ماییم درد پرور دنیای بی وفا،
با درد کرده خو، شده مستغنی از دوا
هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب ،
هر جا که دیده خط زده بر نسخه ی شفا
مطلق وفا ندیده ز ابنای روزگار ،
بر خود در آرزوی وفا کرده صد جفا
وحشت گزیده از همه عالم چه جای غیر!
با خویش هم نگشته در این وحشت آشنا
ماییم فرقه ای که همیشه مدار چرخ ،
انداخته است تفرقه ای در میان ما
سیل دمادم از مژه هر س و گشوده لیک ،
بسته زبان چو شمع ، در افشای ماجرا
ماییم آن گروه پریشان که چون حباب،
صورت نبسته جمعیت ما به هیچ جا
از گردباد حادثه بر باد داده باز ،
هرجا که کرده به هر امل خانه ای بنا
جسته طریق مهر ز دور فلک ولی،
زان آینه ندیده به جز عکس مدعا
- چهارشنبه
- 1
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 20:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور