدر جان

یاد جدم یاد جسم عریان
راس او شد ماه نیزه داران

واحسینا یا حسین یا مظلوم

• دوشنبه
• 7
• اسفند
• 1396
• ساعت
• 19:40
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

گریه ها میکند کودکی با قلب مغموم
در کنار تن اطهر بابای مسموم

سامرا گریه کن با چشم خونبار
حجه بن الحسن گشته عزادار

یا امام زمان آجرک الله

لب عطشان بود شاهد آن قلب صد چاک
دست لرزان او ، لرزه افکنده در افلاک

سر روی خاک حجره می گذارد
پیش چشم پسر جان می سپارد

یا امام زمان آجرک الله

سامرا نوحه خوانی کند در ماتم او
گل کند گریه بر غربت و عمر کم او

حسن دوم آل پیمبر
خانه شد قتلگاهش همچو مادر

یا امام زمان آجرک الله

• پنج شنبه
• 10
• اسفند
• 1396
• ساعت
• 14:09
• نوشته شده توسط
• سیده زینب فیض

◾نوحه‌ی سینه‌زنی
شهادت امام عسکری(ع)
◾بنداول
در سامرا امشب مهدی شده عزادار
گوید که ای پدرجان بابا خدانگهدار
بابای مسمومم بابا بابا
چون‌جَّدمظلومم بابا بابا
خیزوببین پدرجان غریبم غریبم
تنها تویی در عالم طبیبم طبیبم
خدا نگهدار بابا بابا بابا(۲)
◾بنددوم
بر لب اهل ولا زین عزا زمزمه است
صاحب عزا در امشب مهدی فاطمه‌ست
شرر زده زهر کین از جفا از جفا
به حجره تنها زند دست‌پا دست‌پا
شال عزا بگردن نهاده مصطفی
فاطمه سینه سوزان رسید با مرتضی
خدانگهدار بابا بابا بابا(۲)
◾بندسوم
سامره کربلا شد غم عالمین است
تشنه ابامحمد به مثل حسین است
تشنه لب کربلا حسین‌جان حسین‌جان
کفن شده بوریا حسین‌جان حسین‌جان
کشته‌ی دور

• یکشنبه
• 20
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:15
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾دو دمه‌های سینه زنی
شهادت امام عسکری(ع)
◾بنداول
پیکری دور از وطن تشیع شد در سامرا
لاله‌ی باغ ولا(۲)
◾بنددوم
مهدی‌صاحب‌زمان‌گردیده‌چون‌صاحب‌عزا
سامرا ماتم سرا(۲)
◾بندسوم
زهر کین آتش زد بر جسم و جان عسکری
یادگار مادری(۲)
◾بندچهارم
یکه و تنها شده مهدی ندارد یاوری
یادگار مادری(۲)

• یکشنبه
• 20
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:26
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾شهادت امام عسکری(ع)
زهربرجانش اثر کرد و زپا انداختش
بودمهلک آنقدر که از صدا انداختش

سامرا شد کربلا و تشنگی تکرار شد
مهدی‌صاحب‌زمان‌را‌درعزا انداختش

آتش‌کین‌شعله‌ور‌گردیدودامانش‌گرفت
آنچنانی که به رنج و ابتلا انداختش

لرزه افتاده به دستان امام کائنات
خصم‌اینسان‌شدکه‌دردام‌بلاانداختش

بر سر زانوی مهدی سر نهاده آفتاب
زهرهمچون‌صاعقه گوئیازجا انداختش

ناله‌هایش‌شد شبیه‌فاطمه ای‌وای‌من
از کنار قبر جدش تا جدا انداختش

• یکشنبه
• 20
• آبان
• 1397
• ساعت
• 15:58
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

عزیز زهرا جانش فدا شد
شهر سامرا دارُالعزا شد
سوزد زین مصیبت جانِ من
گِریَد در گلستان یاسَمَن
مولا تسلیت یابن الحسن
مولا تسلیت یابن الحسن...
پدرت جان داد،با غصّه هایش
هشتِ ربیع شد،روز عزایش
ای وای شد مسموم زهر کین
گریند بر غمش زار و حزین
زهرا با امیرُالمؤمنین
مولا تسلیت یابن الحسن...
لحظهٔ آخر دادی بر او آب
روضه بخوانم با دلی بیتاب
جدّت در مقتل شد جان بر لب
سرش شد بریده تشنه لب
میزد بر سر و صورت زینب
ای وای غریبِ مادر حسین...

• سه شنبه
• 22
• آبان
• 1397
• ساعت
• 19:35
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

به زهر کینه،حاجت روا،شده غریب سامرا
بزن به سینه،که سامرا،شده زمین کربلا
جون به لبش رسیده و،از همه دل بریده و،میگه به زیر لب پسرم
وقت وداع رسیده و،رنگ رخش پریده و،میگه به زیر لب پسرم
عزیز من مهدی
بیا داره جون میده بابا
ببین شدم غریب و تنها
سرم روی دامن زهرا
عزیز من مهدی
بیا دیگه کارم تمومه
خورشید عمرم روی بومه
تو که باشی دلم آرومه
(عزیز من مهدی)
(بیا بیا ای پسر من)۳
بند دوم
گرفته آتیش،پیکر من،این دم آخرم بیا
نشسته پیشم،مادر من،امید مادرم بیا
لحظه ی آخرم بیا،امید مادرم بیا
پاره شد از کین جگرم
شکسته شد پرم بیا،کنار بسترم بیا
پاره شد از کین جگرم
عزیز من مهدی
نفس نمونده توی سینم
بیاد کوچه ی مدینم
ب

• سه شنبه
• 22
• آبان
• 1397
• ساعت
• 20:45
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

باز هم می شود حسینیه
وسعت قلب درد پرورتان
سامرایی شدیم و می گوییم
تسلیت، تسلیت امام زمان
تسلیت ای به درد ها مأنوس
تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا
بیت الاحزان سینه ات اینبار
پُر شده از مصیبت بابا
این حسن ها چقدر مظلومند
این غریبی ز قبرشان حاکیست
این حسن ها عجیب مادری اند
از همین رو قبورشان خاکی است
دشمنان خبیث این دو حسن
قلب شان را به زهر آغشتند
آتش افکنده اند در دلشان
هر دو را آه، خون جگر کشتند
یابن زهرا ببین ز سوزش زهر
پدرت مثل بید می لرزد
دم آخر درون کاسه ی آب
جان مولا! چه دید می لرزد
دید دور از حضور یک سقّا
در حرم حرف قحطی آب است
دید در قتلگاه، بین دو نهر
لب جدش حسین بی تاب است
پدرت، لحظه های آخ

• پنج شنبه
• 24
• آبان
• 1397
• ساعت
• 11:12
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

#این_شب_جمعه_به_سامرا_میرویم

در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو
از کران تا بیکران ببینم بساطِ پهنِ تو
آه! می چسبد چقدر امشب حرم با چشمِ تر
وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو!

#هستی_محرابی

• پنج شنبه
• 24
• آبان
• 1397
• ساعت
• 22:11
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

#نذر_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع

امشب همه در بزمِ اشکت میهمانیم
هر یک به تنهایی برایت نوحه خوانیم

تنها، یتیمی مانده از باغِ جوانیت
دلها گرفته در فراقت خون فشانیم

گلواژه ای توحید در باغِ امامت
شد بی فروغ و ما در اندوه و فغانیم

گو بیست و هشت عمرِ خزان را درد داری
ما سوگوارِ داغِ تو از عمقِ جانیم

این دردِ تو تا بطنِ جانِ ما اثر کرد
آیینه ای بشکسته از زخمِ زمانیم

بهرِ تسلّی دادنِ فرزندت امّا
دنبالِ او بینِ زمین و آسمانیم

اینکه کجا امشب بساطِ غم گرفته
ما هم رفیقِ دردِ این قلبِ خزانیم

گر بر فرازِ عرش امشب روضه خوان است
غرقِ نگاهِ رحمتِ آن آستانیم

هرگز خدا این سایه را از ما نگیرد
با جان دعا گوی ا

• پنج شنبه
• 24
• آبان
• 1397
• ساعت
• 23:28
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

#سامرا_دیار_غربت_و_مظلومیت

عادت دیرینه دارند این کبوترهای تو
در عبورِ چشم های ملتمس پَر می کشند
بینِ صدها زائری که آمدند اینجا فقط
شوقِ روی آن که غم را کرده حِس پَر می کشند!

#هستی_محرابی

• جمعه
• 25
• آبان
• 1397
• ساعت
• 17:11
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

داره از فرق سرش ميسوزه تا پاش
آقايي كه زهر آورده جون رو لبهاش
زود بريد خبر بديد مهدي ش بياد و
بده آب بهش آخه ميلرزه دستاش

دنيا بازم وفا نكرد به بچه هاي فاطمه
بازم خزوني شد يه گل از نوگلاي فاطمه
نور چشاي فاطمه

غريب شهر سامرا
شبيه مادرش حالا
ميشه جوونمرگ بخدا

واويلتا
......……

صداي زمزمه ء صاحب زمونه
بالاي سر بابا روضه ميخونه
گريه هاش بند نمياد شبيه بارون
اول آواره گي ه آقامونه

سر بابا رو پاش ه و داره شهادتين ميگه
امام حسن بالباي خوني حسين حسين ميگه
از شاه عالمين ميگه

محشري بود تو كربلا
آقاي تشنه لب ما
عريان رها شد رو خاكا

واويلتا
......……

اين روزها امام زمان چه بيقراره
اشكايي به رنگ خون

• یکشنبه
• 31
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 11:35
• نوشته شده توسط
• TzwSVsOw

یا امام عسکری(ع)
آتش زده زهر کینه جان وبدنش
از شدت تب خیس شده پیرهنش

شش سال امامتش به حصر وزندان
از سختی ایام نحیف است تنش

او یازدهم ماه امامت باشد
زهرا(س)بود وعزای دوم حسنش

قادر نبود برد دهان کاسه ی آب
مهدیست بیامده رساند دهنش

بالین پدر پسر بیامد ای کاش
شاهد نبود لحظه ی پرپر زدنش

جانم بفدای او جوانمرگ شده
دوراز همه اقربا ودور از وطنش

خواندش نماز وترک این دنیا کرد
به به زچنین عروج وراهی شدنش

با دست پسر غسل میت گردید
با دست پسر به پیکرش شد کفنش

شد غرق عزا سامره از بهر امام
تشییع عظیم کرده خلقی بدنش

برحضرت صاحب الزمان سخت بود
یادآوری سامره،داغ کهنش

شعر:اسماعیل تقوایی

• یکشنبه
• 12
• آبان
• 1398
• ساعت
• 12:37
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

◾شهادت امام عسکری(ع)

این شرر که به جانم افتاده
از ستم زهر کین به من داده
گشته‌ام بهر رفتن آماده
گشته تشیع من چقدر ساده
کرده دشمن اگر که بدعهدی
بهر دیدار من بیا مهدی

دوختم چشم خود براهت آه...
تا ببینم جمال ماهت آه...
یوسفی عالمی به چاهت آه....
ای فدای تو و نگاهت آه....
تشنه‌ام تشنه تاب میخواهم
من ز دستانت آب میخواهم

آخرین کوکب ولا مهدی
مروه‌ای زمزمی صفا مهدی
وارث شاه کربلا مهدی
تو کجایی بیابیا مهدی
در رضای خدا رضا خواهم
عمر من طی شده ترا خواهم

تشنه لب یاد کربلا کردم
یادی از شاه سرجدا کردم
گریه بر راس از قفا کردم
از خدا من طلب ترا کردم
دست و پایم اگر که لرزیده
کن نظر بر لبان خشکیده

گر که بی

• یکشنبه
• 12
• آبان
• 1398
• ساعت
• 15:43
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾نوحه و شور سینه‌زنی
◾شهادت امام عسکری(ع)

◾بنداول
آتش زهر کین تا که شد شعله‌ور
زین مصیبت شده فاطمه خونجگر
تسلیت به مهدی به زهرا و حیدر
تسلیت به شیعه به آل پیمبر
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنددوم
گشته در آسمان و زمین غم به پا
سامرا زین مصیبت شده کربلا
مهدی فاطمه گشته صاحب عزا
شد سیه پوش این غصه اهل ولا
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

• دوشنبه
• 13
• آبان
• 1398
• ساعت
• 10:21
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

گر چه چشمان تو یک عمر ستم را میدید
گرچه آقا جگرت سوخت و از هم پاشید
باز هم شکر خدا لحظه یِ جان دادن تو
پسرت آمد و چشمان ترت را بوسید

• پنج شنبه
• 28
• آذر
• 1398
• ساعت
• 16:59
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

اگرچه روزگار كينه
غصه به قلب تو نشونده
اما سه روز به زير آفتاب
پيكر بى سرت نمونده
عريان نشد پيكر تو تو قتلگاه
دختر تو نموند تو صحرا بى پناه
خواهر تو اسير نشد اى بى سپاه
واغربتا ....

لب تشنه ى آب بودى اما
بهت آقا آبو رسوندن
براى سر بريدن تو
كارو به گودال نكشوندن
تن تو رو شمر ديگه پشت و رو نكرد
محاسنت به خون ديگه وضو نكرد
نيزه به قلب تو كسى فرو نكرد
جانم حسين ...

• دوشنبه
• 21
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 11:17
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى
می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى

آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد
روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى

اى نگاه روشن تو معنى عين‏ اليقين
می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى

خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو
جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى

تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را
هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى

مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را
در تو می‏ ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى

سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است
سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى

در شعاع نور تو هفت آسمان گم می‏شود
كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى

ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت
گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى

اشك می‏ ريزد به عشق تو ز چشم آسمان
تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى

سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره
عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى

آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار
دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى

دست من دامان تو چشم من و احسان تو
مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى

اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى

• پنج شنبه
• 2
• مرداد
• 1399
• ساعت
• 00:57
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

مرثیه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

بینِ حجره پسرِ فاطمه تنها شده بود..
سامرا بود و در آن شهر چه غوغا شده بود

مادرِ صاحبِ ما...ضجّه زنان می لرزید..
چون که رعشه به تنِ یوسف زهرا شده بود

خواست تا آب بنوشد نتوانست نشد..
عطش انگار نصیبِ گلِ طاها شده بود

منتظر بود بیاید پسرش..منجی دهر...
وَ در این فاصله لبریز چو دریا شده بود

وَ طلوع کرد پسر تا غمِ بابا ببرد...
پدری که نَفَسش غرق به غمها شده بود

آب نوشید به دستانِ پسر آخر کار..
دل پی روضه ی ارباب در اینجا شده بود

بینِ گودالِ بلا تشنه لبی خورد زمین...
بر سرِ کشتنِ او وای چه دعوا شده بود

نه پسر داشت که آبی برساند به لبش..
روضه سربسته بگویم که چه بلوا شده بود

دهنش پُر شده بود از شنِ داغ و ز غبار
بیقرارِ پسرش حضرت زهرا شده بود..

آنقدر سنگ زدند نیزه زدند اهلِ جفا..
که پُر غصّه دلِ زینبِ کُبرا شده بود

• شنبه
• 3
• آبان
• 1399
• ساعت
• 18:16
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه

جگرت پاره پاره میریزد
از دهانی که غرق خوناب است

روزه بودی و زهر نوشیدی
در کنار تو آب نایاب است

دور خود پیچ میخوری آقا
بسکه غم در دل تو بیتاب است

رنگ تو رنگ ارغوان شده و
دست غم بر گلوی مهتاب است

مثل ارباب تشنه جان دادی
روی لبهات روضه آب است

روی زانوی حضرت عشقی
چشم مست تو غرق در خواب است

• شنبه
• 3
• آبان
• 1399
• ساعت
• 20:15
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

یک منبر روضه
امام عسکری(ع)

بخوان ای روضه خوان روز عزا است
عزای مصطفی و مرتضی است

بخوان با صوت غمگین تا توانی
که اشک دیده خون گردد روا است

بخوان از روضه ی بابای مهدی
که مهدی جان ما صاحب عزا است

بمیرم بهر او امشب که تنها
به روی قبر بابا سامرا است

تو ای شاها بیا در روضه ی ما
که مجلس یاد بابای شما است

قدم بگذار و بر چشمان عشاق
که این روضه برایت آشنا است

سر مجلس نشین و کن نگاهی
که این مجلس پُر از آه ِ گدا است

یکی در حسرت روی تو چون من
یکی در حسرت کرب و بلا است

مکن با ما غریبی جان مهدی
که این درد فراقت بی دوا است

• شنبه
• 3
• آبان
• 1399
• ساعت
• 20:18
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

غربت شهر سامرا
غصه این دل منه
عکس خرابیش بخدا
اتیش به قلبم میزنه

گردو غبار حرمش
سرمه چشمای منه
امشب و با صاحب الامر
نوکر به سینش میزنه

الهی بشه جونم فدات
کی میشه بیام پائین پات
مثل تقوی و نوری من
بمیرم اقا تو سامرات

با مژه هام صحنتو جارو میکنم
شب شهادتت اقا فقط یه ارزو میکنم

اللهم عجل لولیک الفرج

بند۲:

میون زندون بلا
چند سالیه موندی اقا
درد دلاتو همیشه
میگفتی اروم بخدا

غصه قلب مضطرت
تموم نمیشه اقاجون
بد دهنی مرد پست
تو رو میکشه اقاجون

میخونی یه روضه از غما
میخونی از زندون بلا
زیر لبت اروم هی میگی
امون از این مرد بی حیا

برای وداع دعای تو فقط همینه
مهدی بیادو اقاجون بالا سر تو بشینه

اللهم عجل لولیک الفرج

بند۳:

با لب تشنه و دلی
لبریز از غصه و غم
میخونی از دردی که شد
قد تو با اون دیگ خم

میخونی از تشنه لب
غریب شهر کربلا
از قتلگاه و لحظه ی
والشمر جالس علی

روی زمینه جسم حسین
خواهری میاد با شور و شین
میگه پاشو جون زینبت
پاشو ای امیر عالمین

لحظه های اخری میگه تو لباش
دل ها بره سمت حسین و کربلاش

• دوشنبه
• 17
• آذر
• 1399
• ساعت
• 10:18
• نوشته شده توسط
• Fatemeh Mahdinia

امشب از بیت ولا آه و نوا می آید
هر دم از ماذنه ها بانگ عزا می آید
امشب از ناله مهدی دل عالم خون است
بهر شرکت به عزا آل عبا می آید

روز غم لحظه حزن و محن است
بر لبم نغمه یابن الحسن است
از غم دوری و از هجر پدر
اشک بر دیده صاحب زمن است

ائله که عزتیلن جسمی بوکولدی کفنه
سامرا گئیدی قرا باتدی عزا و محنه
گلون ای شیعه بو گون بیزده گییاق رخت عزا
تسلیت عرض ائلیاق محضر صاحب زمنه

پایگاه حفظ و نشر آثار عباسی معروفان اهری

• یکشنبه
• 23
• آذر
• 1399
• ساعت
• 16:04
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

زهر آتیش زد به جونم،که بریده امونم
دم آخر به یادِ،مادرم روضه خونم

بیا مهدی کنارم،تو ببین حال زارم
بیا این لحظه ها تا،سر روی پات بذارم

تاج سرم ای ثمرم ای پسرم مهدی
بیا ببین که‌ مضطر و خون جگرم مهدی

خدانگهدار پسرم

فدای شال مشکیت،الا ای بی قرینه
کجا روضه گرفتی،سامرا یا مدینه

فدای اشک چشم و،فدای قلب زارت
کاشکی میشد کبوتر،شد و پر زد کنارت

صاحب ما ای غایب از نظر بیا مهدی
مسافر غریب زود از سفر بیا مهدی

یا اباصالح العجل

تا کی از دوریِ تو،بخونیم ندبه آقا
آخه تا کی صبوری،صبوری کُشته ما را

با ظهور تو حتما،میشه از ما بلا دور
آخه تا کی بمونیم،آقاجون از شما دور

شاه زمین ای آخرین نور خدا مهدی
سخته بدونت زندگی دیگه بیا مهدی

• چهارشنبه
• 10
• دی
• 1399
• ساعت
• 12:20
• نوشته شده توسط
• Fatemeh Mahdinia

ای ولای تو ولای پدرت یامهدی
می­کنم گریه برای پدرت یامهدی

اشک می­ریزم و در بزم عزا می­گویم
تعزیت باد عزای پدرت یامهدی

تا زمین هست و زمان هست و سما پابرجاست
سرفراز است لوای پدرت یامهدی

نقش برآب شده نقشه­ی دشمن، با او
ریخت باران به دعای پدرت یامهدی

جان ناقابل من باد به قربان شما
پدرم نیز فدای پدرت یامهدی

سامرا بر رُخ خود رنگ محرّم دارد
شده غمخانه سرای پدرت یامهدی

حرمش ملجاء هر شیعه و سُنّی باشد
همه هستند گدای پدرت یامهدی

بی­ گمان در نظر تو شده در این ماتم
سامرا کرب­وبلای پدرت یامهدی

سوخت در آتش زهر، آن گل سرخ نبوی
رفت تا عرش، نوای پدرت یامهدی

در برش بودی و خود آب برایش دادی
نشد آن آب دوای پدرت یامهدی

مرغ جانش به جنان رفت و جهان زار گریست
چیده شد ظلّ همای پدرت یامهدی

غسل و کفنش بنمودیّ و نمازش خواندی
گشت شرمنده اخای پدرت یامهدی

معتمد کرد یتیم­ات، و تو ای دُرّ یتیم
ریختی دُرّ به پای پدرت یامهدی

نیست لایق بسراید غزل سرخ، «بشیر»
خود بخوان شعر رثای پدرت یامهدی

• پنج شنبه
• 19
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 12:07
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

رفتنِ جانسوز بابا، تسلیت یَابنَ الحسن
هر کجا هستی تو آقا، تسلیت یَابنَ الحسن

سامرا شد غرقِ ماتم، در چنین روزِ عزا
رفت از دنیا اِمامِِ، شیعیان اِبن الرضا
آمده از جنت الاعَلا علیِّ مُرتضی
تا دهد بر تو تَسلا، تسلیت یَابنَ الحسن

شد اِمامِ عسکری، مَسموم از زَهرِ جفا
آن پَرستوی قفس، اُفتاده شد حالا رَها
بر اِمامِ رَنج دیده، جانِ ما بادا فدا
این مصیبت بر تو مولا، تسلیت یَابنَ الحسن

در عَزای عسکری، عالم شده ماتم سَرا
این مصیبت را عزا، دارد به جنّت مُصطفی
با صبا از صبحِدم، آید زِ جَنّت این صدا
عرشیان با لحنِ زیبا، تسلیت یَابنَ الحسن

خاکِ عالم بر سرم، از این جفای جانفزا
شد غمِ هجرانِ مولا و اِمامم شعله زا
سینه ها سوزد به سوزِ، آتشِ این ماجرا
از صمیمِ قلب جانا، تسلیت یَابنُ الحسن

بعدِ مولا عسکری، ما را توئی چون مُقتدا
هر کجا هستی بیا، اِی که وجودت کیمیا
با رُخِ زیبای خود، ما را نما خود آشنا
کم نما اَفغان اِماما ، تسلیت یَابنَ الحسن

گئلِ گُل باغِ حسن اِی شاخهء آلِ عَبا
هارداسان اِی سالک و اِی مَعدنِ جود و سَخا
قویما قالسون اُمّتی عشقین غمینده مُبتلا
گئل دیاخ اِی پُورِ طه تسلیت یَابنَ الحسن

تا به کِی از شیعیانت، میشوی مولا جدا
بهرِ دیدارِ تو یارا، سر زنم تنها کُجا
این شبِ هجرانِ بابا، یک نظر فرما بما
تا بگوئیم عشقِ زَهرا، تسلیت یَابنَ الحسن

گئل بیزه باب الحَوائج بو گِئجه اِیله دعا
سن دعا اِیله بیزه عالم دِئسین آمین آقا
قوی بیزه منّت دعائیله شَهِ حاجت روا
اِی گوزی غم لرده دریا تسلیت یَابنَ الحسن

• دوشنبه
• 29
• شهریور
• 1400
• ساعت
• 15:31
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

◾نوحه زمینه
◾شهادت امام عسگری(ع)

◾بنداول
دوباره سامرا کرببلا شد
عزای عسگری امشب به پا شد
شده مهدی سیه‌پوش زین مصیبت
در این ماتم ببین صاحب عزا شد
مصیبت وامصیبت وامصیبت(۲)

◾بنددوم
زده زهر جفا آتش به جانش
ببین باغ گل از کین خزانش
صدای گریه میآید بگوشم
بود این گریه‌های بی امانش
مصیبت وامصیبت وامصیبت(۲)

◾بندسوم
عطش در سامرا بالا گرفته
دو دست غم به سر زهرا گرفته
به یاد کربلا یاد حسینم
عدو مشک از کف سقا گرفته
مصیبت وامصیبت وامصیبت(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• دوشنبه
• 19
• مهر
• 1400
• ساعت
• 00:42
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾نوحه سینه زنی امام عسکری(ع)

◾بنداول
خانه شد قتلگاهت پیش چشمان مهدی
ای خدا کن نظر برچشم گریان مهدی
سامرا کربلا شد
غصه و غم به پا(۲)
واغریبا غریبا(۳)

◾بنددوم
زهر کین زد شراره قلب تو پاره پاره
میکند فاطمه بر جسم پاکت نظاره
زاده ی حیدری تو
وارث کوثری تو(۲)
واغریبا غریبا وا غریبا غریبا(۳)

◾بندسوم
تسلیت گویم امشب من به مهدی زهرا
میکنم زین مصیبت من به پا شور و غوغا
زائر سامرایم
عاشق کربلایم(۲)
واغریبا غریبا وا غریبا غریبا(۳)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1400
• ساعت
• 19:38
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾نوحه سینه زنی امام عسکری(ع)

◾بنداول
خانه شد قتلگاهت پیش چشمان مهدی
ای خدا کن نظر برچشم گریان مهدی
سامرا کربلا شد
غصه و غم به پا(۲)
واغریبا غریبا(۳)

◾بنددوم
زهر کین زد شراره قلب تو پاره پاره
میکند فاطمه بر جسم پاکت نظاره
زاده ی حیدری تو
وارث کوثری تو(۲)
واغریبا غریبا وا غریبا غریبا(۳)

◾بندسوم
تسلیت گویم امشب من به مهدی زهرا
میکنم زین مصیبت من به پا شور و غوغا
زائر سامرایم
عاشق کربلایم(۲)
واغریبا غریبا وا غریبا غریبا(۳)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1400
• ساعت
• 19:38
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

سینه ام تنگ آمده بابا به دادم می رسی؟
یادگارِ آخرین..حالا به دادم می رسی؟

رعشه ای انداخته زهرِ جفا بر پیکرم
یاری ام کن یاورِ تنها، به دادم می رسی؟

می روم دلواپسم..خیلی برایت ای پسر
وقتِ رفتن شد گلِ طاها به دادم می رسی؟

بعدِ من این خانه را بدجور آتش می کِشند
اضطرابم را ببین..دریا به دادم می رسی؟

چادرِ مادر نسوزد در میانِ شعله ها
آمده در خاطرم زهرا..به دادم می رسی؟

در دمِ رفتن زدم بر سینه و سر جانِ من
سینه ام تنگ آمده بابا به دادم می رسی؟

• یکشنبه
• 2
• آبان
• 1400
• ساعت
• 12:02
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری