حضرت علی علیه السلام

مرتب سازی براساس
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(صد شکر که در محضر دلدار نشستیم) * محسن صرامی

665

یاامیرالمومنین -(صد شکر که در محضر دلدار نشستیم) صد شکر که در محضر دلدار نشستیم
آن شب که به میخانه به اصرار نشستیم

تا خشکه مقدس نکند بار بیائیم
با فاصله از مردم دین دار نشستیم

گفتند خریدار غلامان ضیف است
کردیم طمع بر سر بازار نشستیم

گفتند که رزق همه با پیر مغان است
بی ظرفیتی کرده و بیکار نشستیم

ما در ملع عام از او باده گرفتیم
خوردیم زبس بر درو دیوار نشستیم

بسیار انالحق همه گفتند ولی ما
زیر علم حیدر کرار نشستیم

شد بخت به ما یار و سر سفره ی مستی
عمدا بغل میثم تمار نشستیم

ما یاد گرفتیم از آن پیر خرابات
پیمانه به کف منتظر دار نشستیم

یکبار به ما اذن شرف یاب شدن داد
آنقدر خرابیم که صد بار نشستیم

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن صرامی

یا علی -(خبر آورده کسی باده زیاد است هنوز) * محسن صرامی

3307
11

یا علی -(خبر آورده کسی باده زیاد است هنوز) خبر آورده کسی باده زیاد است هنوز
با خبر باش که دلداده زیاد است هنوز

با وجودی که همه میکده ها تحریم است
می ناب نجف آماده زیاد است هنوز

جیب خالی شد و تسبیح به می کردم عوض
می بده سیحه و سجاده زیاد است هنوز

حکم تکفیر مرا شیخ محل صادر کرد
شیخ کم ظرفیت و ساده زیاد است هنوز

بیخیال نظر خشکه مقدس هایم
حرف دل از قلم افتاده زیاد است هنوز

این خبر را برسانید به سگ های حسین
صف ببندید که قلاده زیاد است هنوز

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حیدر مدد -(فكر حيدر به سرش بود هدف شكل گرفت) * محسن صرامی

6193
38

یا حیدر مدد -(فكر حيدر به سرش بود هدف شكل گرفت) فكر حيدر به سرش بود هدف شكل گرفت
نام حيدر به لبش بود شرف شكل گرفت

خواست مافوق جنان را سحري خلق كند
اينچنين بود كه ايوان نجف شكل گرفت

كعبه را ساخت ولاتگه حيدر باشد
صحبت از در نجف شد و صدف شكل گرفت

حضرت حق به علي زل زد و حيدر به خدا
عشق اينگونه به قلب دوطرف شكل گرفت

ياعلي گفت خدا هر دوجهان عاشق شد
عالم خاكي ما هيچ جنان عاشق شد

پير ايراني ما حضرت سلمان وقتي
اشهد وان علي گفت اذان عاشق شد

كوه دل سنگ ترين است همه جا به مثل
كوه هم نام علي گفت و درآن عاشق شد

تيغ ابروي علي كشته فراوان دارد
قوس ابروي علي ديد و كمان عاشق شد

بادم حيدر كرار بشر ساخته شد
پدري كرد براين خاك و پسر ساخته شد

برق لبخند

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(شراب ماست طهور و شراب بعضي ها) * محسن صرامی

442

یاامیرالمومنین  -(شراب ماست طهور و شراب بعضي ها) شراب ماست طهور و شراب بعضي ها
گناه ماست ثواب و ثواب بعضي ها

رسيده آنچه به ما از علي به بيداري
نه آمده نه مي آيد به خواب بعضي ها

طرف حساب محبين علي ست جل جلاله
ولي به صبح قيامت حساب بعضي ها

علي ست نفس نفيس پيمبر خاتم
همين بس است براي جواب بعضي ها

ز بسكه مدح علي در كتاب حق آمد
به اعتراف در آمد كتاب بعضي ها

علي ست قاسم جنت علي ست قاسم دوزخ
به دست اوست يقينأ عذاب بعضي ها

قسم به خوشه ي انگورهاي روي ضريح
شراب ماست طهور و شراب بعضي ها

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

حضرت رزاق -(يك شبه يك آن چهل منزل پذيراي علي ست) * محسن صرامی

1374

حضرت رزاق  -(يك شبه يك آن چهل منزل پذيراي علي ست) يك شبه يك آن چهل منزل پذيراي علي ست
با خدا بوده همان شب عرش حق جاي علي ست
دائمأ ذكر نبي نام دل آراي علي ست
بر سر دوش نبي جاي كف پاي علي ست
با خدا و مصطفي بوده هميشه هم جوار

اختيار عالم امكان به دست مرتضاست
آمدن يا رفتن انسان به دست مرتضاست
درد ميداند فقط درمان به دست مرتضاست
ابر هم فهميده كه باران به دست مرتضاست
كار حق را ميكند هم در نهان هم آشكار

حضرت رزاق در عالم يقين دارم علي ست
باني پيداش آدم يقين دارم علي ست
نفس پاك حضرت خاتم يقين دارم علي ست
در دو عالم صاحب پرچم يقين دارم علي ست
با دو ابرويش مرا كشته بجاي ذوالفقار

حائلي بين خدا و حيدر كرار نيست
مادح حيدر كسي جز احمد مختار نيست
جبرئيلي

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 22:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

ايوان طلا -(آمده خورشيد تا شمس الضحي را حس کنيم) * محسن صرامی

533

ايوان طلا -(آمده خورشيد تا شمس الضحي را حس کنيم) آمده خورشيد تا شمس الضحي را حس کنيم
ماه مي آيد که ما بدرالدجا را حس کنيم

ياعلي گفتن عبادت شد،بدون قيد و شرط
تا که در معراج حال مصطفي را حس کنيم

مرتضي اصلأ نيازي بر زميني ها نداشت
کعبه لب وا کرد تا قدري خدا را حس کنيم

صحبت از عرش خدا کردند با ما انبيا
محض اينکه حرمت ايوان طلا را حس کنيم

صاعقه زد کوه را کرد وسط يک آن دونيم
تا کمي از ضربه هاي لافتي را حس کنيم

سجده شد يک قسمت از ارکان واجب در نماز
تا صفاي سجده اي بر مرتضي را حس کنيم

ميشد اصلأ شيعه ها در راحتي باشند و بس
درد را دادند تا دارالشفا را حس کنيم

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 22:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شراب عشق -(با مدد از نام تو موسي عصا را زد به نيل) * محسن صرامی

1126

شراب عشق -(با مدد از نام تو موسي عصا را زد به نيل) با مدد از نام تو موسي عصا را زد به نيل
با توكل بر تو ابراهيم شد قطعأ خليل

با شراب عشق تو آب بقا افسانه شد
ساخت از آب وضويت حضرت حق سلسبيل

عالم هستي تمامأ صنعت دستان توست
قطعأ اثبات خدائيت نميخواهد دليل

هر كسي زانو زده در محضرت نامي گرفت
به كه شد كوچكترين شاگرد نامش جبرئيل

ما كه هيچيم انبيا ريزه خور خوان تواند
بر تمام عالم و آدم خودت هستي كفيل

هر كه بر جائي رسيده در دو عالم،بي گمان
بسته بر يك رشته از دامان سلمان ات دخيل

بر مقامت پي نخواهد برد هرگز هيچ كس
حق بده چون دست ما كوتاه و خرما بر نخيل

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 22:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا علی -(گذر عقل به دلداده نخواهد افتاد) * محسن صرامی

451

یا علی -(گذر عقل به دلداده نخواهد افتاد) گذر عقل به دلداده نخواهد افتاد
راه مجنون به سويت ساده نخواهد افتاد

به در ميكده سوگند؛كه ساقي از جام
بر زمين قطره اي از باده نخواهد افتاد

دست هر كس كه گرفتيد زمين گير نشد
هر كه در پاي تو افتاده نخواهد افتاد

به كف پاي تو سر هر كه گذارد سحري
كنج محراب به سجاده نخواهد افتاد

افتخاري ست سگ قافله ي يار شدن
از سرم خواهش قلاده نخواهد افتاد

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(دل بسته ام از كودكي بر تار زلف ات) * محسن صرامی

571

یاامیرالمومنین -(دل بسته ام از كودكي بر تار زلف ات) دل بسته ام از كودكي بر تار زلف ات
ديدم توئي درمان شدم بيمار زلف ات

هم ليله الاسرا تو هستي هم شب قدر
جبرييل حيران مانده در اسرار زلف ات

آنقدر گفت و گفت از تو تا كه ميثم
جانش به لب آمد به زير دار زلف ات

تا صبح محشر روزگار شب سياه است
اين هم يكي ديگر از آن آثار زلف ات

كشته فراوان دارد آن زلف مجعد
عاشق كشي بوده يقينأ كار زلف ات

گفتند اميرالمومنيني شك نكردم
گفتند كه حق اليقيني شك نكردم

گفتند بودي با پيمبرها از اول
هم اولين هم آخريني شك نكردم

گفتند پا بر شانه ي احمد نهادي
يعني كه تو بالانشيني شك نكردم

گفتند حب ات دين و بغض ات و عين كفر است
يعني كه تو معيار ديني شك نكردم

شك در نماز خود فراوا

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(دل دلداده ي ديوانه به دلبر گرم است) * محسن صرامی

394

یاامیرالمومنین  -(دل دلداده ي ديوانه به دلبر گرم است) دل دلداده ي ديوانه به دلبر گرم است
دم ساقي به مي و باده و ساغر گرم است

عاشق عشق حقيقي ندهد دل به مجاز
عاشق آن است كه با عشق فقط سرگرم است

نشود سرد تنور دل عاشق هرگز
شور بازار جنون با بصر تر گرم است

معترفت هست خود حضرت عيساي نبي
كه دم من ز دم حضرت حيدر گرم است

از ازل دم زده از عشق علي پيغمبر
با علي تا به ابد پشت پيمبر گرم است

گفت در آن غزل ناب زمستان با ما
سال ها رد شده و باز هم آن در گرم است

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

عالم هستي -(رسيدم تا نجف قلبأ رها كردم دو دنيا را) * محسن صرامی

732

عالم هستي -(رسيدم تا نجف قلبأ رها كردم دو دنيا را) رسيدم تا نجف قلبأ رها كردم دو دنيا را
گرفتم بين آغوشم همان ايوان زيبا را

جلالت برده هوش از سر به سمتت سجده اي كردم
خدائي عاقبت يا نه به شك انداختي ما را

بزن تير خلاصت را نقاب از چهره ات وا كن
اناالحقي بگو حيدر خودت حل كن معما را

هزاران سجده ي واجب نهان كردي در اسمات
ركوع و برق انگشتر گدا كرده مصلي را

توئي باطن توئي ظاهر توئي اول توئي آخر
توئي خالق توئي رازق كه هستي عاقبت يارا

توئي شاخ نبات من توئي آب حيات من
نه حافظ هر كه شاعر شد شنيده وصف مولا را

تمام عالم هستي از آن مرتضي باشد
نبخش از كيسه ي حيدر سمرقند و بخارا را

خدائي كردي و عمري تحير قسمت ما شد
نفهميد عاقبت زاهد علي اللهي ما را

  • یکشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا علی -(هر که از سفره یِ ایمان تو شک بردارد) * منصوره محمدی مزینان

1066

یا علی -(هر که از سفره یِ ایمان تو شک بردارد) هر که از سفره یِ ایمان تو شک بردارد
بِروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد

آسمانِ سرِ ما سایه یِ اولاد علی ست
پس محال است که این سقف ترک بردارد

مثل این است که بی حیدر کرار، خدا
شمس را از دلِ مجموعِ فلـک بردارد

لعنتُ الله...مِن الآنِ اِلیٰ یومِ الاَبد
به هر آن که قدمِ غصبِ فدک بردارد

نشوَد آبیِ دریا، نجس از پوزه یِ سگ
دور از عقل است که این آینه لَک بردارد

بی گمان صاحبِ دولت بِشود هر که کَفی
از سرِ سفره یِ تو، نان و نمک بردارد

در عیارِ دلِ ما عشقِ علی جلوه گر است
آن زمانی که خدا سنگِ محک بردارد

منکرِ حق علی را صد و ده بار ،بگو..
برود حاصل خود را زِ درک بردارد

  • دوشنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(يك جورهائي عاشقم فصل خزان را) * محسن صرامی

366

یاامیرالمومنین -(يك جورهائي عاشقم فصل خزان را) يك جورهائي عاشقم فصل خزان را
آموختم از برگ ريزان بذل جان را

گرمي عشق تو مرا زنده نگه داشت
با مهر تو لازم ندارم اين و آن را

در سايه ات از آن زماني كه نشستم
در زير چتر خود گرفتم آسمان را

فرق زيادي بين تو با ديگران است
ديگر رها كردم به عشقت ديگران را

مختص اينكه با همه خلق از تو گويم
حق آفريده در دهان من زبان را

گيرم به چشم مردمان ديوانه باشم
عاقل كجا ميفهمد اين سرنهان را

از عشق بازي با تو سيرائي ندارم
ابرو گره كن تا ببينم آن كمان را

خشكه مقدس ها مرا تكفير كردند
تو رد مكن ديگر سگ اين آستان را

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(دست بر زلف نزن شانه به هم مي ريزد) * محسن صرامی

426

یاامیرالمومنین  -(دست بر زلف نزن شانه به هم مي ريزد) دست بر زلف نزن شانه به هم مي ريزد
رخ نكن باز كه پروانه به هم مي ريزد

شانه خالي نكن از حرف زدن با عاشق
عاشقت پشت در خانه به هم مي ريزد

ازدحامي ست در ميكده ات از سرشب
در نبنديد كه ميخانه به هم مي ريزد

ترسم اين است به من مي نرسد آخر كار
ترسم اين است كه پيمانه به هم مي ريزد

عشق با عقل كنار آمدنش ممكن نيست
حرف عشق آمد و ديوانه به هم مي ريزد

هم به هم ريخته ي عشق تو در هر جمع ام
هم مرا عشق جداگانه به هم مي ريزد

دور هم جمع شديم از تو بگوئيم همه
بي تو اين محفل رندانه به هم مي ريزد

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

قدم هاي اميرالمومنين -(مي گرفتم از لب جامي كه در آن باده بود) * محسن صرامی

459

قدم هاي اميرالمومنين -(مي گرفتم از لب جامي كه در آن باده بود) مي گرفتم از لب جامي كه در آن باده بود
مي در اينجا هر زماني آمدم آماده بود

نسل در نسلم تمامي ما رعيت زاده ايم
ساقي ميخانه برعكس من آقازاده بود

سجده كردم سمت او ديده به سويم وانكرد
روي كرسي خداوندي خود لم داده بود

بيت بيت اين غزل از روي مستي با يقين
بر قدم هاي اميرالمومنين افتاده بود

ما خدا را شكر،سرگرم نگاه حيدريم
شيخ مشغول نقوش مسجد سجاده بود

گل تمام عطر خود را از علي دزديده است
قمصر از حب علي نامش چنين پيچيده است

درس حيدر محوري شرط اولوالعظمي شده
جز خدا كنه مقامش از همه پوشيده است

حرف حق بي واسطه ميشد به حيدر منتقل
گوش حيدر بر دهان رب خود چسبيده است

كي شنيدن ميشود مانند ديدن اي كليم
آ

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

نگاه نافذ -(از نگاه نافذ تو نور میخواهد دلم) * محسن صرامی

590

نگاه نافذ -(از نگاه نافذ تو نور میخواهد دلم) از نگاه نافذ تو نور میخواهد دلم
سالکم،پیرم توئی،دستور میخواهد دلم

لایق می خوردن از دستت نبودم،این درست
ساقی از تو حبه ای انگور میخواهد دلم

بیخیالی نیست کار عاشق شوریده دل
فکر شیرینی نبودم،شور میخواهد دلم

حرف ها دارم ولی از گفتنش دارم ابا
ذره ای از جرات منصور میخواهد دلم

گاه گاهی چشم من خشک است،گاهی تر،ولی
جنس بازار غمت ات را جور میخواهد دلم

دیگر از پیغام و پس پیغام بردن خسته ام
حرف رو در رو زدن در طور میخواهد دلم

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

سلطان نجف -(بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد) * محسن صرامی

380

سلطان نجف -(بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد) بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد
قرعه ي مستي به نام اين خراب افتاد و بعد

از خجالت آب شد شاعر كنار دفترش
ياد ايوان طلاي بوتراب افتاد و بعد

سمت سلطان نجف شاعر نشست و سجده كرد
پاي تا سر پيكرش در اضطراب افتاد و بعد

با سر پائين قدم برداشت تا ايوان او
برد سر بالا،كلاه از سر به آب افتاد و بعد

بار ديگر خم شد و آن آستان را بوسه زد
باز هم حرف بهشت از آب و تاب افتاد و بعد

كرد جرات تا شود نزديك قدري بر ضريح
ياد شعر ذره كه شد آفتاب افتاد و بعد

هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد
ناگهان از روي دلدارش نقاب افتاد و بعد

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

گوهر شناس -(داشت لازم ميكده ساغر شناس ديگري) * محسن صرامی

419

گوهر شناس -(داشت لازم ميكده ساغر شناس ديگري) داشت لازم ميكده ساغر شناس ديگري
تا بگويد از امير سر شناس ديگري

نيست كار جبرئيل از نور او صحبت كند
خواهد اين مبحث يقين اختر شناس ديگري

قدر زر،زرگر شناسد،قدر گوهر،گوهري
پس بيايد كاش آن گوهر شناس ديگري

با پيمبر بارها حق از علي گفته سخن
پرورش داده خدا حيدر شناس ديگري

صاحب البيت آمد و كعبه گريبان چاك زد
بعد از او پيدا نشد داور شناس ديگري

لذت نوكر شدن را قنبر مولا چشيد
پس نيايد مثل قنبر زر شناس ديگري

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

آتشي در سينه -(باختم مثل هميشه در قمار عاشقي) * محسن صرامی

551

آتشي در سينه -(باختم مثل هميشه در قمار عاشقي) باختم مثل هميشه در قمار عاشقي
آتشي در سينه دارم از شرار عاشقي
نيستم بيكار سرگرمم به كار عاشقي
طي شود بر كام ما كه روزگار عاشقي
هست دست مي پرستان انحصار عاشقي

ديدي آخر اين دل ديوانه هم آمد به كار
عاشقان مرد عمل هستند نه اهل شعار
سجده ها كرديم ما سمت علي با اختيار
لافتي الا علي لا چشم الا چشم يار
زلف او را با يقين گفتيم دار عاشقي

بوده ممسوس خدا از اول عالم علي
پس دميده روح را در پيكر آدم علي
بوده از اول نبي تا حضرت خاتم علي
اسم اعظم هيچ ذكري نيست جز جانم علي
عشق حيدر شد تمام اعتبار عاشقي

افتخار حضرت جبريل شاگردي اوست
بي ولاي او عبادت ها نماز بي وضوست
كعبه هم منهاي حيدر خانه اي بي آبروست
نوكري

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

حیدر مدد -(قل هو والله احد،حيدر صمد،حيدر ولي) * محسن صرامی

1189
4

حیدر مدد -(قل هو والله احد،حيدر صمد،حيدر ولي) قل هو والله احد،حيدر صمد،حيدر ولي
در قنوت خود بجاي ربنا خواندم تو را

خلق عالم،رزق عالم،از ازل دست تو بود
از زمين تا عرش حق صاحب بنا خواندم تو را

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

السلام علیک یا اول مظلوم السلام علیک یا امیرالمؤمنین -(بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند) * حسن کردی

1921
5

السلام علیک یا اول مظلوم السلام علیک یا امیرالمؤمنین -(بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند) بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند
شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند
ادم هبوط کرد که همسایه اش شود
یعنی بهشت با نجفش مو نمیزند
حق با علی ست در همه احوال پس خدا
هر جا علی ست حرف ترازو نمیزند
تعظیم می کنم به نجف صبح و ظهر و شام
قلبم خدا گواست که بی او نمیزند
ایینه دار غیرت هر کس که مرتضاست
از تنگنای حادثه زانو نمیزند
...
یک تن نگفت در وسط کوچه ها کسی
در پیش مرد لطمه به بانو نمیزند
این روزها پرستوی مجروح مرتضی
از درد شانه شانه به گیسو نمیزند

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مرد پیکار -( فقط دعای کسی مستجاب می گردد) * احمد حسین پور علوی

632

مرد پیکار -( فقط دعای کسی مستجاب می گردد) مردم کوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیکار را نفهمیدند

وصله‌های لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن کیسه‌های بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند

مردم دل‌بریده از بعثت، که فقط فکر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصه غار را نفهمیدند

با تبر باغ را درو کردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابروی‌شان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند

نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، کوچه را خیس اشک می‌کردند
گفت مولا که زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند

لات‌هایی که عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم که یاعلی گفتند، «این عمار» را نفهمیدند

آخر قصه‌اش بهاری بود

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حيدر -(خبر از دلم نداري كه شوي دچار مستي) * محسن صرامی

460

یا حيدر -(خبر از دلم نداري كه شوي دچار مستي) خبر از دلم نداري كه شوي دچار مستي
نرسيده ام به جائي مگر اعتبار مستي
كند استفاده هر جا دل از اختيار مستي
به من خمار داده كسي انحصار مستي
(همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي)

سر خم مي سلامت كه دوباره مست مستم
دل بي پناه خود را سر زلف يار بستم
چه تعجبي اگر كه همه دم خمار هستم
سر خود شكستم اما سر عهد خود نشستم
كه بلند مي شود از سر من بخار مستي

به كسي نمي دهم دل به جز آن كه دلبر است او
به خدا كه با خدايش همه جا برابر است او
همه حاصل نبوت همه ي پيمبر است او
هله مست مست مستم كه مي است و ساغر است او
دل من كه در هوايش شده رهسپار مستي

دل هر خدا شناسي شده بقرار حيدر
كه شد اعتبار كعبه هم از اعتبار حي

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شاه نجف -(عشق او شرط بلافصل مسلماني شد) * محسن صرامی

670
1

شاه نجف  -(عشق او شرط بلافصل مسلماني شد) عشق او شرط بلافصل مسلماني شد
مايه ي مستي و اين آيينه گرداني شد

چشم پوشيده ام از هر چه به جز عشق علي ست
حال چشمان ترم يكسره باراني شد

هر چه گفتيم و شنيديم به جز حرف علي
مايه ي غفلت و آزار و پشيماني شد

قمر انگشت به لب از رخ زيباي علي ست
شمس با ديدن او اين همه نوراني شد

ايستادم وسط راه و نشستم چه كنم
داده عشقش بخدا كار به دستم چه كنم

بر ندارم سر از اين سجده به ايوان نجف
دست من نيست اگر اين همه مستم چه كنم

گفته بودند كه سر مي شكند ديوارش
سر خود را زدم از عمد شكستم چه كنم

خودمانيم،عجب سجده به او ميچسبد
من اگر شاه نجف را نپرستم چه كنم

جز علي نيست كسي تيغ دودم در دستش
كنده از جاي در قلعه ي خي

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شير خدا -(سر شير خدا از تيغ ضربت ميخورد امشب) * محسن صرامی

423

شير خدا  -(سر شير خدا از تيغ ضربت ميخورد امشب) سر شير خدا از تيغ ضربت ميخورد امشب
پس آن ضربه به اركان هدايت ميخورد امشب

چقدر از اين جماعت تيغ مولا در گلو دارد
ولي تيغي دوباره از جماعت ميخورد امشب

صداي ناله ي فزت و رب الكعبه مي آيد
پس از يك عمر آزار ،آب راحت ميخورد امشب

سرش آمد به استقبال بعد از سجده در محراب
خودش با ميل خود جام شهادت ميخورد امشب

علي سي سال قبل از اين شهيد از داغ زهرا شد
ولي در قتل او شمشير تهمت ميخورد امشب

علي تير دعايش را رها كرده است خيلي قبل
دعاي مرتضي مهر اجابت ميخورد امشب

شنيده از رسول الله،او آثار تربت را
علي با عشق ثارالله تربت ميخورد امشب

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا علی -(خدا با خالق عالم ولي الله ميگويد) * محسن صرامی

468

یا علی -(خدا با خالق عالم ولي الله ميگويد) خدا با خالق عالم ولي الله ميگويد
به قدر فهم ما از او كم و كوتاه ميگويد

به هر جائي كه افتاده به آنجا سايه ي حيدر
خدا تا آخر عالم زيارتگاه ميگويد

و هر ذره كه خود را لحظه اي سائيده بر كفشش
چنان روشن شده كه آدم او را ماه ميگويد

علي نورأ علي نور است طبق آيه ي قرآن
خدا در كل قرآنش به او مصباح ميگويد

همان جائي كه ابراهيم آن را كعبه ناميده
محب مرتضي آن را ولاتگاه ميگويد

از آن وقتي كه مولا را خداي خود صدا كردم
به هر شيخي كه برخوردم مرا گمراه ميگويد

فراتر بود از درك بشر هر چه علي ميگفت
كمي از حرف هايش را به گوش چاه ميگويد

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

ذکر حیدر -(شیوه ی مستی در آن دربار خیلی فرق داشت) * محسن صرامی

568

ذکر حیدر -(شیوه ی مستی در آن دربار خیلی فرق داشت) شیوه ی مستی در آن دربار خیلی فرق داشت
پیش ساقی واقعاً معیار خیلی فرق داشت

کوچه های منتهی بر میکده پر بود پر
با همیشه نسبت آمار خیلی فرق داشت

با وجودی که همیشه می به مستان داده است
مستی مستان او اینبار خیلی فرق داشت

مانده ام امشب چه در مِی ریخته ساقی مگر
خوردن من بر در و دیوار خیلی فرق داشت

میشود معلوم از نوع ولاتگاه او
با مسیحا حیدر کرار خیلی فرق داشت

مصطفی نام علی را بی وضو هرگز نبرد
ذکر حیدر با همه اذکار خیلی فرق داشت

عشق حیدر گر چه دل برد از تمام انبیا
در وجود احمد مختار خیلی فرق داشت

با اجازه من علی را می پرستم بعد از این
حرف من اینبار با هربار خیلی فرق داشت

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

ياحضرت ابوطالب عليه السلام -( ابوطالب شدي و دست حق در آستين داري) * محسن صرامی

397

ياحضرت ابوطالب عليه السلام -( ابوطالب شدي و دست حق در آستين داري) ابوطالب شدي و دست حق در آستين داري
چنين نور اميرالمومنين را در جبين داري

به صورت نور حيدر را به سيرت حسن احمد را
جمالي آنچنان داري كمالي اينچنين داري

زمان از تو زمين از تو امان از تو امين از تو
ستون آسمان ها هستي و پا بر زمين داري

مسلمان بوده اي وقتي نبود اصلأ مسلماني
بدين ترتيب دين داري و عمري درد دين داري

بلاغت در سخن داري دقيقأ مثل فرزندت
به هنگام رجز خواني كلامي آتشين داري

از آن سو جعفر طيار از اين سو حيدر كرار
چه سهمي پيش آن داري چه ارثي نزد اين داري

نبي با رفتنت يك سال را سال عزا خوانده
عجب جائي ميان قلب ختم المرسلين داري

اگر در خانه كس باشد همين يك جمله بس باشد
همين بس كه تو در خ

  • شنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا فاطمه بنت اسد سلام الله علیه -(چون راه و رسم عشق بازی را بلد بود) * محسن صرامی

794

یا فاطمه بنت اسد سلام الله علیه -(چون راه و رسم عشق بازی را بلد بود) چون راه و رسم عشق بازی را بلد بود
از هر جهت نامش سرآمد در بلد بود

با سوره ی توحید چشمان علی اش
ذکر مدامش قل هو والله و احد بود

در روزگاری که فقط کفار مکه
گرم صنم بودند او گرم صمد بود

عاجز ملائک از شمارش های حُسنش
از بس مقاماتش فزون تر از عدد بود

آغوش کعبه باز شد در پیش پایش
جائی که مریم در جوابش دست رد بود

آورده بود آن روز حتماً لم یلد را
فرزند او اصل برابر با سند بود

نامیده شد کعبه ولاتگاه طفلش
این افتخار از آن این زن تا ابد بود

از خطبه اش بعد از خروج از کعبه پیداست
بالاتر از حوا و مریم میشود بود

در بین زن ها از همان آغاز خلقت
تنها یکی هم بنت و هم ام اسد بود

پس هم محمد هم علی را پرور

  • شنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاامیرالمومنین -(عكس ميل باطن خود ناخدا خواندم تو را) * محسن صرامی

403

یاامیرالمومنین  -(عكس ميل باطن خود ناخدا خواندم تو را) عكس ميل باطن خود ناخدا خواندم تو را
با يقين در خلوتم اما خدا خواندم تو را

شاهكار عشقي و خاتم به سائل ميدهي
پس انيس خاطر شاه و گدا خواندم تو را

قل هو والله احد،حيدر اسد،حيدر صمد
در قنوت خود بجاي ربنا خواندم تو را

خلق عالم،رزق عالم،از ازل دست تو بود
از زمين تا عرش حق صاحب بنا خواندم تو را

پاي خود را از گليمم بيشتر كردم دراز
هو كشيدم ياعلي جان هر كجا خواندم تو را

هيچ كس غير تو نفس حضرت خاتم نشد
پس نوشتم ياعلي و مصطفي خواندم تو را

پس نوشتم صفحه اي بابا به اجبار دبير
وقت خواندن جاي بابا با صدا خواندم تو را

درس قرآن بود و حرف از باء بسم الله شد
نقطه نقطه خط به خط در هر هجا خواندم تو را

جز دو

  • شنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد