عید غدیر خم

مرتب سازی براساس

غدیرخم -(یا علی بادۀ عشقت به دلِ خُم گل کرد) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

683

غدیرخم -(یا علی بادۀ عشقت به دلِ خُم گل کرد) یا علی بادۀ عشقت به دلِ خُم گل کرد
از وِلایت به جهان عیشِ و تَنعُّم گل کرد

جُرعه ای از مِی جامت به مَسیحا دادند
ذرّه مِهری شد و در چرخِ چهارم گل کرد

تا به گل خنده لب لَعلِ تو وا شد به جهان
بر لبِ کُوثر و تسنیم، تَبسّم گل کرد

سبزه شد دستِ دعا بهرِ لقای کَرمت
که به گلزار عَطا، لطف و تَرحّم گل کرد

نه به اعجاز خود از نیل گذر کرد کَلیم
موجه ای نام تو در دامن قُلُزم گل کرد

گُل مِن کُنتُ چواز لعلِ رِسالت بشکفت
صوتِ؛ بَخ ، به لبِ قافله خُم گل کرد

جایگاه تو چو شد دستِ پناه دو جَهان
جُوهر عِشق به جانِ همه مَردم گل کرد

چشم اَحمد چو جَمالِ اَحَدیّت نگریست
به لبِ گُوهر جان دُرّ تکلّم گل کرد

ای مه چرخ وِلایت زِ فروغ رُخ تو
در سَماواتِ وِلا یازده اَنجُم گل کرد

حُسن جانان چو در آیینهء رُویت دیدند
در دلِ اَهل گمان، خارِ تَوهّم گل کرد

پر کشیدی چو هُمایی سوی قافِ جَبَرُوت
زَخم تا بر سرت از تیغِ تَخاصُم گل کرد

ای علی در صفتِ ذاتِ تو از دولتِ عشق
طَبع (شبخیز) به بستانِ تَعلّم گل کرد

  • چهارشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غدیرخم -(منّت خدای را که به توفیقِ کردگار) * صائب تبریزی

549

غدیرخم -(منّت خدای را که به توفیقِ کردگار) منّت خدای را که به توفیقِ کردگار
از نافِ کعبه چشمه زَمزَم شد آشکار

چون کاروانِ حاج، خروشان و کف زنان
آمد به خاکبوسِ نجف آبِ خوشگوار

دریای رحمت ازلی جوشِ فیض زد
شد نَهرِ سلسَبیل زِ فردوس آشکار

نَهری به طولِ کاه کِشان در دو ماه و نیم
از آسمانِ خاکِ نجف گشت آشکار

دشتی که بود چون جگرِ تشنهء حسین
داغِ بهار خلد شد و رشکِ لاله زار

صافی دِلان که بود تیمّم شعارشان
سجاده ها بر آب فکندند موج وار

در وادیی که ریگِ روان بود آب او
آبِ حیات بخشِ خَضر یافت اِنتشار

جز زُهد خشک، خشکی دیگر بجا نماند
زین آب در سراسرِ این خاکِ مُشکبار

تخمِ امید ریگِ روان بخت سبز یافت
چشمِ سفید دُرّ نجف رُست از غبار

لب تشنگانِ خاکِ نجف تَر زبان شدند
از چشمه سارِ شکر به توفیقِ کردگار

هر پاره سنگِ او گُهرِ آبدار شد
هر شاخِ خشکِ او شَجری گشت میوه دار

هر دانه ای که بود نهان در ضَمیرِ خاک
منصور وار رفت به معراجِ شاخسار

گردید گُل گشاده جبین چون کَفِ علی
برگ از نیام شاخ بر آمد چو ذُوالفقار

یعقوب وار روشنی بی زوال یافت
نرگس که داشت چشم رَمَد دیده اش غبار

هر شاخ پُر شکوفه در او جوی شیر شد
مژگانِ حُور گشت در او هر زبان خار

گل بر هوا فکند کلاهِ نشاط را
سنبل فشاند گرد زِ گیسوی مُشکبار

لشکرکش بهار رسید از ریاضِ غیب
از دوشِ نخل شد علم سبز آشکار

بحرِ نجف زِ جوشِ گُهر شد ستاره پوش
صحرا زِ موجِ لاله و گل شد شفق نگار

از بهرِ توتیا نتوان یافتن دُرّ او
چندان که چشم کار کند ذرّه ای غبار

زین پیش اگر چه اهلِ نجف زآبِ تلخ و شور
بودند در شکنجهء غم تلخ روزگار

آخر زِ فیضِ ساقی کوثر تمامِ سال
عِید غَدیر شد به مقیمانِ این دیار

با خلق گفته بود بهشتی بُود فرات
پیغمبر خدای به لَفظِ گُهر نِثار

منشورِ رَحمتش چو به مُهرِ نجف رسید
سرّ حدیث مخبرِ صادق شد آشکار

ای کوثرِ مروّت هر چند با حسین
سنگین دلی نمود فراتِ ستیزه کار

از بهرِ پاک کردن راه گناه خویش
امروز آمده است به مژگانِ اَشکبار

از دور در مقامِ ادب ایستاده است
با جبههء پر از عرقِ شَرم چون بهار

از خاندانِ کاظم و از دودهء حسین
کرده است اختیار شفیعی بزرگوار

صاحب لوای مذهبِ اَثناعشَر صفی
کامروز ازوست سِکه دین جَعفری عَیار

چون رحمت تو شامل ذَرّاتِ عالم است
این جرم را به روی عَقر ناک او مَیار

رُخصت بده که از سرِ اِخلاص تا به حشر
بر گرد روضه تو بگردد به اِعتذار

از خاک، جای سبزه بُرون آورد زبان
بهرِ دعای دولت این شاهِ تاجدار

صبحِ ظهورِ حَضرت مَهدی که حصن دین
از اِعتقادِ راسخِ او گشت اُستوار

خورشیدِ آسمانِ عدالت که آفتاب
بر نقطهِ عدالتِ او می کند مَدار

شاهنشهی که بینه صاحب اَلزَمان
از نامِ او ظهور نموده است در شمار

شاهی که با مُروج دینِ نبیّ به حقّ
نامش موافق است به تأییدِ کِردگار

شاهی کَز آسمانِ نَسب نامهء صفی
خورشید وار سر زده از برجِ هشت و چار

آن سایه خدای که سال جلوس او
شد همچو آفتاب زِ ظلِ حقّ آشکار

آن آیهء ظفر که نسب نامهء گُهر
شمشیرِ او درست نماید به ذُوالفقار

زد بحرِ پنبه با کفِ گُوهر نثارِ او
خون از عُروق پنجهء مَرجان شد آشکار

بالاتر است پایهء قدرِ تو از فلک
داری به صورت اَر چه به زیرِ فلک قرار

در ظاهر اَر چه خامه سوار سخن بُود
باشد به زیرِ رانِ سخن کِلکِ مُشکبار

آن تیغِ آبدارِ شجاعت که حزمِ او
بر گردِ روزگار کشید آهنین حصار

آن پرده دارِ عصمتِ حقّ کَز حمایتش
محفوظ ماند پردهء ناموسِ روزگار

آن آسمانِ حِلم که چون توتیا کند
بر کوهِ قاف اَگر فکند سایهء وِقار

آن فارسِ جهانِ عدالت که فارس را
از ظلم پاک کرد به شمشیرِ آبدار

در هم شکست خسروِ اِقلیمِ رُوم را
در چشمِ تنگ اُزبَکِ ظالم شکست خار

هر کس قدم زِ دایرهء خود بُرون گذاشت
در زیرِ پا فکند سرش را چراغ وار

تیغش بلند کرده به بازوی صفوت است
از گردِ ظلم چون نشود صاف روزگار؟

پیوسته مَشورت به دِلِ خویش میکند
در خارج اِحتیاج ندارد به مُستشار

تعمیرِ آب و گِل نکند، چون فروتنان
بر گردِ خود زِ لشکرِ دلها کُند حصار

شهبازِ دلربای سَخاوت به روی دست
در پهن دشتِ سینهء مردم کند شکار

اوّل عمارتی که در آفاق رَنگ ریخت
تعمیرِ آستانِ نجف بود و آن دیار

اَنجامِ کارش از رُخ آغاز روشن است
پیداست حسنِ سال زِ آئینهء بهار

برخیز چون گذاشت بنا کارِ مُلک را
خواهد بنای دولتِ او بود پایدار

روی دلش بُود به خدا هر کجا که هست
معمارِ رو به قبله بنا کرده این دیار

در طبعِ پاکِ طینت او اِنقلاب نیست
چون آبِ گُوهرست ستاده به یک قرار

اِی نوبهارِ رحمتِ یزدان، به قصدِ شُکر
گوشی به روزنامهء توفیقِ خود بدار

پیش از تو خسروانِ دِگر آبروی سعی
بسیار ریختند درین خاکِ مُشکبار

چون این طلسمِ فیض به نام تو بسته است
بر مُدعای خویش نگشتند کامکار

مِنت خدای را که به نامِ تو بسته بود
بر مُدعای خویش نگشتند کامکار

مِنت خدای را که به نامِ تو ثبت بود
بر پیشِ طاقِ کَعبهء توفیق این دو کار

بُردن فرات را به زمین بوس مُرتضی
دیگر عِمارتِ حرمِ آن بزرگوار

زِاقبالِ بی زوال به کمتر تَوجهی
یک بندهء تو کرد تمام این دو شاهکار

خاکِ رَهِ اَئمه اَثناعشر تقی
کز کِلکِ راست خانه جهان را دَهد قرار

بی شَک چنین تهیهء اَسباب میشود
آن را که یار گردد و تأییدِ کِردگار

زین کارِ نامدار که اِقبالِ شاه کرد
شاهانِ روزگار گرفتند اِعتبار

بی چشم زخم، تاجِ جهانگیری ترا
زیبنده بود در ازَل این لعلِ آبدار

تا دامنِ قیامت اِی شاهِ دین پَناه
بشکن کلاهِ فخر به شاهانِ روزِگار

اِقبال این چنین به که بخشیده است چرخ
توفیق این چنین به که داده است کِردگار

این گنجِ بی دریغ که بر خاک ریخته است
این هِفتِ بلند که را بوده دَستیار

در شُکرِ حقّ بکوش که مَعمور گشته است
دنیا و دینت از مَددِ آفریدگار

اُمّیدوار باش که در آفتابِ حشر
خواهد شدن عقیقِ تو را کُوثر آبدار

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غدیرخم -(بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام) *مرحوم نورالله عمان سامانی اصفهانی

603

غدیرخم -(بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام) بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام
صلای سرخوشی ای صوفیان درد آشام

دمید نیره الله از چه طور این نور
که برد زِ آیینه روزگار زنگ ظلام

چه خوش نسیم است الله که از تبسم او
شکوفهء طرب از هر کنار شد بِسّام

بسام به فتح حرف اوّل و تشدید
حرف دوّم بسیار خندان خنده رو

مَشام شیران شد زین نسیم عطر آمیز
چه باک از اینکه سُگان را فرو گرفت زِ کام

غلام روی کسی ام که بر هوای بهشت
زِ جای خیزد خیز ای بهشت روی غُلام

بریز خون کبَوتر زِ حلق بَط به نشاط
به ساغر ای بت طاووس چهرِ کَبک خُرام

می کهن به چنین روز نو به فتوی عقل
بخور حلال کز این پس محرم ست و حرام

نه به پای عشرت باید به بام گردون کوفت
زِ سدرهِ صدرهء برتر نهاد باید گام

همین همایون روز است آنکه ختم رُسُل
محمد عربی شاه دین رَسول اَنام

شُعاع یثرب و بطحا فُروغ خِیف و مِنا
چراغ سَعی و صَفا آفتابِ رُکن و مَقام

فرو کشید زِ بیت الحرام رخت برون
به اتفاقِ کرامِ عَرب پس از اِحرام

طواف خانهء حقّ کرده کآدمی و مَلک
یُسبحُون لِه ذُوالجَلال و اِلاِکرام

زِ بعد قطع منازل درین همایون روز
عنان کشیده به خُم غَدیر ساخت مقام

رسول شد زِ خدای رَسول رُوح القُدس
که ای رَسول به حقّ حقّ تو را رساند سلام

که ای به خلقِ من از من خلیفهء مَنصُوب
بکوش کآمد نصبِ خلیفه را هنگام

از این زیاده منه آفتاب را به کُسوف
از این زیاده منه ماهتاب را به غُمام

بس است سرّ حقیقت نهفته در صندوق
درش گشا که زِ گلرنگ خوش زِ عَنبر فام

یکی ست همدمِ سازِ تو دیگران غَماز
یکی ست محرم راز تو دیگران نَمام

بلند ساز تو تا دیده های بی آهو
دهند فرق سَگ و خُوک و رُوبَه از ضَرغام

بساخت سِیدِ دین مَنبر از جَهازِ شُتر
که تا پدید کند هر چه شد به او الهام

بر آن بر آمد و اسرارِ حقّ هُویدا ساخت
بلند کرد علی را بدین بلند کَلام

که من نبیِ شمایم علی امام شماست
زدند نَعره که نَعم النَبی نَعم الِامام

تبارک الله از این رُتبه کز شرافت آن
مدام آب در آید به دیدهء اُوهام

گر او نه حامیِ شَرع نَبی شدی به سِنان
وَر او نه هادی دین خدا شدی به حِسام

که باز جُستی مَسجد کجا و دِیر کجا
که فرق کردی مُصحف کدام و زند کدام

گر او زِ روی صَمد پرده باز نگرفتی
هنوز کعبهء حقّ بُد مدینه الَاصنام

علی ست آنکه عصا زد به آب و دریا را
شکافت از هم و زد در میانِ دریا گام

علی ست آنکه نشست اندر آتش نَمرود
علی ست آنکه به آتش سرود برد و سلام

علی ست آنکه به طوفان نشست در کشتی
معاشران را از بیم غرق داد آرام

غرض که آدم و اِدریس و شِیث و صالح و هُود
شُعیب و یُونس و لُوط و دگر رِسل به تمام

به وَحدت اند علی کز برای رُونق دین
ظهور کرده بهر دوره ای به دیگر نام

از این زیاده به جُرئت مزن رِکاب ای طَبع
بکش عِنان که عَوامند خلق کالِانعام

زبان به کام کش ای خیره سر که می ترسم
بکشتن تو بر آرند تیغ ها زِ نیام

تو آیینه به کف اندر مَحله کُوران
نِدا کنی که ببینید خویش را اندام

زِهی امام هُمام ای امیرِ پاک ضَمیر
که با خدایی هم راز و هم دَم و هم نام

به خرگه تو فَلک را هَمی رُکوع و سُجود
به دَرگه تو ملَک را هَمی قُعود و قیام

به یمن تو ساری ست نُور در اِبصار
به فَرّ امر تو جاری ست رُوح در اِجسام

تفقدی زِ کرامت به سوی (عُمان) کُن
که از وِلای تو بیرون نمی گذارد گام

به جُز مَدیح تو کاریش نی به سال و به ماه
به جُز ثَنای تو شُغلیش نی به صُبح و به شام

محبت را تو را شَهد عِشرت اَندر کاءس
عَدوی جاه تو را زِ هر حسرت اندر جام

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شد عین حق و حق بود در هر دقیقه یارش * مرضیه عاطفی

306

شد عین حق و حق بود در هر دقیقه یارش شد عین حق و حق بود در هر دقیقه یارش
عمار عشق میکرد هر لحظه در کنارش

تا قصد رزم میکرد هر بار با أبهت
مالک سریع میشد دلبسته و دچارش

ثبت است تا قیامت در خاطرات صفین
ضرباتِ بیهوایِ کاری و شاهکارش

از تن به یک اشاره یکریز سر می انداخت
مرهب فرار میکرد از برق ذوالفقارش

تقدیم کرد قلعه «در» را به دست حیدر
خیبر به لرزه افتاد وقتی از اقتدارش

چرخید در مدارش هفت آسمان و افلاک
والله از ازل بود عالم در انحصارش

میگیرد از نگاهش خورشید إذنِ تابش
می بارد از دلِ ابر باران به اختیارش

با دستِ زادگاهش شد قبله گاه تنظیم
شد میزبانِ حجاج، کعبه به افتخارش

گمگشته ایم و گفتند سمت نجف بیاییم
پیدا شویم ایکاش یکروز در دیارش

دیوانهٔ خودش کرد تا هفت پشت ما را
از شیعه دل ربودن بی وقفه هست کارش

از خلق بی نیاز است، محتاج آب و نان نیست
طی شد به عشق حیدر هر کس که روزگارش

تقسیم شد به دستش کارِ بهشت و دوزخ
شکرخدا ردیف است با شیعه کار و بارش

ذی الحجه بود و جبریل یک وحیِ تازه آورد
در گوشِ دشت مانده آوایِ ماندگارش

«أکملتُ» را به قلبِ أحمد سپرد و آنگاه
لبخند زد خداوند! معلوم شد نگارش

صحرا به وجد آمد از انتخاب حیدر
برداشت برکه بوسه از عشق آشکارش

از مرتضی‌(ع) به وٱلله؛ برداشت هر که بیعت
شد لعنتِ پیمبر(ص) وقت اذان نثارش

انکار کرد آنکه حقّ ولایتش را
جان میدهد بسختی، سخت است احتضارش

در دادگاهِ محشر، سنگِ محک غدیر است
هر کس که با علی(ع) ماند بالاست اعتبارش!

  • یکشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

در منقبت امیرالمومنین(ع) * مرتضی محمودپور

380
3

در منقبت امیرالمومنین(ع) به بهانه‌ی عید غدیر
در منقبت امیرالمومنین

عید آمده عید آمده عالم سراسر نور شد
ذرات عالم جلوه‌گر زین موهبت در شور شد
ختم رسولان با همه خیل رسل مسرور شد
چشم حسودان در غدیر ز آیات قرآن کور شد
چون جبرئیل آمد بگفت بلغ الیک یا نبی
اعلام کن ز امر خدا بعد تو حیدر شد ولی

حیدر ولی‌الله شد از امر حق روز غدیر
زین مرحمت یا مصطفی بهر علی دستم بگیر
در دام عشق مرتضی چون آهویی گشتم اسیر
فریاد دارم در نجف گویم که یا نعم الامیر
تو مقتدای عالمی بر قنبرت من چون غلام
رو سوی کعبه کرده‌ام بر تو کنم آقا سلام

تندیس تو زینت‌فزای عرش رحمانی شده
صدها ذبیح‌الله در پای تو قربانی شده
دریای نامت یا علی دریا چه طوفانی شده
نوح نبی در یای تو درگیر حیرانی شده
شان نزول مصحف احمد مقامات تو شد
هرکس به هرجا میرسد از یک اشارات تو شد

سرگشته در طوف حرم از عشق عالم شده
آدم به نام تو در این عالم اگر آدم شده
تحت ولایت یاعلی خیل رسل محرم شده
نادعلیا بر لبم این ذکر هردم دم شده
سرمست از عطر گلت تا غنچه‌های یاس شد
یک جلوه‌ای کردی وز آن در کربلا عباس شد

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

پوستر عید غدیر خم * مرتضی محمودپور

232
2

پوستر عید غدیر خم پوستر عید غدیر
از سر شوق رهت میپویم
هر کجا رفته ترا میجویم
آمده عید غدیر از سر صدق
عرض تبریک به مهدی گویم

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • دوشنبه
  • 27
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

دو بیتی های غدیریه / این واقعه را به گوش عالم برسانید * وحید ولوی

288

دو بیتی های غدیریه / این واقعه را به گوش عالم برسانید هر چند که در میکده دیر آمده ام
لطفی نظری که سر به زیر آمده ام
دستان مرا گرچه که خالی است بگیرید
عیدی بدهیدم که غدیر آمده ام

---

بردی همه هستی مرا با چشمت
آموخت به من درس جفا را چشمت
هر روز پس از نماز صبحم گفتم
لا حول و لا قوه الا چشمت

---

یک بار نه ، این کلام هر دم برسانید
بی پرده پیام حق به آدم برسانید
من کنتُ نبیَه علیٌ مولاه
این واقعه را به گوش عالم برسانید

  • یکشنبه
  • 11
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

عید غدیر تبریک به امام زمان(عج)بهمراه پوستر * مرتضی محمودپور

223

عید غدیر  تبریک به امام زمان(عج)بهمراه پوستر تبریک به ولی نعمتمان
حضرت بقیه‌الله(عج)

من مدح ترا به هر زبان میگویم
اوصاف ترا به این و آن میگویم
تا عید غدیر آمده من با شادی
تبریک به صاحب الزمان میگویم

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • جمعه
  • 16
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

غدیر -(علی آئینه ایزد نما هست) * رضا ماه پری زنجانی

135

غدیر -(علی آئینه ایزد نما هست) علی آئینه ایزد نما هست
علی بر هر علومی آشنا هست
تمام انبیاء را رهنما هست
علی سر تا ز پا نور خدا هست

علی بر مصطفی تنها وزیر است
((چه عیدی بهتر از عید غدیر است))

جهان قطره ولی دریاست مولا
علی تا روز حشر مولاست مولا
چه گویم مظهر تقواست مولا
همین بس همسر زهراست مولا

علی ماه سماوات و زمین است
(( فقط حیدر امیرالمؤمنين است))

علی عدل و عدالت بوده راهش
علی حق و حقیقت بوده راهش
علی دین و دیانت بوده راهش
علی شمس و هدایت بوده راهش

علی بر عالم و آدم ولی است
((امیرالمؤمنين تنها علی هست))

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود عید غدیر -(نور ولایت دمید_شد به جهان منجلی) * رضا ماه پری زنجانی

102

سرود عید غدیر -(نور ولایت دمید_شد به جهان منجلی) نور ولایت دمید_شد به جهان منجلی
رهبر عالم شده_حضرت مولا علی

جان پیمبر علی__سرور و دلبر علی
ذکر ملائک شده__فاتح خیبر علی

((یا علی مولا مــدد یا علی مولا مــدد))
___________________________________
بر همه عالم ولی_شد به پیمبر وصی
شهر علوم مصطفی_باب علوم است علی

دل به ولایش اسیر__آمده عید غدیر
به کوری دشمنان__فقط علی هست امیر

((یا علی مولا مــدد یا علی مولا مــدد))
___________________________________
ختم رسل لبلری_ایتی خطاب عالمی
هر کیمه مولا منم_اولسون علی رهبری

دوشدی آدی دللره__بیعت الوب حیدره
دشمنی مايوس اولوب__گلدی توان ائللره

((یا علی مولا مــدد یا علی مولا مــدد))

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

عید غدیر -(این جشن ولایت امیر است ) * رسول چهارمحالی

42

عید غدیر -(این  جشن ولایت امیر است ) این جشن ولایت امیر است
مردی که به پیکار دلیر است
درظلمت شب ماه منیر است
بر خاتم الانبیاء وزیر است
درعرصۀ جنگ بی نظیر است
این عیدهمان عید غدیراست(۲)

چشمان بشر مست نگاهش
خورشید نشسته بر پگاهش
درد و دل او بود به چاهش
تاریکی شب بوده پناهش
خم گشته قمر زروی ماهش
مائیم همه چشم به راهش
این جشن امامت امیر است
این عیدهمان عیدغدیر است(۲)

ازعرش رسیده به زمین امروز
نازل شده جبریل امین امروز
برحضرت خیرالمرسلین امروز
دستان خدا در آستین امروز
حیدرشده نقش آفرین امروز
تکمیل شده دین مبین امروز
این جشن ولایت امیر است
این عیدهمان عیدغدیر است(۲)

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح مولا علی(ع) -(خدا می خواست تا حیدرامیرالمومنین باشد) * رسول چهارمحالی

46

مدح مولا علی(ع) -(خدا می خواست تا حیدرامیرالمومنین باشد) خدا می خواست تا حیدرامیرالمومنین باشد
نگار و دلبر خیر النسا العالمین باشد
خدا می خواست در معراج از نای علی گوید
و حیدر هم کنار مصطفی بالا نشین باشد
خدا میخواست وقتی که ترک برکعبه افتاده
علی مولود کعبه ،دست حق درآستین باشد
خدا می خواست که از حَمزه و سلمان
وصی مصطفی حیدر ویا حَبل المتین باشد
خدا می خواست در روز غدیر از برکت باران
به دستان نبّی تنها علی نقش آفرین باشد
خدا می خواست درحج وداع حضرت خاتم
فقط حیدر امام عرش تا روی زمین باشد
خدا می خواست در روز قیامت امت اسلام
که سرمست از کرامات علی روح الامین باشد
خدا می خواست از شهد غدیر پر فروغ خم
زِ یُمْنِ حکم و ابلاغش امام اولین باشد
خدا می خواست در بانگ اذان کشور ایران
طنین اشهد انا امیر المومنین باشد

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح مولا علی(ع) -(تندیس عدالت از علی وام گرفت ) * رسول چهارمحالی

42

مدح مولا علی(ع) -(تندیس عدالت از علی وام گرفت ) تندیس عدالت از علی وام گرفت
شعر و غزل از عشق تو ایهام گرفت

در ارض و سما ندیده همتای تو را
وقتی که جهان ازقدحت جام گرفت

ما تشنه ی حوض کوثرت یا مولا
این ساقی لب تشنه ز تو کام گرفت

مبهوت میان واژه بودم ! ناگاه
شعرم ز کرامات تو الهام گرفت

مرغ دل من پر زده ایوان نجف
با ذکر علی ،علی ز تو نام گرفت

از روز ازل واله و شیدای توأم
در هُرم حریمت دلم احرام گرفت

از چشمه ی جوشان غدیرت حیدر
هر شاعر آزاده غزل وام گرفت

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح مولا علی(ع) -(خورشید نشسته در تماشای علی) * رسول چهارمحالی

46

مدح مولا علی(ع) -(خورشید نشسته در تماشای علی) خورشید نشسته در تماشای علی
در ارض و سما نبوده همتای علی

ماهی که بود همدم و همراه علی
آن ماه بود فاطمه ، زهرای علی

در کعبه ولادت علی زیبا شد
این خانه شده محو تجلای علی

ای خادم و خانه زاد بیت الهی
عالم همه واله اند و شیدای علی

دربسترمصطفی نخفته جز شیر خدا
این قطره ی کوچکی ز دریای علی

در خیبر و خندق و اُحد باز علی
عاجز قلم و زبان به معنای علی

در روز غدیر دین حق کامل شد
این بار امانت شده دنیای علی

درنیمه ی ‌شب به دوش نان و خرما
این ذکر شب و تمام نجوای علی

تندیس عدالت از علی وام گرفت
این بوده همان چهره ی فردای علی

ساقی تو کجا،مدح علی فاتح خیبر
قرآن شده آیه آیه معنای علی

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

عید غدیر -(روز تکمیل دین به نور مبین ) * رسول چهارمحالی

42

عید غدیر -(روز  تکمیل دین  به  نور  مبین ) روز تکمیل دین به نور مبین
روز پرواز فرشتگان به زمین

اشهد انا علی ولی الله
می درخشد نگین عرش برین

نیست غیر از علی ولی الله
آدمی لایق امامی دین

می سرایم همیشه در همه جا
از کرامات تو به اهل یقین

نام تو نام خالق عشق است
ای وصی رسول پاک و امین

لعنت حق به دشمنان دین
دشمنانت خبیث وپست ولعین

نور خورشید عشق می تابد
همه جا از یَسار تا به یَمین

نام حیدر چراغ راه بشر
ماه تابان ، شفیع یَوم الدین

اشهد انا علی ولی الله
نقش بسته شد به روی جبین

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غدیرخم -(دست در دست نبی دست یدالله می شود) * رسول چهارمحالی

49

غدیرخم -(دست در دست نبی دست یدالله می شود) دست در دست نبی دست یدالله می شود
پله پله تا به عرش سکوی مولا می شود
می شود اتمام دین و نعمت حق در غدیر
چون وصی مصطفی همسر زهرا می شود

شادمان حضرت زهرا به غدیر است صلوات
این غدیر هم همان عید امیر است صلوات
حاجیان شاهد این واقعه در روز غدیر
وصی خاتم مرسل امیری دلیر است صلوات

عمریست که من محو تجلای تو هستم
بر خوان کریمانه ی تو حلقه به دستم
در روز غدیر خم و بر دست نبی عین الله
از جام خم غدیر تو روز و شب آقا مستم

بر لوح جان ودلم عشق علی نقش بسته است
نامی که مونس یتیم و فقیر و دل شکسته است
مردی که ساده زیست با همه جاه و جلال خویش
عشق علیست که به جان و دل ما نشسته است

نام امیر المومنین شامل هر بنده نیست که نیست
این نام به هر کسی که زیبنده نیست که نیست
این نام در خور علیست که سردار خیبر است
در روز عید جز شادی و خنده نیست که نیست

هر لحظه و هر کجا،دم از علی می زنم
به حال خوب و صفا،دم از علی می زنم
به کوری دشمنان،دم از علی می زنم
بهر رضای خدا،دم از علی می زنم

حیدر حیدر امیر المومنین ورد لب ماست
کوری چشم دشمنان مولا گل ماست
با فخر می گوییم در عالم همیشه
حیدر امیر المومنین آقای دنیاست

نوای شیعیان باشد،علی مولای مظلومان
صدای عاشقان باشد،علی تنها یل- میدان
سرود قلب ما باشد،سلام بر خسرو خوبان
ملائک زمزمه دارند،علی باشد امیر مان

شعشعه زد به دلم نام دل آرای علی
نور باران شده قلبم به تولای علی
دست من دامن مهر تو شه ملک فتی
لا فتی الا علی لا سیف الا ذو الفقار

یا علی من به تمنای وصالت هستم
نوکر وخادم درگاه خدایت هستم
شعشعه زد به دلم مهر دل آرای علی
تا ابد مست تو ای شیر خدا من هستم

سرمایه ما حب علی و آ ل است
عالم همه غیر آ ن که قیل و قال است
بخشنده ،شفیع و رهنما بهر بشر
از هاشمیان نشانه ای یک خال است

امشب دل من کبوتر صحن نجف شد
پرواز کنان بال و پر صحن نجف شد
با اذن ولی نعمت خود شاه خراسان
مشهد به نجف همسفر صحن نجف شد

هنگام سرور و ،فرحات است امشب
ذکر لب ما هم ،صلوات است امشب
خواهی که شفاعت شوی از خالق خود
ذکر صلوات به لب ،نبات است امشب

الطاف خدا به حال ما شامل شد
در روز غدیر حکم حق حاصل شد
با رفتن دست روی دستان رسول
ابلاغ ولایت و امامت علی کامل شد

می رسد بر گوش و جان این فَلَک
نغمۂ داودی و الهام بخش یک مَلَک
موقع حج الوداع خاتم پیغمبران
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیَک

همسر فاطمه ای و وصیِّ پیغمبر
علی عالی اعلا طلعت صبح سحر
هر چه گشتم چه بگویم در مدح علی
ها عَلِیٌ بَشَر ٌ کَیِفَ بَشَر

خدا داند چه عیدی بی نظیر است
گلستان کوه و صحرا و کویر است
به کوری دو چشمان حسودان
عجب عیدی این عید غدیر است

از کودکی با غدیرت آشنایم یا علی
عید تو عید غدیر و همنوایم یا علی
گفت اکملت لکم دینک جبریل امین
افضل الاعیاد من غرق خدایم یا علی

چون نامه ی اعمال مرا کرد حساب
پرونده سیاه و حال من گشت خراب
ناگاه به لب ذکر علی غنچه نمود
پرونده من پاک و مرا کرد سیراب

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود عید غدیرخم -(عاشقان دهید مژده ،آمده غدیر خم) * رسول چهارمحالی

55

سرود عید غدیرخم -(عاشقان دهید مژده ،آمده غدیر خم) یا علی علی مولا،یا علی علی مولا(2)
....................................................
عاشقان دهید مژده ،آمده غدیر خم
عید اکبر است این عید،آمده غدیر خم
جبرئیل شده نازل،بر نبی غدیر خم
آمده،عید اکبر،شده غدیر خم
..................................................
عالمی معطر شد،در غدیر خم یارا
چون نشان گرفت از حق،در غدیر خم مولا
نصب و شد به عالم چون،حب او به این دلها
آمده،عید ما،عید حضرت زهرا
...................................................
در غدیر خم ابلاغ،حکم تو الهی شد
با زبان حق مولا،رهبر جهانی شد
واژۂ علی مولا،واژۂ خدایی شد
دین حق،کامل از،خطبۂ غدیری شد
....................................................
حجه الوداع دارد،عالمی برای دین
زین اشتران منبر،بر ولایتت بر دین
حاجیان همه شاهد،خطبه خوان نبی الله
خطبه خواند،گفت او ،حیدر است امین الله
.........................................................
دین حق شده کامل،بلغ یا رسول الله
اکملت و لکم دینک،حیدر است ولی الله
حاضران به غایب ها،راوی غدیر باشید
عاشقان،مومنان،راوی غدیر باشید
....................................................
حیدر است علی مولا،فاتح همه دلها
بر زبان ما باشد،این شهادت بر مولا
در اذان به پا گردد،نام نامی مولا
حیدر است حیدر است،وصی نبی الله
.........................................................
عاشقان به پا سازید،جشن و شادی ای خوبان
بر لبان روان سازید،خطبۂ غدیر یاران
ساقی هم سراید در،مدح مرتضی جانان
تهنیت،بر شما،عید حق امین الله
.........................................................
یا علی علی مولا،یا علی علی مولا(2)

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

عید سعید غدیرخم -(از کودکی با غدیرت آشنایم من علی) * رسول چهارمحالی

44

عید سعید غدیرخم -(از کودکی با غدیرت آشنایم من علی) از کودکی با غدیرت آشنایم من علی
عید تو عید غدیر و همنوایم یا علی
گفت اکملت لکم دینک جبریل امین
افضل الاعیاد من غرق خدایم یا علی
-----------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
عالم به جز از حب علی واژه ندارد
اندر دل ما عشق یلی واژه ندارد
این حب خداوند بود در همه عالم
در علم و ادب غیر ولی واژه ندارد
----------------
بر روی دستان نبی،یک دست بالا می شود
دستان یک خیبر شکن،از عرش پیدا می شود
از پیش خورشید رسالت،از فروغ احمدی
نور ولایت در غدیر خم هویدا می شود
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
روز اکملت لکم دینک بود عید غدیر
روز اتممت علیکم نعمتی شد بی نظیر
خوار شد کفر و مسلمانی به بالاهارسید
مژده ای اهل ولا مولا علی شاه سریر
------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
افضل الاعیاد عید الله اکبر
میرسد فریاد عید الله اکبر
روز اکملت لکم دینک رسیده
عالمی دلشاد عید الله اکبر
--------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
از خم غدیر مست گشتم به خدا
با نام یدالله دست گشتم به خدا
در عید غدیر دین حق کامل شد
از ذکر علی هست گشتم به خدا

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود عید غدیرخم -(مژده دهید ای عاشقان،هنگام شادی و سرور) * رسول چهارمحالی

46

سرود عید غدیرخم -(مژده دهید ای عاشقان،هنگام شادی و سرور) سبک:دل را ببین
.....ّ..................ّ..ّ.........
جانم علی،جانم علی،وصی پیغمبر علی(2)
......................................
مژده دهید ای عاشقان،هنگام شادی و سرور
عید غدیر است همرهان،بانگ منادی با غرور
والی علی،والا علی،ساقی علی،سقا علی
بر حوض کوثر بهر خلق،آن شافع محشر علی
.................................
عید غدیر است مومنان،دل را گل افشانی کنید
اندر غدیر خم بیا،همچون نبی شادی کنید
مولا علی،رهبر علی،وارث به پیغمبر علی
دلبرعلی ،سرور علی،فاتح به بدر ،خیبر علی
.......................................
بر زین اسبان و شتر،یک منبر از امواج نور
احمد علی را می برد،بالای منبر با سرور
ای مومنان،ای مسلمین،ای جاجیان شرع و دین
چون این مکان باشد غدیر،عید است امروز در غدیر
..................................
الیوم اکملت لکم،دینک به پیغمبر رسید
وقتی که دستان علی،بالای پیغمبر رسید
مولای مظلومان علیست،احیاگر قرآن علیست
آن کس که جان را کرد فدا،از بهر پیغمبر علیست
...................................
فرمود پیغمبر غدیر،حکم خدای بی بدیل
ای حاضرین بر غائبین،گوئید فرمان غدیر
این است حکم لا فتی،در وصف حیدر یار ما
من کنت مولا،علیأ مولا(2)
............................
این نسل بر نسل دگر،سینه به سینه پشت به پشت
فرزند بر فرزند ها،باشید سفیران غدیر
تا روز حشر مومنان،اول امام شیعیان
آن تک سوار راه دین،مولاست امیر المومنین
............................................
جانم علی ،جانم علی،وصی پیغمبر علی(2)

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دوبیتی عید غدیرخم -(بر روی دستان نبی،یک دست پیدا می شود) * رسول چهارمحالی

40

دوبیتی عید غدیرخم -(بر روی دستان نبی،یک دست پیدا می شود) بر روی دستان نبی،یک دست پیدا می شود
دستان یک مرد دلیر،از عرش پیدا می شود
از پیش خورشید رسالت،از فروغ احمدی
نور ولایت در غدیر خم نمایان می شود
.....................................................
در اذان گویم علی مولای ماست
بعد احمد مرتضی مولای ماست
حب او در دل همان ،حب خداست
یا علی گویم خدا هم ،هم نواست
...............................................
عطر خوش بوی غدیر ،بادا گوارای وجود
حب مولا با نبی،در خم گوارای وجود
هم رسالت هم امامت،روی دستان نبی
شهد شیرین غدیر،بادا گوارای وجود
................................................
زین های اشتران حق را به بالا می برد
دست را بر روی دست احمد به بالا می برد
میکند ابلاغ او حکم ولایت را غدیر
هم وصی هم جانشین خود به بالا می برد

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

عید غدیرخم -(ساقی بریز باده مرا هی به‌ساغرا) * ناشناس ؟؟؟

96

عید غدیرخم -(ساقی بریز باده مرا هی به‌ساغرا) ساقی بریز باده مرا هی به‌ساغرا
هی شعله زن به جانم و هی بر دل آذرا

