حسن دلبر را بیانش کار غیر از دل نبود
قبل این دریا که اصلا هیچ جا ساحل نبود
ما جنون کردیم و بازار خرد هم داغ شد
در جهان قبل از جنون ما کسی عاقل نبود
در رکوع انگشتری گر در نمی آمد دگر
دست بر دامانتان اینقدر که سائل نبود
تا نظر کردی شما این ذره هم خورشید شد
بی نگاهت ورنه این خورشید هم قابل نبود
روح عرفانی و عرفان بی شما هیچ است هیچ
غیر اولادت به والله عارفی کامل نبود
(خوب شد بالاتر از بالا فقط مولا علی است
خوب شد روزه پدر آمد فقط بابا علی است)
مهرتان صدها کویر خشک را دریا کند
عبد آبق را میان خانه اش آقا کند
دست بالا میبرد در بین سجده مصطفی
نامتان از کار پیغبر گره را وا کند
دم زند عیسی به
- شنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 20:56
- نوشته شده توسط
- ایدافیض