مفتاح صنع باب کرم بر جهان گشود
سرّ بقای نور هدی جلوه ای نمود
بشکافت پرده های حجابات تیرگی
بگسست از طبایع اوهام تار و پود
سرزد ز شوق عصمت و تقوا مهی کز او
شد سرخ رو ز گردش خود گنبد کبود
هر ذرّه ای گشود زبان بر ثنای وی
گردید کائنات پر از نغمه و سرود
تسبیح از زبان ملائک گرفت حق
تا سر کنند در حق او جملگی درود
این زهره گر نتافته بود از سپهر دین
روز جهان به جز شب یلدای غم نبود
نوری ز جلوه گاه ازل برکشید سر
آمد به شکل فاطمه اندر جهان فرود
قدری نداشت عالم امکان به جان او
او آمد و به کون و مکان منزلت فزود
چون صبح کز جهان بزداید ظلام شب
انوار او از آینه ی دین کدر زدود
گر او نبود گلشن هستی صفا ن
- دوشنبه
- 1
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 14:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور