ای سرا پا حسین، یا عباس!
سِیرٓ تو تا حسین، یا عباس!
همه جا با حسین، یا عباس!
سُخنت یا حسین، یا عباس!
هم تو بابُ الحوائجِ همهای
هم چراغِ دلِ دو فاطمهای
آفتابِ رُخِ تو ماهِ علی است
راه تو از نَخُست راه علی است
به دو بازویِ تو نگاهِ علی است
دست و چشم تو بوسه گاهِ علی است
بُرده چشمت دلِ دو فاطمه را
دیده در گاهواره علقمه را
دستِ خِیلِ مَلَک به دامن تو
روح خون خداست در تن تو
زخم تن، حلقههایِ جوشنِ تو
قتلگاهِ تو طورِ اَیمَنِ تو
برتر از دَرک و فهم و احساسی
چه بخوانم تو را که عباسی
تو مضامینِ شعرِ نابِ منی
تو وفا را چو روح در بدنی
تو به هر بزم، ماهِ انجمنی
تو علی، یا حسین، یا حسنی
نامِ بابُ المُراد لایقِ تو است
تو که هستی حسین عاشقِ تو است
کعبه آرد سلام بر حَرَمَت
جانٓ عالم نِثارِ یک قَدَمَت
گوهرِ انبیاست اشکِ غمت
شهدا زیر سایۀ عَلَمَت
تو که هستی، که شخصِ خیرُ الناس
گفت جانم فدات یا عباس
آبها تشنه و تو دریایی
خُسروان بنده و تو مولایی
تو علمداری و تو سقایی
تو عزیزی، عزیزِ زهرایی
روز محشر که روز وانفساست
بر دو دست تو دیدۀ زهراست
ای ز گهواره بی قرارِ حسین
دل و جانت در اختیارِ حسین
حاضری هر کجا کنارِ حسین
دست و چشم و سرت نثارِ حسین
حَرَمَت از نخست علقمه بود
اولین زائر تو فاطمه بود
تو علمدارِ لشکری عباس!
شیر و شمشیرِ حیدری عباس!
حمزه ای یا که جعفری عباس!
تو فدایِ برادری عباس!
تا کُنی جانِ خود فدایِ حسین
زاد مادر تو را برایِ حسین
ای خِجِل از رُخِ تو زیبایی
ساقی لالههایِ زهرایی
با لب خشک و چِشمِ دریایی
زهی از این جلال و آقایی
نه عجب با چنان تب و تابت
خاتم الانبیا دهد آبت
نه فقط یاور حسین استی
در حقیقت دَرِ حسین استی
ادب و عشق خاکِ راه تؤاند
جِنّ و اِنس و مَلَک سپاه تؤاند
به سِرِشکِ دو دیدهات سوگند
به مرام و عقیدهات سوگند
در شرارِ غمت کبابم کن
میثمِ خویشتن خطابم کن
- دوشنبه
- 25
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 15:59
- نوشته شده توسط
- taherehsadat