زان باده‌ای که خورد از آن باده جبرئیل
تا شد امین وحی خداوند اکبرا

زان باده‌ای که آدم از آن توبه‌اش قبول
زان باده‌ای که نوح شد از وی مبشّرا

زان باده‌ای که قطره‌ای از وی به جام ریخت
گلشن نمود آذر، بر پور آذرا

زان باده‌ای که موسیِ عمران ز جرعه‌اش
در دست او عصا شده درّنده اژدرا

زان باده‌ای که عیسی مریم چو خورد از آن
مستانه شد مصاحب خورشید انورا

مور اَر خورد شود چو سلیمان به حشمتا
سازد تمام ملک جهان را مسخّرا

این باده چیست دانی؟ یا سازمش بیان
کز دل رود قرار و برد هوشت از سرا

مقصود من ز باده بود حبّ مرتضی
سرّ خدا علی،‌ اسدالله حیدرا

هی‌هی،کنون که عیدغدیرخم است،‌«قُم»!
خم خم بیار باده، نخواهیم ‌ساغرا

اندر غدیر خم خبر آمد ز کردگار
بر مصطفی که ای به همه خلق مهترا

البتّه باید این دم حق را کنی عیان
یعنی کنی علی را بر خلق ظاهرا

در نصب وی بکوش که آنی‌ست امر حق
می‌باید از جهاز شتر ساخت منبرا

بر دست گیر دست یدالله و گو به خلق
کین بر شماست سید و مولا و سرورا

برگو به مؤمنان همه شادی کنید باز
بر کوری دو چشم حسود بد اخترا

بندم زبان خامه ز تفسیر این سخن
گو بس بود مفصّل و دفتر محقّرا

یک ذرّه از محبت حیدر به روز حشر
با جرم انس و جن همه گردد برابرا

حبّ علی اگر به دل کافر اوفتد
گردد شفیع، یکسره بر اهل محشرا

بر حنظل از محبت حیدر شود قرین
شکّر شود چو حنظل و حنظل چو شکّرا

کمتر سخای او به جهان، رزق ممکنات
کمتر عطای او به جزا، حوض کوثرا

بالله پس از خدا، تو خداوند عالمی
نه غالی‌ام تو را وُ نه منکر به داورا

در حیرتم خدا به چه می‌شد شناخته
گر شخص کاملِ تو نبودش مظهّرا

هم دست کردگاری و هم روی کردگار
هم سرِّ کردگاری و هم عین داورا

باشد کتاب فضل تو چندین هزار باب
یک باب او بیان شده در باب خیبرا

وصف تو نیست رجعت خورشید آسمان
مدح تو، نِی دریدن در مهد اژدرا

با یک اشاره شیر فلک بر دری ز هم
زیر و زبر کنی به هم این چرخ و چنبرا

حکم قضا به امر رضای تو برقرار
کار قدر به امر تو گردد مقدّرا

بی‌حکم تو نمیرد، یک‌نفس، در جهان
بی امر تو نزاید یک طفل مادرا

بی اذن تو نبارد یک قطره بر زمین
بی رأی تو نیاید از بحر گوهرا

بی امر تو نریزد یک برگ از درخت
بی حکم تو نخیزد یک مو ز پیکرا

بی یاد تو نجنبد جنبنده‌ای ز جا
بی قهر تو نسوزد سوزنده‌ اخگرا

یک شمّه‌ای ز خُلق تو هر هشت باغ‌خلد
یک ذرّه‌ای ز نور تو این هفت اخترا

یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی
خواندن تو را به یاری از هرچه بهترا

هستم دخیل قنبرت ای شاه لافتی!
فریاد رس تو ما را فضلاً لِقنبرا

شاها! امیدوار چنانم که خوانی‌ام
از سُلک چارکران و غلامان آن درا

بعد از ثنا به یاد من آمد حسین تو
آن تشنه لب، شهید به‌ خون غرق پیکرا

لب تشنه بود بر لب شط فرات بود
آب فرات یکسره‌اش مهر مادرا

بی‌کس حسین،غریب حسین،بی‌نوا حسین
نه مادرش به سر،نه پسر،نی برادرا

اما برادرش سر و دستش ز تن جدا
عباس تشنه کام علمدار لشکرا

اما پسر که بود شبیه پیمبرا
شد پاره پاره از دم شمشیر و خنجرا

کردند تشنه لب همه اصحاب او شهید
از کوچک و بزرگ،‌ چه اکبر چه اصغرا

اموالشان تمام به تاراج کینه رفت
از گوهر و لباس و زر و زیب و زیورا

زن‌های بی‌برادر و و اطفال بی‌پدر
یک‌یک سرِ برهنه، ‌نه چادر نه معجرا

زینب کجا و مجلس آل زنا کجا
زینب کجا و بزم یزید ستمگرا

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غدیرخم -(بِریخت صاف و نَشاط از خُمِ غَدیر بِه جام) *مرحوم نورالله عمان سامانی اصفهانی

110

غدیرخم -(بِریخت صاف و نَشاط از خُمِ غَدیر بِه جام) بِریخت صاف و نَشاط از خُمِ غَدیر بِه جام
صَلای سَرخوشی اِی صُوفیانُ دَرد آشام

دمید نیره الله از چه طور این نور
که برد ز آیینه روزگار، زنگ ظلام

چه خوش نَسیم است الله که از تَبَسُمِ او
شکوفهء طَرب از هَر کِنار شد بَسّا

مشام شیران شد، زین نسیم عطر آمیز
چه باک از اینکه سگان را فرو گرفت ز کام

غلام روی کسی ام که بر هوای بهشت
زِ جای خیزد، خیز ای بهشت روی غلام

بریز خون کبوتر زِ حلق بط به نشاط
به ساغر ای بت طاووس چهر کبک خرام

می کهن به چنین روز نو، به فتوی عقل
بخور حلال، کز این پس محرم ست و حرام

نَه به پای عِشرت باید به بامِ گَردُون کُوفت
زِ سَدره صِدرِهء بَرتَر نَهاد باید گَام

همین همایون روز است، آنکه ختم رسل
محمد عربی، شاه دین، رسول انام

شعاع یثرب و بطحا، فروغ خیف و منا
چراغ سعی و صفا، آفتاب رکن و مقام

فُرو کِشید زِ بِیتُ اَلحَرام رَخت بُرُون
بّه اِتِفاقِ کِرامِ عَرَب، پَس از اِحرام

طَوافِ خانهء حَق کَردِه، کآدَمی و مَلَک
یِسَبحُون لَه ذُوالجُلال و اِلاکرام

زِ بَعدِ قَطعِ مَنازِل، دَرین هُمایُون روز
عَنان کِشیدِه بِه خُمِ غَدیر، ساخت مَقام

رسول شد ز خدای، رسول روح القدس
که ای رسول به حق، حق تورا رساند سلام

که ای به خلق من از من خلیفه ی منصوب
بکوش کآمد نصب خلیفه را هنگام

از این زیاده منه آفتاب را به کسوف
از این زیاده منه ماهتاب را به غمام

بس است سر حقیقت نهفته در صندوق
درش گشا که ز گلرنگ، خوش ز عنبر فام

یِکی ست هَمدَم سازِ تِو، دِیگَران غَمّاز
یِکی ست مَحرَم رازِ تُو، دِیگَران نَمّام

بُلند ساز تُو تا دِیدِه های بی آهُو
دَهنَد فَرقِ سَگ و خُوک و رُوبَه از ضَرغام

بساخت سید دین منبر از جهاز شتر
که تا پدید کند هر چه شد به او الهام

بر آن برآمد و اسرار حق هویدا ساخت
بلند کرد علی را بدین بلند کلام

که من نبی شمایم، علی امام شماست
زدند نعره که نعم النبی، نعم الامام

تبارک الله از این رتبه کز شرافت آن
مدام آب در آید به دیده ی اوهام

گر او نه حامی شرع نبی شدی به سنان
ور او نه هادی دین خدا شدی به حسام

که باز جستی مسجد کجا و دیر کجا؟
که فرق کردی مصحف کدام و زند کدام؟

گر او ز روی صمد پرده باز نگرفتی
هنوز کعبه ی حق بد، مدینه الاصنام

علی ست آنکه عصا زد به آب و دریا را
شکافت از هم و زد در میان دریا گام

علی ست آنکه نشست اندر آتش نمرود
علی ست آنکه به آتش سرود برد و سلام

علی ست آنکه به طوفان نشست در کشتی
معاشران را از بیم غرق، داد آرام

غرض که آدم و ادریس و شیث و صالح و هود
شعیب و یونس و لوط و دگر رسل به تمام

به وحدتند علی، کز برای رونق دین
ظهور کرده بهر دوره ای به دیگر نام

از این زیاده به جرئت مزن رکاب، ای طبع
بکش عنان که عوامند خلق، کالانعام

زبان به کام کش، ای خیره سر که می ترسم
بکشتن تو برآرند تیغ ها ز نیام

تو آیینه به کف اندر محله کوران
ندا کنی که ببینید خویش را اندام

زِهی اِمامِ هُمام، اِی اَمیرِ پاک ضَمیر
که با خدایی هَمراز و هَمدَم و هَمنام

بِخَرگهِ تُو فَلک را هَمی رِکُوع و سُجُود
به دَرگهِ تُو مَلَک را هَمی قُعود و قیام

بِه یُمنِ تُو ساری ست، نُور در اَبصار
بِه فَرَّ اَمرِ تُو جاری ست رُوح دَر اِجسام

تَفَقُدی زِ کَرامَت به سُوی #عمان کُن
که از وِلای تُو بیرون نَمی گُذارَد گام

به جُز مدَیحِ تُو کاریش نِی به سال و به ماه
به جُز ثَنای تُو شُغلیش نِی به صُبح و به شام

مُحَبت را تُو را شَهد عِشرت اَندر کاءس
عَدوی جاهِ تُو را زِ هر حَسرَت اَندَر جام

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 23:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مختار وطن پرست

غدیر خم -(باز به دل روی علی نقش بست) * مختار وطن پرست

112

غدیر خم -(باز به دل روی علی نقش بست) باز به دل روی علی نقش بست
بر دل من عشق رخش بُرد دست

ای علی ای عشق ز عشقت خراب
پرتوی از جام رخت نک بتاب

منتظر جلوهء جانانه ام
جلوهء نما باز که دیوانه ام

نیست جهان غیرِ نمی از یَمَت
زنده، کسان از نفس و از دَمَت

تا نَفَست کن فیکون گفته است
مریم و عیسی ز دَمَت گشته هست

هستیِ عالم همه از هستِ توست
قدرت مردان همه از دستِ توست

دستِ ازل تا گِل و آبت سرشت
بی مَثَلت کرده و نابت سرشت

آنکه سرشتش به تو اقرار کرد
سجده به ذاتِ حقِ دادار کرد

دارْ رُوان از درِ تو رفته اوج
خون به رگش از عطشت کرده موج

هر دمِ مردی که به میدان بریخت
آن اَلَکِ تنگ ولای تو بیخت

آنکه عَلَم غیرِ ولایت فِراشت
خنجر باطل زد و دل را شکافت

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غدیر خم -(از کَرانِ مَشرق آمَد عالَم آرا در غَدیر) * مشفق کاشانی

158

غدیر خم -(از کَرانِ مَشرق آمَد عالَم آرا در غَدیر) از کَرانِ مَشرق آمَد عالَم آرا در غَدیر
با طُلوعی جاودان، خورشیدِ بَطحا در غَدیر

مَسند اَندازِ زَمین شد آسمان آن دَم که دید
در فَرازِ این فُرود، عَرشِ مُعلاّ در غَدیر

زآن دو پِیکر تیغ تا جُویَد فُروغِ اِیزَدی
خیمه بَر بامِ فَلق اَفراشت جُوزا در غَدیر

ریخت گَردنبَندِ پَروینی به بِزمِ آفتاب
بَر جَبینِ مَوج، رَقصان شد ثُریا در غَدیر

هر ستارِه دیده اِی شد، دیده اِی چِشم اِنتظار
کَهکِشان را تا بِبینَد، مُرتضی را در غَدیر

تا علی دَستِ خدایی کرد بیرون زِ آستین
از بَغَل بیرون نَیامَد دَستِ بِیضا در غَدیر

با وِلایَت اُستُوار آیینِ یَزدانی نَگشت
بَر اَهُورایی سَریرِ نُور، الاّ در غَدیر

مِثلِ شَبنَم پاک از دامانِ گُل پَرواز کُن
تا مَگر آگه شَوی از رازِ دَریا دَر غَدیر

بِرکه کِی دَریای پُر گُوهر بَرآرد در کِنار
اِی عَجَب نا مُمکِن آمَد مُمکِن، اَمّا در غَدیر

زآن خُمِ سَر بَسته خِضر آوَرَد، آبِ زندگی
مُردِگان را مُژدگانی جان، مَسیحا در غَدیر

تا بَر اَفروزَد تَنُورِ شُعلِه خیزِ کَربَلا
سَر کِشید از خاکِ گُلگُون، لالِه لالِه در غَدیر

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

غزل غدیر و مدح امیرالمومنین(ع) -(غدیر آمد دلم دریای نور است) * مرتضی شاهمندی

84

غزل غدیر و مدح امیرالمومنین(ع) -(غدیر آمد دلم دریای نور است) غدیر آمد دلم دریای نور است
زمین و آسمان غرق سُرور است

صد و ده مرتبه تو (یا علی) گو
که ذکر ( یا علی) راه عبور است

بیا تا مدح مولا را بگوئیم
که وصف مرتضی شورو شعور است

به پیش حیدر کرار و صـَفدر
برایش عَبدُوَدها مثل مور است

ولای او قبولیِ عبادات
ولایت را ندارد آن که کور ‌ است

علی تفسیر و تبیین رسالت
علی قرآن و انجیل و زبور است

خدا را شکر گدای حیدر هستیم
دل هر بچه شیعه پُر غرور است

خدا را شکر که ما مست غدیریم
و این مستی تماماً ناب و نور است

خدا را شکر که نامش بر لب ماست
بدان ذکر علی رمزِ ظهور است

تمام حرف یزدان این چنین است
فقط حیدر امیرالمومنین است

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود تک یا شور غدیر امیرالمومنین(ع) -(ذکر تو شده ورد لبم ، تو هستی همه تاب و تبم) * مرتضی شاهمندی

112

سرود تک یا شور غدیر امیرالمومنین(ع) -(ذکر تو  شده  ورد  لبم ، تو  هستی  همه تاب و تبم) ذکر تو شده ورد لبم ، تو هستی همه تاب و تبم
دیدن صحن وسرای تو ، شد فکر هر روز و هر شبم

نگاهی کن به چشم ترم ، دل تنگ حرم و سفرم
آقاجون دیگه بسّه دوری ، باز منو یک نجف بِبَرم

تویی باغ و بهار من ، تویی ایل و تبار من ،
تویی دار و ندار من ، یا علی مولا

علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲]

امام اِنس و جانی مولا ، نوای عاشقانی مولا
رفیق مهربان مایی ، عشق صاحب زمانی مولا

دلهاشد با ولایت روشن ، دنیا با نور تو شد گلشن
طبق فَمَن یَمُت یَرَنی ، یا حیدر آرزومه مُردن

ساقیِ کوثری علی ، فاتح خیبری علی ،
رحمت داوری علی ، یا علی مولا

علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲]

وصیِّ رسول اللهی تو ، بهترین وَلی اللهی تو
تفسیر فَوق اَیدیهِم رُو ، تو هستی چون یَداللهی تو

دلهای همه سرگردونه ، لبها از عشق تو خندونه
مَنکُنتُ مَولاگفت پیغمبربَه بَه چه خطبه ای میخونه

شَهِ بالانشین علی ، سیدالعارفین علی ،
امیرالمومنین علی ، یا علی مولا

علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲]

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود امیر المومنین علی علیه السلام عید غدیر -(علی مایه ی فخر زمین و آسمونی) * مجید آقاجانی

64

سرود امیر المومنین علی علیه السلام عید غدیر -(علی مایه ی فخر زمین و آسمونی) بند ۱

علی مایه ی فخر زمین و آسمونی
علی تو همیشه همه جاورد زبونی
علی تو امیر و پاد شاه مهر بونی
علی تاابدتو قلب کوچیکم میمونی

علی تو بزرگواری و سرور و آقایی
علی توجهان پیچیده بازم یه صدایی
علی سررسیده فصل دوری وجدایی
علی اولین و بهترین امام مایی

مقدا و پیشوای ما فقط حیدره
شیر میدون نبرد و فاتح خیبره

علی حیدر مدد یا علی
__________________________
بند ۲

علی همچنان از هممون دل میبری
علی خوبا و بدارو ویک جا میخری
علی شمس زر تویی و تاج سری
علی به خدا تو از همه چی بر تری

علی همچون شیر خدا روی زمینی
علی صاحب دو عالم و عرش برینی
علی تو چراغ روشن مسیر دینی
علی خود تو فقط امیر المومنینی

صبح و شام وظهروعصراسم تورو میبرم
کوری چشم حسودا من غلام حیدرم

علی حیدر مدد یا علی
__________________________
بند ۳

علی لب ترک کن و ببین که من فداتم
علی تا همیشه من غلام بچه هاتم
علی به خدا عاشق ایوون طلاتم
علی افتخارم اینه که از نوکراتم

علی الهی فدات بشم گل بهارم
علی نمیدونی که چقدردوست میدارم
علی ای ماه وستاره شبای تارم
علی مست هییبت دوتیغ ذولفقارم

حتی از هییبت تو جهان قیام میکنه
به نجف کعبه حق چه احترام میکنه

علی حیدر مدد یا علی

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 20:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

سرود عید غدیر -(آی شیعه باز غدیره) * طاها تحقیقی

32

سرود عید غدیر -(آی شیعه باز غدیره) ?️بند اول:

آی شیعه باز غدیره
تو عالم شادیش بی نظیره
پیغمبر گفته اینو
که بعد از من حیدر امیره

امیر من، علی علی
امیر من، امیر من

شادیمون باز ردیفه
از اینکه حیدر شد خلیفه
میخونم با برائت
لَعَنَ اللهْ آل سقیفه

امیر من، علی علی
امیر من، امیر من

یعسوب الدین و ساقیِ کوثره
همسر زهرای اطهره
امیرِ مؤمنینه و
شافع روز محشره

اگه دلت میخواد حالا بشی غرق شعف
وقتشه دیگه که نکنی وقتو تلف
پر بزن بریم همگی با هم به نجف

?️بند دوم:

حیدر شاه و ولیه
تو دنیا نورش منجلیه
پیغمبر گفته اینو
که بعد از من مولا، علیه

امیر من، علی علی
امیر من، امیر من

حیدر ذکر شریفه
فقط مرتضی هست خلیفه
میخونم با برائت
لَعَنَ اللهْ آلِ سقیفه

امیر من، علی علی
امیر من، امیر من

حبل المتین و امام و رهبره
وصی و نَفْسِ پیمبره
اسد اللهِ رو زمین
از همه دنیا برتره

اگه میخوای رفیق، برسی به اصل هدف
برو به زیارت امیر لو کشَف
می بینی که اصلِ هدفه شاه نجف

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

سرود عید غدیرخم -(خوش خبر اومدم بیاید مردم) * طاها تحقیقی

28

سرود عید غدیرخم -(خوش خبر اومدم بیاید مردم) ?️بند اول:

خوش خبر اومدم بیاید مردم
وقت شادی رسید غم شده گم
رسیده عید اکبره شیعه
عیده با شکوه غدیر خم

شب شور و، شعف و سرورِ شیعس
شب جشنه، بزرگه، ظهورِ شیعس
تنها مولا علی شد خلیفة الله
نام حیدر دلیل غرورِ شیعس

جشن خلافته علیه، مبارک باد
همونکه نور منجلیه، مبارک باد
عید غدیر زبون زدهه کل دنیاس چون
یه عیده بین المللیه، مبارک باد

یا علی مولا علی مولا علی مولا

?️بند دوم:

اَيُّها النّاسُ جاءَ الْمُنادي
مِنْ اِلهي وَ رَبِّ المَعادِ
قالَ بَلِّغ بِما اُنْزِلَ لَكْ
لا تُبالي بِكَيْدِ الْاَعادي

قُلْ فَمَنْ، كُنْتُ مَوْلاهْ، علي مَولاهُ
مَنْ علي كانَ مَولاهْ حَماهُ اللهُ
اِنَّهُ الْحقْ عليٌّ وليُ اللهَ
يَصْبَحُ الدّينَ طيناً علي لَوْلاهُ

نادي عليْ، هُوَ الْوَليُ، علي مَولا
جبريلُ نادى يا عليُ، علي مولا
اَعظَمُ اعيادَ السَّماءِ، غَديرَ الْخُم
بِهِ الهُمَومَ تَنْجَليُ، علي مولا

يا علي مولا علي مولا علي مولا

?️بند سوم:

کور بشه چشم دشمن ابتر
فقط حیدر امیره و رهبر
به فرمان خدا همه دیدن
علی شد جانشین پیغمبر

علی اول، ولی و، امام دنیاس
علی عشق و، عزیزِ، تموم دل هاس
روی عرش خدا حک شده یا حیدر
علی مولا، شفیع و، مُجیرِ عقباس

مفسر و تفسیر قرآن، علی مولا
تجلی و معنی ایمان، علی مولا
وصی بر حق پیمبر، فقط حیدر
دین و ولای هر مسلمان، علی مولا

یا علی مولا علی مولا علی مولا

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

سرود شور مولا علی علیه السلام -(امشب آقا ، اومدم تا ، باتو بیعت کنم مردونه ) * حسین رحمانی

43

سرود شور مولا علی علیه السلام -(امشب آقا ، اومدم تا ، باتو بیعت کنم مردونه ) امشب آقا ، اومدم تا ، باتو بیعت کنم مردونه
می زنم می ، می پیاپی ، تاسحر گوشه ی میخونه
شب عیده ، دل مستم ، داره بازم برات میخونه
علی مولا ، علی مولا ، همین ذکره برام می مونه

هله هله

می پیچه این نوا تو افلاک
یا علی یاعلی بایعناک

عیدی میده زهرا
به محب مولا

میخونم بادم طوفانی
یاعلی حبک ایمانی

ای فدای ، جبروتت ، تو که همتا نداری مولا
بی نظیری ، تو خطابه ، یل طوفان سواری مولا
اب الایتام ، که به عالم ، تو نسیم بهاری مولا
شور شیرین ، نام زیبات ، به دل ما قراری مولا

هله هله

گره ها وا میشه با حیدر
شان انا فتحنا حیدر

شاه مظلومانی
باطن قرآنی

میخونم با دم طوفانی
یاعلی حبک ایمانی

قبله ی دل ، نجف تو ،داری ایوون طلا ایولا
توی میدون ، وقت رزمت ، هی میگفت مصطفا ایولا
سوره سوره ، آیه آیه ، تویی ذکر خدا ایولا
اعتقادم ، اینه آقا ، تویی مشکل گشا ایولا

هله هله
دستا بالا بالا آماده
دلای ما علی آباده

هلهله برپا شد
تو دلا غوغاشد

میخونم با دم طوفانی
یاعلی حبک ایمانی

  • سه شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد